نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
وقتی انسان، کسی را از دست میدهد که با او پیوندی- خونی، عاطفی، دینی و جز آن- دارد، پیوسته به مناسبتهای گوناگون از او یاد میکند و در بزرگذاشتش میکوشد. این بدان رو است که مرگ، راه ملاقات جسمانی را بر آنان میبندد و بازماندگان به دیدارمعنوی بسنده میکنند، فرد یا افرادی بر سر مزار شخص از دست رفته میروند و مراسمی به یادش بر میگزارند و گرامیاش میدارند. اندوه در فراق عزیزان و همایش بر سر مزارشان، سنتی همگانی است. شاید بتوان آن را از فطرتآدمی دانست و از این رو، منع او از این کار، دشوار است. با این همه، زیارت قبور برای برخی فرق اسلامی پذیرفتنی نیست و آن را روا نمیدانند. این مسئله را در دو بخش میتوان به بررسی نهاد: یکی زیارتقبور بستگان، عالمان، شهیدان و دوم، زیارتپیامبران و پیشوایان دینی (ع). میل به زیارتقبور دسته نخست، افزون بر اینکه در فطرتآدمی ریشه دارد، سنتپیامبر اسلام (ص) نیز بر آن صحه میگذارد[۱]. روایاتی از آن پیامبر بزرگ آسمانی (ص) نقل کردهاند که این عمل را تأیید میکنند. از آن جمله است روایتی که میفرماید: "قبر مردگان خویش را زیارت کنید و بر آنان سلام گویید که در سر گذشتشان عبرتی است برای شما"[۲]. نیز میفرماید: "قبر رفتگان را زیارت کنید که این شما را به یاد آخرت میاندازد"[۳]زیارتمرقددانشمندان و نخبگانعلمی که سختیها و ناداریها را بر خود هموار ساختند و بر گنجینههای دانش انسانی افزودند نیز گذشته از تکریم آنان، سبب رواج دانش و تشویق آیندگان به کسب دانش و معرفت است. حضور بر تربتشهیدان و مجاهدان راه فضیلت و حقیقت، پیامدهایی سازنده دارد و آثاری تربیتی به بار میآورد و گونهای پیمان وفاداری با آنان و راه آنان است. اما زیارتپیامبران و پیشوایان دینی (ع) آثار خجسته دیگری نیز دارد[۴].
مسلمانان بر جواز و بلکه بر استحباب زیارتقبوراجماع کردهاند؛ اما ابن تیمیه با حدیثی از پیامبر (ص) به نقلابوهریره به مخالفتاجماعمسلمانان برخاسته است. این روایت به صورتهایی گوناگون نقل شده که دو صورت زیر میتواند مراد ابن تیمیه را بر آورد: الف)لا تَشُدو الرحالَ إلا إلی ثَلاثَةِ مَساجِدَ: مَسجِدی هذا وَ مَسجدِالحرامِ وَ مَسجدِ الأقْصی[۹]. ب) إِنَّما يُسَافِرُ إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: مَسْجِدُ الْكَعْبَةِ وَ مَسْجِدِي وَ مَسْجِدِ ايلميا [۱۰].
ابن تیمیه به ظاهر این عبارات استناد جسته و بر آن رفته است که سفرهای عبادی، تنها به سه جا روا است و زیارتقبرپیامبر (ص) در شمار آنها نیست و بدین روی نه تنها زیارتقبرپیامبر (ص) مستحب نیست، بلکه مشروعیت نیز ندارد؛ زیرا در نهی همان حضرت وارد است[۱۱].
مخالفانابن تیمیه پاسخ گفتهاند: استثنائی که در حدیث آمده است، ناگزیر میباید مستثنی منه داشته باشد و آن عبارت از کلمه "مسجد" است. بدین سان، تقدیر حدیث چنین میشود: لاتشدوا الرِّحَالُ الَىَّ مَسْجِدِ الَّا ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ و معنا چنین خواهد بود: "برای زیارت هیچ مسجدی نباید سفر کرد مگر سه مسجد". پس، سفر برای زیارتقبور و قبر مطهرپیامبر (ص) در مستثنی منه داخل نیست و از کلام آن حضرت بیرون است و نهی بدان تعلق نمییابد. اگر مستثنی منه، کلمه "مکان" باشد، مراد ابن تیمیه حاصل میآید بدین تقدیر: لاتشدوا الرِّحَالُ الَىَّ مَسْجِدِ الَّا ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ. اما باز هم با این استدلال نمیتوان زیارتقبور را ناروا شمرد، و آیات و روایات و عمل مسلمانان را نادرست پنداشت[۱۲].
معنای این روایات- چنان که گذشت- احتمال دیگری نیز دارند و بدین روی، معنای مقصود ابن تیمیه از قطعیت میافتد و اعتبار خویش را از دست میدهد؛ زیرا چون پای احتمال به میان آید، استدلال روی به بطلان میگذارد. وانگهی، احتمال نخست قوت بیشتری دارد؛ زیرا مناسبت حکم و موضوع و هماهنگی مستثنی منه و مستثنی مقتضی آن است.
بنابر احتمال ابن تیمیه، معنای روایت مخدوش میشود و صدور آن از گوینده حکیم و عالمی همانند پیامبر محال مینماید. بنابر معنای احتمالی او، سفر به هر جایی جز مسجد یاد شده، ناروا است؛ در حالی که از نظر اسلام، سیر در ارض جایز و بلکه مستحب و گاه واجب است؛ مانند سفر برای تحصیل دانش، تجارت، صله رحم، سیاحت و جهاد. بدین سان، گریزی جز پذیرفتن معنای نخست بر جای نمیماند هر چند صحت حدیث بنابر این احتمال نیز مشکلآفرین است و نسبت چنین دستوری به پیامبر (ص) ممکن نیست؛ زیرا بنابر آن، سفر به هیچ مسجدی جز سه مسجد یاد شده روا نیست؛ اما محدثاننقل کردهاند که پیامبر (ص) روزهای شنبه، پیاده و گاه سواره به مسجد قبا میرفته و دو رکعت نماز میگزارده است[۱۳][۱۴].
پیش قبر آنان نباید ایستاد. آیا مراد از "ایستادن"، تنها ایستادن هنگام دفن است یا مفهومی گستردهتر دارد؟ مفسران، احتمال دوم را ترجیح دادهاند[۱۶]. اینکه خداوند به پیامبرش فرمان میدهد پیش قبرمنافقان نرود، نشان میدهد که سیره نبوی (ص) آن بوده که بر قبرمسلمانان حضور مییافته و بر ایشان دعا میکرده است. اگر جز این باشد، نهیقرآن معنا نخواهد داشت. روایات پرشماری نیز از شیعه و سنی به چشم میآیند که بر جواز زیارتقبورگواهی میدهند:
مسلم در صحیح از عائشهنقل میکند که پیامبر (ص) در واپسین ساعات شب، خانه را به قصد زیارتبقیع ترک کرد و هنگام زیارت به مردگان فرمود:السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دَارُ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَ آتاكُمْ ما تُوعَدُونَ غَداً مُؤَجَّلُونَ وَ إِنَّا انَّ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَا حِقُونَ. أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأَهْلِ بَقِيعِ...[۱۷].
همو نقل میکند که پیامبر (ص) به عائشه فرمود: "جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: خدایت فرمان میدهد به زیارت اهل بقیع بروید و برای آنان آمرزش بخواهید. عائشه گفت: چگونه برای آنان آمرزش بخواهم؟ پیامبر (ص) فرمود: بگو السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ يَرْحَمُ الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنَّا وَ الْمُسْتَأْخِرِينَ وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَا حِقُونَ [۱۸].
بنابر این نظر، هر چند آیه در عصر حیات پیامبر نازل شده است، اما درخواست آمرزش بدان زمان اختصاص ندارد؛ زیرا این مقامی است که خداوند به نشانه عظمتپیامبر (ص) بدو عطا فرموده است و با مرگ جسمانی از میان نمیرود. چه بسا کسی بگوید: هر چند آیه نشاندهنده عظمت و شأن والای پیامبر (ص) است، اما استغفار، تنها در حیات ممکن است نه در ممات؛ زیرا در این حال، رابطه با پیامبر (ص) ممکن نیست. این استدلالباطل است؛ زیرا:
مرگ در نظرگاه دینی، پایان زندگی نیست، بلکه گذر به جهانی دیگر است که از این جهانبرتر است و انسان در آن جهان نیز زنده و بینا و شنوا است.
بنابر روایاتی فراوان از رسول خدا (ص) فرشتگاندرود هر مسلمانی را در هر جای، به او میرسانند: "بر من درود بفرستید که درود شما هر جا که باشید، به من میرسد"[۲۵].
بر مسلمانانواجب است در نماز خویش بر پیامبر (ص) سلام گویند و برایش دعا کنند: "السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته". این سلام، از باب تبرک و تشریفات نیست؛ بلکه واقعی است؛ سلامی است از زندهای به زندهای دیگر که شنوا و دانا است. قرآن کریم میفرماید: "و بگو هر کاری میخواهید بکنید که به زودی خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست"[۲۶][۲۷].
وهابیان بر حرمتزیارتقبور برای زنان، بیش از مردان پای میفشارند. شکی نیست که بیشتر احکام اسلام برای مردان و زنان یکساناند و اگر استثنائی در میان آید، نیازمنددلیل است.پیامبر (ص) خطاب به مسلمانان فرموده است: «" زُورُوا الْقُبُورِ فَإِنَّهَا تُذَكِّرُكُمُ الْآخِرَةَ "»[۳۳]. هر چند خطاب این روایت به جمع مذکر است، اما عرف آیات و روایات این است که همه خطابها زنان را نیز در بر میگیرند مگر دلیلی بر عدم اشتراک در میان آید. بدین سان، خطاب «" زُورُوا "»زنان را نیز در بر میگیرد؛ همانند ﴿أَقِيمُوا الصَّلاةَ ﴾ و ﴿وَ آتُوا الزَّكاةَ﴾ که مرد و زن را در بر میگیرند. وانگهی، در تاریخ آمده است که عائشهبقیع را زیارت کرده و پیامبر (ص) نیز آداب آن را بدو آموخته و همچنین حضرتفاطمه (س) و آل عبا، مرقد حمزه (ع) را در احدزیارت کردهاند[۳۴].
ابن ماجه از حضرتعلی بن ابیطالب (ع) نقل کرده است که روزی پیامبر (ص) از خانه به در آمد و زنانی را دید که بر راه نشستهاند. فرمود: برای چه اینجا نشستهاید؟ گفتند: در انتظاریم تا جنازهای بیاورند. فرمود: شما او را غسل میدهید؟ گفتند: نه. فرمود: شما او را به سوی قبر میبرید؟ گفتند: نه فرمود: شما او را دفن میکنید؟ گفتند: نه. فرمود: پس برگردید که شما گناه میکنید نه آنکه اجر میبرید[۳۶][۳۷].
نقد و بررسی
حدیث نخست بنابر رأی برخی محدثانسنی، منسوخ است. ترمذی، که ناقل حدیث است، میگوید: این روایت مربوط به دوران پیش از تجویز زیارتقبور است؛ اما چون پیامبر (ص) زیارتقبور را جایز شمرد، زن و مرد را یکسان خطاب کرد[۳۸]. قرطبه گوید: این حدیث در شأن زنانی است که بسیار به گورستان میرفتند و حق شوهر خویش را فرو میگذاشتند و گواه بر این رأی، کلمه "زوارات" است که بر مبالغه دلالت میکند. حدیث دوم، اولًا از نظر سند مخدوش است؛ زیرا در سلسله راویان آن، دینار بن عمرو وجود دارد که از نظر راویشناسان اهل سنت، مجهول و کذاب و متروک و خطاکار است. ثانیاً، روایت به موضوع زیارتقبور نظر ندارد؛ بلکه نکوهشپیامبر (ص) در آن، متوجه زنانی است که برای تماشای جنازه آمدهاند و هیچ کاری در تجهیز میت بر عهده ندارد[۳۹][۴۰].