تبوک در قرآن
تبوک نام منطقهای در شمال سوریه و هم مرز با روم شرقی در زمان پیامبر خدا (ص) بود. در سال ۹ هجری به رسول خدا (ص) گزارش رسید ارتش روم آماده حمله به مسلمانان شدهاند. حضرت سپاه عظیمی فراهم آورد و راه طولانی مدینه تا تبوک را با زحمت بسیار طی کردند. وقتی به آنجا رسیدند، خبری از دشمن نبود و درگیری پیش نیامد، امّا موقعیت پیامبر خدا در یک اعزام نیروی گسترده در بیرون از مرزهای حجاز و انعکاس خبر آن در همهجا و ترس دشمنان و آزمایش نیروهای خود و شناخته شدن چهرههای منافق، به نوعی پیروزی به شمار میآمد. در طول مسیر، پیمانهای متعددی با قبایل اطراف بسته شد و به تثبیت حاکمیت نظام اسلامی کمک کرد.
مقدمه
تبوک نام مکانی است میان وادی القری و شام که پیامبر تا آنجا برای دفع تهاجم رومیان پیش رفتند: مورخان نوشتهاند که در سال نهم هجری پس از آن که پیامبر از طائف به مدینه بازگشت، از مردم خواست تا آماده پیکار با رومیان شوند. این غزوه تبوک نام گرفت. لذا این غزوه نیز یکی از غزوات پیشگیرانه پیامبر به دفاع از مدینه و جهاد دفاعی بود. چون حضرت آگاه شد که از مناطق روم قصد حمله به مدینه را دارند[۱].
آیات غزوه تبوک
در تاریخ سیره جهادی رسول خدا آمده است که پیامبر معمولا مقاصد جنگی و هدف نهائی خود را پیش از شروع جنگ روشن نمیساخت تا اسرار به دست دشمنان نیافتد؛ ولی در غزوه تبوک آن را به صراحت اعلام کرد، زیرا پرشمار بودن دشمنان و دشواری جنگ مثل دوری راه و کمبود امکانات، اقتضا میکرد که مسلمانان از پیش آماده شوند[۲]
- ﴿لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ * لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ * إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[۳]
- ﴿وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَاعِدِينَ * رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ * لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۴]
- ﴿وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ﴾[۵]
- ﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مٰا کٰادَ یزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُم تٰابَ عَلَیهِمْ إِنهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ﴾[۶]
- ﴿وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ * لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾[۷]
- ﴿يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ * وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ * لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ﴾[۸]
- ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۹]
- ﴿سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۱۰]
- ﴿فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ﴾[۱۱]
- ﴿قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾[۱۲]
- ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۱۳]
- ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ * وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ﴾[۱۴]
- ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۵]
نکات آیات
جنگ تبوک به دلیل دشمنی بیرونی، که شکل تهدید جدی داشت و جامعه اسلامی نوپای آن زمان باید به مصاف آن میرفت، زیرا روم که یکی از دو قدرت مطرح جهان بود و فصلی که برای حرکت انتخاب شده بود، تابستان وگرمای شدید عربستان و مسیر طولانی وخشکی که باید پیموده میشد از اهمیت ویژه و حساسیت زیادی برخوردار بود مخصوصا در رابطه با رسول گرامی اسلام که مدیریت این غزوه و تنشهای ایجاد شده مربوط به آن را به عهده داشتند و لذا در آیات فوق که همه در سوره توبه قرار دارند، در باره غزوه تبوک و پیامبر بر این نکات تأکید شده است:
- جنگ تبوک جداکننده صف مؤمنان مجاهد از منافقان در پیروی از پیامبر ﴿لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾[۱۶]... ﴿إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾[۱۷]
- خداوند شمول رأفت و رحمت خاص خود را بر پیامبر و مهاجران و انصار شرکت کننده در غزوه تبوک اعلام میکند.
- سختیهای غزوه تبوک سبب لغزش برخی انصار حاضر در آن: ﴿مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ﴾[۱۸]
- اجازه خواستن بادیه نشینان صاحب عذر از پیامبر برای شرکت نکردن در جنگ تبوک: ﴿وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ﴾[۱۹]
- افشاگری خداوند نسبت به روحیه رفاه آسایشطلبی متخلفان از جنگ تبوک: ﴿لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ﴾[۲۰]
- توسل متخلفان به سوگند دروغین به علت نداشتن قدرت برای حضور در جنگ تبوک: ﴿وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۲۱]
- خبر خداوند از عذرتراشی متخلفان از جنگ تبوک، پس از بازگشت مؤمنان مجاهد، و پیامبر مأمور به عدم پذیرش عذر منافقان متخلف از غزوه تبوک و اظهار عدم اعتماد به آنان: ﴿قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ﴾[۲۲]
- سرگردانی و گرفتار شک و تردید بودن، عامل تخلف متخلفان از جنگ تبوک: ﴿وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[۲۳]
- محدودیت پیامبر در تأمین ساز و برگ نظامی داوطلبان جنگ تبوک: ﴿وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ﴾[۲۴]
- قبول نشدن انفاق متخلفان از غزوه تبوک به دلیل فسق وکفر آنها به رسول خدا: ﴿قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾[۲۵][۲۶]
جغرافیای تبوک
سرزمین تبوک که بطلمیوس آن را "تابوا" خوانده[۲۷]، در شمالیترین نقطه شبه جزیره عربستان و بین منطقه وادی القری ـ در ۶ منزلی مدینه ـ و منطقه شام و بین دو کوه حِسْمی در غرب و شَرَوْرَی در شرق واقع است[۲۸]، چنانکه برخی آن را جزو منطقه حجاز[۲۹] و گروهی آن را بخشی از قلمرو شام[۳۰] میدانند. فاصله تبوک تا مدینه را ۹۰ فرسخ و به تعبیری ۱۲ منزل و فاصله آن را تا دمشق ۱۱ منزل میدانند[۳۱]، از این رو باید تبوک را در میانه راه مدینه به دمشق دانست.
سرزمین حِجْر که مسکن قوم ثمود بود، در جنوب تبوک، و مَدْین که اصحاب ایکه، یعنی قوم حضرت شعیب (ع) در آن بودند، در موازات تبوک قرار دارند[۳۲]. البته برخی تبوک را همان مدین میدانند. یاقوت این نظر را ضعیف میشمارد[۳۳]. تبوک محل اسکان عربهای قحطانی ـ عربهای جنوبی ـ و مسیحی بنی عُذره ـ از زیرمجموعههای قضاعه ـ بود[۳۴]. در منابع اسلامی آمده که نام تبوک برگرفته از نام برکه آبی در آن منطقه است، چنانکه منابع لغوی نیز همین انتساب را منشأ نامگذاری غزوه تبوک به این نام دانستهاند[۳۵][۳۶]
علل و انگیزههای شکلگیری غزوه تبوک
در سال نهم هجری بازرگانان نبطی که با مدینه روابط تجاری داشتند خبر آوردند که هراکلیوس، امپراتور روم شرقی، با فراخوانی قبایل عرب مسیحی سرزمینهای مرزی شام و حجاز، همچون جُذام، لَخم، عامِلة و غَسّان، سپاهیان خود را به استعداد ۴۰۰۰۰ نفر به فرماندهی فردی به نام صناد[۳۷] تا بلقاء (از شهرهای شام در اردن امروزی)[۳۸] پیش رانده و هراکلیوس نیز خود در شهر حمص از شهرهای شمالی شام مستقر شده است[۳۹]. برخی علت این لشکرکشی را نامه مسیحیان عرب به هراکلیوس میدانند. این افراد در نامه خود، به دروغ، درگذشت پیامبر (ص)، قحطی شدید در مناطق اسلامی و ضعف بنیه اقتصادی مسلمانان بر اثر آن قحطیها را به رومیان خبر داده و از آنان برچیدن این دین و پیروانش را خواستند[۴۰]. پیامبر (ص) با شنیدن خبر لشکرکشی رومیان، با خطابه، نامهنگاری و فرستادن پیک، مسلمانان را به نبرد با رومیان فرا میخواند[۴۱]. منابع از نامهنگاری پیامبر (ص) با قبایلی چون غطفان، تمیم و طیّ [۴۲] و اعزام بریدة بن حصیب به قبیله اسلم[۴۳]، ابورهم غفاری به غفار[۴۴]، نعیم بن مسعود به اشجع، بدیل بن ورقاء و عمرو بن سالم و بسر بن سفیان به بنی کعب بن عمرو خزاعی، جندب و رافع فرزندان مکیث به جهینه، ابوواقد لیثی به بنی لیث، ابوجعد ضمری به بنی ضمره و عباس بن مرداس به بنیسُلیم خبردادهاند[۴۵][۴۶]
عوامل برانگیزاننده حضور در سپاه اسلام
نبرد با روم وقتی پیش آمد که از سویی برخی عوامل، انگیزههایی مضاعف برای همراهی با پیامبر (ص) در گروهی از صحابه پدید آورده بود و از سویی دیگر، عوامل بازدارندهای نیز بسیاری از مسلمانان را برای حضور در جنگ به شک و تردید و سستی در تجهیز و مهیا شدن میافکند.
یکی از انگیزههای این لشکرکشی، طبق نقل یعقوبی، انتقام خون جعفر بن ابیطالب بود که به همراه برخی از بهترین صحابه پیامبر (ص) در نبرد موته به دست رومیان به شهادت رسیده بود[۴۷]. گرفتن جزیه از اهل کتاب که با نزول آیه ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۴۸] برای مسلمانان مجاز شمرده شده بود نیز به گفته ابنکثیر از دیگر عوامل علاقمندی برخی از مسلمانان برای شرکت در این نبرد بود، زیرا پیش از این در پی نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۴۹] و منع حضور مشرکان در مسجد الحرام و در نتیجه از بین رفتن زمینه تجارت قریش با بازرگانان غیر مسلمان در ایّام حج، نگرانیهایی را برای قریشیان سبب شده بود؛ ولی با صدور فرمان نبرد با رومیان و نیز نزول آیه ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۵۰] ـ که مسلمانان را به جنگ با آن دسته از اهل کتاب که با دین اسلام لجاجت میورزیدند، فرا خوانده و گرفتن جزیه از آنان را برای مسلمانان اجازه میداد ـ نگرانیهای مالی و اقتصادی مسلمانان نیز برطرف گردید[۵۱]. طبری و طبرسی نیز به نقل از مجاهد، نزول این آیه را در زمان فرمان پیامبر برای جهاد با روم میدانند[۵۲]؛ همچنین برخی مفسران، بهترین مصداق برای آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾[۵۳] را نبرد با رومیان دانستهاند، زیرا این آیه، مسلمانان را به نبرد با کافرانی فرا میخواند که به مناطق اسلامی نزدیکترند. فاصله مسلمانان تا کفار روم، نزدیکتر از فاصله آنان تا کفّار سرزمین عراق بود[۵۴][۵۵]
موانع حضور فراگیر مسلمانان در سپاه
از دید بسیاری از مسلمانان، قدرت و شوکت روم عظیمتر از آن بود که خود را قادر به رویارویی با آن بدانند، به خصوص آنکه در نبرد موته طعم سخت شکست را از رومیان چشیده بودند؛ افزون بر این، مسافت طولانی مدینه تا تبوک، آنهم در تابستان سالی که مسلمانان دچار قحطی بودند و هنوز محصولات کشاورزی نیز برداشت نشده بود و بسیاری نیز دوست داشتند در گرمای شدید تابستان در زیر درختان خود استراحت کنند. این عوامل و شرایط، نگرانیهای فراوانی را برای برخی از مسلمانان از نبرد با روم فراهم آورده و روند تجهیز سپاه را کُند کرده[۵۶] و بسیاری از مسلمانان را در تجهیز و عزیمت به تبوک به سستی واداشت تا جایی که خداوند با فرستادن آیات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ إِلاَّ تَنفِرُواْ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ انفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۵۷]، مسلمانان را به تلاش بیشتر برای شرکت در جنگ و دوری از هرگونه سستی واداشت[۵۸]. خداوند در این آیات زندگی دنیا را در برابر آخرت اندک معرفی میکند و منشأ سستی مسلمانان در همراهی با پیامبر را رضایت آنان به زندگی دنیا به جای آخرت میداند و این افراد را به مجازات دردناک تهدید میکند؛ همچنین با یادآوری پشتیبانی خود از پیامبر در آن زمان که وی از مکه تنها با همراهی یکتن خارج شده بود، مسلمانان را مخاطب ساخته که اگر شما پیامبر خود را یاری نکنید خداوند همراه و یاور او خواهد بود.
خداوند در ادامه این آیات، همه مسلمانان را؛ چه آنان که میتوانستند زاد و توشه فراوان فراهم کنند و چه آنان که چنین توانی نداشتند به جهاد و همراهی با پیامبر (ص) امر میکند: ﴿انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۵۹]؛ برخی از مسلمانان نیز به این بهانه که باید از پدر و مادر خود اجازه عزیمت بگیرند از همراهی سپاه خودداری میکردند. در روایتی نیز از باب تطبیق، نزول آیه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴾[۶۰] در شأن این افراد دانسته شده است[۶۱]. در این آیه خداوند پیامبر را نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر میداند و بدین شکل دستور پیامبر (ص) بر اجازه و اذن پدر و مادر مقدم و برتر گردید. گروهی هم به رغم توانمندی مالی کوتاهی کرده، عذر آورده و برای ماندن از پیامبر اجازه خواستند و حتی برخی از آنان متعهد شدند تا پس از تجهیز و آماده کردن خود رهسپار تبوک شده و خود را به آن حضرت برسانند. افرادی چون مرارة بن ربیع از تیره اوسی بنی عمرو بن عوف، کعب بن مالک خزرجی از تیره بنیسلمه، هلال بن امیه از تیره اوسی بنی واقف و ابوخثیمه مالک بن قیس خزرجی از تیره بن سالم بن عوف از این گروهاند[۶۲]. آیات ﴿لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لاَّتَّبَعُوكَ وَلَكِن بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ ﴾[۶۳]، ناظر به این گروه از متخلفان متموّل و عذرآورندگان دانسته شده است[۶۴].
ابوخثیمه خود میگوید: پس از عزیمت سپاه وقتی به کنار همسران خود آمدم، از اینکه من در راحتیام و پیامبر (ص) در سختی جنگ قرار گرفته، سخت دل آزرده و پشیمان شدم و بیدرنگ خود را تجهیز و به سوی پیامبر حرکت کردم و زمانی به آن حضرت رسیدم که آن جناب به تبوک رسیده بود[۶۵]. واقدی حرکت ابوخثیمه از مدینه را ۱۰ روز پس از حرکت سپاه میداند[۶۶]. دیگر منابع نیز تأخیر ابوخثیمه را ۱۰ روز پس از حضور پیامبر در تبوک میدانند[۶۷]. همچنین برخی آیه﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۶۸] را بر کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه تطبیق کردهاند[۶۹]. خداوند در این آیه مسلمانانی را که بیعذر با سپاه همراهی نکردند با آن دسته که از جان و مال خود گذشتند همسطح نمیشمرد و جهادکنندگان را برتر و برای آنان اجر و مزد فراوان قرار میدهد. ابن جریح و سدّی ﴿وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى﴾ را شامل افرادی میدانند که با داشتن عذر از حضور در جنگ امتناع کردند[۷۰].
در جمع مسلمانان افرادی نیز بودند که به سبب ناتوانی جسمی یا مالی امکان همراهی سپاه و پیامبر (ص) را نداشتند، زیرا دوری مسافت، آنهم در گرمای تابستان، وجود مرکب و آذوقه لازم را میطلبید. از این گروهاند مقداد بن اسود که به سبب چاقی زیاد[۷۱] و عبدالله بن زائده (ابن ام مکتوم)[۷۲] که به سبب مشکل بینایی نزد پیامبر آمدند و با توجه به مشکلات جسمی خود از آن حضرت اجازه ماندن گرفتند. در این باره آیه ﴿لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۷۳] نازل شد که حضور در سپاه تبوک را بر ضعیفان، بیماران و فقرا واجب نمیداند[۷۴]. برخی، همچون سدّی معتقدند این آیه، ناسخ آیه ﴿انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۷۵] است[۷۶] که جهاد را بر همگان لازم میداند.
از همین دستهاند ۶[۷۷] یا ۷[۷۸] تنی که به بکائین مشهور شدند. اینان به سبب فقر مالی، نزد پیامبر آمدند تا با مساعدت و کمک آن حضرت سپاه را همراهی کنند و چون آگاهی یافتند پیامبر نیز توان کمک به آنان را ندارد گریان محضر آن حضرت را ترک کردند. منابع، به اختلاف، از تعداد و اسامی این افراد یاد کردهاند[۷۹]. آیه ﴿وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ﴾[۸۰]، ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۸۱] به این واقعه اشاره دارد. خداوند در این آیه تکلیف را از آنان برمیدارد و در آیه بعد لزوم عزیمت به سوی تبوک را مخصوص مسلمانان برخوردار و توانا برای حضور در جنگ دانسته و توانمندانی را که با سپاه اسلام همراهی نمیکنند، مؤاخذه میکند[۸۲]. ناتوانی مالی بسیاری از مسلمانان میتوانست در حدّ خود حرکت سپاه را به مخاطره اندازد، از این رو پیامبر (ص) از همه افراد توانمند خواست تا برای فراهم شدن زمینه حضور بیشتر مسلمانان در این نبرد، انفاق و از ناتوانان دستگیری کنند[۸۳]. منابع از کمک بسیاری از توانمندان به فقرا و تجهیز آنان گزارشهای مختلفی آوردهاند، چنانکه همان گروه بکائین را افرادی چون یامین بن عمرو از بنی نضیر، عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر، و همچنین عثمان بن عفان تأمین مالی کردند[۸۴]. در کنار این سه تن، از عبدالرحمان بن عوف، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله، سعد بن عباده و عاصم بن عدی نیز در شمار انفاق کنندگان در این جنگ یاد شده است[۸۵]. علاوه بر اصحاب متمول پیامبر (ص)، بسیاری از زنان و مردان کم بضاعت نیز با انفاق و اهدای مالی اندک در تجهیز سپاه مشارکت میکردند[۸۶].
برخی مفسران، آیه ﴿آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ﴾[۸۷] را بر انفاقکنندگان در غزوه تبوک منطبق دانستهاند[۸۸]. به نظر برخی مفسران، آیات ﴿مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴾[۸۹] را نیز، به اختلاف، در شأن برخی از این افراد دانستهاند[۹۰].
اختلاف در اسامی انفاق کنندگان و در مقدار مالی که انفاق کردهاند[۹۱]، نیز اختلاف در شأن نزول برخی از آیات انفاق[۹۲]، همگی بیانگر آن است که انفاق در تبوک به یکی از مسائل مورد توجه گروهها و در جهت تأیید برخی از صحابه تبدیل شده است؛ آنسان که بسیاری از مفسران، به قصد بهرهبرداری فرقهای، دیگر آیات انفاق را نیز که در حوادث دیگر نازل شده بر انفاقکنندگان تبوک تطبیق کردهاند که این دسیسه در تفسیر آیات سوره حدید و بقره به خوبی آشکار است، چنانکه ابوالقاسم کوفی این اخبار را برگرفته از غلوّ و اغراق در شأن افراد میداند[۹۳]؛ همچنین به نقل علامه جعفر مرتضی عاملی در برخی از این اخبار از راویانی نام برده شده که سالها قبل از تبوک در گذشته بودند[۹۴][۹۵]
فتنه انگیزی منافقان در حرکت سپاه
در گسیل سپاه آنچه بیش از سایر حوادث توجه مورّخان را به خود جلب کرده و مفسران نیز آیاتی را ناظر به خصوص آنان دانستهاند "منافقان" و عکسالعملهای متفاوت آنان در برابر پیامبر (ص) و مسلمانان است. برخی از منافقان، مانند جدّ بن قیس سلمی، به بهانه ضعف در مقابل زنان رومی، از پیامبر اذن ماندن گرفتند. فرزند جدّ وقتی از بهانهتراشی و نافرمانی پدرش باخبر شد وی را از نزول آیات قرآن در مذمت او بیم داد[۹۶]. به گفته همه مفسران آیه ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۹۷] در شأن جد بن قیس نازل شد[۹۸]. این آیه وی را در شمار منافقانی معرفی میکند که به سبب عصیان و نافرمانی خود را در بلا و جهنم انداختهاند. جدّ بن قیس در تلاشی دیگر، قبیلهاش (بنیسلمه) را نیز از همراهی با پیامبر، به بهانه گرمای هوا، برحذر داشت[۹۹].
برخی از مفسران، آیات ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُواْ أَن يُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ فَلْيَضْحَكُواْ قَلِيلاً وَلْيَبْكُواْ كَثِيرًا جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾[۱۰۰] را متوجه کارشکنی جدّ و همه منافقانی میدانند که مسلمانان را از همراهی با پیامبر برحذر میداشتند و از این عمل خود خشنود بودند[۱۰۱]. برخی منابع، گزارشهایی از بهانه تراشی بیش از ۸۰ تن از منافقان و گرفتن اجازه اقامت در مدینه آوردهاند[۱۰۲]. شمار بسیاری از منافقان و همپیمانان یهودیشان نیز که همراه عبدالله بن اُبَیّ در ناحیه ذباب، پایینتر از اردوگاه پیامبر اردو زده بودند، پس از حرکت سپاه اسلام به سوی تبوک در منزل جُرف (سه میلی مدینه به سمت شام) از سپاه پیامبر جدا شدند و به مدینه بازگشتند[۱۰۳]. برخی از منافقان نیز با هدف تلاش برای بازداشتن مسلمانان از شرکت در سپاه پیامبر (ص) به منزل سویلم یهودی رفتند که پیامبر پس از آگاهی از این توطئه، طلحة بن عبیدالله را با شماری از اصحاب، مأمور درهم کوبیدن این پایگاه کرد[۱۰۴]. خداوند در آیه ﴿يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ﴾[۱۰۵] پس از وصف مؤمنان به اینکه با جان و مال جهاد میکنند و بهانه تراشی و عذر ماندن نمیآورند، برای آشنایی و شناخت بیشتر مسلمانان، نسبت به منافقان[۱۰۶] نشانهها و اوصاف منافقان را چنین بیان میکند: ﴿إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[۱۰۷]، منافقان کسانی هستند که قلبهایشان با شک و تردید آمیخته است و به خدا و روز جزا اعتقادی ندارند. اینان اگر قصد همراهی پیامبر و مسلمانان را داشتند توان تجهیز و مهیا کردن مقدمات سفر خود را داشتند؛ ولی خداوند از همراهی آنان کراهت داشت و بدین سبب این توفیق از آنان سلب شد و آنان همنشین کودکان، پیران و بیماران شدند: ﴿وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ﴾[۱۰۸]، حضور اینان سبب فتنه و اضطراب و شک در بین افراد ضعیفالنفس سپاه است: ﴿لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾[۱۰۹]. این منافقان هماناناند که هرگاه به پیامبر و مسلمانان نیکی و موفقیتی میرسید اندوهگین شده و از رسیدن مصیبتها و مشکلات به مسلمانان خوشحال میشدند: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾[۱۱۰]. خداوند در ادامه این آیات میفرماید: ﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۱۱۱] انفاق منافقان نیز پذیرفتنی نیست، زیرا به خدا و پیامبر کافرند و نمازشان با کسالت و انفاقشان بدون میل باطنی است: ﴿قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾[۱۱۲]، ﴿وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ﴾[۱۱۳]. منابع تاریخی از تخلف و عذر آوردن برخی از بیاباننشینان اطراف مدینه نیز یاد کرده و از قبایلی چون مزینه، جهینه، اشجع، غفار و اسلم نام میبرند[۱۱۴].
برخی از مفسران، آیه ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۱۵] را ناظر به این افراد و قبایل میدانند[۱۱۶].
واقدی با ذکر نام خُفاف بن ایماء غفاری در زمره این عذرآورندگان، شمار غفاریان بازمانده از سپاه پیامبر را ۸۲ تن میداند[۱۱۷]، چنانکه ابن سعد نیز عذرآورندگان صحرانشین را همین تعداد دانسته[۱۱۸] و زُهری نیز به نقل از کعب بن مالک، شمار متخلفان را هشتاد و اندی آورده است[۱۱۹]. در این میان کسانی نیز بودند که به دستور پیامبر (ص) در مدینه ماندند و بر کارهایی نیز گماشته شدند؛ مانند علی بن ابیطالب (ع) که برای مقابله با طمع ورزی مفسدان و کینهتوزان عرب و جلوگیری از تهاجم آنان به مدینه و کشتار مسلمانان[۱۲۰]، به عنوان جانشین و کارگزار پیامبر (ص) در مدینه ماند[۱۲۱]. گرایشهای ضد شیعی] ضد علوی برخی از گزارشگران باعث شده که آنان علی (ع) را فقط جانشین آن حضرت در میان خویشاوندان و اهلبیت پیامبر (ص) بدانند[۱۲۲] و از افرادی دیگر، چون محمد بن مسلمه[۱۲۳]، سباع بن عرفطه[۱۲۴] و حتی ابورهم (ابن ام مکتوم)[۱۲۵] نابینا، به عنوان عامل پیامبر (ص) در مدینه یاد کنند و این در حالی است که مورخان سنّی که علی (ع) را کارگزار پیامبر در مدینه میدانند کم نیستند، افزون بر این، متن سخنان پیامبر (ص) با علی (ع) نیز جانشینی علی (ع) بر تمام مدینه را تقویت میکند. این سخنان آنگاه از پیامبر شنیده شد که علی (ع) با توطئه و شایعه پراکنی منافقانِ ناراضی از حضور آن حضرت در مدینه مواجه شد. این افراد باز ماندن علی از سپاه پیامبر را دلیلی بر نارضایتی پیامبر از علی قلمداد کردند. امیرمؤمنان، علی (ع) برای دفع این فتنه، خود را در اردوگاه ثنیة الوداع[۱۲۶] یا توقفگاه جُرف به پیامبر رساند[۱۲۷] و از علّت ماندن و انتخاب خویش پرسوجو کرد و پیامبر (ص) در پاسخ، علی را نسبت به خود همچون هارون نسبت به موسی معرفی[۱۲۸] و از وی به عنوان ولیّ همه مردان و زنان مؤمن یاد کرد[۱۲۹]. به نقل از براء بن عازب و زید بن ارقم، پیامبر (ص) حرکت سپاه به سوی تبوک را به حضور خود یا علی (ع) در مدینه منوط کرد[۱۳۰] و هیچ فرد دیگری را شایسته این امر ندانست[۱۳۱]. ابنمردویه با نقل از علی (ع) سخنان بین پیامبر (ص) و علی (ع) را به تفصیل آورده است[۱۳۲]. برخی منابع از ابورهم نیز به عنوان دیگر عامل پیامبر در مدینه و با مسئولیت امامت جماعت مسلمانان یاد کردهاند[۱۳۳][۱۳۴]
حرکت سپاه و حوادث بین راه
با اقامت سپاه در ثنیة الوداع[۱۳۵] (نزدیک مدینه و در مسیر شام)[۱۳۶] پیامبر (ص) در سخنانی شهادت را بهترین نوع مرگ و حمایت و مدد خداوند را برترین پشتیبانی معرفی کرد و برای خود و امتش بخشش و غفران طلبید[۱۳۷] سپاه مسلمانان در روز دوشنبه[۱۳۸] یا پنج شنبه[۱۳۹] ـ که پیامبر (ص) آن را روزی خوب میدانست[۱۴۰] ـ از روزهای آغازین ماه رجب سال نهم هجری[۱۴۱] به سوی تبوک رهسپار شد و بدین ترتیب سومین لشکرکشی پیامبر (ص) برای رویارویی با رومیان پس از اعزام به دومة الجندل (در سال ۵ق.) و نبرد موته (درسال۸ق.) آغاز شد.
سپاه پیامبر را به اختلاف بین ۳۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰ نفر دانستهاند[۱۴۲]. فرماندهی قسمتهای مختلف سپاه و همچنین مسئولیت در دست گرفتن رایتها و لواهای سپاه از سوی پیامبر (ص) معین گردید، چنانکه آوردهاند: طلحة بن عبیدالله در جناح راست و عبدالرحمان بن عوف در جناح چپ سپاه، فرماندهی را عهدهدار بودند؛ همچنین رایت مهاجران به زبیر بن عوام[۱۴۳]، رایت خزرج به ابودجانه و لوای آنان به حباب بن منذر و رایت اوس به اسید بن حضیر واگذار شد[۱۴۴]؛ ضمن آنکه تیرههای مختلف نیز هریک لوا و رایتی برای خود داشتند که به دست افرادی از همان گروه سپرده شده بود؛ زید بن مالک لوای مالک بن نجّار، ابوزید رایت بنی عمرو بن عوف، عمارة بن حزم رایت بنینجّار، و معاذ بن جبل رایت بنیسلمه را در دست داشتند[۱۴۵]. برخی منابع از ابوبکر به عنوان دارنده لوای اصلی[۱۴۶] یا رایت اصلی[۱۴۷] یاد کردهاند. این در حالی است که از زبیر نیز به عنوان صاحب رایت اصلی یاد شده است[۱۴۸]. به احتمال، منشأ اختلاف نقلها درباره عاملان پیامبر (ص) چه در داخل شهر و چه در میان سپاه اعزامی، تلاش برخی مورخان برای به ثبت رساندن افتخاراتی برای منسوبان به خود باشد.
مورخان از حضور ۲۰ نفر از اصحاب صفه نیز در صف مهاجران خبر دادهاند[۱۴۹]. مسافت طولانی و گرمای شدید تابستان سفر را بر سپاهیان سخت دشوار کرده بود و این در حالی بود که مسلمانان از کمترین آذوقه و توشه و حتی چارپایی که میتوانستند رنج سفر را کاهش دهند برخوردار بودند، بدان حدّ که گاه تنها یک دانه خرما غذای دو مسلمان در یک روز بود. توشه برخی نیز خرمای خشکیده و جو کرمزده بود و هرچند نفر از یک چارپا استفاده میکردند. شدت تشنگی گاه به حدی میرسید که همین اندک چارپا نیز قربانی میشدند تا مسلمانان تشنه، با رطوبت اَمعا و احشای آنها خود را از مرگ برهانند[۱۵۰]. وجود گزارشهای پرشمار از گلایه مسلمانان از تشنگی و گرسنگی به پیامبر (ص)، همچنین نقل معجزات متعدد پیامبر (ص) برای تهیه آب و غذا، گواه سختی و مرارت این سفر است، از این رو بسیاری، از این سپاه با عنوان "جیش العُسْرة" یاد کرده[۱۵۱] و مراد از ﴿سَاعَةِ الْعُسْرَةِ﴾ در آیه ﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۱۵۲] را غزوه تبوک و صحنههای سخت پیش آمده در مسیر حرکت سپاه دانستهاند[۱۵۳]. این آیه به خوبی نشان میدهد که فشار آن شرایط سخت، طاقت گروهی از سپاهیان را ربوده و شک و پشیمانی را بر آنان تحمیل کرده بود.
با ورود سپاه به سرزمین حِجْر و در ۴ منزلی تبوک[۱۵۴] در نزدیکی وادی القری که سکونتگاه قوم عذاب شده "ثمود" بود[۱۵۵]، پیامبر (ص) که پیراهن بر صورت کشیده بود[۱۵۶]، مسلمانان را از هرگونه بهرهگیری از آب و غذا و علوفه این سرزمین نفرین شده منع کرد[۱۵۷]، حتی آنان را از وضو گرفتن برحذر داشت[۱۵۸] و با تأکید فرمود تا سپاهیان به سرعت از این سرزمین بگذرند. با عبور از حجر، ذخیره آب و غذای مسلمانان تمام شد و دچار تشنگی و فشاری شدید شدند، از اینرو به پیامبر گلایه کردند[۱۵۹]، حضرت نیز دو رکعت نماز گزارد[۱۶۰] و از خداوند باران خواست که در پی آن با نزول باران مسلمانان از تشنگی رهایی یافتند[۱۶۱]. طبق نقل سیوطی از ابن ابی حاتم، نزول آیه ﴿وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ﴾[۱۶۲] درباره این حادثه بود[۱۶۳]، آنگاه که منافقی ـ که در جمع سپاهیان شاهد معجزه پیامبر (ص) بود ـ بارش باران را امری تصادفی و از ابری رهگذر دانست که یکی از انصار او را مذمت کرد و از کردار منافقانهاش برحذر داشت[۱۶۴]. خداوند در این آیه خطاب به اینگونه افراد که به جای شکر روزیهایی که بدانها ارزانی میشود به انکار میپردازند، میفرماید: ﴿وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ﴾[۱۶۵] البته با توجه به مکّی بودن سوره واقعه باید نقل یاد شده درباره پیوند این آیه با حادثه مزبور را از باب تطبیق بدانیم، هرچند برخی از مفسران به نقل از ابنعباس و قتاده این آیه از سوره واقعه را مدنی میدانند[۱۶۶]. بر اساس نقلی دیگر پیامبر (ص) قبل از رسیدن به چشمه تبوک، مسلمانان را از خوردن آب این چشمه تا قبل از حضور خود منع کرد؛ ولی دو تن از سپاهیان پیش از رسیدن پیامبر (ص) از آب چشمه خوردند و چون آن حضرت به کنار چشمه رسید، چشمه دیگر جوشش نداشت و آب قطره قطره میآمد. پس حضرت با جمع کردن همان مقدار آب، دست و روی خود را شست، آنگاه آب دست و صورت خود را به چشمه ریخت و به قدرت خداوند چشمه پرآب شد[۱۶۷]. اینگونه گزارشها درباره قحطی آب و به دنبال آن معجزه پیامبر (ص) در غزوه تبوک، در منابع تاریخی، فراوان آمده است[۱۶۸]. از ابن عباس نقل شده که مواجهه پیاپی سپاه با مشکل بیآبی، همان عذابی است که خداوند در آیه ﴿إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۶۹] و در پی سستی مسلمانان در تجهیز و حرکت به سوی تبوک، مسلمانان را بدان تهدید کرده بود[۱۷۰]. گزارشهایی که از معجزات پیامبر (ص) برای تأمین غذای سپاه رسیده نیز از مشکل تمام شدن آذوقه سپاه و گرسنگی تحمیل شده بر آنان حکایت دارد.
در خبری آمده است وقتی از کمبود غذا به پیامبر (ص) گلایه شد، آن حضرت دستور داد تا مانده آذوقه سپاه را که بیش از چند خرما نبود بیاورند. سپس دست خود را بر آنها کشید و فرمود: با نام خداوند بخورید، پس همه خوردند و سیر شدند[۱۷۱]. در موردی دیگر نیز وقتی مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر (ص) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای آن حضرت، اندک غذای مانده در همه سپاه چنان برکت و فزونی یافت که همه با آن سیر شدند[۱۷۲]. در کنار این سختیها و قحطیهای پرفشار، به رغم معجزات و کارگشاییهای پیامبر (ص) که میتوانست بر ایمان بسیاری بیفزاید، منافقانی که با هدف سست کردن ایمان و انگیزه سپاهیان آمده بودند، از هر فرصتی برای ضربه زدن به پیامبر (ص) و تضعیف روحیه مسلمانان بهره میجستند. برخی از آنان با به سخره گرفتن پیامبر (ص) در میان مسلمانان، امیدوار بودند که به اهداف خود برسند، چنانکه آمده است گروهی از منافقان، مانند ودیعة بن ثابت، جُلاس بن سوید، ثعلبة بن حاطب و مَخشی بن حُمیَّر[۱۷۳] که شکست مسلمانان را قطعی میدانستند، به استهزا میگفتند: پیامبر (ص) امید دارد که قصرهای روم را بگشاید؛ یا میگفتند: پیامبرجنگ با رومیان را همانند جنگ با اعراب، ساده و راحت میداند.
مخشی بن حُمیَّر که نگران نزول آیات خداوند درباره این سخنان و آشکار شدن نفاقشان بود گفت: به خدا سوگند راضیام که به هریک از ما ۱۰۰ تازیانه بزنند؛ اما آیهای از قرآن برای این گفتهها نازل نشود. وقتی گفتارشان به گوش پیامبر (ص) رسید، گفتند که ما فقط شوخی میکردیم[۱۷۴]. قتادة آیات ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ﴾[۱۷۵]، ﴿لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ﴾[۱۷۶] را در شأن این گروه از استهزاکنندگان دانسته است[۱۷۷]. خداوند در این آیات گفتار منافقان را به معنای تمسخر خدا و پیامبر و دلیلی بر کفرشان شمرده که عذاب الهی را در پی دارد.
آیه ﴿يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ﴾[۱۷۸] نیز بیانگر نگرانی منافقان از نزول آیاتی است که افشاکننده سخنانشان باشد. برخی مفسران به نقل از مجاهد و سدی این آیه را نیز ناظر به آن مسخرهکنندگان میدانند؛ ولی در ذیل آیه نامی از آنها نبردهاند[۱۷۹]. از زید بن اسلم و عبدالله بن عمر نقل است که این آیات درباره فردی نازل شد که در جمع برخی از سپاهیان میگفت: چرا قرآن خوانان ما از همه شکم بارهتر و دروغگوتر و به هنگام جنگ ترسوترند. وقتی خبر به پیامبر (ص) رسید، آن منافق با آویختن به مهار شتر پیامبر، گفتار خود را شوخی دانست[۱۸۰]. واقدی این سخنان را به ودیعة بن ثابت منتسب میداند[۱۸۱]. زمانی که آن آیات درباره منافقان نازل شد، جُلاس بن سوید بن صامت گفت: اگر آنچه در مورد برادران ما که سادات و برترینهای ما هستند صحیح است ما از خرها بدتریم. چون پیامبر (ص) این سخنان را شنید جُلاس منکر گفتار خود شد[۱۸۲]. طبق روایت عروة، ابن اسحاق و مجاهد، خداوند با فرستادن آیه ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۱۸۳] دروغ او را نیز آشکار ساخت و او را کافر شمرد و عاقبت منافقان را در دنیا و آخرت با مجازاتی دردناک عجین دانست[۱۸۴].
گم شدن شتر پیامبر (ص) در مسیر راه، بهانهای دیگر به دست منافقان داد. زید بن لُصَیت، از یهودیان بنیقینقاع که به دروغ و از روی نفاق اظهار اسلام میکرد و در تبوک همنشین عُمارة بن حزم بود، وقتی از گم شدن شتر پیامبر (ص) مطلع شد گفت: محمد که خود را پیامبر میداند و از آسمانها خبر میدهد نمیداند که شترش کجاست؟ پیامبر (ص) به الهام خداوند از گفتار توهینآمیز این فرد با خبر شد و بدون نام بردن از وی، سخنان او را در جمع اصحاب خود که عمارة بن حزم نیز در میان آنان بود، باز گفت. سپس از مکانی که شتر در آنجا گرفتار و مهار شده بود خبر داد. پس از آن اصحاب توانستند شتر پیامبر (ص) را بیابند و نزد حضرت بیاورند. عمارة وقتی نزد اطرافیان خود بازگشت غیبگویی پیامبر (ص) و حوادث پس از آن را به آنان خبر داد و چون از آنان شنید که همه این گفتههای توهینآمیز را "زید بن لصیت" بر زبان آورده است، زید بن لصیت را از اقامتگاه خود دور ساخت[۱۸۵]. سرانجام پیامبر (ص) در روز سه شنبه[۱۸۶] از ماه شعبان[۱۸۷] سال نهم وارد تبوک شد؛ ولی با نیروهایی از دشمن مواجه نشد. یاقوت پراکنده شدن نیروهای دشمن را علّت عدم مواجهه پیامبر با روم میداند[۱۸۸]. برخی نیز خبر بازرگانان نبطی را از اصل دروغ دانستهاند[۱۸۹]. از اینکه پیامبر (ص) مسافت ۱۲ روزه[۱۹۰] مدینه به تبوک را در چند روز پیموده است اطلاعی در دست نیست؛ ولی با توجه به آنکه حرکت سپاه از مدینه در اوایل ماه رجب و ورود به تبوک در شعبان بوده است باید مدت زمان این سفر را بیش از ۱۲ روز و حدود یک ماه دانست.
ابن هشام از ۱۷ مسجد برای پیامبر (ص) در طول مسیر مدینه به تبوک یاد کرده است که همگی به اسامی مکانها و توقفگاههای سپاه نامگذاری شدهاند که عبارت بودند از ثنیة مدران، ذاتالزراب، اخضر، ذاتالخِطْمی، العلاء یا الاء، طرف البتراء، شق تارا، ذیالجیفة، صدر حوضی، حِجر، صعید، وادیالقری، رقعة، ذی مروة، فَیفْاء، ذی خُشُب و تبوک[۱۹۱]. یاقوت و ابن حبّان نیز به برخی از مساجد اشاره کردهاند[۱۹۲]. این گزارشها حاکی از اهتمام مسلمانان به اقامه نماز به امامت پیامبر (ص) و تبرّک جستن به آن نمازگاه است. این در حالی است که ابنسعد در گفتاری تأمل برانگیز ابوبکر را امام جماعت سپاه معرفی میکند[۱۹۳][۱۹۴]
اقدامات پیامبر (ص) در تبوک
مدت حضور پیامبر (ص) در تبوک را بیش از ۱۰ روز[۱۹۵] و تا ۲۰ روز[۱۹۶] نیز دانستهاند. در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی شام و حجاز در ملاقات با پیامبر (ص) ضمن قبول جزیه، با پیامبر (ص) پیمان بستند؛ مانند یُحَنِّة بن رُؤْبة حاکم یا اسقف[۱۹۷] شهر أَیْلَه (در ساحل دریای سرخ)[۱۹۸] که با پذیرش پرداخت جزیهای به مقدار ۳۰۰ دینار در هر سال، با پیامبر (ص) پیمان بست و از آن حضرت تأمین امنیت کشتیها و کاروان تجاری خود را خواستار شد. پیامبر (ص) نیز امان نامهای برای او نوشت[۱۹۹]. از مصالحه مردم اَذْرُح (از شهرهای شام که در برخی دورهها از توابع شراة بود)[۲۰۰] با مقدار ۱۰۰ دینار،[۲۰۱] ساکنان جَرْباء (به فاصله ۳روز تا اذرح)[۲۰۲] با مقدار۱۰۰ دینار[۲۰۳] و مردم شهرها و سرزمینهای مقنا[۲۰۴]، ایلی، بحرین و هجر نیز در منابع یاد شده است[۲۰۵]. پیامبر (ص) در نامه به مردم مَقنا آنان را مخیر کرد تا حاکمی از میان خود یا خاندان پیامبر برگزینند[۲۰۶]. پیامبر (ص) در نامهای به هراکلیوس، امپراطور روم، که در آن زمان در حمص یا دمشق بود. او را به پذیرفتن اسلام یا پرداخت خراج و مالیات یا جنگ فراخواند[۲۰۷]. نامه را دحیة بن خلیفه (از مردان قبیله خزرج) توسط بزرگ بُصری به دست امپراطور روم رساند. این نامه هراکلیوس را بر آن داشت که پس از مشورت با مشاوران و اسقفهای خود، به وسیله پیکی از مردان عرب نامهای برای پیامبر (ص) بفرستد. بسیاری از منابع این نامهنگاری را نقل کردهاند؛ ولی به وقوع آن در جریان غزوه تبوک اشارهای ندارند[۲۰۸]، از اینرو به نظر میرسد که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به مقطع زمانی دیگری باشد.
برخی از منابع متأخر، از اعزامهای متعدد پیامبر به مناطق اطراف تبوک نیز خبر دادهاند؛ مانند اعزام علقمة بن محرز مدلجی به فلسطین[۲۰۹]، ابوعبیدة بن جرّاح به سوی گروهی از بنیجذام و سعد بن عباده به سوی گروهی از بنیسلیم و بلیّ[۲۱۰]. از مهمترین این اعزامها، اعزام خالد بن ولید به دومة الجندل است. پیامبر (ص) پس از آنکه با مشورت اصحاب خود بر آن شد که تبوک را به مقصد مدینه ترک گوید، خالد بن ولید را به همراه ۲۴۰ نفر از جنگجویان به سوی بنیکنانه فرستاد. بنیکنانه در دومة الجندل ساکن و تحت حکومت مردی مسیحی از کندیان یمن به نام أُکَیْدر بن عبدالملک بودند[۲۱۱]. دومة الجندل را در ۵[۲۱۲] یا ۷ منزلی دمشق و بین راه تبوک به دمشق[۲۱۳] و فاصله آنجا تا مدینه را ۱۰ میل[۲۱۴] یا ۱۵ شب دانستهاند. واقدی و ابنسعد زمان اعزام خالد را در رجب سال نهم میدانند[۲۱۵]؛ لکن با توجه به آنکه پیامبر (ص) در اوایل رجب از مدینه حرکت کرد و در شعبان وارد تبوک شد و در آخر شوال[۲۱۶] یا اوایل رمضان نیز به سوی مدینه بازگشت[۲۱۷]، این تاریخ صحیح نیست، به ویژه آنکه برخی اعزام به دومة الجندل را در زمان مراجعت از تبوک میدانند[۲۱۸] و در این صورت باید اعزام خالد را در رمضان سال نهم دانست. البته به گزارش برخی مورخان، خالد اسرای دومةالجندل را در سرزمین تبوک نزد پیامبر (ص) آورد[۲۱۹] که بر این اساس میتوان زمان اعزام خالد را به هنگام مراجعت پیامبر (ص) از تبوک ندانست و مدعی شد که آن حضرت پس از ورود به تبوک خالد را به سوی دومةالجندل فرستاد؛ لکن بنابراین احتمال نیز نمیتوان رجب سال نهم را زمان اعزام خالد به دومةالجندل دانست.
پیامبر (ص) هنگام اعزام خالد، او را از نحوه به اسارت در آوردن اُکَیْدر در حالی که در پی شکار گاو وحشی است آگاه ساخت و به او سفارش کرد که اُکَیْدر را نکشد و او را اسیر کند و نزد آن حضرت بیاورد. خالد طبق پیشگویی پیامبر (ص) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد؛ ولی در درگیری با همراهان او برادر اکیدر، حسان بن عبدالملک را کشت و لباس او را که از ابریشم زرباف بود به غنیمت برد. سپس خالد در برابر ۲۰۰۰ شتر، ۸۰۰ برده، ۴۰۰ زره و ۴۰۰ نیزه و ۵۰۰ شمشیر متعهد گردید تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر (ص) ببرد. به دنبال این مصالحه، خالد بر دومة الجندل و دژ اکیدر دست یافت[۲۲۰]. سپس به همراه اکیدر و برادرش حریث[۲۲۱] یا مصاد[۲۲۲] و غنایم به دست آمده عازم مدینه شد. خالد، عمرو بن امیه ضمری را به همراه قبای ابریشمی حسان زودتر به مدینه فرستاد تا خبر پیروزی سپاه را به پیامبر (ص) و مسلمانان برساند[۲۲۳]. بسیاری از مورخان از اسلام آوردن اکیدر سخنی به میان نیاورده و تنها گفتهاند که اکیدر با پیامبر بر اساس جزیه صلح کرد[۲۲۴] که میتواند گواه عدم اسلام اکیدر باشد. افزون بر اینکه برخی به صراحت آوردهاند که اکیدر از پذیرش اسلام سر باز زد[۲۲۵]؛ ولی برادرش نزد پیامبر، اسلام آورد[۲۲۶]. در برابر این گروه از مورخان، دو روایت حاکی از اسلام اکیدر است: یکی روایت واقدی از یکی از اهالی دومه الجندل و دیگری روایت بلاذری که از هشام کلبی نقل کرده و اعتبار آن از روایت واقدی بیشتر است. طبق این دو روایت، پیامبر (ص) در نامه خود به مردم دومة الجندل به اسلام اکیدر تصریح کرده است[۲۲۷]. ابنکثیر از عروة بن زبیر نقل میکند که ملاقات اکیدر با پیامبر (ص) در تبوک و به همراهی یُحَنّه بن روبه حاکم ایله بود[۲۲۸]. نقل "ابن سید الناس" از موسی بن عقبه نیز مؤید این گزارش است[۲۲۹]، لکن نقلهای دیگران از عروة و موسی بن عقبه، حاکی از اعزام اکیدر به سوی مدینه است[۲۳۰][۲۳۱]
سپاه در مسیر بازگشت
سپاه اسلام به فرمان پیامبر (ص) در رمضان سال نهم از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد[۲۳۲] بازگشت مسلمانان نیز با حوادثی مانند مشکل بیآبی و معجزات پیامبر (ص) همراه بود[۲۳۳]؛ اما آنچه مورخان و سیرهنویسان بیشتر بدان پرداختهاند توطئه ترور پیامبر (ص) از سوی برخی از منافقان حاضر در سپاه است؛ بدین شرح که ۱۲ تا ۱۵ نفر[۲۳۴] از منافقان مصمم شدند شتر پیامبر (ص) را در گردنه کوهی رم دهند، بدانامید که با این کار پیامبر از کوه به درّه پرتاب و کشته شود؛ اما جبرئیل، پیامبر (ص) را از این نقشه آگاه ساخت و در نتیجه آن حضرت مسلمانان را امر کرد تا از میان دره بگذرند و خود به همراه عمار و حذیفة بن یمان و بنابر قولی سلمان فارسی[۲۳۵] از مسیر گردنه به راه خود ادامه داد و وقتی از نزدیک شدن منافقان مطلع شد حذیفه را مأمور دور ساختن آنان کرد و با تهدید منافقان به افشای اسامی آنها به همراه نام پدران و قبایلشان، نقشه منافقان را ناکام گذارد. این گروه نیز از بیم رسوا شدن، خود را به میان انبوه سپاهیان انداختند[۲۳۶].
منابع در تعیین ماهیت این افراد و نیز آگاهی همراهان پیامبر از نامهای این افراد، اختلاف نظر فراوان دارند؛ برخی چون ابن قتیبة از افرادی مانند عبدالله بن ابیّ نام بردهاند، در حالی که به اعتقاد بسیاری وی در تبوک حضور نداشت؛ نیز از افرادی گمنام چون مُلیح تیمی یاد میکنند که هیچ اطلاعی از آنان در منابع تاریخی و نسبشناسی به چشم نمیخورد[۲۳۷]. گروهی، همه یا شماری از این منافقان را از قریش[۲۳۸] و حتی به طور مشخص از بنیامیه میدانند[۲۳۹]. برخی نیز آنان را از انصار میشمرند[۲۴۰]. این اختلاف نظرها را میتوان ناشی از رخدادهای سیاسی پس از پیامبر (ص) دانست که سبب شد برخی افراد بنابر مصالحی از زمره منافقان عقبه حذف و افرادی دیگر جایگزین آنان شوند.
به باور برخی، پیامبر (ص) اسامی منافقان را به حذیفه گفته[۲۴۱] یا اینکه حذیفه خود چهرههای آنان را دیده و آنان را شناخته است[۲۴۲]؛ ولی پیامبر (ص) وی را از افشا و بازگو کردن اسامی آنان بازداشت[۲۴۳]. بنا به گزارش واقدی افزون بر حذیفه، پیامبر عمار را نیز از نام آنان آگاه ساخت[۲۴۴]. در شمار توطئهکنندگان نام افرادی چون ابوعامر راهب، سعدبن ابی سرح، جُلاس بن سوید، طعمة بن ابیرق و... آمده است[۲۴۵]. برخی از مفسران، آیه ۷۴ توبه / ۹: «... و هَمّوا بِما لَم یَنالوا.».. را در شأن منافقان حاضر در توطئه عقبه میدانند[۲۴۶][۲۴۷]
تخریب پایگاه منافقان
پیامبر در ادامه مسیر خود به سوی مدینه، در توقفگاه "ذیاوان" در نزدیکی مدینه، از توطئه دیگر منافقان آگاهی یافت. این دسته از منافقان قبل از حرکت پیامبر (ص) به سوی تبوک با هدف آمادهسازی مکانی برای دسیسهها و توطئههای خود، مسجدی در نزدیکی مسجد قبا بنا نهادند. ۵ تن از آنان نزد پیامبر (ص) آمده، از حضرت خواستند قبل از عزیمت به سوی تبوک برای اولین بار در این مسجد نماز بگزارد. پیامبر این امر را به بازگشت از تبوک موکول کرد؛ ولی در بازگشت چون با وحی خداوند از هدف اصلی بانیان مسجد آگاه شد، مالک بن دُخشم از بنی سالم بن عوف و مُعن بن عدی و برادرش عاصم از بنیعجلان را امر کرد که مسجد را ویران کنند و در آتش بسوزانند[۲۴۸]. مفسّران با نقلهایی از زهری، یزید بن رومان، عبدالله بن ابی بکر و عاصم بن عمر بن قتاده، ذیل آیات ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ لاَ يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴾[۲۴۹] از این مسجد سخن گفتهاند[۲۵۰]. خداوند در این آیات این مسجد را وسیلهای برای ضرر رساندن به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقهافکنی بین مسلمانان و کمینگاهی برای دشمنان خدا و رسول معرفی و مسلمانان را از عبادت در چنین مساجدی نهی کرده، چنین مساجدی را به بناهایی تشبیه میکند که در کنار پرتگاه بنا شدهاند. چنین بناهایی همواره وسیلهای برای شک و تردید در دلهای سازندگان آن است[۲۵۱].
ورود پیامبر (ص) به مدینه
سرانجام پیامبر (ص) در رمضان[۲۵۲] یا آخر[۲۵۳] شوال سال نهم از تبوک به مدینه بازگشت. اختلاف گزارشها از زمان اعزام و بازگشت سپاه به گونهای است که نمیتوان برای غزوه تبوک مدتی را معین کرد؛ اما جمعبندی همه گزارشها، مدت این غزوه را باید بین سه تا ۴ ماه دانست.
آنچه در این مقطع زمانی اهمیتی به سزایی داشت نوع برخورد پیامبر و مسلمانان با افرادی بود که به ادله مختلف از همراهی سپاه خودداری کردند. بر اساس گزارشهای فراوان موجود درباره گروههای متعدد غایبان تبوک و برخوردهای متفاوت پیامبر (ص) میتوان این افراد را به سه گروه تقسیم کرد:
گروه اول بسیاری از جاماندگان از تبوک بودند که پس از بازگشت پیامبر به مدینه، عذرهای خود را بار دیگر برای پیامبر بیان کردند و آن حضرت نیز با رحمت و بزرگواری عذرهای آنان را پذیرفت. در این میان مهاجر بن ابی امیه که به نظر میرسد بیش از دیگران نگران پذیرفته نشدن عذرش از سوی پیامبر بود با واسطه قراردادن امسلمة ـ همسر پیامبر ـ از آن حضرت بخشش طلبید[۲۵۴]. گروه دوم دربردارنده کسانی است که پس از اقرار به گناه و بهانه تراشی و کوتاهی خود در همراهی با پیامبر، درصدد توبه برآمدند. سه تن از آنان به نامهای ابولبابة بن عبدالمنذر، اوس بن خدام یا وداعة بن جذام[۲۵۵] و اوس بن ثعلبه یا ثعلبة بن ودیعه[۲۵۶] با بستن خود به ستونهای مسجد و دوری از خوردن و آشامیدن، اظهار ندامت کردند. خداوند پس از ۷ روز از خطای آنان درگذشت و توبهشان را پذیرفت[۲۵۷]. برخی به استناد نقلی از ابنعباس، شأن نزول آیه ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۲۵۸] را این افراد میدانند[۲۵۹]، ولی مجاهد این آیه را درباره لغزش ابولبابه در جریان غزوه بنیقریظه میداند[۲۶۰].
این گروه از تائبان پس از آگاهی از قبول توبهشان نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند واگذارد[۲۶۱]، تا آنکه آیات ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۲۶۲]، ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۲۶۳] نازل شد[۲۶۴] که از پیامبر میخواهد از اموال این توبهکنندگان بخشی را بردارد، پس پیامبر نیز قسمتی را به عنوان صدقه برداشت که طبق نظر برخی به قدر یک سوم کل اموال آنان بود[۲۶۵]. بر این اساس باید مدعی شد که پیامبرزکات اموال این افراد را به همراه مقداری افزون بر آن به عنوان کفاره گناهشان برداشته است که جمعاً به اندازه یک سوم اموالشان بوده است[۲۶۶]. برخی از محققان، علت حضور ابولبابه در جمع این گروه از توبه کنندگان را خیانت او در غزوه بنیقریظه و سپس تمرّد وی در تبوک میدانند، افزون بر این، بخشش قسمتی از دارایی از سوی ابولبابه را نیز با توجه به مالدوستی وی[۲۶۷] بعید و غیر قابل قبول میدانند[۲۶۸]. ابناثیر توبه ابولبابه را با غزوه بنیقریظه مرتبط دانسته است[۲۶۹]. طبق نقلی از ابن عباس، توبه کنندگانی که خود را به ستونهای مسجد بستند بیش از ۳ نفر بودند[۲۷۰]. در این جمع که به گناه خود اقرار داشتند، کعب بن مالک از تیره بنیسلمه خزرج، مرارة بن ربیع از بنیعمرو بن عوف و هلال بن امیه از بنی واقف نیز امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبهشان پذیرفته شود[۲۷۱]. برخی آیه ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۲۷۲] را در شأن این سه نفر دانستهاند[۲۷۳].
ابن شهاب به نقل از کعب بن مالک آورده است پیامبر (ص) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه نفر منع کرده بود، از اینرو هلال بن امیه و مرارة بن ربیع خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود میگریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد میآمد و بیاعتنایی مسلمانان را تحمل میکرد[۲۷۴]. خود او مدعی است که در همین حال نامهای از حاکم غسّان به دستش رسید که از او میخواست تا با دوری جستن از پیامبر، نزد غسّانیان رود؛ اما وی نپذیرفت و آن را مصیبتی دیگر دانست[۲۷۵]. پس از گذشت ۴۰ روز، پیامبر (ص) همسر و فرزندان این سه را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از ۵۰ روز خداوند توبه این سه را نیز پذیرفت[۲۷۶]. برخی منابع به استناد نقل شأن نزول آیات ﴿وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۲۷۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۲۷۸] درباره این سه تن، در ذیل این آیات به داستان توبه آنان پرداختهاند[۲۷۹]. خداوند در این آیات با بیان اوضاع دشوار پدید آمده برای این گناهکاران، توبه آنان را میپذیرد و از آنان میخواهد از این پس با صادقان همراه باشند. گروه سوم کسانی بودند که با بهانهتراشی و عذرهای واهی و دروغین از همراهی پیامبر سرباز زدند و پس از بازگشت آن حضرت نیز به جای اعتراف به گناه و سهل انگاری خود، باز بر همان بهانههای واهی پای فشردند.
خداوند، پیش از مواجهه پیامبر با این افراد، در آیاتی نوع رفتار پیامبر و همراهانش را با این گروه معین فرمود[۲۸۰]. بسیاری از مفسران از این افراد با عنوان «منافق» یاد کرده[۲۸۱] و با نقل از ابن عباس آیات ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُل لاَّ تَعْتَذِرُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾[۲۸۲] را در شأن آنان میدانند[۲۸۳]. این آیات با بازداشتن پیامبر از پذیرش عذر این گروه از متخلفان که همچنان بر بهانههای دروغین خود تأکید داشتند، آنان را پلید شمرده و با امر به مسلمانان به اعراض و دوری جستن از آنان، تأکید میکند که حتی در صورت رضایت و گذشت مسلمانان از عملکرد آنان، خداوند از این دروغگویان راضی نخواهد بود. پیامبر (ص) پس از ورود به مدینه ابتدا برای اقامه نماز به مسجد رفتند. در همان حال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند[۲۸۴]. در این میان منافقان که شرایطی نامساعدتر از دیگران داشتند کوشیدند با پیامبر تجدید بیعت کنند و سوگند یاد کردند که از این پس تخلف نکرده، در همه جنگها همراه آن حضرت خواهند بود؛ ولی پیامبر (ص) براساس رهنمود آیات یاد شده، عذرها و تعهدهای آنان را نپذیرفت. واقدی بر آن است که حضور و اعتذار منافقان نزد پیامبر (ص) قبل از رسیدن آن حضرت به مدینه و در توقفگاه ذی اوان بود[۲۸۵]. آیات ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۲۸۶]، ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ﴾[۲۸۷]، ناظر به این دسته از منافقان دانسته شده است[۲۸۸]. خداوند در این آیات خشنودی خود و پیامبرش را ملاک بخشش اینان معرفی کرده، سزای دشمنی منافقان با خدا و رسولش را خلود در آتش دوزخ میخواند. خداوند حتی از نمازگزاردن و دعا بر جنازهها و قبور این منافقان نیز به سبب کفر آنان به خدا و رسولش نهی کرده است: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾[۲۸۹] برخی، شأن نزول این آیه را عبدالله بن ابیّ میدانند که از میانه راه تبوک با یاران خود به مدینه بازگشت[۲۹۰][۲۹۱]
منابع
پانویس
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۲۷۲-۲۷۵.
- ↑ مجمع البیان ج ۵-۶ ص ۴۷ فرهنگ قرآن، هاشمی رفسنجانی ج - ۷ ص ۳۷۹.
- ↑ «اگر غنیمتی در دسترس و سفری آسان میبود از تو پیروی میکردند اما راه سخت بر آنان گران است و به زودی به خداوند سوگند میخورند که اگر یارایی میداشتیم با شما روانه میشدیم؛ خود را (با دروغ) نابود میکنند و خداوند میداند که آنان دروغگویند * خداوند از تو در گذراد! چرا پیشتر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟ * آنان که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند برای جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمیگیرند و خداوند به (حال) پرهیزگاران داناست * تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) میخواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپردهاند و در تردید خود سرگردانند» سوره توبه، آیه ۴۲-۴۵.
- ↑ «و چون سورهای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه میگیرند و میگویند: بگذار تا ما با خانهنشینان بمانیم * راضی شدهاند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) باشند و بر دلهایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمییابند * اما پیامبر و کسانی که با وی ایمان آوردهاند با مال و جان جهاد کردهاند و آنانند که نیکیها از آن آنهاست و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۸۶-۸۸.
- ↑ «عذرآوران از تازیان بیاباننشین آمدند تا به آنان اجازه (ی جهاد) داده شود و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانهنشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید * بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمییابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزندهای بخشاینده است * و نه بر کسانی که چون نزد تو آمدند تا آنان را سوار کنی گفتی چیزی نمییابم تا بر آن سوارتان کنم؛ بازگشتند در حالی که چشمهاشان لبریز از اشک بود از غم اینکه چیزی نمییافتند تا (در این راه) ببخشند» سوره توبه، آیه ۹۰-۹۲.
- ↑ «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷.
- ↑ «اگر (به راستی) میخواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم میآوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید! * اگر در میان شما روانه میشدند جز شرّ به شما نمیافزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه میکردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۶-۴۷.
- ↑ «منافقان میهراسند آیهای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دلهای ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن میهراسید آشکار خواهد کرد * و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین میگویند: ما تنها (در گفتوگو) فرو میرفتیم و بازی میکردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند میکردید؟ * عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شدهاید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب میکنیم زیرا که گناهکار بودهاند» سوره توبه، آیه ۶۴-۶۶.
- ↑ «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر میآورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده میشوید آنگاه او شما را از آ» سوره توبه، آیه ۹۴.
- ↑ «هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام میدادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵.
- ↑ «و اگر خداوند تو را نزد دستهای از آنان باز گرداند و آنها از تو اجازه بیرون آمدن (با تو را) خواستند بگو: هرگز، هیچگاه با من بیرون نخواهید آمد و همراه من با دشمنی جنگ نخواهید کرد؛ نخست بار شما خود کنارهجویی (از جهاد) را پسندیدید بنابراین با واپسماندگان» سوره توبه، آیه ۸۳.
- ↑ «بگو: چه خواسته چه ناخواسته بخشش کنید هرگز از شما پذیرفته نمیگردد که شما گروهی نافرمان بودهاید» سوره توبه، آیه ۵۳.
- ↑ «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کنارهگیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.
- ↑ «و هیچگاه بر هیچیک از ایشان چون مرد نماز مگزار و بر گور او حاضر مشو؛ اینان به خداوند و پیامبرش کفر ورزیدهاند و نافرمان مردهاند * و داراییها و فرزندانشان تو را به شگفتی نیندازد، جز این نیست که خداوند میخواهد در این جهان آنان را با آنها به عذاب افکند و جانشان در حالی که کافرند (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۸۴-۸۵.
- ↑ «مردم مدینه و تازیان بیاباننشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جانهای خودشان را از جان او دوستتر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمیرسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمینه» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «آنان که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند برای جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمیگیرند و خداوند به (حال) پرهیزگاران داناست» سوره توبه، آیه ۴۴.
- ↑ «تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) میخواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپردهاند و در تردید خود سرگردانند» سوره توبه، آیه ۴۵.
- ↑ «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷.
- ↑ «عذرآوران از تازیان بیاباننشین آمدند تا به آنان اجازه (ی جهاد) داده شود و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانهنشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید» سوره توبه، آیه ۹۰.
- ↑ «اگر غنیمتی در دسترس و سفری آسان میبود از تو پیروی میکردند اما راه سخت بر آنان گران است و به زودی به خداوند سوگند میخورند که اگر یارایی میداشتیم با شما روانه میشدیم؛ خود را (با دروغ) نابود میکنند و خداوند میداند که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۴۲.
- ↑ «اگر غنیمتی در دسترس و سفری آسان میبود از تو پیروی میکردند اما راه سخت بر آنان گران است و به زودی به خداوند سوگند میخورند که اگر یارایی میداشتیم با شما روانه میشدیم؛ خود را (با دروغ) نابود میکنند و خداوند میداند که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۴۲.
- ↑ «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر میآورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده میشوید آنگاه او شما را از آ» سوره توبه، آیه ۹۴.
- ↑ «تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) میخواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپردهاند و در تردید خود سرگردانند» سوره توبه، آیه ۴۵.
- ↑ «و نه بر کسانی که چون نزد تو آمدند تا آنان را سوار کنی گفتی چیزی نمییابم تا بر آن سوارتان کنم؛ بازگشتند در حالی که چشمهاشان لبریز از اشک بود از غم اینکه چیزی نمییافتند تا (در این راه) ببخشند» سوره توبه، آیه ۹۲.
- ↑ «بگو: چه خواسته چه ناخواسته بخشش کنید هرگز از شما پذیرفته نمیگردد که شما گروهی نافرمان بودهاید» سوره توبه، آیه ۵۳.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۲۷۲-۲۷۵.
- ↑ ر. ک: المفصل، ج۴، ص۲۵۱.
- ↑ معجم البلدان، ج۲، ص۱۴ ـ ۱۵.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۱۸۴؛ معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۲.
- ↑ فتوح البلدان، ج۲، ص۱۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷؛ التنبیه والاشراف، ص۲۳۰.
- ↑ التنبیه والاشراف، ص۲۳۵؛ معجم البلدان، ج۲، ص۱۴؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ وفاءالوفاء، ج۴، ص۱۱۸۶؛ معجم البلدان، ج۱، ص۲۹۱؛ ج۲، ص۱۴.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۲۹۱.
- ↑ معجم البلدان، ج۲، ص۱۴.
- ↑ الصحاح، ج۴، ص۱۵۷۷؛ النهایة، ج۱، ص۱۶۰؛ معجم ما استعجم، ج۱، ص۳۰۳.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۶۳.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۹؛ الانساب، ج۱، ص۳۹۲؛ الاعلام، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۰؛ الطبقات، ج۲، ص۱۶۵؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۶۳؛ کنزالعمال، ج۱۳، ص۳۷؛ سبلالهدی، ج۵، ص۴۳۳.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷؛ تاریخدمشق، ج۳۹، ص۶۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۱، ص۲۴۴؛ اعلامالوری، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۰؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۴.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۰؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۴.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۲۷۹، ۲۹۴، ۳۶۴.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ «ای مؤمنان! مشرکان پلیدند بنابراین پس از امسال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر از ناداری بیمناکید خداوند به زودی شما را با بخشش خویش اگر بخواهد بینیاز میگرداند که خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۲۸.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۵، ص۵.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۴۱؛ مجمع البیان، ج۵، ص۳۹.
- ↑ «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص۹۵؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۴۵.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۳؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۹۲؛ السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴.
- ↑ «ای مؤمنان! چگونهاید که چون به شما گفته شود در راه خداوند رهسپار (جنگ) گردید، گرانخیزی میورزید؟ آیا به جای جهان واپسین به زندگانی این جهان خرسند شدهاید؟ در حالی که کالای زندگی این جهان در برابر جهان واپسین جز اندکی نیست. اگر رهسپار نگردید (خداوند) شما را به عذابی دردناک دچار میکند و قومی دیگر را به جای شما میآورد و شما هیچ زیانی به او نمیتوانید رساند و خداوند بر هر کاری تواناست. اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است. سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۳۸-۴۱.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۱؛ جامعالبیان، ج۱۰، ص۱۷۲؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۵۴ ـ ۵۵.
- ↑ «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۲۲۵؛ الصافی، ج۴، ص۱۶۴.
- ↑ المحبر، ص۲۸۴؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۷.
- ↑ «اگر غنیمتی در دسترس و سفری آسان میبود از تو پیروی میکردند اما راه سخت بر آنان گران است و به زودی به خداوند سوگند میخورند که اگر یارایی میداشتیم با شما روانه میشدیم؛ خود را (با دروغ) نابود میکنند و خداوند میداند که آنان دروغگویند خداوند از تو در گذراد! چرا پیشتر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟» سوره توبه، آیه ۴۲-۴۳.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۰، ص۱۸۲؛ التبیان، ج۵، ص۲۲۵.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۸ ـ ۹۹۹؛ اسدالغابه، ج۴، ص۲۹۱؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۷.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۸.
- ↑ اسدالغابه، ج۴، ص۲۹۱.
- ↑ «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
- ↑ تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص۱۴۶؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۶۶؛ الصافی، ج۱، ص۴۸۶.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۳۰۱؛ جامع البیان، ج۵، ص۳۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۴۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۴۶؛ اسباب النزول، ص۱۶۶.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۲۰۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۶۱؛ المصنف، ج۲، ص۳۹۵.
- ↑ «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمییابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۲۷۸؛ احکام القرآن، ج۳، ص۱۸۶؛ تفسیرقرطبی، ج۸، ص۲۲۶.
- ↑ «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۵۹.
- ↑ اسدالغابه، ج۳، ص۲۳۶؛ زادالمسیر، ج۳، ص۴۸۵.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۳؛ السیرة النبویه، ابنکثیر، ج۴،ص۹؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۶۰؛ الطبقات، ج۳، ص۴۸۰؛ السیرةالنبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۸ ـ ۹.
- ↑ «و نه بر کسانی که چون نزد تو آمدند تا آنان را سوار کنی گفتی چیزی نمییابم تا بر آن سوارتان کنم؛ بازگشتند در حالی که چشمهاشان لبریز از اشک بود از غم اینکه چیزی نمییافتند تا (در این راه) ببخشند» سوره توبه، آیه ۹۲.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) میخواهند؛ به این خشنودند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دلهای آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمیدانند» سوره توبه، آیه ۹۳.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۰، ص۲۶۹؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۲۸.
- ↑ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۳؛ الاستغاثه، ج۲، ص۵۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۷.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۴؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۵ ـ ۹۴۶؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۷ ـ ۹.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۱؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۴ ـ ۳۵.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۲ ـ ۹۹۱.
- ↑ «به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ بنابراین از شما آن کسان که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره حدید، آیه ۷.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۳۷۸.
- ↑ «داستان (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه بر آورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند برای هر که بخواهد (آن را) چند برابر میگرداند و خداوند نعمتگستری داناست. آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند و از پی آنچه بخشیدهاند منّتی نمینهند و آزاری نمیدهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۶۱-۲۶۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۳۰۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۲، ص۲۸ ـ ۳۹، ۶۹ ـ ۷۰؛ السیرةالنبویه، ابنکثیر، ج۴، ص۶؛ المغازی، ج۳، ص۹۹۱.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۳۷۸؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۳۰۳.
- ↑ الاستغاثه، ج۲، ص۵۵ ـ ۵۶.
- ↑ الصحیح من سیره، ج۷، ص۲۸۲.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۳؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۴؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۰، ص۱۹۱؛ التبیان، ج۵، ص۲۳۲؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۵۸.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۳.
- ↑ «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۱-۸۲.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۲۶۸؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۶۵؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۲۵۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۵؛ المصنف، ج۵، ص۳۹۹؛ الثقات، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۵؛ سبل الهدی، ج۵، ص۴۴۲؛ تاریخدمشق، ج۲، ص۳۶.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۴؛ الدرر، ص۲۳۸؛ البدایة والنهایه، ج۵، ص۷.
- ↑ «آنان که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند برای جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمیگیرند و خداوند به (حال) پرهیزگاران داناست» سوره توبه، آیه ۴۴.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۰، ص۱۸۴ ـ ۱۹۱؛ التبیان، ج۵، ص۲۲۷ ـ ۲۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۵۵ ـ ۱۶۳.
- ↑ «تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) میخواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپردهاند و در تردید خود سرگردانند» سوره توبه، آیه ۴۵.
- ↑ «اگر (به راستی) میخواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم میآوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید!» سوره توبه، آیه ۴۶.
- ↑ «اگر در میان شما روانه میشدند جز شرّ به شما نمیافزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه میکردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۷.
- ↑ «اگر خیری به تو رسد ناخشنود میشوند و اگر بلایی به تو رسد میگویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو میگردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ «بگو: چه خواسته چه ناخواسته بخشش کنید هرگز از شما پذیرفته نمیگردد که شما گروهی نافرمان بودهاید» سوره توبه، آیه ۵۳.
- ↑ «هیچچیز آنان را از پذیرفته شدن بخششهایشان باز نداشت جز اینکه آنان به خداوند و پیامبرش انکار ورزیدند و جز با کسالت نماز نمیگزارند و جز با ناخشنودی بخشش نمیکنند» سوره توبه، آیه ۵۴.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۵؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۲۰۵؛ زادالمسیر، ج۷، ص۱۶۴.
- ↑ «مردم مدینه و تازیان بیاباننشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جانهای خودشان را از جان او دوستتر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمیرسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمینهند و هیچ زیانی به دشمنی نمیزنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته میشود؛ بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۹۰؛ زادالمسیر، ج۳، ص۳۵۰.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۵.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۱۶۵.
- ↑ المغازی، النبویه، ص۱۰۷.
- ↑ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۸.
- ↑ المحبر، ص۱۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷؛ التنبیه والاشراف، ص۲۳۵.
- ↑ السیرةالنبویه، ابنهشام، ج۴، ص۹۴۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۸؛ الطبقات، ج۳، ص۲۳.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۶؛ عیون الاثر، ج۲، ص۳۵۴؛ المغازی، ج۳، ص۹۹۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۸؛ البدایة والنهایه، ج۵، ص۱۱؛ تاریخ ابن خیاط، ص۶۰.
- ↑ التنبیه والاشراف، ص۲۳۵.
- ↑ سننالنسائی، ج۵، ص۱۲۴؛ تاریخدمشق، ج۴۲، ص۱۶۲؛ البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۷۷.
- ↑ کشف الغمه، ج۱، ص۲۲۷؛ الارشاد، ج۱، ص۱۵۵؛ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۶.
- ↑ المحبر، ص۱۲۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۸.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۹۸؛ سنن النسائی، ج۵، ص۱۱۳.
- ↑ الارشاد، ج۱، ص۱۵۵؛ کشف الغمه، ج۱، ص۲۲۷؛ انسابالاشراف، ص۹۶.
- ↑ الارشاد، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ مناقب، کوفی، ص۱۱۲.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۲۰۵؛ المصنف، ج۲، ص۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۶۱.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۶؛ السیرة النبویه، ج۴، ص۴۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲: ص۶۷.
- ↑ وفاءالوفاء، ج۴، ص۱۱۶۹؛ سبل السلام، ج۴، ص۷۰؛ نیلالاوطار، ج۸، ص۲۳۹.
- ↑ الاختصاص، ص۳۴۲؛ تاریخ دمشق، ج۵۱، ص۲۴۰؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۱۷.
- ↑ المحبر، ص۱۱۶.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۱۶۷؛ الکامل، ج۳، ص۳۲۴؛ المغازی، النبویه، ص۱۰۷.
- ↑ سبل الهدی، ج۷، ص۴۱۹؛ الطبقات، ج۲، ص۱۶۷؛ المغازی، ج۳، ص۹۹۷.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۵۶، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
- ↑ سبل الهدی، ج۵، ص۴۴۲؛ التنبیه والاشراف، ص۲۳۵؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۰۲.
- ↑ تاریخیعقوبی، ج۲، ص۶۷؛ اعلام الوری، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۶. ؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۶؛ سبلالهدی، ج۵، ص۴۴۳.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۶؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۶؛ اسدالغابة، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۶؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۶.
- ↑ اسدالغابه، ج۳، ص۲۱۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۱۵؛ المغازی، ج۳، ص۹۹۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۶؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۶.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۴۰۸.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۵، ص۱۳؛ جامعالبیان، ج۱۱، ص۷۵؛ معانیالقرآن، ج۳، ص۲۶۳.
- ↑ انساب الاشراف، ص۹۵؛ الطبقات، ج۳، ص۲۴؛ المحبر، ص۱۱۵.
- ↑ «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۴۱۱؛ التبیان، ج۵، ص۳۱۴؛ جامعالبیان، ج۱۱، ص۷۵.
- ↑ معجمالبلدان، ج۲، ص۱۴.
- ↑ المختصر، ج۱، ص۳ ـ ۴.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۹؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۶؛ الکامل، ج۴، ص۳۴۵.
- ↑ اسدالغایه، ج۵، ص۱۷۶؛ السیرةالنبویه، ابنکثیر، ج۴، ص۲۱؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۰۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۹؛ المصنف، ج۱، ص۴۱۵.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۴۹؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۶.
- ↑ لباب النقول، ۱۸۷.
- ↑ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۰.
- ↑ «و شما در آن هنگام مینگرید،» سوره واقعه، آیه ۸۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۶۳.
- ↑ لباب النقول، ص۱۸۷؛ بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۲۸؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۰۸ ـ ۱۰۰۹.
- ↑ «و (سپاسگزاری برای) روزی و بهره خود را (از این قرآن) همین قرار دادهاید که (نعمتهای خداوند را) دروغ میشمارید؟» سوره واقعه، آیه ۸۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۳؛ زادالمسیر، ج۷، ص۲۷۵.
- ↑ المصنف، ج۲، ص۵۴۶؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۱۳؛ فتحالباری، ج۸، ص۸۴.
- ↑ المغازی، ۳، ص۱۰۳۹ - ۱۰۴۲؛ اعلام الوری، ج۱، ص۸۱؛ الخرائح والجرائح، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ «اگر رهسپار نگردید (خداوند) شما را به عذابی دردناک دچار میکند و قومی دیگر را به جای شما میآورد و شما هیچ زیانی به او نمیتوانید رساند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره توبه، آیه ۳۹.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۷۳ - ۱۷۴؛ منتخب مسند عبدبن حمید، ص۲۲۸؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۳۹.
- ↑ الخرائج والجرائح، ج۱، ص۲۸؛ اعلامالوری، ج۱، ص۸۱؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۳۶.
- ↑ السیرةالنبویه، ابنکثیر، ج۴، ص۱۷؛ دلائلالنبوه، ص۱۷۵؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۱، ص۸۹.
- ↑ المحبر، ص۴۶۸؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۵۱؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۰۳.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۵۲؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۲.
- ↑ «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین میگویند: ما تنها (در گفتوگو) فرو میرفتیم و بازی میکردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند میکردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
- ↑ «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شدهاید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب میکنیم زیرا که گناهکار بودهاند» سوره توبه، آیه ۶۶.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۰، ص۲۲۱؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۹۷؛ تفسیرابن کثیر، ج۲، ص۳۸۱.
- ↑ «منافقان میهراسند آیهای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دلهای ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن میهراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۹۵؛ تفسیرابن کثیر، ج۲، ص۳۸۱.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۰، ص۲۲۰؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۵۴.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۰۴.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۵۵؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۲۵۷؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۱۵.
- ↑ «به خداوند سوگند میخورند که (سخنی) نگفتهاند در حالی که بیگمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آوردهاند و پس از اسلام خویش کفر ورزیدهاند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافتهاند و کینهجویی نکردهاند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کردهاند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۰۶؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۲۳۵.
- ↑ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۰؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۱۷.
- ↑ اعلام الوری، ج۱، ص۲۴۴؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۸۳؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۲۴۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۸.
- ↑ معجم البلدان، ج۲، ص۱۵.
- ↑ سبل الهدی، ج۵، ص۴۳۳.
- ↑ التنیه و الاشراف، ص۲۳۵؛ معجم البلدان، ج۲، ص۱۵.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۵۷.
- ↑ الثقات، ج۲، ص۹۹؛ معجمالبلدان، ج۱، ص۱۲۳، ج۲، ص۸۵، ۲۰۱؛ ج۳، ص۱۳۵، ۴۰۸، المغازی، ج۳، ص۹۹۸.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۱۶۵.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۵۳؛ التنبیة و الاشراف، ص۲۳۵؛ فتح الباری، ج۸، ص۸۶.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۱۶۶؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۱۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۸؛ التنبیه والاشراف، ص۲۳۶.
- ↑ معجمالبلدان، ج۱، ص۲۹۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۶۱؛ معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۸؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۷۱؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۵۲.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۱۲۹.
- ↑ فتوحالبلدان، ج۱، ص۷۱؛ البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۱؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۳۲.
- ↑ معجمالبلدان، ج۱، ص۱۲۹.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۱؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۳۲.
- ↑ فتوح البلدان، ج۱، ص۷۲.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۱۷۲.
- ↑ فتوح البلدان، ج۱، ص۷۲.
- ↑ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۲۷؛ مسند احمد، ج۴، ص۷۴؛ الطبقات، ج۱، ص۲۵۹.
- ↑ المعجمالکبیر، ج۸، ص۱۵ ـ ۲۰؛ الطبقات، ج۴، ص۲۵۱؛ الثقات، ج۲، ص۶.
- ↑ کنز العمال، ج۲، ص۴۲۹.
- ↑ اعلامالوری، ج۱، ص۲۴۴؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۲۴۶؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ فتوح البلدان، ج۱، ص۷۳؛ الطبقات، ج۲، ص۱۶۶؛ تاریخخلیفه، ص۵۶.
- ↑ التنبیه والاشراف، ۲۱۴.
- ↑ معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۲۵.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۱۶۶؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۹؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۲۵.
- ↑ المحبر، ص۱۱۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۸؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۶۴.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۱؛ سبل الهدی، ج۶، ص۲۲۰.
- ↑ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۳۱.
- ↑ عیون الاثر، ج۲، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰؛ الثقات، ج۲، ص۹۶؛ تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۰۳ ـ ۲۰۴.
- ↑ معجمالبلدان، ج۲، ص۴۸۸؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۷۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۰۴؛ الطبقات، ج۲، ص۱۶۶؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۲۷.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۰۲؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۲۶.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۱۶۶؛ الثقات، ج۲، ص۹۷؛ السیرة النبویه، ج۴، ص۹۵۳.
- ↑ سبل السلام، ج۴، ص۶۶؛ الاصابه، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ فتوح البلدان، ج۱، ص۷۳؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۳۰.
- ↑ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۳۱.
- ↑ عیون الاثر، ج۲، ص۲۶۰.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ الدرر، ص۲۴۷؛ تاریخیعقوبی، ج۲، ص۶۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ الدرر، ص۲۴۲، السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۵۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۳.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۴؛ العمده، ص۳۴۱؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۴۴.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۶۴.
- ↑ تاریخیعقوبی، ج۲، ص۶۸؛ البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۴؛ تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۲۷۶.
- ↑ المعارف، ص۳۴۳.
- ↑ العمده، ص۳۴۲؛ الخرائج والجرائح، ج۲، ص۵۰۴؛ التبیان، ج۵، ص۲۶۱.
- ↑ الخصال، ص۳۹۸.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۲۷۷؛ تهذیب الکمال، ج۵، ص۵۰۵.
- ↑ العمده، ص۳۴۱؛ البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۴؛ تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۲۷۶.
- ↑ اعلام الوری، ج۱، ص۲۴۵؛ الاحتجاج، ج۱، ص۶۵.
- ↑ الخرائج والجرائح، ج۲، ص۵۰۴؛ البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۵.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۴۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج۴، ص۲۵۳.
- ↑ العمده، ص۳۴۱؛ اسباب النزول، ص۱۷۰؛ التبیان، ج۵، ص۲۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۰۷.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۵۶؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۶۳؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج۴، ص۳۸.
- ↑ «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیدهاند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند میخورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی میدهد که آنان دروغگویند. هیچگاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بیگمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهادهاند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست میدارند و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد. آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند. همواره بنیانی که بنا نهادهاند مایه تردید در دلهای آنان است تا آنکه دلهای آنها پارهپاره گردد و خداوند، دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۱۰.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۱، ص۳۸ ـ ۳۱؛ التبیان، ج۵، ص۲۹۷؛ تفسیرقرطبی، ج۸، ص۲۵۳.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۶۴؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۵۶.
- ↑ المحبر، ص۱۱۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۴۱؛ اسدالغابه، ج۴، ص۴۲۲.
- ↑ اسدالغابه، ج۵، ص۸۵.
- ↑ الاصابه، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ اسدالغابه، ج۵، ص۲۸۵؛ المصنف، ج۵، ص۴۰۵؛ الاصابه، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیدهای را با کار ناپسندی دیگر آمیختهاند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص۱۹؛ اسباب النزول، ص۱۷۴.
- ↑ تفسیر مجاهد، ج۱، ص۲۸۶؛ جامع البیان، ج۱۱، ص۲۱.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۵۰، ص۱۹۵؛ اسدالغابه، ج۵، ص۸۵؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۲۰۱.
- ↑ «از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
- ↑ «آیا ندانستهاند: خداوند است که از بندگانش توبه را میپذیرد و زکاتها را دریافت میدارد و خداوند است که توبهپذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۱، ص۲۳؛ البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۳؛ تفسیرقرطبی، ج۸، ص۲۴۲
- ↑ التوابین، ص۱۰۲؛ عیون الاثر، ج۲، ص۵۲.
- ↑ نمونه، ج۸، ص۱۲۰.
- ↑ المغازی، النبویه، ص۱۱۲.
- ↑ الصحیح من سیره، ج۱۱، ص۱۲۸.
- ↑ اسدالغابه، ج۱، ص۱۴۴.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۲؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۴۲.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۵۱.
- ↑ «و دیگرانی هستند که وانهاده به فرمان خداوندند، یا عذابشان میفرماید و یا آنان را میبخشاید و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۱۰۶.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۱، ص۳۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۴۰۱؛ معانی القرآن، ج۳، ص۲۵۲.
- ↑ المغازی النبویه، ص۱۰۹.
- ↑ الدرر، ص۲۴۳؛ الثقات، ج۲، ص۱۰۲؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۵۱.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۶، ص۱۹۰۲؛ الثقات، ج۲، ص۱۰۰ ـ ۱۰۳.
- ↑ «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توب» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص۸۱ ـ ۸۲؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۸۳؛ احکامالقرآن، ج۳، ص۲۰۳.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص۳ ـ ۱۰؛ التبیان، ج۵، ص۲۸۲ ـ ۲۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۳۰ ـ ۲۳۵.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص۳؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۳۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۹۷.
- ↑ «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر میآورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده میشوید آنگاه او شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگرداند. هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام میدادند جایگاهشان دوزخ است. برای شما سوگند میخورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بیگمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۴-۹۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۶؛ زادالمسیر، ج۳، ص۳۳۰.
- ↑ الثقات، ج۲، ص۱۰۰؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۴۸؛ السنن النسائی، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۰۴۹.
- ↑ «برای شما به خداوند سوگند میخورند تا خرسندتان گردانند در حالی که اگر مؤمنند سزاوارتر است خداوند و پیامبرش را خرسند گردانند» سوره توبه، آیه ۶۲.
- ↑ «آیا ندانستهاند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد بیگمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است» سوره توبه، آیه ۶۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۶۸؛ زادالمسیر، ج۳، ص۳۱۳.
- ↑ «و هیچگاه بر هیچیک از ایشان چون مرد نماز مگزار و بر گور او حاضر مشو؛ اینان به خداوند و پیامبرش کفر ورزیدهاند و نافرمان مردهاند» سوره توبه، آیه ۸۴.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۴۱؛ السنن الکبری، ج۸، ص۱۹۹.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «تبوک»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.