آزادی قلم
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث آزادی است. "آزادی قلم" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آزادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
آزادی قلم در جوامع غربی
یکی از عرصههای آزادی که در مکاتب غربی پذیرفته شده و از اصول مسلّم در جوامع پیشرفته محسوب میشود، "آزادی قلم" است. این آزادی از حقوق اولیه انسان محسوب میشود و به موجب آن انسان حق دارد ایده و عقیده خود را بدون هیچ مانع و محدودیتی ابراز کند. این آزادی، شامل آزادی قلم، مطبوعات و مطلق اطلاع رسانی میشود[۱].
تنها حدّ و مرز این آزادی، «اهانت به دیگران» است و به حکم قانون، هیچ کس در این مرحله، آزاد نیست. در این جوامع، اگر کسی با بیان و قلم، فردی را مورد تعرض قرار دهد و به قیافه ظاهری یا خلق و خوی او ایراد بگیرد، آن شخص میتواند گوینده یا نویسنده را به دادگاه بکشاند و مورد بازخواست قرار دهد، خسارت مطالبه کند یا به مجازات برساند، اما اگر به مقدسات یک ملت اهانت کرد، کسی نمیتواند او را مورد بازخواست قرار دهد؛ زیرا معتقدند: اگر انسان، آزاد نباشد که بتواند به دلخواه خود زندگی کند و هر راهی که میپسندد در پیش گیرد، پیشرفت تمدن امکانپذیر نخواهد بود و آنجا که اندیشهها در بازار آزاد عرضه نشود، از حجاب چهره حقیقت برنخواهد افتاد و جایی برای ابتکار، خودجوشی، بلوغ، قدرت فکری و شجاعت اخلاقی نخواهد ماند[۲].[۳]
آزادی قلم در مکتب اسلام
در مکتب اسلام، ارزشهایی وجود دارد که آزادی قلم را محدود میکند. از آنجا که در این بینش، مهمترین حقّ مردم، «حقّ کمالیابی و رستگاری همه جانبه» است، حقوق و آزادیهای دیگر زمینهساز برخورداری مردم از این حق است و هر چیزی که مانعی در راه این حق باشد، محدود میشود. در این مکتب، انسان در محدودهای آزاد است که حقوق و مصالح جامعه را در معرض خطر قرار ندهد. اگر «ایمان و اعتقاد دینی» و «اجرای اَحکام و قوانین مذهبی»، سعادت و رستگاری انسان را تأمین میکند، تعرض به آنها تحت عنوان آزادی، مهمترین حق جامعه را نشانه رفته است، نه تنها مراعات «حریم اشخاص» ضرورت دارد، بلکه رعایت «حرمتِ مقدسات» مردم نیز لازم است[۴].
بر اساس اصل حریت، آدمی در ابراز اندیشهها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آنها آزاد است، اما پرهیز از دروغ، نشر باطل و منکرات، اهانت به فرد یا جامعه و آنچه موجب تضعیف نظام و امت اسلامی است، واجب و ارتکاب آنها حرام است؛ از اینرو چاپ و نشر محصولات فرهنگی و کتابهای منحرف جایز نیست و دولت اسلامی میتواند از آنها جلوگیری کند و یا در صورت نشر آنها را جمعآوری کند. دولت اسلامی همچنین در دوران جنگ میتواند از فعالیت مطبوعاتی که سبب تضعیف روحیۀ رزمندگان اسلام میشوند، یا اسرار را برای دشمن فاش میکنند، جلوگیری کند[۵].
با این همه، اسلام برای آزادی قلم در محدودهای مشخص، ارزشی فوقالعاده قائل است. در نخستین آیاتی که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، سخن از قلم است. خداوند به قلم سوگند یاد میکند[۶] و بدین وسیله ارزش آن را در پیشگاه الهی یادآوری میکند، چنانکه «قدرت بیان» را از نخستین مظاهر رحمت الهی میشمارد که پس از آفرینش انسان به او عطا شده است[۷]. آیاتی که «کتمان حق و حقیقت» را سرزنش میکند و در نتیجه، «اظهار حق» را در عرصههای گوناگون لازم میشمارد، دلیل دیگری بر آزادی قلم است، بلکه وظیفهای به عهده آشنایان به حق و حقیقت است[۸].
در این بینش، افزون بر جایگاه مهمی که قلم، در جهت ارشاد و هدایت مردم دارد در عرصۀ مهار قدرت و اصلاح امور در جامعه نیز نقشی اساسی دارد، وظیفه همگانی امر به معروف و نهی از منکر، با هدف رواج خوبیها و جلوگیری از گسترش بدیها، یکی از زمینههای آزادی قلم است. این وظیفه در فرهنگ اسلامی، از مهمترین وظایفی است که احیای آن، سلامت جامعه را در زمینههای گوناگون تضمین میکند و جامعه را از فساد و انحراف نجات میدهد[۹].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۴؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۳۱.
- ↑ آیزایا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ص۲۴۴.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۴.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۴.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۲۰.
- ↑ ﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾ «نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.
- ↑ ﴿الرَّحْمَنِ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خُلِقَ الْإِنْسَانُ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾ «(خداوند) بخشنده * قرآن را آموخت * آدمی را آفرید * بدو سخن گفتن آموخت» سوره الرحمن، آیه ۱-۴.
- ↑ ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ «ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۴.