اعجاز معارفی قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

قرآن کریم دارای معارف عمیق آموزه‌های بلندی است مشتمل بر مباحثی همچون خداشناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، پیامبر‌شناسی و... که با هیچ‌یک از کتاب‌های آسمانی موجود قابل‌مقایسه نیست.

معارف قرآنی

قرآن کریم علاوه بر زیبایی‌های ادبی و نگارشی، دارای معانی و معارف بسیار وسیع و عمیق است[۱] این گستردگی باعث شد که امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه از قرآن به دریای ژرفی تعبیر کند که هیچ گاه از آب تهی نمی‌شود، گرچه همه عالمان از آب آن بهره ببرند[۲].

مقصود از معارف الهی یک رشته بحث‌هایی است که قرآن درباره خداشناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، پیامبر‌شناسی و سرای دیگر مطرح می‌کند، بحث‌های عمیق و دقیق درباره مهم‌ترین پرسش‌های بشر که متفکران جهان را به اعجاز و تحسین وامی‌دارد.

سرزمین حجاز، به اعتراف مورخان، از عقب‌مانده‌ترین مناطق جهان در آن روز بود، به‌گونه‌ای که گاهی مردم عصر جاهلیت را، اقوام وحشی یا نیمه‌وحشی می‌خوانند. آنان از نظر عقیدتی بت‌پرست بودند، دختران خود را زنده به گور می‌کردند، خدا را در حد یک انسان تنزیل می‌دادند و تعداد انگشت‌شماری آن‌هم تنها در شهر مکه، باسواد بودند. آری از میان چنین محیطی، فردی درس نخوانده و مکتب و استاد ندیده، برخاست و کتابی آورد که معارف نورانی آن در همه زمینه‌های معرفتی، در عالی‌ترین مرتبه خود، آن‌چنان پرمحتواست که بعد از چهارده قرن هنوز دانشمندان به تفسیر آن مشغولند و هر زمان حقایق تازه‌ای از آن کشف می‌کنند. اگر اندیشمندی منصف، تنها مسئله توحید قرآن را در ابعاد مختلف با تثلیث مسیحیان بسنجد، درمی‌یابد که میان معارف توحیدی قرآن کریم با آنچه در مسیحیت امروز بیان می‌گردد، چقدر فاصله است. تثلیثی که هنوز بر خود آنان نیز مفهوم نیست؛ زیرا از یک طرف خود را موحد و یکتاپرست و از طرفی سه‌گانه‌پرست می‌نامند ولی مدعی هستند که یکتایی او با سه‌گانگی او سازگار است، این در حالی است که اسلام در نخستین پیام معرفتی خود می‌گوید: «قُولُوا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ تُفْلِحُوا»[۳] یا ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۴]. مسیحیان می‌گویند: واقعیت خدا یک واقعیتی است که از خدای پدر و خدای پسر و خدای روح القدس تشکیل یافته است. چگونه می‌توان تصور کرد که خداوند جزئی از خود را جدا سازد و در رحم مریم قرار دهد. در حالی که حقیقت فرزند چنان است که جزئی از پدر با جزئی از مادر ترکیب شود. این عقیده را با آیات قرآن در این زمینه مقایسه کنید، آنجا که می‌فرماید: ﴿مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلا وَلَدًا[۵] یا ﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۶][۷]

از سوی دیگر این کتاب بزرگ، به‌ وسیله فردی درس نخوانده، در محیطی دور از تمدن ارائه شده و در طول ۴۰ سال حتی یکبار چنین جملاتی از نبی مکرم شنیده نشده، اما در رأس چهل سالگی ناگهان کتابی آورد که فحول و عقلای قومش از آوردن چون آن عاجز ماندند.

بنابراین آوردن کتابی با این ویژگی از سوی فردی‌ امی با آن خصوصیات و سوابق، خارج از توان بشر بوده است[۸].

مقصود از اعجاز معارفی آن است که در قرآن در زمینه‌های مختلف شناخت دین، آموزه‌های بلندی انعکاس یافته که با هیچ‌یک از کتاب‌های آسمانی موجود با کتاب‌های بشری قابل‌مقایسه نیست؛ زیرا آنچه درکتاب‌های مقدس همچون تورات و انجیل انعکاس یافته حداقل از سه جهت دچار ضعف و کاستی است:

  1. به خاطر تشکیک در اصالت و انتساب این کتاب‌ها به خداوند نمی‌توان با اطمینان به این آموزه‌ها باورمند شد. درحالی‌که در اصالت قرآن و انتساب آن به خداوند هیچ تشکیک وتردیدی وجود ندارد.
  2. بخش قابل‌توجهی از معارف دینی که در این کتاب‌های انعکاس یافته و مبانی عقلی و یا علمی در تعارض است و عقل سلیم نمی‌تواند بپذیرد که صاحب این گفتارها‌ خداوند است. مثلاً در تورات در تبیین ماجرای آفرینش مقصود از درخت ممنوعه را درخت علم و معرفت می‌داند که عملاً به این معنا است که خداوند با رشد و پیشرفت علمی و معرفتی انسان‌ها مخالف است! که به هیچ‌وجهی قابل‌پذیرش نیست. یا مثلاً می‌گوید که حوا از استخوان دنده چپ حضرت آدم آفریده شد و شیطان او را فریب داد و از رهگذر او موفق به فریب آدم شد[۹]. این ادعا به معنای آن است که زن طفیلی وجود مرد بوده و هماره مقصر اصلی انحرافات مردان زنان‌اند. درحالی‌که افزون بر عقل، قرآن با این نگرش‌ها مخالف است.
  3. آنچه درباره مسائل دین‌شناسی در این کتاب‌ها منعکس شده بسیار محدود و ساده است و نمی‌تواند پاسخ‌گوی نیازهای انسانی باشد، به‌عنوان‌مثال تورات درباره معاد هیچ توضیحی ارائه نکرده و اناجیل تنها به ذکر آن بسنده کرده‌اند. درحالی‌که در قرآن نزدیک به دو هزار آیه درباره معاد و تبیین مواقف آن آمده است. دستاوردهای عقلی انسان نیز در حوزه‌های دین‌شناسی و با ضعف‌های عدیده روبرواند. از جمله آنکه به اذعان فلاسفه عقل در شناخت دقیق مسائل متافیزیک و به‌ویژه حیات پس از مرگ عقیم است و ابزار لازم را برای کنار گذاشتن حجاب‌های زمان و مکان در اختیار ندارد. با چنین نگاه مقایسه‌ای می‌توان پی برد که قرآن با ذکر آموزه‌های وحیانی در زمینه‌های مختلف دین‌شناسی خدمت بزرگی به بشریت کرده است. ازاین‌جهت لازم است بامطالعه معارفی که در قرآن آمده و تفاوت آنها با عصر نزول، این تفاوت‌ها را دریابیم: مثلاً (قرآن) درباره توحید و خدا بحث کرده، و مسائلی که مربوط به خدا و ماورا‌ء طبیعت است در قرآن آمده است. این بسیار قابل‌تجزیه و تحلیل است که ما آنچه در مسئله توحید در آن روز جزیره العرب بوده است، بلکه همچنین با آنچه در مسئله توحید در همه جهان آن روز بوده است بلااستثناء، حتی جهان یونان و روم که آن‌وقت از همه جهان‌های دیگر در این مسائل بیشتر بحث کرده بودند؛ و نه‌تنها آن زمان، زمان‌های بعد را هم در نظر بگیریم تا آنجا که دیگران هرچه استفاده کرده‌اند، از قرآن کرده‌اند یا لااقل ازقرآن‌هم زیاد استفاده کرده‌اند. حالا اگر ما در همین مسئله رسیدیم به این مطلب که به این قرآنی بیانی است مافوق عصر – و حتی خیلی مقدم بر ازمنه‌ای که هست الی‌یومنا‌هذا، آنگاه با توجه به اینکه کسی که این سخنان را گفته یک مرد عرب امی بوده است، این خودش اعجاز است[۱۰]. از سوی دیگر شیوه تبیین معارف دینی در قرآن با آنچه فلاسفه ارائه کرده‌اند متفاوت است. چنان‌که در تعالیم مسیحیت میان ایمان از یک‌سو و عقل و علم از سوی دیگر تمایز اعلام‌شده است؛ درحالی‌که قرآن این دو مقوله را ملازم هم می‌داند. وقتی‌که سراغ منطق قرآن می‌رویم می‌بینیم معقول‌ترین منطق‌ها است. مسیحیان، نمی‌گویم مسیحیان تا زمان قرآن، حتی مسیحیان بعد از قرآن الی‌زماننا هذا، ایمان را از عقل و علم تفکیک می‌کنند. در کتاب‌های مذهبی مسیحیت ـ نه درکتاب‌های علمی‌شان ـ همواره می‌گویند ایمان یک نوری است که در دل انسان پیدا بشود و باعقل و علم بشر سروکار ندارد و ضد عقل و علم بشر است. قائل به تثلیث هستند. می‌گویند درعین حالی که خدا یکی است سه چیز است. اگر بگوییم چگونه چنین چیزی می‌شود؟ می‌گویند اینجا مسئله ایمان است نه مسئله عقل. ولی قرآن میان ایمان و علم بشر جدایی قائل نیست. البته ایمان خود یک امری است غیر از علم ولی این دو به یکدیگر پیوسته هستند. کدام کتاب را شما پیدا می‌کنید مثل قرآن که این‌همه برای آیات خلقت اهمیت قائل شده باشد و مرتب بشر را دعوت کرده است به تعقل در این مسائل؛ یعنی علم را پلی قرار می‌دهد برای ایمان[۱۱]. از این جهت قرآن هرگز نمی‌گوید اگر می‌خواهی ایمان پیدا کنی عقلت را رها کن که مانع ایمان است. قرآن این دو را با یکدیگر منافی نمی‌بیند، می‌گوید که تو از طریق عقل خودت قدم بردار و از طریق تهذیب نفس هم‌قدم بردار و از این دو به یک نتیجه خواهی رسید. قرآن آیاتی داد که بشر را دعوت به علم یعنی کشف قوانین طبیعت می‌کند و اینها را مؤیدی برای خداشناسی می‌داند؛ درعین‌حال این مطلب هم در قرآن است: ﴿إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً[۱۲] یعنی اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند در دل شما یک مایه تمیز قرار می‌دهد، این همان نو رالهامی است. اما نمی‌گوید اگر می‌خواهی به این برسی آن را راه کن[۱۳][۱۴]

برخی از معارف موجود در قرآن

نمونه‌هایی از اعجاز قرآن در زمینه معارف الهی را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

  1. توحید: قرآن در ارائه راه‌های خداشناسی همه راه‌های آفاقی و انفسی را به روی مخاطبان باز می‌گذارد[۱۵] و نشان می‌دهد که علم، قدرت، اراده و تصرف خداوند در هستی در تمام موجودات هیچ منافاتی با نظم علّی و معلولی و اراده و اختیار انسان ندارد.
  2. انسان‌شناسی: توجه به ساحت‌های گوناگون جسم و روح و عقل انسان، توجه به مبدأ و منتهی و مسیر و برنامه‌های مراحل سیر انسان و این که از کجا آمده، به کجا می‌رود و در کجاست مورد توجه قرآن است مراحل پیدایش انسان در قرآن توصیف گشته[۱۶] و به عنوان خلیفه خدا در زمین معرفی می‌شود[۱۷] این انسان بر سرشت الهی خلق شده و دارای دو وجهه ملکی و ملکوتی است.
  3. نبوت: در نگرش قرآن انبیای الهی معصوم و برگزیده هستند[۱۸] و برای هدایت انسان‌ها و سعادت آنها فرستاده شده‌اند[۱۹].
  4. معاد: تصویر حیات ابدی و معادشناسی در قرآن یک برجستگی ویژه‌ای دارد و قریب یک سوم آیات قرآن به این موضوع اختصاص یافته و در پرتو بقای روح انسان، صحنه‌های حیات برزخی و رستاخیز نهایی به شکل اعجاب‌انگیز مطرح شده است [۲۰].[۲۱] بشر با عقل استدلالی خود، در حوزه کشف واقعیت‌های فرجامین ـ هم چون عالم برزخ و قیامت ـ سخنی برای گفتن ندارد. در حالی که بخش قابل‌توجهی از قرآن، به توصیف چنین حقایق اساسی می‌پردازد[۲۲].
  5. مسائل اخلاقی: یکی از جهات اعجاز قرآن معارف اخلاقی آن است. رهنمودهای اخلاقی باید به‌گونه‌ای باشد که انسان را به سعادت و خوشبختی در دو جهان رهنمون باشد و به دیگر سخن، فضایل اخلاقی و سجایای انسانی را در او زنده کند و سرانجام به‌ صورت "انسان کامل" درآورد. "انسان کامل" کسی است که در آن جهات مادی و معنوی هر دو به رشد و کمال رسیده و دوشادوش یکدیگر پیش روند. اخلاق اسلامی در عین دعوت به بهره‌گیری از طیبات در حیات مادی، جنبه‌های معنوی را فراموش نکرده و انسان را در هر دو محدوده پرورش می‌دهد. در آموزه‌های اسلامی انسان نه صرفاً برای امور مادی آفریده شده که جز به لذت فکر نکند و نه برای معنویت محض که از امور دنیوی دست بشوید، بلکه باید از هر دو به گونه مناسب و متناسب بهره بگیرد. از این جهت، قرآن با نهی از زاویه‌نشینی و ترک دنیا، انسان را به تلاش و کار دعوت می‌کند و از طرف دیگر، او را به کارهای نیک، آن‌هم برای خدا نه برای جلب منافع مادی، فرامی‌خواند. شعار مسلمان این است که: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ [۲۳].[۲۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بیان السعاده، ج۱، ص ۳۹- ۴۵؛ المیزان ج۱، ص ۲۳۳- ۲۳۴.
  2. نهج البلاغه صبحی صالح، خ۱۹۸.
  3. بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۰۲.
  4. بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه۱.
  5. هرگز همسر و فرزندی انتخاب نکرده است؛ سوره جن، آیه۳.
  6. نه زاده است و نه او را زاده‌اند. و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه۳- ۴.
  7. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۳ - ۲۲۶.
  8. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۴۹ - ۱۵۰.
  9. برای تفصیل بیشتر ر. ک: کتاب مقدس، سفر پیدایش
  10. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۴۷.
  11. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۶۱۱ و ۶۱۲.
  12. سوره انفال آیه ۲۹.
  13. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۶۱۵.
  14. نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص ۵۵.
  15. سوره فصلت، آیه۵۳.
  16. سوره مؤمنون، آیه۱۴.
  17. سوره بقره، آیه۳۰.
  18. سوره آل عمران، آیه۳۳، سوره انعام، آیه۸۴ و ۸۷.
  19. سوره حدید، آیه۲۵.
  20. البیان فی تفسییر القرآن، ص ۵۰ و ۵۵، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص ۴۷۵و ۴۷۶.
  21. بهدار، محمد رضا، مقاله «اعجاز قرآن»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۲۴-۳۳۰.
  22. ر.ک: امینی، علی رضا و جوادی، محسن؛ معارف اسلامی ج۲، ص ۶۴-۶۵.
  23. : پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار؛ سوره بقره، آیه ۲۰۱.
  24. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱، ص۲۲۳ - ۲۲۶.