افضلیت امام از دیدگاه اهل سنت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث افضلیت امام است. "افضلیت امام از دیدگاه اهل سنت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل افضلیت امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

به گفته سعدالدین تفتازانی، اکثر اهل‌سنت معتقدند امامت، حق کسی است که در هر عصر و زمان بر دیگران برتری دارد، مگر آنکه امامت او منشأ هرج و مرج، فتنه و آشوب باشد[۱]. ابوبکر باقلانی نیز گفته است: “یکی از ویژگی‌های امام این است که در علم و دیگر صفاتی که تفاضل در آنها راه دارد، از برجسته‌ترین افراد باشد، مگر آنکه نصب افضل در جایگاه امام با موانعی برخورد کند که در آن صورت، نصب مفضول به امامت جایز خواهد بود”[۲].

شرطی که در سخن این دو متکلم اشعری برای افضلیت امام بیان شده به آن سبب است که آنان نصب یا تعیین امام را فعل بشر می‌دانند، در این صورت چه بسا در تشخیص افضل، بحث و مشاجره رخ دهد و به فتنه و هرج و مرج بینجامد، اما بر مبنای شیعه که نصب و تعیین امام را فعل خداوند می‌داند، چنین محذوری پیش نخواهد آمد، همان‌گونه که در باب نبوت چنین محذوری رخ نخواهد داد. آری، ممکن است کسانی از اطاعت فرمان الهی سرپیچی و آشوب و فتنه‌انگیزی کنند، ولی معصیت مکلفان مجوّز آن نخواهد بود که اصول و ارکان امامت مخدوش شود، زیرا اگر شرایط امام بر اساس رفتار مکلفان خطاکار و قانون‌شکن تنظیم شود، چه بسا آنان امامت فاسق و کافر را بر امامت عادل و مسلمان ترجیح دهند!

پیش از این یادآور شدیم که متکلمان اهل‌سنت، دایره افضلیت را به توانمندی در رهبری سیاسی محدود کرده‌اند. منشأ این دیدگاه آن است که آنان بیش از هر چیز بر بعد سیاسی و اجرایی امامت تأکید کرده‌اند، و بعد معنوی، علمی و تربیتی امامت را کم‌رنگ جلوه داده‌اند. چنین دیدگاهی درباره امامت، با جهان‌بینی اسلامی و با تعریف عموم متکلمان از امامت، سازگاری ندارد. در تعریف رسمی و مشهور امامت گفته‌اند: امامت، رهبری عمومی مسلمانان در مسائل دینی و دنیوی آنان با عنوان جانشینی پیامبر(ص) است[۳]. امام در جهان‌بینی اسلامی از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر کسی از دنیا برود و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»[۴]؛ این سخن پیامبر(ص) گویای این حقیقت است که امامت، تنها در بعد اجرایی و سیاسی خلاصه نشده و ابعاد معرفتی و معنوی نیز دارد، و این ابعاد بر بعد سیاسی و اجرایی آن برتری دارد.

امامت از نگاه قرآن کریم از چنان جایگاه مهمی برخوردار است که روز قیامت، انسان‌ها با پیشوایانشان دسته‌بندی و احضار می‌شوند: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۵] یعنی بهشتی و دوزخی بودن انسان‌ها با پیشوای آنان مشخص می‌شود. آیا چنین جایگاه مهم و تعیین کننده‌ای را می‌توان در مسائل اجرایی و سیاسی خلاصه کرد؟!.[۶]

دیدگاه اهل سنت در افضلیت

بر خلاف امامیه که بر اشتراط افضلیت اتفاق نظر دارند[۷] اکثریت اهل سنت افضلیت را شرط لازم برای امامت نمی‌دانند. در اینجا دو وجه استدلال آنان را بررسی می‌‌کنیم:

وجه اول: عده‌ای تصور کرده‌اند افضلیت، مستلزم ارجحیت نیست، زیرا چه بسا فردی در آگاهی از معارف و احکام دینی و عبادت بر دیگران برتر باشد، ولی توانایی و آگاهی کافی برای رهبری و تدبیر امور جامعه را نداشته باشد؛ چنان‌که عکس آن نیز ممکن است و آنچه در امامت و رهبری تعیین‌کننده است، آگاهی و توان کافی در مدیریت سیاسی است نه برتری در علم بر احکام شریعت و عبادت[۸].

پاسخ: اگر امام عبارت باشد از هر حاکمی که بر اریکه قدرت قرا گیرد ـ حتی اگر فاقد صلاحیت‌های لازم باشد ـ و اگر وظیفه و شأن امام صرفاً اداره جامعه باشد، افضلیت موجب ترجیح نخواهد شد. اما با تعریفی که از امام و مسؤولیت‌های او بیان شد ـ یعنی حاکمی که طبق موازین دینی جامعه اسلامی را اداره می‌‌کند ـ امام باید در تمام شئون مرتبط با منصب امامت از جمله تدبیر و قدرت اجرایی افضل بوده و احدی بر او مقدم نباشد[۹]. البته، این حکم اولی عقل در مسأله است و حکم ثانوی عقل، آن است که اگر به امامی که در همه صفات بر دیگران برتری داشته باشد دسترسی نباشد، باید میان صفات، تفکیک قائل شد و صفاتی را که در باب امامت، نقش بارزتر و اساسی‌تری دارند بر صفات دیگر مقدم داشت. بحث مربوط به حکم اولی عقل است نه حکم ثانوی آن[۱۰].

وجه دوم: شبهه دیگری که در مسئله مطرح شده اینکه نظریه افضلیت در امامت با نمونه‌هایی که در عصر پیامبر(ص) و خلفا درباره تعیین امام یا فرماندهان سپاه رخ داده است سازگاری ندارد مانند فرماندهی زید بن حارثه در جنگ موته، در حالی که در سپاه اسلام کسانی چون جعفر بن ابوطالب حضور داشت، و هکذا فرماندهی اسامة بن زید بر عموم مسلمانان در روزهای پایانی زندگی پیامبر(ص)[۱۱] و همچنین واگذاری سرنوشت خلافت به شورای شش نفره از طرف عمر، در حالی که در میان آنها افراد برتری وجود داشت[۱۲]

پاسخ: این شبهه نیز نااستوار است، چرا که در مورد فرماندهی زید بن حارثه هر چند مشهور این است که زید فرمانده نخست بود و جعفر فرمانده دوم، ولی قول دیگر این است که جعفر نخستین فرمانده بوده است[۱۳] گذشته از این در فرماندهی سپاه افضلیت مطلق شرط نیست، بلکه افضلیت در آنچه به امر جنگ و مبارزه مربوط می‌شود کافی است و بی‌تردید زید بن حارثه و اسامة بن زید از چنین برتری برخوردار بوده‌اند که پیامبر(ص) آنها را به فرماندهی سپاه اسلام برگزید[۱۴]. اما استدلال به فعل عمر در واگذاری امر امامت به شورای شش نفره مبتنی بر دو مطلب است: یکی اینکه گزینش امام را به اختیار مکلّفان بدانیم نه به انتصاب از جانب پیامبر(ص) و به امر پروردگار و دیگری اینکه عمل صحابه بدون استثنا حجت شرعی باشد. در حالی که هیچ یک از دو مطلب فوق از نظر شیعه امامیه پذیرفته نیست، چنان که تفتازانی نیز گفته است: این استدلال و مانند آن برای اهل سنت اعتبار دارد نه برای شیعه که تعیین امام را فعل خداوند می‌داند نه فعل بشر[۱۵].[۱۶]

حاصل کلام این است، اگر امامت را منصب و جایگاه خاص بدانیم سخن از افضلیت مطلق، کلامی روشن و قابل درک است همان گونه که در کلمات برخی از اهل سنت نیز مانند جاحظ آمده است[۱۷]. اما اگر امام را مرادف با امیر و حاکم بدانیم و لو با قهر و غلبه بر جامعه اسلامی مسلط شده باشد بحث از افضلیت جایی نخواهد داشت[۱۸].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ذهب معظم أهل السنة و کثیر من الفرق الی انه یتعین للامامة افضل اهل العصر الا اذا کان فی نصبه هرج و هیجان فتن؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۹۱.
  2. تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص۴۷۱.
  3. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵؛ امامت در بینش اسلامی، ص۲۵-۳۱.
  4. بحارالانوار، ج۲۳، ص۷۶-۹۵؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۸۰ و ۴۹۲-۴۹۴؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۰؛ شرح الفقه الاکبر، ص۱۷۹؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۲۵.
  5. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  6. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۴.
  7. چنان که علامه حلی می‌‌گوید: المبحث الثانی فی ان الامام یجب ان یکون افضل من رعیته اتفقت الامامیه علی ذلک و خالف فیه الجمهور فجوزوا تقدیم المفضول علی الفاضل. نهج الحق و کشف الصدق، ص ۱۶۸.
  8. شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۳؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۶؛ النبراس، ص۵۳۵.
  9. ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج ۳، ص ۱۷۸. برای مطاله بیشتر ر.ک: امامت در بینش اسلامی ۱۹۵؛ امامت پژوهی، ص ۱۶۶.
  10. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱ و دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲.
  11. المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۷.
  12. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.
  13. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص ۳۸۴.
  14. المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۸ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۹۰.
  15. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.
  16. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  17. صفات الإمام الافضل هی العقل و العلم و الحزم و العزم و بکلمه اخری یجب ان یکون الامام افضل اهل عصره و أن یکون اشبه الناس بالرسول و اشبه الناس بالرسول هو من یأخذ بسیرته. رسائل الجاحظ، ص ۲۰۲.
  18. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲.