مظلومیت امام علی در حدیث
مقدمه
اینک مظلومیت آن امام بزرگ را در آینه احادیث میبینیم:
۱. بخاری از حبیب بن ثابت از ثعلبه بن یزید حمانی، نقل میکند که پیغمبر اسلام(ص) به علی(ع) فرمود: «ان الأمة ستغدر بك، و لا يتابع عليه»؛ «ای علی! امت من به زودی علیه تو حیله به کار میبرند و پیروی نمیکنند»[۱].
۲. حاکم نیشابوری از حیان اسدی روایت کرده است که علی(ع) فرمود: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «إن الامّة ستغدر بك بعدي، و أنت تعيش على ملّتي، و تقتل على سنّتي. من أحبّك أحبني و من أبغضك أبغضني، و أن هذه ستخضب من هذا- يعني لحيته من رأسه»؛ ای علی! امت به زودی بعد از من به تو حیله و غدر میکنند، و زندگانی تو بر ملت و آیین من است و برای سنت من میجنگی، ای علی! هر کس تو را دوست داشت مرا دوست دارد، و کسی که با تو دشمنی کرد با من دشمنی کرده، همانا به زودی محاسن تو از خون سرت رنگین میشود»[۲].
۳. یکی از روزها امام(ع) برای مردم سخن میگفت، مرد عربی وارد مجلس شد و میگفت: وای از ظلمی که به من شده؟، امام(ع) فرمود: «جلو بیا»، وقتی مرد عرب نزدیک امام آمد حضرت فرمود: «لَقَدْ ظُلِمْتُ عَدَدَ الْمَدَرِ وَ الْمَطَرِ»؛ «ای مرد عرب! به اندازه شنها و ریگها و گرک حیوانات به من ظلم شده است»[۳].
۴. در حدیث دیگر آمده است که: عربی در مسجد کوفه بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شد و گفت: مظلومم! حضرت به او فرمود: «جلوبا»، مرد عرب جلو آمد فرمود: «چه میگویی؟ گفت: یا امیرالمؤمنین، مظلومم! فرمود: «باز هم جلو بیا»، مرد عرب جلو آمد به قدری که حضرت دست خود را روی زانوی او گذاشت فرمود: «چیست ظلمی که بر تو شده است؟» مرد عرب از ظلمی که به او شده بود لب گشود و شکایت کرد، سپس حضرت فرمود: «ای مرد عرب! من از تو بیشتر مورد ظلم قرار گرفتهام، به من به مقدار خاکها و موهای حیوانات ظلم شده است، خانهای در عرب نیست جز این که مظلمه من بر آنهاست، من همیشه مظلوم بودهام تا همین جا که نشستهام»[۴].
۵. گروهی از اهل بصره به محضر امام(ع) رسیدند، در آن میان یکی از خوارج به نام جعد بن نعجه، پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر خدا، به سوی علی(ع) نگاه کرد و گفت: یا علی! از خدا بترس تو خواهی مرد...؛ حضرت فرمود: «نه، و لکن مرا میکشند، شمشیری بر فرقم میزنند و محاسنم به خون سرم رنگین میشود، این امر حتمی است و حکم حق از آن گذشته است و کسی که افترا ببندد خسران کند».
آن مرد نادان، سپس به لباس حضرت ایراد گرفت و گفت: ای کاش لباس بهتر میپوشیدی؟ امام(ع) فرمود: «این لباس کهنه مرا از کبر و خودخواهی دور میکند و سزاوار است مسلمانان به من اقتدا کنند»[۵]. مظلومیت علی(ع) در این جا بیشتر نمایان میشود که در زمان حکومت و قدرتش از طرف افراد خودی توهین میشود ولی صبر و تحمل پیشه میکند و به جوابهای منطقی اکتفا مینماید.[۶]
نگرانی پیامبر(ص) از مظلومیت علی(ع)
جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند: هنگامی که رسول خدا(ص) در سکرات موت بود فاطمه(س) بر آن حضرت وارد شد، سرش را بر سینه پیامبر گذاشت و بسیار گریست، در همان حال پیامبر(ص) به دیده مبارک گشود و فرمود: «ای دخترم، تو بعد از من مظلوم خواهی بود، تو را بعد از من به استضعاف میکشند، هر کس تو را اذیت کند مرا اذیت کرده، و هر کس با تو خصومت کند با من خصومت کرده است و هر کس تو را مسرور کند مرا مسرور کرده، و هر کس به تو نیکی کند به من نیکی کرده است، و هر کس به تو جفا کند به من جفا کرده، هر کس با تو ارتباط برقرار کند با من برقرار کرده، هر کس با تو قطع کند با من قطع کرده، هر کس با تو به انصاف عمل کند با من انصاف کرده است و هر کس به تو ستم کند به من ستم کرده؛ زیرا تو از من هستی و من از تو هستم، تو پاره تن منی و تو جان و روح و بین سینه من هستی».
سپس فرمود: «إلی الله أشکو لظالمیک من أمتی»؛ «شکایت آنهایی را که از امتم به تو ظلم میکنند به خدا میبرم».
بعد حسن و حسین(ع) وارد شدند خود را روی سینه پیامبر انداختند و گریستند و مرتب میگفتند: «جانمان فدایت یا رسول الله» علی(ع) آمد جلو، تا آنها را از روی سینه پیغمبر بر دارد، حضرت سر مبارک را در آن حال اغما و سکرات موت بلند کرد به علی(ع) فرمود: «دَعْهُمَا يَا أَخِي يَشَمَّانِّي وَ أَشَمُّهُمَا وَ يَتَزَوَّدَانِ مِنِّي وَ أَتَزَوَّدُ مِنْهُمَا فَإِنَّهُمَا مَقْتُولَانِ بَعْدِي ظُلْماً وَ عُدْوَاناً فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى مَنْ يَقْتُلُهُمَا»؛ «برادرم علی، بگذار باشند تا آنها مرا ببویند و من هم آنها را ببویم، آنها از من توشه برچینند و من هم از آنها توشه برچینم، همانا آنها بعد از من به ظلم وستم کشته خواهند شد».
بعد حضرت رو کرد به علی(ع) و فرمود: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْمَظْلُومُ بَعْدِي وَ أَنَا خَصْمٌ لِمَنْ أَنْتَ خَصْمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ «ای علی! تو بعد از من مظلوم خواهی بود، و من در روز قیامت دشمن کسی هستم که تو دشمن او باشی»[۷].[۸]
گریه رسول خدا(ص) بر مظلومیت علی(ع)
در روایتی نقل شده که پیغمبر اسلام(ص) فرمود: «يَا عَلِيُّ! اتَّقِ الضَّغَائِنَ الَّتِي لَكَ فِي صَدْرٍ مَنْ لَا يُظْهِرُهَا إِلَّا بَعْدَ مَوْتِي، ﴿أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾[۹]»؛ «ای علی! بترس از حقدها و کینههایی که در سینه افرادی هست تا من زندهام اظهار نمیکنند و پس از مرگ من، آن کینهها را اظهار خواهند کرد. خداوند آنها را لعنت میکند و تمام لعنت کنندگان عالم آنها را لعن خواهند کرد».
سپس پیامبر خدا(ص) شروع کرد به گریه کردن، کسی عرض کرد: برای چه گریه میکنید؟ فرمود: «أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ(ع) أَنَّهُمْ يَظْلِمُونَهُ وَ يَمْنَعُونَهُ حَقَّهُ وَ يُقَاتِلُونَهُ وَ يَقْتُلُونَ وُلْدَهُ وَ يَظْلِمُونَهُمْ بَعْدَهُ»؛ «جبرئیل مرا خبر داده که آن قوم به او ظلم میکنند از حق خودش او را منع کنند، با او میجنگند بچههایش را میکشند، و در حق فرزندان پس از خودش هم ستم روا میدارند»[۱۰].
ابن ابی الحدید در این خصوص، تعبیر زیبایی دارد، میگوید: «رسم عرب بر این بود که هرگاه کسی از آنها کشته میشد انتقام خون او را باید از قاتلش میگرفتند، و اگر آن قاتل میمرد یا نمیتوانستند، خون مقتول را از او مطالبه کنند، از کسی که به او از همه نزدیکتر بود، انتقام میگرفتند، این عادت سیئه و این روش احمقانه در مورد پیغمبر و علی هم مصداق پیدا کرد؛ زیرا رسول خدا برای پیشبرد اسلام هر خونی از ناپاکان که مانع و سد راه خدا بودند به وسیله شمشیر علی و دیگران ریخت، و چون نتوانستند از پیغمبر خدا انتقام بگیرند، تمام عقدهها و کینههای خود را، در برابر خون ناپاک اجداد مشرک خود، بر سر علی ریختند و از او انتقام گرفتند؛ زیرا کسی غیر از علی بن ابی طالب به پیامبر نزدیکتر نبود تا بتوانند آن خونهای ناپاک را انتقام بگیرند لذا بغضها، عداوتها، کینههای درونی ۲۳ ساله بعثت تا رحلت پیامبر را بر سر علی خالی کردند، و کردند آنچه که نباید میکردند»[۱۱].
باز ابن ابی الحدید میگوید: «از ابی جعفر یحیی بن ابی زید سؤال کردم: من تعجب میکنم که چطور شد با آنکه دلهای عرب از کینه علی(ع) شعلهور بود باز هم علی زنده ماند و توانست سی سال پس از رسول خدا بماند و آنها او را نکشتند؟ در پاسخ به من گفت: آری علی مشی خود را عوض کرد، شمشیر را کنار گذاشت و در خانه نشست و سر بر خاک نهاد و مشغول نماز و عبادت شد و چون بیابان گردان، و راهبین در کوهها گردید، و مردم رفتند به سراغ آنها که انتخاب کرده بودند، و آنها هم انگیزهای برای قتل علی(ع) نداشتند لذا علی، مصون و محفوظ ماند، و اگر نبود این حالت او کشته میشد[۱۲].[۱۳]
تأثر فاطمه(س) در مظلومیت علی(ع)
امام صادق از پدرانش(ع) روایت میکند: «لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ الْوَفَاةُ بَكَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي فَقَالَ لَهَا لَا تَبْكِي فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اللَّهِ...»؛ در آن هنگام که وفات فاطمه(س) نزدیک شد میگریست، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای سیدهام چرا میگریی؟ گفت: به خاطر ظلمهایی که بعد از من به تو میرسد! علی فرمود: گریه نکن به خدا قسم اینها در برابر خداوند نزد من بسیار کوچک است.»..[۱۴].[۱۵]
انعکاس مظلومیت علی(ع) در زیارت نامه آن حضرت
در زیارت نامهای که امام دهم حضرت هادی(ع) کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) دستور داده و خود نیز قرائت میکرده است مظلومیت علی(ع) منعکس است: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقَّهُ صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ لَقِيتَ اللَّهَ وَ أَنْتَ شَهِيدٌ عَذَّبَ اللَّهُ قَاتِلِيكَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ وَ جَدَّدَ عَلَيْهِ الْعَذَابَ جِئْتُكَ عَارِفاً بِحَقِّكَ مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِكَ مُعَادِياً لِأَعْدَائِكَ وَ مَنْ ظَلَمَكَ أَلْقَى عَلَى ذَلِكَ رَبِّي إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[۱۶]؛ در این زیارت نامه، پس از اقرار به امامت و ولایت علی(ع) شهادت به مظلومیت و غصب شدن حق امام(ع) است. و اقرار به این که برای خدا صبر کردی تا یقین حاصل نمودی که به وظیفهات عمل نمودی.[۱۷]
درد دل با چاه
مظلومیت علی(ع) همین بس که در هنگام حکومت و قدرتش به قدری تحت فشار روحی و ناراحتی بود که کسی را پیدا نمیکرد تا توان شنیدن دردهایش را داشته باشد؛ لذا به صحرا میرفت و با چاه درد دل میکرد.
ابن میثم از پدرش میثم تمار نقل میکند که گفت: شبی از شبها امیرالمؤمنین(ع) مرا با خود از کوفه بیرون برد تا به مسجد جعفی رسیدیم و رو به قبله کرد و چهار رکعت نماز گذاشت و تسبیح گفت، سپس کف دستها را پهن نمود و گفت: «إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ، وَ كَيْفَ لَا أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَرَفْتُكَ، وَ حُبُّكَ فِي قَلْبِي مَكِينٌ، مَدَدْتُ إِلَيْكَ يَداً بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةً، وَ عَيْناً بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً، إِلَهِي أَنْتَ مَالِكُ الْعَطَايَا وَ أَنَا أَسِيرُ الْخَطَايَا»؛ «خداوندا چگونه تو را بخوانم در حالی که تو را عصیان کردم و چگونه تو را نخوانم در حالی که شناختمت و عشق و دوستی تو در قلب من جایگزین است، دستی پر از گناه را به سوی تو دراز و چشمی پر از امید به سوی میافکنم، خدایا تو دارنده بخششها و عطاها هستی و من اسیر خطاها و لغزشها».
تا آخر دعا را خواند آن گاه به سجده رفت و صورت به خاک گذاشت و صد مرتبه گفت: «العفو العفو»، پس از آن از مسجد بیرون شدیم، آن حضرت رفت من هم پشت سرش میرفتم تا به صحرا رسیدیم، در همان صحرا امام، خطی کشید و به من فرمود: «از این خط تجاوز نکن» و مرا گذاشت و خود تنها رفت. آن شب، بسیار تاریک و ظلمانی بود، با خود گفتم که: ای میثم! مولای خود را در این صحرا تنها گذاشتی، با آنکه او دشمن بسیار دارد، ای میثم! برای تو چه عذری نزد خدا و پیامبر خواهد بود اگر برای علی(ع) حادثهای رخ دهد، به خدا قسم در عقب مولایم خواهم رفت تا از او باخبر باشم اگر چه مخالفت امر کرده باشم، پس به جستوجوی آن حضرت رفتم تا امام را یافتم که سر خود را تا نصف بدن در چاهی کرده و با چاه گفتوگو میکرد، همین که حضور مرا احساس کرد، فرمود: «کیستی؟» گفت: میثم، فرمود: «آیا تو را امر نکردم از خط خود تجاوز نکنی؟» عرض کردم: ای مولایم از دشمنانت بر جان تو ترسیدم؛ لذا طاقت نیاوردم، فرمود: «آیا شنیدی چیزی از آنچه میگفتم با چاه؟» گفتم: نه، ای سرور و مولایم، فرمود: ای میثم! «وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِّ وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي» در سینه من حاجاتی است؛ در وقتی که تنگی میکند در سینهام.
زمین را با کف دست میشکافم؛ و ظاهر میکنم در آن اسرار خود را. پس هر وقت آن زمین گیاهی را رویاند؛ پس آن گیاه از آن بذری است که من کشتهام[۱۸].[۱۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ تاریخ کبیر، ج۱، قسم ۲، ص۱۷۴.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۲.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۲.
- ↑ راوندی، خرائج، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۲۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۸، ص۷۶.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۲۲.
- ↑ «خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند که برهانها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۸، ص۴۵.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۳۰۰.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۳۰۱.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۸.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۲۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۶۵؛ مشابه این روایت در فروع کافی، ج۴، ص۵۶۹ - ۵۷۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۲۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۴، ص۱۹۹.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۲۶.