جهت اعجاز قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث اعجاز قرآن است. "اعجاز قرآن" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اعجاز قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

اعجاز و جهت اعجاز به چه معناست؟

اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع‌ ـ‌ ج‌ ـ‌ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی به‌کار رفته [۱] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است: ﴿وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ [۲][۳].

واژه معجزه، اسم فاعل ماده "عجز" از باب افعال به معنای ناتوان‌کننده است [۴]. معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از قدرت افراد عادی بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکان‌پذیر است. معجزه عملی است از طرف مدعی نبوت و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانه‌ای روشن و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن[۵].

جهت اعجاز به معنای جنبه ای که این عمل خارق‌العاده در آن تحقق یافته است.

قرآن؛ معجزه جاوید

پیامبر اسلام (ص) معجزه‌های فراوانی داشته است؛ اما در آن میان قرآن کریم جایگاهی ویژه دارد. قرآن را از ابعاد گوناگون معجزه دانسته‌اند:

  1. فصاحت و بلاغت: بنابر شواهد تاریخی، مردمان عرب عصر جاهلی بسیار فصیح و بلیغ بوده‌اند و اشعار باقی مانده از آن روزگار گواهی روشن بر این حقیقت است. شاعران نامی عرب، اشعار خویش را در محافل و مجامع ادبی آن عصر عرضه می‌کردند و برترین آنها برگزیده و بر در کعبه آویخته می‌شد. الفاظ قرآن کریم همان است که در دسترس همگان بود؛ با این حال، کسی از فصیحان بزرگ عرب نتوانست با این کتاب آسمانی هماوردی کند یا خدشه‌ای در آن بیابد. قرآن خود بدین حقیقت اشارت برده و آن را گونه‌ای اعجاز دانسته است[۶].
  2. هدایت و تربیت: معارف و تعالیم قرآن توفیق یافت از مردمانی جاهل و دور از تمدن و صفات انسانی، ملتی پارسا، پاکباز و متمدن بسازد. دانشمندان نامداری در سایه آموزه‌های قرآن پرورش یافتند و عرفا و حکمای برجسته‌ای میان مسلمانان ظهور کردند.
  3. نظم و معانی قرآن: واژگان قرآنی، بسان اعداد ریاضی در جای ویژه خویش قرار یافته‌اند. همراه این نظم و سامان لفظی، گستره بی‌همتایی از معانی بلند در قرآن خودنمایی می‌کند و مفاهیم آسمانی، منظم و هماهنگ کنار هم آمده‌اند[۷].
  4. اعجاز ادبی و هنری: قرآن کریم، سرشار از صنایع ادبی و هنرهای بلاغی است. هر چه زمان پیش می‌رود، ساحت ادبی و هنری قرآن بیش از پیش آشکار می‌گردد و ادیبان و مفسران بر اعجاز آیات قرآنی در این باره بیش‌تر آگاهی می‌یابند. در دامان بلاغت معنوی و ظرافت ادبی و هنری قرآن، فنون و دانش‌هایی همانند معانی و بیان و صرف و نحو زاده شد. تنها برای سوره فاتحه، هفتاد ویژگی بلاغی برشمرده‌اند که ده ویژگی تنها از آنِ آیه‌ ﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[۸] است[۹].
  5. مصونیت از تحریف: همه کتاب‌های آسمانی جز قرآن، دچار تحریف گشته‌اند و تنها قرآن است که از هر گونه‌ تغییر و تحریف در امان مانده است. قرآن، خود، از این حقیقت به اشارت و صراحت یاد کرده است[۱۰]. از آن رو که قرآن از تحریف دور مانده است، معیاری است برای ارزیابی دیگر کتب آسمانی.
  6. اعجاز در قانون‌گذاری: قوانین قرآن به گونه‌ای شگفت با فطرت انسان سازگار است[۱۱]. قرآن، برنامه‌های کلان زندگی مادی و معنوی انسان را ترسیم کرده است که هر یک از این برنامه‌ها، منشأ برنامه‌های فرعی دیگر است. دانشمندان علوم دینی تنها از آیه ۹۰ سوره نحل، شصت و نُه قانون بیرون کشیده‌اند[۱۲][۱۳].

وجوه و جهات اعجاز قرآن

معجزه بودن یک چیز به دلایل مختلف ظاهری و معنوی آن برمی گردد؛ حال معجزه بودن قرآن را چه به معنای بالاتر بودن از توان بشری تفسیر نماییم و چه آن را ناتوانی در آوردن امر مقدور بدانیم، در هر صورت اصل معجزه بودنش ثابت است: ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۱۴]. قرآن از جهات مختلف مانند بلاغت، علمی بودن، خبرهای غیبی، اتقان در تشریع، قانون گذاری، عظمت و منطقی بودن معارف و از جهت آورندۀ آن، معجزه است.

عده‌ای معتقدند تمامی‌ سوره‌های قرآن و حتی کوچک‌ترین سوره‌اش در تمامی‌ وجوه و ابعاد معجزه است و برای اثبات آن چنین استدلال می‌کنند: اگر تحدی‌های قرآن عام نبوده و تنها در خصوص بلاغت و فصاحت یا عظمت اسلوب آن بود، باید فقط عرب‌های خالص دوره جاهلیت مخاطب آن بودند در حالی که انس و جن طرف مقابل تحدی هستند[۱۵] و این که خداوند نفرموده کتابِ فصیح همانند قرآن بیاورید و یا کتابِ مشتمل بر چنین معارفی بیاورید، می‌فهماند، قرآن از هر جهت که ممکن باشد، برتر است نه از یک یا دو جهت [۱۶][۱۷].

اگر چه معجزه بودن قرآن کریم مورد اجماع تمامی‌ مذاهب اسلامی است، ولی در ابعاد معجزه بودن آن وجوه متفاوتی بیان شده که می‌توان آنها را در هشت وجه خلاصه کرد[۱۸]. [۱۹]:

  1. اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت؛
  2. اعجاز قرآن از نظر خبرهای غیبی؛
  3. اعجاز قرآن از نظر قانون‌گذاری؛
  4. اعجاز قرآن از نظر علوم طبیعی؛
  5. اعجاز قرآن از نظر معارف الهی؛
  6. اعجاز قرآن از نظر اصول اخلاقی؛
  7. اعجاز قرآن از نظر هماهنگی درونی؛
  8. اعجاز قرآن از نظر بیان قصص و تاریخ پیامبران.

به استناد آیاتی که از هم آوردی سخن به میان آورده ما به‌طور یقین درمی‌یابیم که قرآن خود را معجزه و فراتر از حد توان بشر دانسته است. بدین روی‌، در کنار فراخوانی به مبارزه با ارائه گفتاری نظیر همه قرآن یا همسان با ده یا یک سوره آن، بر عدم امکان تحقق این امر تأکید کرده است. در آنجا که می‌فرماید: ﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ*فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ[۲۰] با صرف‌نظر از این امر پرسش مهم در این زمینه آن است که قرآن چه امتیازات و ویژگی‌های فوق بشری خو را مدنظر قرار داده و معتقد است که دیگران از آوردن نظیر آن عاجزند؟ آنچه در این بین ارائه می‌شود در حقیقت ناظر به وجوه اعجاز قرآن است. اندیشمندان مسلمان از دیرباز این امر را موردتوجه قرار داده و کوشیده‌اند افق‌های مختلف اعجاز قرآن را مورد بازکاوی قرار دهند. در سایه این تحقیقات به نظر می‌رسد که می‌توان پنج وجه برای اعجاز قرآن برشمرد: اعجاز بیانی؛ اعجاز معارفی؛ اعجاز علمی؛ اعجاز تشریعی؛ اعجاز اخلاقی. آنچه در این بین اهمیت دارد توجه به این نکته است که: مسئله اعجاز قرآن را از دو جنبه باید بحث کرد، یکی جنبه زیبایی و هنری و دیگری جنبه علمی و فکری. جنبه زیبایی و هنری مربوط به لفظ قرآن یعنی همان عبارات قرآن است، اما جنبه علمی و فکری، آن مربوط به معنویت‌های قرآن است، ربطی به لفظ و ظاهر قرآن ندارد. مثلاً درباره توحید و خدا بحث کرده، و مسائلی که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است[۲۱] به این معنا که باید قرآن را بر پایه دو عنصر لفظ و معنا استوار دانست و پذیرفت که برخی از وجوه اعجاز نظیر اعجاز بیانی بیشتر از آنکه مربوط به متن و معنای قرآن باشد، ناظر به لفظ قرآن است. اما سایر وجوه اعجاز قرآن، به معنا و درون‌مایه این کتاب آسمانی مربوط می‌شود. از اعجاز متنی و محتوایی قرآن می‌توان به اعجاز علمی تفکری تعبیر کرد و مدعی شد که: جنبه علمی و فکری‌، مربوط به معنوی‌های قرآن است. ربطی به لفظ و ظاهر آن ندارد. مثلاً درباره توحید و خدا بحث کرده است و مسائل که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است[۲۲] اینک مناسب است به اجمال این وجوه را موردبررسی قرار دهیم[۲۳].

نخست: فصاحت و بلاغت

دوم: اعجاز قرآن از نظر خبرهای غیبی

قرآن مشتمل بر خبرهای غیبی فراوانی است از حوادث گذشته و حال و آینده مانند: خبر دادن از امت‌های گذشته؛ خبر دادن از حال منافقین و یا خبر دادن از حوادث آینده مانند شکست روم[۲۴].

سوم: اعجاز قرآن ازنظر قانون‌گذاری

اعجاز تشریعی قرآن عبارت از اعجاز قرآن در عرصه قانون‌گذاری است، از آن جهت که در قرآن قوانین و حقوق خصوصی، عمومی، جزایی، ‌کیفری، بین‌المللی و... در سطحی بالا قرار دارد که در تعالی و جامعیت با هیچ‌یک از قوانین و حقوق بشری قابل‌مقایسه نیست[۲۵].

چهارم: اعجاز قرآن از نظر علوم طبیعی

اعجاز علمی عبارت از این است که قرآن مشتمل بر آموزه‌هایی علمی است که زمانی برای مردم ناشناخته بود و بخشی از آنها در سایه تلاش‌های گسترده و تحقیقات تجربی وسیع اندیشمندان برای مردم شناخته شد. برخی از این نمونه‌ها عبارت است از: قانون جاذبه؛ کشف حرکت زمین به دور خود و خورشید؛ کروی بودن زمین؛ حرکت ستارگان و سیارگان در مدارهای خود؛ تأثیر بادها و لقاح گیاهان و زوجیت نباتات و دیگر موجودات[۲۶].

پنچم: اعجاز قرآن از نظر معارف الهی

ششم: اعجاز قرآن از نظر هماهنگی درونی

هفتم: اُمّی بودن آورنده قرآن

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص‌۵۴۷؛ لسان العرب، ج‌۹، ص‌۵۸، «عجز».
  2. و شما به ستوه آورنده خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه:۱۳۴.
  3. دشتی، سید محمود، عزیزی، غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۳، ص ۵۵۸.
  4. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
  5. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
  6. ﴿فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ؛ سوره بقره، آیه ۲۴؛ وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۰۱؛ قرآن و آخرین پیامبر، ۱۰۰- ۷۲.
  7. ر.ک: تفسیر بیان السعادة، ۱/ ۴۵؛ المیزان‌، ۱/ ۲۳۴.
  8. «مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴.
  9. وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۱۰.
  10. ﴿ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً ؛ سوره نساء، آیه ۴۶؛ ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ سوره بقره، آیه ۷۵، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ؛ آیه ۱۵۹ و ....
  11. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ سوره روم، آیه ۳۰.
  12. وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۳۵.
  13. فرهنگ شیعه، ص 420.
  14. یا می‌گویند (پیامبر) آن را بربافته است، بگو: اگر راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و هر کس جز خداوند را می‌توانید فرا خوانید؛ سوره یونس، آیه:۳۸.
  15. سوره اسراء، آیه:۸۸.
  16. المیزان، ج۱، ص ۶۱ و ۵۹.
  17. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۴.
  18. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۴.
  19. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.
  20. یقره، آیات ۲۳ و ۲۴
  21. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۴۶.
  22. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۴۷.
  23. نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص ۵۰.
  24. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۵۴.
  25. نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص ۶۱.
  26. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۱۹۲؛ نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص۵۹.