شلمغانی چه کسی بود و سرنوشت او چه شد؟ (پرسش)
شلمغانی چه کسی بود و سرنوشت او چه شد؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
شلمغانی چه کسی بود و سرنوشت او چه شد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست

حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در اینباره گفته است:
«محمد بن ابی العزاقر معروف به شلمغانی[۱] وکیل اصلی و ارتباطی میان مرکز نهاد با وکلای ناحیه کوفه در عصر سفیر دوم و سوم در بغداد بود، وی در شبکه نهاد از جایگاه ویژه برخوردار بود، نقش برجسته ارتباط میان سفیر دوم و سوم را با ابوجعفر زجوزجی و احمد بن سلیمان رازی وکلای کوفه عهدهدار بود، وی میان بنوبسطام جایگاه شایسته بهدست آورده بود.
از آنجا که شلمغانی خودخواه و جاهطلب، پس از حلاج حدود سالهای (۳۱۲ ق) انحراف خود را آشکار ساخت، او آخرین وکیل انحرافی نهاد بود که ابتداء ادعای نیابت خاص و بابیت کرد، پس از اینکه سفیر سوم زندانی شد، شلمغانی از فرصت استفاده و جایگاه و مدعای خویش را تقویت کرد، سفیر سوم او را از وکالت عزل و از دیگر وکلاء خواست با او قطع رابطه کنند، شلمغانی برای رسیدن به اهداف جاهطلبانه اش دنبال دیگر گروههای انحرافی مانند غلات و حلولیه رفت و مدعی شد خداوند در انبیاء و اولیاء و در خودش حلول کرده است، سفیر سوم از درون زندان بهدست محمدبن همام توقیع مبارک حضرت حجت (ع) را در مذمت و افشای چهره وی خارج کردند، در این توقیع وی و پیروانش مورد لعن و نفرین قرار گرفته بودند، محمدبن همام که وکیل سفیر سوم نیز بود توقیع حضرت را به تمام وکلاء و دیگر نواحی رسانید تا شلمغانی و پیروان او را در تنگنا قرار دهد، از آنجا که حرکت شلمغانی یک انحراف جدی و عقیدتی بود و کسانی از بنوبسطام پیرو او شده بودند اصلاح و حذف او مهم نهاد بود؛ دستگاه عباسی که چندان دل خوشی از وی نداشت و بنابر عوامل دیگر درصدد دستگیری او و پیروانش برآمد، شلمغانی به موصل گریخت و به نصرالدوله ابن حمدان پناهنده شد و تا سال (۳۲۲ق) به فعالیتهای خود ادامه داد، وی در روستای "معلثایا" کتب خود را به ابوعبدالله شیبانی روایت میکرد در سال (۳۱۶ق) مخفیانه به بغداد بازگشت و یکی از هواداران وی (حسین بن قاسم) به وزارت رسید که بعدها عزل شد. سرانجام در سال (۳۲۳ق) توسط خلیفه عباسی "قاهر" دستگیر و اعدام و جسد او در بغداد سوزانیده شد[۲].
وی در آغاز کار شخص صالح و دانشمندی بود حسین بن روح تا آنجا به وی اعتماد داشت که زمان مقتدر وقتی از فشار دستگاه از دیدهها مخفی شد شلمغانی را جانشین خود کرد ولی آتش حسادت با ابن روح هستی او را خاکستر کرد[۳].
هیجده اثر درباره عقاید و فقه شیعه تحریر کرده است که کتابهای وی تا قبل از انحرافش مورد احترام فراوان امامیه بوده است کتابهای التکلیف، العصمه، الزاهر بال حجج العقلیه، المباهله، الاوصیاء، المعارف، الایضاح و... برخی تألیفات او میباشد. و در میان درباریان و حکومت بسیار نفوذ و پیروانی برای خود گردآورده بود[۴] شاید به همین خاطر دستگاه حکومت وی را مورد پیگرد قرار داده است»[۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین الهامی؛ |
---|
پانویس
- ↑ شلمغان نام قریه در منطقه واسط عراق بوده که وی اهل آنجا بوده است، پور سید آقایی، تاریخ عصر غیبت، ص ۳۳۰.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۳۷۱،۵۱، تاریخ امام الثانیعشر، باب ذکرالمذمومین؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۰۳، ح۳۷۸؛ الکامل فی التاریخ، ابناثیر، ۲۴۱،۶؛ جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۹۶.
- ↑ پور سید آقایی، تاریخ عصر غیبت، ص ۲، ۳۳۱.
- ↑ جباری، سازمان وکالت، ص ۶۷۷، ۶۷۵.
- ↑ لطیفی، رحیم، پرسمان نیابت، ص۲۲۳-۲۲۵.
- ↑ رجال نجاشی، ص۲۹۳-۲۹۴؛ الغیبة، ص۲۴۸.
- ↑ الغیبة، ص۱۸۳.
- ↑ بحار، ج۵۱، ص۳۷۴.
- ↑ الغیبة، ص۲۵۱.
- ↑ در کتب رجال شریعی ذکر شده است.
- ↑ احتجاج طبرسی، ج۲، ص۲۸۹-۲۹۰.
- ↑ «عَرِّفْ أَطَالَ اللَّهُ بَقَاكَ وَ عَرَّفَكَ اللَّهُ الْخَيْرَ كُلَّهُ وَ خَتَمَ بِهِ عَمَلَكَ مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ وَ تَسْكُنُ إِلَى نِيَّتِهِ مِنْ إِخْوَانِنَا أَدَامَ اللَّهُ سَعَادَتَهُمْ بِأَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفَ بِالشَّلْمَغَانِيِّ عَجَّلَ اللَّهُ لَهُ النِّقِمَةَ وَ لَا أَمْهَلَهُ قَدِ ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ فَارَقَهُ وَ أَلْحَدَ فِي دِينِ اللَّهِ وَ ادَّعَى مَا كَفَرَ مَعَهُ بِالْخَالِقِ جَلَّ وَ تَعَالَى وَ افْتَرَى كَذِباً وَ زُوراً وَ قَالَ بُهْتَاناً وَ إِثْماً عَظِيماً كَذَبَ الْعَادِلُونَ بِاللَّهِ وَ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِيداً وَ خَسِرُوا خُسْراناً مُبِيناً»
- ↑ «وَ إِنَّا بَرِئْنَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى رَسُولِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ سَلَامُهُ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ مِنْهُ وَ لَعَنَّاهُ عَلَيْهِ لَعَائِنُ اللَّهِ تَتْرَى فِي الظَّاهِرِ مِنَّا وَ الْبَاطِنِ وَ السِّرِّ وَ الْجَهْرِ وَ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ عَلَى كُلِّ مَنْ شَايَعَهُ وَ بَلَغَهُ هَذَا الْقَوْلُ مِنَّا فَأَقَامَ عَلَى تَوَلَّاهُ بَعْدَهُ».
- ↑ «وَ هُوَ حَسْبُنَا فِي كُلِّ أُمُورِنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»احتجاج طبرسی، ج۲، ص۲۸۹-۲۹۰؛ الغیبة، ص۲۵۳؛ بحار، ج۵۱، ص۳۷۷.
- ↑ الغیبة، ص۲۵۰.
- ↑ الغیبة، ص۲۵۴.
- ↑ الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۱۳۴-۱۴۱