رحلت یا شهادت پیامبر خاتم
- این مدخل از زیرشاخههای بحث پیامبر خاتم است. "رحلت یا شهادت پیامبر خاتم" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رحلت یا شهادت پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بیماری خاتم انبیا(ص) هنگام شب، شدت گرفت. بلال، صبحدم نزد حضرت آمد و عرض داشت: "ای رسول خدا! وقت نماز صبح است". پیغمبر(ص) فرمود: "بیماری، تاب و توان را از من گرفته است. امروز دیگری با مردم نماز بخواند". عایشه گفت: "به ابوبکر بگویید (نماز بخواند)". حفصه بنت عمر گفت: "به عمر بگویید".
- رسول خدا(ص) با شنیدن سخن آن دو و دیدن حرص هر یک برای بلند کردن نام پدرشان، فرمود: "از این سخنان پرهیز کنید. شما مانند زنانی هستید که با یوسف همدم بودند (هر کدام میخواهید از این جریان سود ببرید)". سپس با اینکه از بیحالی نمیتوانست روی پای خود بایستد، با شتاب برخاست. تا مبادا آن دو در نماز از ایشان پیشی بگیرند - و به کمک امیرمؤمنان(ع) و فضل بن عباس به مسجد آمد. ابوبکر که در محراب ایستاده بود. با اشاره حضرت از محراب خارج شد؛ سپس پیامبر به نماز ایستاد و با گفتن تکبیر، نمازی را که ابوبکر شروع کرده بود از سر گرفت[۱][۲].
رحلت یا شهادت
- حضرت پس از بازگشت، به سبب سختی رفتن به مسجد و اندوه بسیار ناشی از سرپیچی مسلمانان در پیوستن به لشکر اسامه، از هوش رفت. پس از به هوش آمدن فرمود: "دوات و کتف بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید"[۳]. در برآوردن خواسته حضرت اختلاف شد. عمر گفت: "این مرد هذیان میگوید"[۴]. عدهای در تأیید عمر و عدهای علیه او سخن گفتند تا اینکه پیامبر(ص) بر اثر ناراحتی دوباره از هوش رفت. بعضی از حاضران پس از به هوش آمدن ایشان، سعی در اجابت خواسته حضرت داشتند؛ ولی او فرمود: "بعد از آن سخنان که گفتید نه (دیگر لازم نیست)[۵]؛ ولی شما را به نیکی درباره خاندانم سفارش میکنم". این را گفت و از مردم روی برگرداند[۶]. مردم نیز برخاستند و رفتند.
- رسول اکرم(ص) ظهر همان روز یعنی دوشنبه ۲۸ صفر سال یازدهم هجری وفات کرد[۷]؛ در حالی که بر سینه امیرمؤمنان(ع) تکیه داده بود[۸][۹].
علی و وفات پیامبر(ص)
- در حالی که دست علی(ع)، زیر سر پیامبر(ص) بود، آن حضرت(ص) جان به جان آفرین تسلیم کرد. امام علی(ع) طبق وصیت رسول خدا(ص) دستهایش را به صورت آن حضرت و سپس بر صورت خود کشید و چشمهای آن حضرت(ص) را بست و ایشان را به سوی قبله برگرداند و روپوش را بر روی بدن ایشان کشید. آنگاه برخاست تا بقیه کارها را انجام دهد. هنگامی که علی(ع) میخواست بدن رسول خدا(ص) را غسل بدهد، فضل بن عباس را فرا خواند تا برای غسل دادن ایشان آب بریزد - و طبق وصیت پیامبر(ص) - چشمهای فضل را بست. سپس پیراهن آن حضرت را از یقه تا پایین پاره کرد و به غسل و کفن کردن آن حضرت(ص) پرداخت[۱۰].
- از ابن عباس روایت شد: هنگامی که علی(ع) از غسل (و کفن کردن) آن حضرت(ص) فارغ شد، کفن سرتاسری را از صورت آن حضرت(ص) کنار زد و فرمود: "پدر و مادرم به فدایت؛ پاکیزه زندگی کردی و پاکیزه از دنیا رفتی. با رحلت تو، مقام نبوت و پیامبری قطع شد که با رحلت انبیای دیگر، چنین نشده بود. آن قدر مقام و منزلت یافتی که خداوند بر تو سلام و درود فرستاد و آنقدر وسعت نظر داشتی که همه مردم در مقابل تو مساوی شدند. اگر تو، مرا به صبر توصیه نکرده و از شیون و زاری نهی نفرموده بودی، اشک شیون و زاری جاری میکردم. پدر و مادرم به فدایت؛ ما را نزد پروردگارت به یادآور و به ما توجه خاص داشته باش". سپس خم شد و صورتش را بوسید و پارچه را به روی ایشان انداخت[۱۱].
- امام باقر(ع) از امام علی(ع) روایت کرده است که فرمود: از رسول خدا(ص) در زمان سلامتی ایشان شنیدم که فرمود آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۲] درباره من نازل شده است تا بعد از آنکه از دنیا رفتم، بر من خوانده شود[۱۳].
- سپس علی(ع) به مردم دستور داد که هر بار ده نفر به حجره وارد شوند و این آیه را بر حضرت(ص) بخوانند. آنها ده نفر ده نفر به حجره وارد میشدند و دور آن حضرت(ص) میایستادند و امیرالمؤمنین علی(ع) وسط ایشان میایستاد و آیه فوق را میخواند و سپس دیگران این آیه را تکرار میکردند تا اینکه اهل مدینه و اطراف آن بر حضرت(ص) صلوات فرستادند[۱۴].
- مردم، از روز دوشنبه تا صبح روز سهشنبه بر آن حضرت(ص) صلوات فرستادند تا اینکه نزدیکان و خواص خواستند که بر آن حضرت(ص) نماز بخوانند؛ به همین دلیل، علی(ع) ابو بریده اسلمی را پیش اهل سقیفه فرستاد که بیایند، اما نیآمدند. بیشتر نزدیکان در نماز بر رسول خدا(ص) حاضر نشدند، زیرا مشغول مشاجره درباره جانشینی ایشان بودند![۱۵]
- هنگام دفن جنازه، انصار که اطراف حجره پیامبر(ص) بودند، با صدای بلند گفتند: "یا علی، تو را به خدا قسم میدهیم که نگذار سهم ما از شرافت نسبت به رسول خدا ضایع شود. یکی از ما را نیز داخل قبر ببر تا توفیق به خاکسپاری رسول خدا(ص) را از دست ندهیم". علی(ع) فرمود: "اوس بن خولی به حجره داخل شود. او از اهل بدر و خزرج و مردی فاضل بود. پس از آنکه او به حجره وارد شد. علی(ع) به او فرمود: "به قبر داخل شو". او به قبر وارد شد. سپس علی(ع) جنازه را برداشت و به دست اوس و خزرجی که داخل قبر بود، داد. پس از آنکه اوس جنازه را بر کف قبر گذاشت، علی(ع) به او فرمود: "حالا از قبر خارج شو" و او خارج شد.
- وی میگوید: سپس علی(ع) به قبر وارد شد و کفن را از صورت رسول خدا(ص) کنار زد و گونه راست آن حضرت را در جهت قبله بر خاک گذاشت. و سپس خشتهای قبر را گذاشت و از قبر خارج شد و آنگاه خاک را بر روی قبر ریخت[۱۶].
- در حالی که علی(ع) بیلی در دست داشت و مشغول ریختن خاک بر روی قبر رسول خدا(ص) بود، مردی پیش او آمد و گفت: "مردم با ابوبکر بیعت کردند و طلقاء (آزادشدگان به دست پیامبر در روز فتح مکه) به سرعت با او پیمان بستند، زیرا میترسیدند که شما از راه برسید؛ و انصار به خاطر اختلافشان، به ذلت و خواری دچار شدند. علی(ع) با شنیدن این خبر، بیل را بر زمین گذاشت و در حالی که به آن تکیه کرده بود، فرمود: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ * أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[۱۷][۱۸].[۱۹]
انحرافات پس از رحلت پیامبر خاتم(ص)
جستارهای وابسته
منابع
عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابیطالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱
حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
پانویس
- ↑ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۷؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵ ص۶۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص۳۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۷؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص۳۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۷؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۴؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۹؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۹ بیشتر مورخان و سپرهنویسان اهل سنت، دوشنبه ۱۲ ربیع الاول را زمان وفات حضرت ذکر کردهاند.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۵.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۷.
- ↑ الامالی، شیخ مفید، ص۱۰۲.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۵۱.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۵۰.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۸.
- ↑ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟ * و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد * آیا آنان که کارهای بد انجام میدهند پنداشتهاند که بر ما پیشی میگیرند؟ بد داوری میکنند» سوره عنکبوت، آیه ۲-۴.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابیطالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۰۰-۲۰۲.