تبوک
- این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون جنگ تبوک است. "جنگ تبوک" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تبوک (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- تبوک، نام منطقهای در شمال سوریه و هم مرز با روم شرقی در زمان پیامبر خدا(ص) بود. در پی گسترش چشمگیر نهضت اسلام در بیرون از حجاز، به رسول خدا(ص) گزارش رسید که ارتش روم با سربازان بسیاری آماده حمله به مسلمانان شدهاند. رسول خدا(ص) سپاه عظیمی فراهم آورد و راه طولانی مدینه تا تبوک را با زحمت بسیار طی کردند تا در نبردی برون مرزی با مهاجمان بجنگند. این واقعه در سال ۹ هجری اتفاق افتاد. وقتی به آنجا رسیدند، خبری از دشمن نبود و تصمیم به بازگشت به مدینه گرفتند. گرچه درگیری پیش نیامد، امّا موقعیت پیامبر خدا در یک اعزام نیروی گسترده در بیرون از مرزهای حجاز، و انعکاس خبر آن در همهجا و ترس دشمنان و آزمایش نیروهای خود و شناخته شدن چهرههای منافق، به نوعی پیروزی به شمار میآمد و از برکات این لشکرکشی عظیم بود و در طول مسیر، پیمانهای متعددی با قبایل اطراف بسته شد و به تثبیت حاکمیت نظام اسلامی کمک کرد[۱].
غزوه تبوک و جانشینی امام علی(ع)
- پس از آماده شدن پیامبر(ص) و اصحاب برای حرکت به سوی تبوک و قطعی شدن حضور امیرالمؤمنین(ع) در مدینه در نبود رسول خدا(ص)، منافقان که دست خود را از تجاوز و خیانت کوتاه میدیدند، به شایعه پرداختند تا شاید بتوانند از حضور امام علی(ع) در مدینه جلوگیری کنند. آنها در بین مردم علت نرفتن امام علی(ع) را به جنگ این گونه بیان کردند: "به خاطر اینکه همراه بودنش برای پیامبر(ص) گران بوده و از او خشمگین بوده است"[۲] تلاش داشتند با این شایعات، روابط بین امام علی(ع) و پیامبر(ص) را تیره جلوه دهند تا امام علی(ع) مجبور شود به همراه پیامبر(ص) برود. این شایعه به گونهای پخش شد که احتمال مخالفت عمومی با امیرالمؤمنین(ع) مطرح بود و بدین ترتیب، امام علی(ع) وظیفه خود دانست تا خود را به پیامبر(ص)، که هنوز از مدینه چندان فاصله نگرفته بود برساند و ماجرا را به پیامبر(ص) خبر دهد. به محض ملاقات رسول خدا(ص)، ایشان نقشههای منافقان را نقش بر آب کرد و دستور داد تا علی(ع) به مدینه باز گردد و فرمود: "برادرم علی، به مدینه بازگرد؛ زیرا برای اداره امور آنجا، جز من و تو شخص دیگری شایستگی ندارد. پس تو نماینده و جانشین من در میان اهل بیت من و خانه و قوم من هستی. ای علی! آیا خشنود نمیشوی که نسبت تو به من همانند هارون نسبت به موسی باشد، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود؟"[۳]
- این روایت با توجه به این جمله که پیامبر(ص) فرموده: «بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»، هر مقامی را که هارون نسبت به موسی داشته، برای امیرالمؤمنین(ع) نسبت به پیامبر(ص)، ثابت میکند، و استثنا کردن مقام نبوت، خود تأکیدی قوی بر عمومیت منزلت امیرالمؤمنین(ع) است؛ زیرا اگر مقصود پیامبر(ص) فقط برخی منزلتهای هارون(ع) بود، دیگر استثنای نبوت لازم نبود و در واقع، موضوع عامی نبود که نبوت، استثنای آن باشد.
- با توجه به آیات قرآن کریم، منزلتهای هارون نسبت به حضرت موسی چند مورد بوده است:
- مقام وزارت: از قول حضرت موسی(ع) در قرآن چنین آمده است: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي﴾[۴].
و در آیه دیگری آمده است: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا﴾[۵].
- مقام خلافت: خداوند در قرآن میفرماید: ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۶].
- اخوت و برادری: خداوند در قرآن از زبان موسی میفرماید: ﴿هَارُونَ أَخِي﴾[۷]، از آن جایی که برادری هارون با موسی، نَسبی بود و پیامبر اسلام(ص) میخواست تمامی مقامات هارون نسبت به حضرت موسی درباره امیرالمؤمنین(ع) محقق شود، با امیرالمؤمنین(ع) عقد اخوت بست و او را برادر خود در دنیا و آخرت خطاب کرد؛ چنانچه حاکم نیشابوری و بسیاری دیگر از علمای اهل تسنن نقل کردهاند که عبدالله بن عمر گفته است: وقتی پیامبر(ص) به مدینه وارد شد، بین اصحاب، عقد اخوت خواند. پس علی(ع) با چشم گریان نزد پیامبر(ص) آمد و به او گفت: "ای رسول خدا میان اصحابت برادری ایجاد کردی، و مرا با کسی برادر نکردی!" پیامبر(ص) به او فرمود: "یا علی، تو در دنیا و آخرت برادر من هستی"[۸].[۹]
پرسشهای وابسته
منابع
عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابیطالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱
محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۷۵.
- ↑ مَا خَلَّفَهُ إِلَّا اسْتِثْقَالًا لَهُ وَ مَقْتاً
- ↑ «ارْجِعْ يَا أَخِي إِلَى مَكَانِكَ فَإِنَّ الْمَدِينَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِي أَوْ بِكَ فَأَنْتَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ دَارِ هِجْرَتِي وَ قَوْمِي أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ «و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را» سوره طه، آیه ۲۹-۳۰.
- ↑ «و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.
- ↑ «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ «هارون برادرم را» سوره طه، آیه ۳۰.
- ↑ تهذیب الکمال، مزی، ج۲۰، ص۴۸۴؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۰۹۸-۱۰۹۹؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۴؛ عمدة القاری، عینی، ج۲، ص۱۴۷؛ الجامع الصغیر، سیوطی، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابیطالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۶۷-۱۶۹.