محمد بن علی شلمغانی
ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به "ابن ابی العزاقری" و "ابن ابی العزاقیر" از یاران امام عسکری(ع) بود و در آغاز، انحرافی نداشت و بلکه از فقهای بزرگ امامیه به شمار میرفت. اما پس از وفات امام حسن عسکری(ع) انتظار نیابت داشت و وقتی نیابت به حسین بن روح واگذار شد، حسد او شعلهور شده، کارشکنی بر ضد حسین بن روح را آغاز کرد.
مقدمه
- شلمغانی سخنانی از خود میساخت و به حسین بن روح و دیگر نایبان نسبت میداد[۱]
- وی پیشتر کتابهای بسیاری داشت و در آنها، انبوه روایاتی را که از امامان(ع) شنیده بود، گردآوری و دسته بندی کرده بود[۲]، اما هنگامی که راه انحراف و ارتجاع در پیش گرفت و در اندیشه، عقیده و عمل دگرگون شد، در روایات تغییراتی پدید میآورد؛ هرچه میخواست بر آنها میافزود و هرچه دلخواه او بود، کم میکرد. نجاشی در رجال خود درباره وی مینویسد: "ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی از پیروان مذهب امامیه بود؛ اما رشک و حسد بر جایگاه ابو القاسم حسین بن روح، وی را بر آن داشت که ترک مذهب امامیه گوید و داخل کیشهای مردود شود؛ تا بدان جا که از طرف امام غایب، توقیعاتی بر ضد او صادر شد. سرانجام به امر سلطان دولت به دار آویخته شد[۳].
- مردم پس از صدور لعن شلمغانی، نزد حسین بن روح رفته گفتند: "خانههای ما از آثار شلمغانی انباشته است؛ چه کنیم؟ وی گفت: نظر من، درباره کتابهای او همان چیزی است که امام عسکری(ع) درباره کتابهای بنی فضّال فرمود: " اعتقادات آنان را کنار گذارید و آنچه نقل کردهاند، بپذیرید"[۴].
- شیخ طوسی سبب کشته شدن شلمغانی را چنین دانسته است: زمانی که ابو القاسم حسین بن روح او را آشکارا نفرین کرد و همه جا شهرت یافت و مردم از وی دوری جستند، تمام شیعیان از او برحذر بودند؛ به طوری که نتوانست به نیرنگهای خود ادامه دهد. روزی در محفلی که سران شیعه حاضر بودند و همه نفرین شلمغانی و دوری از او را از ابو القاسم حسین بن روح نقل میکردند، شلمغانی به حاضران گفت: من و او حسین بن روح را در جایی بخواهید، تا من دست او و او هم دست مرا بگیرد و در حق یکدیگر نفرین کنیم. اگر آتش نیامد و او را نسوزاند، هرچه او درباره من گفته، درست است. این خبر در خانه ابن مقله اتفاق افتاد و از آنجا به گوش " الرَّاضِي بِاللَّهِ " خلیفه عباسی رسید. "راضی" هم دستور داد او را دستگیر کرده و به قتل رساندند؛ بدینگونه شیعیان از شرّ او راحت شدند[۵]. این اتفاق، سال ۳۲۳ ق رخ داد[۶][۷].
محمد بن علی شلمغانی در موعودنامه
- اسم او "ابو جعفر محمد بن علی" معروف به "ابن ابی العزاقری" و "ابن ابی العزاقیر" بود. از جمله کسانی بود که به مخالفت با حسین بن روح -نائب سوم- برخاست و از راه حسد دست به تأسیس مذهب جدیدی زد و پیروانش را "عزاقریه" میگویند. او از مردم روستای "شلمغان" از حومههای واسط و یکی از قرّاء قرآن مجید در آنجا بود.
- شلمغانی یکی از اصحاب امام حسن عسکری (ع) و یکی از مؤلفین و علمای شیعه امامیه بود و قبل از انحراف، پیش طائفه امامیه مقامی جلیل داشت و مؤلفات او مورد استفاده امامیه بود، تا آنجا که حسین بن روح، در همانروز که رسما به مقام نیابت نشست، پس از اجرای مراسم این کار، با جماعتی از وجوه شیعه به خانه شلمغانی رفت، و هنگامی که پنهان شده بود شلمغانی را به نیابت خود منصوب کرد. شلمغانی در این دوره بین او و طائفه امامیه رابط بود و توقیعات حضرت قائم (ع) به توسط حسین بن روح به دست شلمغانی صادر میشد و مردم در رفع حوائج و حل مشکلات خود به او مراجعه مینمودند. البته درست معلوم نیست که حسین بن روح در چه موقع در خفا میزیسته و دوره استتار او چه اندازه طول کشیده است، ولی از قرائن معلوم میشود که دوره اختفاء او مصادف با شروع ایام وزارت حامد بن عباس (۳۰۶ تا ۳۱۱) و پایان آن بوده است.
- شلمغانی هدایت فعالیتهای امامیه را در بغداد و کوفه سالها به عهده داشت. وی از موقعیتی که حسین بن روح برای او فراهم کرده بود، سوءاستفاده کرد و جاهطلبی و شهرت، او را به عقاید انحرافی کشاند[۸]. شلمغانی میکوشید تا برخی از وکلای امامیه و خاندان ایشان بهویژه وکلای بسطام را به پذیرش آیین حلولیه و تناسخ ارواح متقاعد سازد. لذا پس از مدتی اعلام داشت که روح پیامبر (ص) در جسم سفیر دوم، و روح علی بن ابی طالب (ع) در جسم سفیر سوم و روح فاطمه زهرا (س) در جسم ام کلثوم-دختر سفیر دوم-حلول کرده است؛ در همان حال شلمغانی از وکلای فرعی و زیردست خود خواست تا این راز را فاش نسازند، زیرا عقیده حق است[۹].
- حسین بن روح پس از کشف عقاید کفرآمیز شلمغانی، وی را از سمت خود برکنار کرد و ارتداد او را در همهجا منتشر ساخت؛ نخست در میان خاندان نوبخت و آنگاه در میان سایرین[۱۰].
- کتابهای شلمغانی به جهت مقام علمی و تقرب او به حسین بن روح پیش از ارتداد، نزد امامیه شیوع داشته و در دست همه ایشان بوده است. پس از آنکه ارتداد او مسلم شد و لعن او صادر گردید، عدهای از امامیه از حسین بن روح راجع به کتابهای او سؤال کردند و گفتند: خانههای ما از آنها پر است، با آنها چه باید کرد؟ حسین بن روح گفت: جواب من در این خصوص همان جوابی است که امام ابو محمد حسن بن علی عسکری (ع) موقعی که مردم در خصوص کتب بنی فضال از او پرسیدند به ایشان داد و فرمود: آنچه را روایت کردهاند بگیرید و آنچه را که به رأی خود آوردهاند، رها کنید[۱۱]. از سوی امام زمان (ع) توقیعی بر لعن شلمغانی و عدهای دیگر مانند او به دست ابوالقاسم حسین بن روح صادر شد[۱۲].
- پس از آنکه لعن شلمغانی به دست حسین بن روح شایع گردید، امامیه بغداد از او دوری جستند و همه حکایت لعن او را در محافل و مجالس نقل میکردند. شلمغانی برای اثبات حقانیت خیالی خود معارضه با حسین بن روح و متقاعد کردن امامیه، کتاب الغیبة خود را در این ایام تألیف کرد و در آن به تعرض حسین بن روح پرداخته و مدّعی همکاری و همقدمی با شیخ ابو القاسم نوبختی در تهیه اسباب کار وکالت و نیابت بوده است. ولی اکثریت امامیه به دعاوی او گوش فراندادند و در لعن او کوشیدند[۱۳].
- شلمغانی و طرفداران او را به امر خلیفه در حضور قضات، فقهاء، کتّاب و رؤسای لشگری چند بار محاکمه کردند. سرانجام حکم قتل او به اتفاق آراء، تصویب و صادر گردید. قبل از اجرای این حکم، شلمغانی از قضات سه روز مهلت خواست تا از آسمان یا حکم تبرئه او صادر شود و یا دشمنان او به عذاب دچار گردند، ولی فقها، خلیفه را امر به تعجیل در قتل او کردند و خلیفه دستور داد که در روز سهشنبه ۲۹ ذی قعده سال ۳۲۲ ه، شلمغانی و ابن ابی عون را گردن زدند و سپس جسدشان را به دار آویختند و در آخر کار، نعش آن دو نفر را سوزانده و خاکستر آن را به آب دجله دادند[۱۴][۱۵].
پرسشهای وابسته
- شلمغانی چه کسی بود و سرنوشت او چه شد؟ (پرسش)
- انحراف در مهدویت به چه معناست و انواع آن چیست؟ (پرسش)
- به چه دلیل محمد بن علی شلمغانی که از یاران امام عسکری بود منحرف شد؟ (پرسش)
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان،ص ۱۳۶
- ↑ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ج ۲، ص ۲۳۹
- ↑ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ج ۲، ص ۲۹۴
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۸۷.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۰۶
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۱۲
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۸۳ - ۳۸۵.
- ↑ آخرین امید، داود الهامی، ص ۱۳۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۷۲.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۵۱.
- ↑ همان، ص ۲۳۹.
- ↑ احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۸۹ (به نقل از آخرین امید، ص ۱۴۰).
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۵۵.
- ↑ الفرق بین الفرق، ص ۲۵۰ (به نقل از آخرین امید، ص ۱۴۴).
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۳۵.