نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۳ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۳ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
رابطه وحی یا الهام با علم معصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
«علوم ائمهاهل بیت(ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم(ص) بیواسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهرهمند بودهاند که بصورت الهام و تحدیث[۱] به ایشان افاضه میشده است نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۲] و حضرت مریم و مادر موسی(ع) شده[۳] و بعضاً در قرآن کریم، تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار(ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت میرسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۴].
«در برخی از روایات، القاب "محدَّث" یا "محدَّثون" به ائمه(ع)، نسبت داده شده است. مرحوم کلینی در کتاب الکافی، بابی به "ان الائمه (ع) مفهمون محدثون" نامگذاری کرده است که برخی از روایات باب ارائه خواهد شد:
«محمد بن اسماعیل میگوید: از امام هشتم(ع) شنیدم که میفرمود: ائمه (ع) دانشمند، راستگو، فهمیده شده، تفهیم شده، محدث [۵] هستند.[۶] این روایت از نظر سند صحیح است. علامه مجلسی، علاوه بر تصحیح سند روایت، واژگان روایت را نیز شرح داده است: "روایت سوم، صحیح است. "مفهمون" یعنی آنها قرآن، تفسیر، تأویل قرآن و علوم و معارف دیگر را ازپیامبر(ص) فرا گرفتهاند. "محدثون" یعنی فرشتگان با ایشان هم سخن شدهاند".[۷] شیخ جلال صغیر، از علمای شیعه نیز، به صحیح بودن سند روایت تصریح کرده است: «وفی صحیحة یعقوب بن یزید، عن محمد ابن إسماعیل بن بزیع قال: سمعت أبا الحسن (ع) یقول: الأئمة علماء صادقون مفهمون محدثون».[۸] شیخ علی آل محسن نیز، این روایت را معنا کرده و روایت را صحیح میداند: "بیان کردیم که ائمه (ع) پیامبران فرستاده شده نیستند؛ بلکه سخن گفتن از نبوت یکی آنها، بدون شک کفر است؛ اما آنها عالمان، راستگویان و افرادی هستند که از طریق فرشتگان با آنها سخن گفته میشود و به آنها الهام میشود. درباره این مطلب، روایات سخن گفتهاند؛ برای نمونه روایت صحیح محمد بن اسماعیل است که ...".[۹]
در روایت صحیح دیگری، آمده است که پس از رحلت رسول خدا(ص)، جبرئیل با حضرت زهرا(س) سخن میگفته است: "ابو عبیده میگوید: یکی از شیعیان از امام صادق(ع) درباره جفر پرسید. حضرت (ع) فرمود: جفر پوست گاوی است که پر از علم میباشد. عرض کرد: جامعه چیست؟. فرمود: طوماریست به اندازه ی هفتاد ذراع و عرض یک پوست؛ مانند ران شتر چاق که تمام احتیاجات مردم در آن نوشته شده است یعنی نوشتهها، در آن است نه آن که روی خود آن پوست نوشته باشد. همه قضایا حتی جریمه خراش در آنجا وجود دارد. عرض کرد: مصحف فاطمه(س) چیست؟. حضرت مدتی سکوت کرد و سپس فرمود: شما از آن چه میخواهید و نمیخواهید بحث میکنید. همانا فاطمه(س) پس از پیغمبر(ص)هفتاد و پنج روز در قید حیات بود و از فراق پدر اندوه بسیاری داشت و جبرئیل(ع) میآمد و او را در مرگ پدر تسلیت میگفت و خوشحال میساخت و از احوال و مقام پدرش خبر میداد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش بیان میکرد و علی(ع) اینها را مینوشت و آن نوشتهها مصحف فاطمه(س) است".[۱۰] این روایت نیز، از نظر سندی صحیح است. علامه مجلسی، پس ذکر روایت، مینویسد: "الحدیث الخامس: صحیح". [۱۱] مرحوم آیتالله العظمی تبریزی نیز، درباره صحت سند این روایت و محدثه بودن حضرت زهرا (س) مینویسد: "حضرت زهرا(س) در شکم مادرش «محدثه» بود و بعد از وفات رسول خدا(ص)، فرشتگان بر ایشان نازل میشد. بر اثبات این مطلب، روایات متعددی شهادت میدهد. یکی از آنها، صحیحه ابو عبیده است که از امام صادق(ع) روایت شده است...". [۱۲]
در این روایت دیگری، امام باقر(ع)، اوصیای رسول خدا(ص) را با عنوان "محدث" توصیف کرده است: "عبید بن زراره میگوید: امام باقر(ع) سراغ زراره فرستاد تا به حکم بن عتیبه اعلام کند که اوصیای پیامبر (ص) محَدَّث هستند".[۱۳]سید بدر الدین حسینی، واژه "محدثون" را به "ملهمون" تفسیر کرده است؛ یعنی به آنها الهام میشده است: «قوله (ع): محدثون أی ملهمون».[۱۴]
آیاتی داریم که در آنها مسئله وحی الهی به عنوان راهی مطرح شده که جز انبیاء، دیگران از آن برخوردار نیستند، لذا میتوان گفت:
این آیات دال بر این هستند که خداوند از طریق آسمانی وحیانبیاء و رسولان خویش را از بسیاری امور غیبی که دیگران نمیدانند آگاه میسازد.
پدیدههایی همچون وحی، فرشته وحی، مکالمات بین نبی و فرشته وحی و امثال این امور، همگی خود از امور غیبی محسوب میشوند و دیگران هرگز از آنها آگاهی ندارند»[۱۷].
«الهام و تحدیث، از نظر لغوی، به یک معنا به کار رفته است.، «محدَّث» را «مُلهَم» ترجمه کرده و در توضیح معنای آن میگوید: «ملهم کسی است که چیزی در قلبش القا میشود. پس به خاطر قوۀ حدس قوی و فراستی که دارد، به او خبر داده میشود و این روشی است که خداوند آن را به بندگان برگزیدهاش داده است. چیزی به آنها الهام میشود؛ سپس آن را میگویند». «مُحَدَّثُون» را کسانی میداند که فرشتگان با آنها سخن میگویند. در روایاتی که محدثان قم آوردهاند، افزون بر بیان الهامی بودن علم امام، به این نکته عنایت ویژهای شده که پیامبر اکرم(ص) خاتم پیامبران بوده و پس از ایشان وحی منقطع شده است. آنها فرق میان وحی و الهام را با نقل روایاتی از معصومان(ع) نشان دادهاند. در برخی از روایاتی که صفار نقل کرده، به این تفاوت اشاره شده است. دربارۀ نحوۀ القای علم به امام، روایتی از امام صادق(ع) نقل کرده که در آن آمده است: «برخی از ما علم در گوششان قرار میگیرد. برخی از ما در خواب میبینند. برخی از ما صدایی میشنویم و برای بعضی از ما، فرشتهای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل میآید و برخی از امامان(ع)، فرشتهها را با چشم میبینند». وی روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل میکند که میگوید در شب قدر، فرشتگان همۀ پیشامدهای سال آینده را مانند خیر و شر و مرگ و زندگی و بارندگی که مقدر شده، بر آنها نازل میکنند. امام صادق(ع) همچنین، پنهان داشتن اخبار هر صبح و شام آسمان از ولی واجب الاطاعة خود را دور از کرم و رأفت خدا میداند. پس از نگاه صفار قمی، بخشی از علم امام، با الهام به دست میآید؛ ازاینرو، وی روایتی از امام باقر(ع) نقل میکند که میگوید: «علی(ع) به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل میکرد. هنگامی که با مسئلۀ جدیدی روبهرو میشد که نه در کتاب خدا بود و نه در سنت پیامبر(ص)، خداوند به او الهام میکرد». کلینی نیز، در کافی، روایات متعددی دال بر الهام شدن به امام و سخن گفتن فرشتگان با ایشان نقل کرده است. برخی از روایات هم، به چگونگی دریافت الهامی پرداخته که به صورت القای به دل یا تأثیر در گوش است. برخی دیگر از چگونگی سخن گفتن فرشته با امام میگوید؛ مانند روایتی که کلینی از امام باقر(ع) نقل کرده و طبق آن، اهل بیت(ع) در شب رحلت پیامبر اکرم(ص) که شب سختی بود، صدایی شنیدند؛ اما صاحب آن را با چشم ندیدند. او به آنها سلام کرد و آنها را در این مصیبت تسلی داد و طبق پاسخ امام به راوی، صاحب آن صدا از سوی خداوند متعال برای تسلیت آمده بود. صدوق هم داستان با صفار و کلینی، از محمد بن مهران نقل میکند که از امام جعفر صادق(ع) شنید: «ما دوازده محَدَّثیم». وی همچنین حدیثی از امام رضا(ع) نقل میکند که در آن، یکی از علایم امام «محَدَّث بودن» معرفی شده است.
به تصریح شیخ مفید، اینکه امامان صدای فرشتگان را بشنوند (تحدیث)، عقلاً و شرعاً جایز است. وی دراینباره، حتی به مخالفان طعنه زده است. او در اوائل المقالات، در دفاع از تحدیث میگوید: "نظر من این است که شنیدن صدای ملائک، از نظر عقلی جایز است. از راستگویان شیعه که معصوماند، ممتنع نیست. روایاتی در تأیید صحت آن وارد شده است. البته این عمل مخصوص امامانمعصوم(ع) است؛ همچنین برای برخی از شیعیان که به صالحین و ابرار و برگزیدگان معروفاند، امکان دارد. این نظر فقهای محدث شیعه است؛ اما نوبختیان و گروهی از امامیه که شناختی از اخبار و روایات ندارند، این عقیده را رد میکنند؛ چون دقت نظر نداشته و راه درستی نرفتهاند".[۱۸] مفید از قول به امکان عقلی شنیدن صدای ملک و ایحاء برای امام فراتر میاندیشد و نزول وحی بر ائمه(ع) را هم، از نظر عقلی جایز و وحی به مادر موسی(ع) را از همین قبیل میداند؛[۱۹] اما در تحقق وحی برای امامان(ع)، به دلیل اجماع امت بر منع، قائل به منع میشود. او برای تقریب به ذهن میگوید این امر مانند بعثت پیامبری پس از پیامبر اکرم(ص) است که از لحاظ عقلی جایز است؛ اما اجماع امت، با توجه به علم به اینکه این کار بر خلاف تعالیم دین اسلام است، قاطعانه و یقینی، آمدن پیامبری پس از پیامبر اکرم(ص) را ممنوع میداند.[۲۰] او همچنین، در تصحیح الاعتقاد، به صراحت میگوید: "ما معتقدیم خداوند متعال بعد از پیامبر(ص)، به اولیای خود کلماتی را القا میکند که به آنها وحی گفته نمیشود".[۲۱] از سخنان مفید به دست میآید که از نگاه او، تحدیث و الهام، دو منبع اساسی علم امام(ع)، عقلاً و نقلاً پذیرفته شده است و جالب اینکه وی قائلان به تحدیث را فقهای محدث میداند «همان محدثان قم» و منکران آن را نوبختیان «متکلمان گذشته بغداد» میداند.
سید مرتضی، از شاگردان و ناشران آراءِ شیخ مفید، گرچه در مواردی، با استاد خود همراهی میکند، در این باره کمتر سخن گفته است. تنها موردی که میتواند شاهد باور او به الهامی بودن علم امام(ع) باشد، پاسخی دربارۀ علم امام(ع) به اشیا پیش از پیدایی آنهاست: «از شروط امامت نیست که امام قبل از ایجاد اشیا، به آنها علم داشته باشد؛ چون اینگونه علمها از قبیل معجزه است. اظهار معجزه هم برای امام گاهی جایز است و گاهی جایز نیست. اما میدانیم که امامان گاهی از اخبار غیبی به ما خبر داده اند. نظر ما این است که خداوند متعال علم به این مسائل غیبی را به آنها اطلاع داده است»؛ پس سید مرتضی هم، به الهامی بودن علم امام(ع) توجه داشته است. شیخ طوسی بر خلاف استادش، به تفصیل، به این مبحث وارد شده است. او در برابر این پرسش که اگر از امام چیزی پرسیده شود و امام به آن علم نداشته باشد، چه میکند و چگونه به آن علم پیدا میکند؟ به دو روایت استناد میکند. یک روایت، از قول حارث نصری، القا در قلب و قرار دادن در گوش را راه دسترسی امام به علم به موضوع جدید بیان میکند. روایت دیگر الهام یا شنیدن از فرشته یا هردو را مأخذ علم امام بیان میکند. شیخ طوسی در تبیین تحدیث و الهام، چندین روایت دیگر نقل میکند؛ برای نمونه روایتی از پیامبر اکرم(ص) در وصف امام علی(ع) که میگوید: «به من وحی داده شده و به علی(ع) الهام»؛ روایتی از امام رضا(ع) هم، امامان(ع) را راستگویان، مفهّم و محدَّث مینامند؛ امام صادق(ع) هم، در روایتی، امام علی(ع) را محدَّث معرفی و در تبیین معنای آن بیان میکند: «یعنی فرشته نزد او آمده و علوم و معارف را در قلبش قرار میدهد». شیخ طوسی دربارۀ روشهای گوناگون الهام به امامان(ع)، روایات بسیاری نقل میکند که برپایۀ آنها، علم در قلب برخی از امامان قرار داده میشود. برخی دیگر فرشته را در خواب میبینند و برخی دیگر صدای فرشته را میشنوند. برخی از امامان(ع) نیز، ملک را به چشم میبینند، البته نه به صورت جبرئیل و میکائیل، بلکه به صورت مخلوقی برتر از آنها. حاصل اینکه در نگاه متکلمان بغداد هم، تحدیث و الهام مسلماً منابع علم امام است؛ اما آنها با توجه به رویکرد عقلیشان، کمتر سراغ روایات رفتهاند؛ ولی این به معنای بیعنایتی به روایات نیست؛ زیرا چنان که از گفتۀ شیخ مفید پیداست، او در همداستانی با قمیها دربارۀ الهام و تحدیث، افزون بر استدلال عقلی، بر نقل تکیه میکند و علت مخالفتش با نوبختیان را ناآگاهی آنها از روایات میداند. به چند نمونه از آنها، تحت عناوین خاص اشاره میکنیم»[۲۲].
«امام موسی کاظم(ع)، در کیفیت عالم شدن ائمه(ع) میفرماید:« مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا»[۲۳]. نکت [۲۴]. و نقر [۲۵]، از خصوصیات ائمه(ع) است. ابو الخیر میگوید:«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَسَنِ فَزَعَمَ أَنْ لَيْسَ فِيكُمْ إِمَامٌ قَالَ بَلَى وَ اللَّهِ يَا ابْنَ النَّجَاشِيِّ إِنَّ فِينَا لَمَنْ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ يُنْقَرُ فِي أُذُنِهِ وَ تُصَافِحُهُ الْمَلَائِكَة»[۲۶]امام رضا(ع) نیز روایت امام صادق(ع) را بدین صورت تفسیر میکند:«أَمَّا الْغَابِرُ فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَمَا يَأْتِينَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَك»[۲۷]. با توجه به روایات فوق که میفرماید «نقر» از سوی ملک صورت میگیرد، میتوان نتیجه گرفت که «نقر» معادل تحدیث است. در روایات دیگر، تصریح شده علم برتر ائمه(ع)، علمی است که هر صبح و شام و هر ساعت به ائمه(ع) تحدیث میشود. لذا امام کاظم(ع) در مورد «نقر» میفرماید: «وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا» و بعد از اشاره به این که «نقر» از سوی ملک است، تأکید میفرمایند: «لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا». این تأکید، به لحاظ آن است که تحدیث به معنای وحی شریعت نیست. مرحوم علامه مجلسی مینویسد: اگر چنانچه از قول امام(ع)، توهم ادعای نبوت توسط ائمه(ع) ایجاد شود چرا که مردم خیال میکنند اِخبار از ملک، مخصوص انبیا است امام(ع) این توهم را نفی کرده به واسطه این که فرموده: «پیامبری بعد از پیامبر ما نیست». و آن به خاطر فرق بین نبیّ و محدّث است که نبیّ، ملک را هنگام القای حکم میبیند و محدّث به واسطه اسماع، از مسئله آگاه میشود و ملک را نمیبیند و حکم شرع به او القاء میشود.»[۲۸].
«الهام از ماده لَهَمَ در اصل به معنای بلعیدن و نوشیدن است. و در اصطلاح علما عبارت است از القا مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی، چنان که فخررازی میگوید: الهام آن است که خداوند در دل بندهاش مطلبی بیافکند. علامه طباطبایی نیز مینویسد: الهام آن است که خداوند سبحان، صور علمی تصوری یا تصدیقی را در نفس و جان آدمی افاضه کند. تحدیث از ماده حدث و حدوث است که در لغت به معنای ایجاد چیزی جدید است که بیشتر نبوده و در اصطلاح عالمان و متکلمان اسلامی، محدث کسی است که فرشتگان با او سخن میگوید بدون اینکه پیامبر باشد و فرشته را ببیند. یا آنکه حقایقی علمی در جان و دل او الهام میشود. یا آنکه حقیقت بدون توجه بر زبان او جاری میشود.
به هر حال، الهام و تحدیث یکی از منابع مهم علم امام در کلام امامیه است. صاحب الغدیر میگوید: امت اسلامی اتفاق نظر دارند که در میان ایشان همانند امتهای پیشین افرادی هستند که به آنها محدث میگویند و پیامبر اسلام، چنانکه در صحاح و مسانید از طریق عامه و خاصه آمده از این واقعیت خبر داده است. محدث کسی است که فرشته با او سخن گوید بدون آن که نبی باشد و یا فرشته را ببیند و یا آن که در او دانشی از راه الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود، و یا آن که در قلباش از حقایقی که بر دیگران پنهان است پدید آید. پس بودن چنین کسی در میان امت اسلامی، مورد اتفاق تمامی فرقههای اسلامی است. نهایت آن که در تشخیص و شناخت او اختلاف است، شیعه امیرمؤمنان(ع) و فرزندان معصوماش را که امامان بعد از او هستند محدث میدانند و اهل سنت عمر بن خطاب را. برخی دیگر نوشته است: هر چند به امام وحی نمیشود و لیکن مورد الهام قرار میگیرد و میتواند لوح محفوظ را مطالعه نموده و بخواند. شیخ مفید مینویسد: به اعتقاد من، فرستادگان الهی و پیامبراناش و امامان جانشین ایشان محدثاند. در جای دیگر میگوید: به اعتقاد ما خدای متعال بعد از رسول خدا(ص) به اولیای خودش کلماتی را در باره حوادث آینده القا میکند، ولی به آن وحی گفته نمیشود.
در روایات نیز به این خاستگاه اشاره شده است و محدث بودن ائمه را برای شیعیان به عنوان موضوع تشکیک ناپذیر در آورده است، زراره میگوید: از امام باقر(ع) شنیدم که میفرمود: مابعد از حضرت رسول دوازده امام، همه از آل محمد و همگی نیز محدث هستیم و علی بن ابیطالب(ع) جزو این دوازده امام است. در راویت دیگر پیامبر خاتم(ص) فرموده است: «مِنْ وُلْدِی اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً»[۲۹]. امام رضا(ع) میفرماید: هرگاه خدای عزوجل بنده را برای اصلاح امور بندگاناش برگزیدند، سینهاش را گشاده کند و چشمهسارهای حکمت در دلش جاری سازد و علمی به او الهام کند که از آن پس از هیچ پاسخی در نماند و از درستی منحرف نگردد»[۳۰].
«الهام منبع و منشأ برای علوم ائمه میباشد. که امام از طریق آن با ملکوت ارتباط برقرار میکند و یک راه شهودی و حضوری و وجودی است. الهام مستقیما به ائمه میشود. امام رضا(ع) میفرماید: هر گاه خداوند بنده ای را برای امور بندگانش برگزیند برای این کار سینهاش را گشاده گرداند و چشمههای حکمت به دل او سپارد و علم را به کمال بر او الهام کند و از این پس دیگر در پاسخی درمانده نگردد در صواب سرگشته نشود و از خطا و لغزش و افتادن در امان است»[۳۱].
«امام رضا(ع) در ضمن حدیثی مفصل درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی گزیند به او سعه صدر، عطا میکند چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق الهی بوده از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود و خدای متعال، این خصلتها را به او میدهد تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشد و این بخشش الهی است که به هر کس بخواهد میدهد. از حسین بن یحیی مدائنی نقل شده که از امام صادق پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امام میشود چگونه و (با چه علمی) جواب میدهد؟ فرمود: گاهی به او الهام میشود و گاهی از فرشته میشنود و گاهی هر دو»[۳۲].
↑«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) یَقُولُ: الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ».الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق، الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
↑«الحدیث الثالث: صحیح. "مفهمون" من جهة النبی (ص) فهمهم القرآن و تفسیره و تأویله و غیر ذلک من العلوم و المعارف "محدثون" من الملک». محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۳، ص ۱۶۴.
↑الشیخ جلال الصغیر، الولایة التکوینیة، الحق الطبیعی للمعصوم (ع)، ص ۲۶۱، بر اساس نرم افزار مکتبة اهل البیت (ع).
↑«ثم إنا بینا أن الأئمة (ع) لیسوا بأنبیاء مرسلین، بل إن القول بنبوة واحد منهم کفر بلا إشکال، و إنما هم علماء صادقون محدثون ملهمون، وبهذا نطقت الأخبار الثابتة، کصحیحة محمد بن إسماعیل، قال: سمعت أبا الحسن (ع) یقول: الأئمة علماء صادقون مفهمون محدثون». الشیخ علی آل محسن، کشف الحقائق، ص ۱۵۳.
↑محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۳، ص ۵۹.
↑«وکانت فاطمة (س) فی بطن أمها محدثة، وکانت تنزل علیها الملائکة بعد وفاة الرسول (ص)و یشهد بذلک الروایات المتعددة، منها صحیحة أبی عبیدة عن أبی عبد الله (ع) قال: إن فاطمة (س) مکثت بعد رسول الله (ص)خمسة وسبعین یوما ، وکان دخلها حزن شدید علی أبیها وکان یأتیها جبرئیل (ع) فیحسن عزاءها علی أبیها و یطیب نفسها و یخبرها عن أبیها و مکانه، ویخبرها بما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی (ع) یکتب ذلک».المیرزا جواد التبریزی، صراط النجاة، ج ۳، ص ۴۴۰.
↑علم، به سه وجه به ما میرسد: گذشته، آینده و حادث. امّا علم گذشته، علمی است که تفسیر شده و علم آینده، علم مزبور و مکتوب است و امّا علم حادث، چیزی است که در قلب انداخته و در گوش خوانده میشود. و بهترین علم ما همین است و پیامبری بعد از پیامبر ما وجود ندارد.
↑ به امام صادق(ع) عرض کردم: من از عبد اللّه بن حسن سؤال کردم. او گمان میکند امام، در بین شما اهل بیت(ع) نیست. فرمود: قسم به خدا ای پسر نجاشی! به درستی که از ماست آن که علم به قلب او انداخته میشود و به گوش او خوانده میشود و ملائکه با او مصافحه میکنند.
↑غابر، علمی است که از سابق بوده و مزبور، علمی است که در آینده به ما میرسد و افتادن در قلب، الهام است و کوبیدن در گوش، از سوی ملک است.
↑«از فرزندان من دوازده تن پیشوای اصیل و نیک نژاد و محدث و مفهّم است و آخرین آنها کسی است که به حق قیام کرده و زمین را پر از عدالت کند چنان که از ستم پر شده باشد».