فهم دین
مقدمه
منطق فهم اسلام از دیدگاه امام خمینی، مقدمه ضروری برای راهیابی به اندیشه و مکتب و منظومه فکری ایشان است. امام خمینی، گرچه به عنوان یک فیلسوف و عارف و فقیه در جهان شناخته شده بود، لکن وی در مقام یک اسلامشناس و مدیر کلان راهبردی جامعه اسلامی و ولی امر مسلمین برای تحقق اهداف اسلامی نیز سخن گفت و منظومه فکری خود را بیان کرد. منطق فهم اسلام، آغاز شناخت منظومه فکری ایشان است.
کلیات
کمال انسان در تقرّب به خدای تعالی است و تقرّب به خدا بدون آگاهی از معارف دین و عمل به دستورات آن، ناممکن است. فهم معارف و دستورات دین، وظیفه اندیشمندان دینی و مبتنی بر دستور پیشوایان معصوم(ع) است. پیامبر(ص) و ائمه(ع) اصول کلی معارف و احکام دین را بیان فرمودهاند؛ اما بهرهبرداری از اصول و تفریع فروع، بر عهده محققان و مجتهدان است. امام صادق(ع) فرمود: «انّما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا»[۱]. این فرمان، زیربنای اجتهاد و شامل همه حوزههای معرفتی و عملی برای تحصیل معارف و احکام فرعی و جزئی دین است. این معنا، دو پرسش مهم را پیش روی دانشمندان دینی قرار داده است: آیا فهم دین ممکن است؟ اگر ممکن است، روش و ضوابط و قواعد آن چیست؟ پاسخ منضبط و منسجم به این پرسشها، «منطق فهم اسلام» را سامان میدهد[۲]. البته معناداری و معرفتبخشی گزارههای دینی، مقدم بر این دو پرسش نیز باید اثبات گردد. «منطق فهم دین» مجموعه ضوابط و فرایندی است که پیروی از آن، موجب درک مراد دین میگردد. این ضوابط و فرایند، علوم، فنون و رشتههایی را دربردارد که برخی از آنها نقش ابزار و برخی جایگاه هدف را دارند. دانشهای ادبیات، منطق، اصول فقه، فلسفه، معرفتشناسی و... از علوم ابزاری و دانشهای فقه، کلام، تفسیر و... از علوم هدف به شمار میروند؛ اما علوم هدف نیز خود در مقدمه اهدافی برترند و غایت همه آنها، فهم و تبیین معارف و دستورات دین است. به عبارت دیگر، نظام و ترتیب بهرهبرداری از علوم و فنون، در جهت فهم و تبیین معارف دین، «منطق فهم دین» خوانده میشود. نوشتار حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که: از دیدگاه امام رسیدن به مراد شارع مقدس، چه ضوابط، روش و فرایندی دارد؟[۳]
چیستی منطق فهم اسلام
دینشناسی اجتهادی شیعه در طول تاریخ سیر تکاملی داشته و با وجود تفاوت در روشها و رویکردها، از مبانی و ضوابط کلّی ثابت برخوردار بوده و هر روز استحکام و شکوه بیشتری یافته است. روش اصولیگری و اجتهادگرایی، با ترویج تعقل، آزاداندیشی و نواندیشی، در تاریخ علمی شیعه، نتایجی بارز به ارمغان آورده است؛ از جمله: روشمندسازی استنباط آموزههای حکمی دین به ویژه در عرصه فقه، تصلّبزدایی و جمودشکنی و ایجاد پویایی و انطباقپذیری آموزههای حُکمی با تطورات و تحولات زندگی، تصحیح مداوم فهم مسلمین از آموزههای حُکمی دین، عقلانی و همه فهم کردن معرفت دینی، بسط و تعمیق معرفت دینی و تکامل معرفت اسلامی با کشف مفاهیم نوبهنو از منابع دینی[۴].
حوزههای علمیه در تاریخ شیعه، مرکز تفقّه در دین بودهاند و این ویژگی که از عصر ائمه(ع) جاری بوده است، باید با رعایت مبانی اجتهاد، برقرار بماند. حضرت امام معتقد است حوزههای علمیه طی چندین قرن با پیروی از مشی پیشوایان معصوم(ع)، معارف اسلام را با پرورش علوم مختلف عقلی و نقلی، از فقه و اصول تا اخلاق و عرفان نگاه داشتهاند و از این پس نیز باید همین روش و منش در حوزههای شیعی برقرار بماند[۵].
با توجه به این مبنا، میتوان گفت: معنای اصطلاح «منطق فهم اسلام» در دو سطح قابل بیان است: نخست: رشتهای که همه حوزههای هندسه معرفت دینی (مبدأشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی، راهبرشناسی و معادشناسی)، اخلاق (منش و احکام تهذیبی فردی، جمعی و حکومتی)، تربیت (فردسازی و جامعهپردازی) و علوم دینی را در برداشته و از تکاملپذیری، زایندگی، انسجام و توازن برخوردار باشد[۶]؛ و دوم: راه و رسم، ضوابط و قواعدی که تبعیت از آن، محقق دینشناس و دینپژوه را به کشف مراد حقیقی شارع موفق گرداند. سطح دوم، همان شیوه فقهای دینشناس است که علاوه بر فقه، در دیگر علوم عقلی و نقلی اسلامی جاری بوده است؛ اما امروزه حضور آن در عرصههای دیگر و تدوین آن به صورت دانشی مستقل، ضرورتی مضاعف یافته است.
بدین ترتیب، فهم دین، معنایی فراتر از زمان و مکان دارد؛ اما در عین حال، فهم و تفسیر دین و ارائه پاسخ کارآمد به مسایل نیازمند ملاحظه این دو عنصر هم میباشد. حضرت امام به این مطلب توجه دارد که عنصر زمان و مکان در دینشناسی مؤثر است و انتخاب موضع صحیح، کارآمد و پاسخگو در برابر موضوعات و مسایل مختلف در مقاطع متفاوت زمانی و مکانی، پویایی تفکر شیعی را نشان میدهد. دینشناس مجتهد، باید از معارف دین و ضوابط فهم و تبیین آن به دیگران برخوردار بوده و دارای فراست لازم و کافی نسبت به شرایط و عوامل مختلف باشد. این امر نیز وابسته به فهم صحیح و کافی از معارف دین است که نسبت به همه شئون علمی و عملی انسان جامعیت دارد[۷]. نظر به همین جامعیت است که اصطلاح فقه در سیره متفکران مسلمان، به دو اطلاق فقه اصغر (علم به فروع دین) و فقه اکبر (علم به اصول دین) به کار رفته است[۸]. بنابراین فقیه در اطلاق عام، دینشناس جامع اصول و فروع و علم و عمل میباشد که با بهره از مبانی و ضوابط معین و علوم مختلف عقلی و نقلی، معارف دین در دو حوزه اصول و فروع را فهمیده و خطاب به دیگران ابلاغ و تبیین میکند. در نتیجه باید گفت: منطق فهم اسلام، ضوابط و راه و رسم دستیابی به مراد و مقصود دین اسلام است که برای نیل به این مقصد، از همه علوم عقلی و نقلی و فقه اکبر و اصغر، بهره میبرد.[۹]
ضرورت شناخت منطق فهم اسلام
پیامبر اسلام(ص) همه عوامل سعادت و شقاوت انسان را تبیین فرموده است[۱۰]. سعادت انسان در گرو فهم پیام الهی و عمل مختارانه به آن است[۱۱]. اما فهم و و آگاهی از پیام دین، بدون ضابطه و قاعده نیست؛ همچنان که آگاهی از هیچ چیزی بدون ضابطه و قاعده نیست. بنابراین نتیجه سرنوشتساز آگاهی از ضوابط فهم دین، تحصیل سعادت و نتیجه تخلّف از آن، شقاوت اخروی است.
منطق فهم دین اسلام، در مقام یک دانش، دو رسالت مهم بر دوش دارد که رعایت آنها در عمل، نیل به حقایق مدنظر دین را برای دینشناسان و دینپژوهان در پی خواهد داشت. نخست: مضبوط ساختن برآیند روششناختی مبادی پایه در فهم دین به صورت قواعد و ضوابط مشخص؛ و دوم: جلوگیری از دخالت عواملی که احتمال دخالت و تأثیر ناروای آنها در فهم دین وجود دارد[۱۲]. برونداد وظیفه نخست، اجتهاد جامع، و برونداد وظیفه دوم، جلوگیری از خطا در فهم و تفسیر دین است. خطاهایی مانند تفسیر به رأی، انحراف، تحریف و بدعت و دفع آفاتی مانند ادعای نسبیت یا زمانمندی معرفت دینی. بنابراین، برای دستیابی به مراد دین و مقصود شارع و همچنین ارائه کارآیی حقیقی دین در پاسخ به پرسشهای متنوع و مختلف بشر امروزی، باید به منطق فهم دین مجهّز بود.
منطق فهم دین، در نگاهی معرفتشناسانه، اثبات صدق گزارههای دینی را نیز مدنظر دارد. یعنی منطق فهم دین اسلام موظف است صدق گزارههای دینی را، که قبلاً شکل گرفته و از راههای مختلف به مخاطبان دین ابلاغ شدهاند، بررسی و ارزیابی کند. معرفتشناسی دینی[۱۳] با نگاهی درجه دوم به معارف دینی مینگرد و از مبادی تصوری، تصدیقی، احکام و عوارض آن گزارش میدهد. بدین ترتیب، معرفتشناسی دینی از معرفتشناسیهای پسینی است که پس از تحقّقِ مجموعه معرفت دینی محقق میشود و موضوع آن، مجموعه معارف و گزارههای متن دین است. اما باید توجه داشت که پیش از ارائه ملاک صدق گزارههای دینی، دو پرسش بنیادین بر سر راه معرفتشناسی دینی قرار دارد؛ نخست اینکه آیا میتوان به مراد و مقصود دین دست یافت؟ پاسخ به این پرسش نیز در گرو پاسخ به پرسشی بنیادینتر است و آن اینکه: آیا اساساً شناخت (معرفت) و آگاهی از واقعیات و حقایق ممکن است؟ پاسخ به این دو پرسش مبنایی، به ترتیب، در دو مبحث «عقلانیت معرفت» و «عقلانیت معرفت دینی» ارائه خواهد شد.[۱۴]
جایگاه منطق فهم اسلام در منظومه فکری امام
پیش از تبیین جایگاه منطق فهم دین در منظومه فکری حضرت امام، باید به این نکته پرداخت که: افکار حضرت امام از نظام و انسجام کاملی برخوردار است و مفهوم نظام فکری در شخصیت علمی ایشان کاملاً متبلور است. این معنا در همه رشتهها و علومی که حضرت امام در آن به تحصیل، تحقیق و یا تدریس پرداخته و آثاری به یادگار نهاده هویداست. مجموعه آثار ایشان در حوزه علوم نقلی (فقه، اصول، تفسیر و...) و علوم عقلی (کلام، فلسفه، اخلاق، عرفان و...) نشان از تضلع و عمق آگاهی ایشان از این علوم دارد.
آنچه ویژگی بارز تفکر ایشان در دستیابی به معارف دین است، روش اجتهادی ایشان است. اجتهاد، به معنایی جامع و اعم از اجتهاد در حوزه فروع دین و اجتهاد در حوزه معارف دین و اصول اعتقادی که از علوم عقلی بهره میبرد. فهم دین در منظومه فکری حضرت امام محور و مقصد همه علوم است و رشتهها، علوم و زمینههای علمی، همه، در راستای تأمین آن هدف قرار دارند و تلاش عمیق و دقیق علمی در عین جامعیت، شرط لازم برای سیر در این مسیر است. منطق فهم دین، به معنای پیش گفته، غایت و مقصد منظومه فکری امام است. ایشان در این مقام به موضوع فهم و تفسیر قرآن توجه ممتازی دارد. حضرت امام فهم و تفسیر قرآن کریم را مصداق شاخص فهم دین دانستهاند و با اهتمام ویژه به این مسأله، در مقام ارزیابی تفسیرهای موجود، به این مطلب تصریح دارند که اشکال اساسی این تفسیرها، دوری از فهم و تبیین آیات الهی و مقصود حقیقی وحی است. تفسیر حقیقی تفسیری است که مقصود و مراد جدی و حقیقی وحی را بیان کند[۱۵]. روشن است که این امر مترتب بر فهم صحیح و جامع از متن قرآن و دستیابی مفسیر به مراد آیات الهی است که بدون ضابطه و نظام معین و کارآمد، دستیافتنی نیست. این معنا در تفکر شیعی، مبتنی بر دستورالعمل مأثور از امام صادق(ع) است که: «إِنَّمَا عَلَيْنَا أَنْ نُلْقِيَ إِلَيْكُمُ الْأُصُولَ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا»[۱۶]. اهل بیت(ع) ترجمان قرآن و قرآن ناطق هستند و بیان ایشان شرح آیات الهی است؛ لذا مراجعه به قرآن و روایات در حکم مراجعه به یک منبع بوده و فهم اجتهادی درباره هر دو مفهوم، امکان و ارزش دارد[۱۷]. روش اجتهادی حضرت امام در فهم و تفسیر دین، مبتنی بر همین مبناست و همه حوزههای معرفتی و عملی را برای تحصیل معارف و احکام اصلی و فرعی و کلی و جزئی دین در بردارد و البته این امر نیز خود مشروط به توجهی محوری به قرآن و سنت است[۱۸]؛ چنانکه مقصود امام از اجتهاد، دقیقاً همان معنایی است که در روایت یادشده آمده است؛ یعنی تفریع فروع از اصول بیان شده در کتاب و سنت[۱۹].
مفهوم اجتهاد، در نظام معرفتی و عملی کنونی شیعه، در حوزه فقه و احکام فرعی عملی، رشدی بسیار چشمگیرتر از سایر علوم داشته و این گستره و دامنه در تاریخ فقه شیعه بیسابقه است. حضرت امام معتقد است حفظ این گستره و استحکام ضامن بقای نظام شیعی است. محافظت از فقه شیعه، با پیروی از سلف صالحی همچون شیخالطائفه، صاحب جواهر و شیخ انصاری، بقا، رشد و تعالی فرهنگ اسلام را ضمانت میکند[۲۰]. این همان روش ویژه شیعه است[۲۱] که در عصر حضور ائمه(ع) نیز مرسوم بوده است[۲۲].
در بیان ویژگیهای روش اجتهادی حضرت امام در دستیابی به معارف دین، به ویژه فقه شیعی، میتوان گفت: سه ویژگی شاخص در روش ایشان برجسته است: ۱. ایشان همواره در صدد است با تفکر عمیق و دامنهدار به شناسایی و تحلیل مسائل بپردازد و تا حد لازم و کافی از التزام بدون دلیل و مستند قطعی، به اقوال اندیشمندان پیشین پرهیز داشته و تا دلیل مستحکم و قاطع نیافته بحث را ادامه میدهد؛ ۲. حضرت امام با رعایت قلمرو هر علم، به روش آن علم تمسک میکند و از بهرهبرداری و دخالت دادن روشهای متباین و مرتبط با علوم دیگر در یک علم خودداری میکند. مثلاً از دخالت دادن روش عقلی در علوم نقلی در ارزیابی درونی و کشف راههای حل مسأله در درون علم پرهیز دارد؛ ۳. در فهم معنای القا شده از سوی متن دین، به کتاب و سنت، عنایت مطلق دارد. در ارزیابی و سنجش دلالت و مفاد متن - به ویژه روایات - توجه به دلالت و حجیت نقل در همه مواردی که مورد استناد قرار میگیرد قاعده شاخصی است که ایشان بدان تقید دائم دارد. در خصوص روایات روش ایشان بدین ترتیب است که پس از اتمام بررسی سند و روشن شدن وضعیت آن، به فقهالحدیث و بررسی متن و عبارات درون روایت پرداخته و تا حد توان به تحقیق در آن میپردازد. در مجموع، آنچه پس از این بررسیها و سنجشها به دست میآید، به عنوان بیان قرآن و سنت اخذ شده و مایه تحقیقات و آراء دینشناسانه قرار میگیرد[۲۳].
با این تذکر، اکنون میتوان گفت، فهم دین، مقصد اصلی افکار و آراء علمی حضرت امام است و همین مقصود نیز با طی روش اجتهادی - که مورد تصریح اهل بیت(ع) است - به انجام میرسد. بنابراین، فهم دین، و راه و رسم آن در نظام فکری حضرت امام غایتی ارجمند است که خود برگرفته از دستور پیشوایان دین میباشد.
امام با توجه به هدف یادشده و مدنظر داشتن غایت نهایی از تحصیل علوم مختلف، به مقام عمل نیز توجه داشته و حوزههای علمیه را مأمور انجام این وظیفه میداند. یعنی فهم دین به تنهایی مقصود نهایی نیست، بلکه فهم دین وظیفه نخست و محافظت از آن و عرضه بیکم کاست آن به حقجویان و جستجوگران معارف الهی، وظیفه دوم علما و اندیشمندان دینی است.
جلوگیری از بروز خطا، انحراف و بدعت در فهم دین، و نظام فکری حضرت امام جایگاهی محوری دارد. صیانت از معارف و احکام اسلام و حفظ آن از آفتهای فکری و عقیدتی و انتقال آن به نسلهای آینده، چنانکه هست، وظیفهای سترگ بر عهده اندیشمندان دینی است و این وظیفه با فقاهت و اجتهاد محقق میشود[۲۴]. ایشان در خصوص فقه شیعه به صراحت معتقد به تبعیت از سنت سلف صالح و رعایت روش سنتی علما و فقهای پیشین است[۲۵]. البته این امر در آثار متعددی که از علمای پیشین به یادگار مانده متبلور است[۲۶].
این وظیفه در تفکر شیعی، مهمترین وظیفه و رسالت اندیشمندان دینی بوده است[۲۷] که در قالب تشکیل دورههای درسی، تربیت محققان و مجتهدان و ایجاد رشتههای علمی و فنون مختلف ظهور کرده است[۲۸].
بدین ترتیب، میتوان گفت، فهم اسلام (کتاب و سنت) در نظام فکری و معرفتی امام، فارغ از اینکه در کدام قالب و صورت استقرار یابد، مهمترین مقصد و غایت بوده و ساماندهی و تدریس علوم مختلف و بهرهبرداری از آنها و تدوین آثار در حوزههای گوناگون، نشان از اعتقاد و اهتمام ایشان به ضابطهمندی فهم دین و ضرورت تدوین نظامی منسجم و کارآمد برای دستیابی به مراد و مقصود کتاب و سنت دارد.[۲۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ وسایل الشیعه، ج۲۷، ص۶۱؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ رشاد، علیاکبر، دینپژوهی معاصر، ص۱۶۷.
- ↑ پناهی آزاد، مقاله «منطق فهم اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۱.
- ↑ رشاد، علی اکبر، منطق فهم دین، ص۶۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۳ و ۱۴.
- ↑ منطق فهم دین، ص۶۷ و ۶۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۳؛ ولایت فقیه، ص۲۸.
- ↑ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۴۴؛ سبحانی، جعفر، رسایل و مقالات، ج۶، ص۲۲۵؛ حلبی، ابوالحسن، اشارة السبق، ص۳ و ۴.
- ↑ پناهی آزاد، مقاله «منطق فهم اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۲.
- ↑ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۵۷.
- ↑ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۷ و ۲۴۸ و ۴۹۰.
- ↑ منطق فهم دین، ص۸۴.
- ↑ Religious epistemology.
- ↑ پناهی آزاد، مقاله «منطق فهم اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۴.
- ↑ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴.
- ↑ وسایل الشیعه، ج۲۷، ص۶۱؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ الاجتهاد و التقلید، ص۱۱ و ۱۲.
- ↑ ناگفته پیداست که مراد از اجتهاد در این بحث، به هیچ روی به معنای تفسیر به رأی نیست؛ زیرا تفسیر به رأی معنایی متفاوت از فهم اجتهادی دارد که در جای خود تشریح شده است.
- ↑ الاجتهاد و التقلید، ص۷۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۷، ص۳۲۵؛ ج۱۹، ص۴۲.
- ↑ کتاب البیع، ج۱، ص۹۷.
- ↑ انوار الهدایة، ج۱، ص۲۵۱.
- ↑ کتاب البیع، ج۱، مقدمه، ص۱۲ و بعد.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۲۰ و ۲۲۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۷۲.
- ↑ منطق فهم دین، ص۲۲ - ۲۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۳۵، ۳۶ و ۴۱۱؛ ولایت فقیه، ص۶۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۳۲۳.
- ↑ پناهی آزاد، مقاله «منطق فهم اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۵.