نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۵۰ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
آیا طول عمر امکان فلسفی و منطقی دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«مقصود از امكان منطقى و فلسفى این است كه از نظر عقل، پیش از تجربه و مطابق قوانین موجود، توجیهى براى رد آن و حكم به ممنوع بودنش یافت نشود. مثلا اگر بخواهیم سه عدد پرتقال را بدون اینكه یكى را نصف كنیم به عددهاى مساوى تقسیم كنیم از نظر منطق و عقل، امكان ندارد؛ زیرا عقل قبل از هرچیز و بدون اینكه تجربهاى كرده باشد میداند كه عدد ۵ فرد است و جفت نیست تا بشود آن را به تساوى تقسیم كرد و تقسیم آن به تساوى معنایش این است كه عدد زوج باشد؛ پس عدد سه در یك زمان هم زوج است و هم فرد و این تناقض است و تناقض از نظر منطق محال است. ولى اینكه انسان وارد آتش شود و نسوزد یا به كره خورشید رود ولى خورشید با حرارتش او را نسوزاند از نظر منطقى محال نیست؛ زیرا هیچ تناقضى از این جهت پیش نمیآید كه فرض شود گرما از جسمى كه حرارت بیشترى دارد به جسمى كه حرارت كمترى دارد، نفوذ نكند البته این مسأله مخالف تجربه گذشته ما است كه ثابت كرده گرما از جسمى كه حرارت بیشترى دارد به جسمى كه حرارت كمترى دارد نفوذ میكند تا مرحلهاى كه هردو جسم به حرارت مساوى برسند»[۱].
«امر محال تا زمانی که محال بودنش به حد بداهت نرسد، غیر ممکن محسوب نمیشود به تعبیر فلسفی امر محال تا زمانی که در نهایت به اجتماع نقیضین نرسد، کمال محسوب نمیشود. ممکن است انسانی برای هزاران سال زنده بماند، این که بقیه انسانها نمیتوانند طول عمر غیرعادی داشته باشند باعث اجتماع نقیضین (دو چیز ضد هم) نمیشود اگر دیگران عمر معمولی دارند، دلیل نمیشود که کسی متفاوت با بقیه نباشد. مثلا فرض اینکه علی در حال حاضر موجود نیست با فرض این مطلب که محمد در حال حاضر موجود است، باعث اجتماع نقیضین نمیشود؛ زیرا لازمه اجتماع این دو قضیه، اجتماع وجود و عدم در انسان واحدی نیست چون که موضوع دو قضیه با هم فرق میکند در قضیه اول موضوع خالد است و در قضیه دوم موضوع محمد است.
دیدگاه علمی مسئله: روشن است که در علوم برای نتیجه دادن قضیهای، باید آن قضیه، تجربهپذیر و قابل آزمایش باشد و چون موضوع تجزیه به شرایط گوناگونی بستگی دارد، نمیتوان نتیجه یک تجربه را به نَفس آن موضوع و برای بقیه موضوعها گسترش داد؛ زیرا موضوعهای دیگر دارای شرایط و حالتهای گوناگونی هستند، یعنی عمومیت دادن این قضیه و مانند آن و گسترش نتیجه در موضوع خاصی صحیح نیست و این از اصول مسلّم و شروط بدیهی نزد علما و دانشمندان است. مثلاً وقتی که خالد را انسان دانستیم برای به دست آوردن زمان عادی عمر یک انسان به این نتیجه میرسیم که برای چنین انسانی، ممکن نیست که بیشتر از ۱۲۰ سال زندگی کند؛ اما ما نمیتوانیم این نتیجه را برای همه انسانهای دیگر گسترش دهیم در حالیکه آنها در شرایط و حالتهای گوناگونی هستند؛ زیرا برای هر انسان دیگر یا حتی خود خالد، این امکان هست که بیشتر از مدتی که گفته شد، زندگی کند به شرطی که در شرایطی متفاوتی باشد چنانچه به زودی این مطلب را در نتایج بررسی دکتر کارل خواهید دید؛ پس نتیجه این میشود، مسئله زنده ماندن انسان برای مدت طولانی در سالهای متمادی، نه از دیدگاه فلسفی و نه از دیدگاه علمی، غیر ممکن نیست»[۲].
«اگر هم مسئلۀ طول عمرامام مهدی(ع) را از گسترۀ قوانین طبیعی برکنار بدانیم و با دادههای نوین علمی و فنآوریهای روز نتوانیم آن را حل کنیم، نباید خدشهای بر پذیرش این امر وارد شود؛ زیرا بسیاری از تحولات بزرگی که در تاریخحیات و زندگی عموم موجودات زنده، از گیاه و حیوان، پیش آمده تحولاتی غیر عادی هستند؛ برای نمونه اولین نطفۀ حیات که روی زمین بسته شده و یا اولین بار که حیات در روی زمین پیدا شد، نمیتوان با قوانین طبیعت سازگار باشد و هنوز علم و فنآوری پیشرفته و پیچیدۀ کنونی نتوانسته است، پاسخگوی این مسئله باشد که اولین تحول بزرگ، آن نطفۀ حیات که روی زمین بسته شد چگونه خارقالعاده و غیرطبیعی است، اما با این وصف، مکرر دربارۀ انبیای الهی واقع شده و از مسلمات ادیان الهی بهشمار میآید. با این اوصاف روشن است که برخورداری از عمرفوق طبیعی از محالات عقلی بهشمار نمیآید و از نظر عقلی امکانپذیر است. از آنجا که طولانی بودن عمرحضرت از متواترات نزد شیعهامامیه بوده و ادلۀ بسیاری بر آن دلالت دارند، میتوان به این حقیقت پی برد که آن حضرت از عمری طولانی برخوردار است[۳]»[۴].
«مقصود از امکان فلسفی یا منطقی آن است که با مراجعه به عقل هیچ گونه مشکل عقلی و فلسفی که مخالف با نظریه طول عمر باشد وجود نداشته باشد. شکی نیست که طولانی شدن عمرانسان به هزاران سال از جنبه عقلی و منطقی ممکن است و هیچ گونه اشکال عقلی ندارد و هیچگاه مستلزم تناقض نخواهد شد، زیرا در مفهوم حیات و زندگی، مرگ سریع نهفته نشده است.
فخر رازی در توجیه طول عمرانسان در ذیل آیه شریفه: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا﴾[۵]. میگوید: برخی از اطبا گویند: عمرانسان بیش از ۱۲۰ سال نمیشود، ولی آیه بر خلاف آن دلالت داشته و عقل نیز بیش از این را تأیید میکند؛ زیرا بقا بر ترکیبی که در انسان است ذاتاً ممکن است وگرنه باقی نمیماند. دوام تأثیر مؤثر در او ممکن است؛ زیرا مؤثّر در وجود انسان اگر واجب الوجود است که دوام دارد، و اگر غیر واجب الوجود باشد برای او مؤثّری است، و بالاخره به واجب الوجود باز میگردد که دوام دارد. لذا ممکن است که تأثیر واجب الوجود دائمیشود که در نتیجه بقا ذاتاً ممکن میگردد، و چنانچه بقا نداشته باشد به جهت امر عارض است، و عارض هم ممکن العدم است. و اگر وجود عارض مانع واجب بود به همین مقدار عمر هم نمیتوانست باقی بماند. نتیجه اینکه حرف برخی از اطبا که گفتهاند: عمرانسان از ۱۲۰ سال فراتر نمیرود، باطل است[۶]. شیخمجتبی قزوینی خراسانی در استدلال عقلی و فلسفی بر ضرورت وجود شخص طویل العمر در خارج میگوید: طبق قواعد فلسفی و حِکَمی، هر طبیعتی که قابل زیاده و نقصان در عالم وجود است، باید فرد کامل آن طبیعت در خارج موجود گردد؛ زیرا هر طبیعتی طالب کمال نهایی خود است. مطابق این قاعده تعدادی از مسائل فلسفی پایه گذاری شده است که از جمله آنها وجود فرد کامل در بین بشر به اسم نبی یا حکیم است. و مطابق این قانون که با برهان به اثبات رسیده قابلیّت زندگی و عمر بیشتر دارای مراتب متعددی در خارج است. عمر ۱۰۰۰ سال یا ۲۰۰۰ سال را نمیتوان نهایت مرتبه امکان زندگی به طور یقین دانست؛ بلکه ممکن است که بیش از این مقدار نیز باشد...[۷]»[۸].
«همه امور، از دیدگاه عقل به دو دسته کلی تقسیم میشوند:
امور عادی: اموری که طبق روند طبیعی شناخته شده تحقق مییابند.
امور محال: اموری که امکان پیدایش آنها نیست؛ زیرا شرایط تحقق پدیده در آنها موجود نمیباشد. باید توجه داشت که امور محال نیز به دو دسته تقسیم میشوند:
محال عقلی: امری که از نظر عقل، به هیچ عنوان موجود نمیشود؛ زیرا به تناقض میانجامد.
محال عادی: امری که تحقق آن، در حالت عادی محال است؛ ولی عقل پیدایش آن را نفی نمیکند؛ مانند معجزاتی که از انبیای گرامی صادر میشد. این گونه امور، چون دارای شرایط و زمینههای شناخته شده نیستند به صورت عادی محال است موجود شوند؛ ولی با وجود علل و شرایط خاص، عقل پیدایش آنها را ممکن میداند "البته این دیدگاه، تبیین دیگری از قدرت خدا است". [۹]
بنابراین جریان طول عمرامام دوازدهم(ع)، نیز از جمله امور محال عادی و به عبارت دیگر خرق عادت است و علم نمیتواند خرق عادت را نفی کند در این زمینه مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: کسی که به اخباری که در خصوص امام غایب از پیغمبر اکرم(ص) و سایر ائمهاهل بیت(ع) وارد شده مراجعه نماید، خواهد دید نوع زندگیامام غایب را به طریق خرق عادت معرفی میکنند. البته خرق عادت غیر از محال است و از راه علم هرگز نمیتوان خرق عادت را نفی کرد؛ زیرا هرگز نمیتوان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار میکنند تنها همانها هستند که ما آنها را دیدهایم و میشناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم، یا آثار و اعمال آنها را ندیدهایم، یا نفهمیدهایم، وجود ندارد. از این روی ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عواملی به وجود آید که عمری بسیار طولانی هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تأمین نماید و از اینجاست که جهان پزشکی تا کنون از پیدا کردن راهی برای عمرهای بسیار طولانی، نومید و مأیوس نشده است[۱۰]»[۱۱].