عمرو بن عزره اعرج

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

نام او عمرو، ملقب به اعرج[۱] به معنای لنگ، فرزند عزرة بن عمرو بن اخطب بن محمود بن رفاعة بن بشر[۲]، مشهور به ابوزید انصاری [۳] و پدر بزرگ عزرة بن ثابت[۴]، از محدثان بصره است. برخی ابوزید را از بنی‌حارث، تیره‌ای از خزرج[۵] و برخی[۶] وی را از فرزندان عدی بن حارثة بن ثعلبه (برادر اوس و خزرج جد اعلای انصار) و منسوب به انصار دانسته‌اند. انصاری نامیده شدن او در فرض اخیر، بر اساس شیوع انتساب برادرزاده به عمو، قابل توجیه است[۷].

به گفته ابن کلبی[۸] وی صحابی و دارای پیشینه یهودی بود. ابن حزم[۹] سخن ابن کلبی را درباره صحابی بودن ابوزید رد کرده و او را همان سعید بن اوس بن ثابت بن حرام بن محمود بن رفاعة بن بشر، عالم نحوی، در گذشته به سال ۲۱۵ در بصره دانسته و گفته است: جد او، رفاعة بن بشر، صحابی بوده است. اما گفته ابن حزم صحیح نیست؛ زیرا رفاعه در شمار اصحاب یاد نشده و سعید بن اوس نیز نواده ثابت بن زید بن قیس انصاری، مکنی به ابوزید انصاری است[۱۰]؛ گرچه برخی، وی را نواده عمرو بن اخطب نیز گفته‌اند[۱۱]. ابن نمیر[۱۲] از سه تن و ابن عبدالبر[۱۳] از شش تن با کنیه ابوزید انصاری یاد کرده که اخبار آنان با یکدیگر خلط شده است.

ابوزید رسول خدا(ص) را در سیزده[۱۴] یا نُه[۱۵] غزوه همراهی کرد.

بنا بر روایتی، او هنگام مسح کمر رسول خدا(ص)، مُهر نبوت را دید و آن را مویی متراکم بر دوش آن حضرت وصف کرد[۱۶]. ابوزید از خطبه رسول خدا(ص) درباره حوادث گذشته و آینده[۱۷] خبر داده و گفته است آن خطبه از ابتدای صبح تا غروب آفتاب ادامه داشت[۱۸]. محدثان این خطبه را در باب الفتن کتاب‌های خود آورده‌اند. او همچنین با نقل روایتی، نبرد با خوارج را سبب نزدیکی به خدا دانسته است. مطابق آن روایت، رسول خدا(ص) فرمود: "خوارج مردم را به خدا دعوت خواهند کرد، در حالی که کارهای آنها به خداوند ربطی ندارد"[۱۹].

ابوزید از مردی خبر داده که هنگام مرگش جز شش بنده، دارایی دیگری نداشت و همه آنان را آزاد نمود. رسول خدا(ص) دو تن از آنان را آزاد کرد و بقیه را بنده قرار داد[۲۰].

عزرة بن ثابت و برخی از ساکنان بصره[۲۱] ابوزید را در شمار گردآورندگان قرآن در عصر نبوی دانسته‌اند. ابن نمیر[۲۲]، گردآوری قرآن را از سوی عمرو بن اخطب نفی، و ابن عبدالبر[۲۳] با رد سخن عزره، از شش نفر با کنیه ابوزید انصاری یاد کرده که گردآوری قرآن به آنان منسوب شده است. ابن سعد[۲۴] ثابت بن زید را گردآورنده قرآن می‌داند.

بر پایه روایتی، ابو زید برای رسول خدا(ص) ظرف آبی آورد و چون تار مویی در آن دید، آن را برداشت. رسول خدا(ص) دستی بر سر وی کشید و برای او دعا کرد تا زیبا بماند[۲۵]. انس بن سیرین، او را سالخورده‌ای زیبا وصف کرده و عزرة بن ثابت نواده او می‌گوید: ابوزید (به برکت آن مسح) پس از ۱۲۰[۲۶]سال زندگی، جز چند تاری از موی سرش سفید نشد.

او از شخصیت‌های مشهور صحابی بود که پس از رحلت رسول خدا(ص) به بصره رفت و آنجا سکونت کرد [۲۷] و ابن سعد[۲۸] از مسجدی به نام وی در آن شهر خبر داده است. حسن بصری[۲۹] از او روایت نقل کرده است[۳۰].[۳۱]

منابع

پانویس

  1. خلیفة بن خیاط، ص۱۷۵ و ۳۱۷؛ ابوداود، ج۲، ص۱۰۳.
  2. ابن کلبی، ج۲، ص۱۱۴.
  3. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۳۳.
  4. تصیحف شده به عروه؛ ر.ک: احمدی میانجی، ج۲، ص۳۶۸.
  5. ابن کلبی، ج۲، ص۱۱۴.
  6. خلیفة بن خیاط، ص۱۷۵ و ۳۱۷؛ ر.ک: بانوت حموی، ج۶، ص۲۱۲.
  7. ابن اثیر، ج۶، ص۱۲۵.
  8. ابن کلبی، ج۲، ص۱۱۴.
  9. ابن حزم، ص۳۷۳.
  10. ابن سعد، ج۷، ص۲۰ و مرزبانی؛ به نقل از ابن حجر، تهذیب، ج۴، ص۵.
  11. مزی، ج۲۱، ص۵۴۲.
  12. ابن اثیر، ج۶، ص۱۲۳.
  13. ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۲۸.
  14. ابن سعد، ج۷، ص۲۰؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۰.
  15. ابن ابی عاصم، ج۴، ص۱۹۸؛ طبرانی، کبیر، ج۱۷، ص۲۹.
  16. احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۰.
  17. تا روز قیامت، ترمذی، ج۳، ص۳۲۸.
  18. احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۰.
  19. طبرانی، کبیر، ج۱۷، ص۲۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۳۴ این روایت را به ابوزید دیگری نسبت داده است.
  20. احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۰.
  21. احمدی میانجی، ج۲، ص۳۶۸.
  22. ابن اثیر، ج۶، ص۱۲۳.
  23. ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۲۸.
  24. ابن سعد، ج۷، ص۲۰.
  25. احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۰؛ طبرانی، دعاء، ص۵۴۰.
  26. ترمذی، ج۵، ص۱۰۷ و ۲۵۴؛ طبرانی، کبیر، ج۱۷، ص۲۸ و ۹۴؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۰.
  27. ذهبی، ج۳، ص۴۷۳؛ ابن حجر، تهذیب، ج۸، ص۴.
  28. ابن سعد، ج۷، ص۲۰.
  29. حسن بصری، ج۲۱، ص۱۱۰.
  30. ابن حجر، الإصابه، ج۷، ص۱۳۵.
  31. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «ابوزید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۱۸-۳۱۹.