آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت میکند؟ (پرسش)
آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت حضرت یوسف |
مدخل وابسته | عصمت - پیامبران - حضرت یوسف |
تعداد پاسخ | ۶ پاسخ |
آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
تبیین شبهه
یکی از آیاتی که توهم معصوم نبودن حضرت یوسف(ع) را برای برخی به وجود آورده آیه ۷۰ سوره یوسف است که میفرماید: ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۱].
قرآن در جریان نقل داستان حضرت یوسف(ع) میفرماید: یوسف جام زرین فرعون مصر را به هر نیتی مخفیانه و بدون اطلاع برادر خود، در بار او گذاشت و با این کار هم یک شیء گرانبها را از قصر فرعون مصر سرقت کرد و هم موجب گرفتار شدن برادر خود گشت و روشن است که چنین عملی لغزشی حتمی و گناهی غیر قابل انکار است که با عصمت منافات دارد.
از سویی وی اتهام دزدی را به برادران بیگناه خود زد و خطاب به آنان گفت: شما جمع کاروانیان دزد هستید.
پاسخ جامع اجمالی
پاسخ نخست: آگاه بودن بنیامین از آغاز، و رضایت دیگر برادران در پایان: حضرت یوسف (ع) پیشتر با برادرش در مورد این ماجرا گفتوگو کرده بود و بنیامین از اینکه با اجرای این نقشه میتواند در کنار برادرش یوسف (ع) بماند، خشنود بود[۲]. از سویی دیگر، برادران هر چند از شنیدن این ندا ناراحت شدند، پس از بازرسی، از آنان رفع اتهام شد[۳]. پس هیچ امر خلافی در اینجا اتفاق نیفتاده است.
به بیانی دیگر، برادر آن حضرت (بنیامین) چون از نقشه اصلی آگاه بود، دم برنیاورد. وی میدانست این ندا تهی از حقیقت است، ولی چون دیگر برادران از راز آن باخبر نبودند، آن ندا را نوعی اتهام پنداشتند. معنای سرقت هم این است که این جام در اثاثیه یکی از شماست که با تفحص بدان دست یافته میشود[۴]. پس این ندای ظاهری برای دستیابی به امر مهمی انجام شده است. تعبیری که حضرت یوسف (ع) در پاسخ به برادران به کار میبرد و میفرماید: ﴿قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ﴾[۵]، این برداشت را تقویت میکند که آن حضرت در این فراز از گفتار خود، تعبیر ﴿وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ﴾ را جایگزین تعبیر دزدی میسازد[۶]. پس در حقیقت هیچگونه امر متضاد با عصمت رخ نداده است.
پاسخ دوم: توریه بودن این نسبت: مقصود منادی از این ندا این بوده است که شما حضرت یوسف (ع) را از پدرش ربودهاید[۷].[۸]. آنگاه که برادران حضرت پرسیدند چه چیزی گم کردهاید، مأموران در پاسخ گفتند: ما جام پادشاه را گم کردهایم. پس در حقیقت جمله ﴿إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۹] را میتوان نوعی توریه دانست. ایراد این گفتار در این است که اولاً توریه طبق نظر برخی فقیهان همان حکم دروغ را دارد (پیشتر در بحث عصمت حضرت ابراهیم (ع) توضیح داده شد)؛ ثانیاً توریه از طرف گوینده سخن است، نه آنکه فرمان میدهد[۱۰].
پاسخ سوم: ضرورت انجام دادن این کار: نگهداری برادر و ندا به آنان نه تنها حرام نیست و لغزش به شمار نمیآید، بلکه چه بسا کاری پسندیده و لازم باشد؛ چراکه اگر برادران حضرت یوسف (ع) میفهمیدند پادشاه برادر آنهاست، به دلیل خجالت و شرمساری با از ترس مجازات فرار میکردند و باز نمیگشتند و اگر بنیامین را میبردند، راهی برای آمدن حضرت یعقوب (ع) پیدا نمیشد و آن مصالحی که باید بر آن مترتب میگردید، تحقق نمییافت. اما سرّ آنکه حضرت این حیله را به کار برد، یعنی دستور داد که پیمانه را در اثاثیه آنان قرار دهند تا آن شخص این حرف را بزند، این است که این صحنه سازی، تدبیری الهی برای تأمین مصالحی بود، چنانکه قرآن میفرماید: ﴿كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ﴾[۱۱].[۱۲]. «قرآن از این برنامه به عنوان کید یاد میکند؛ چراکه حضرت عزم داشت به مطلوب خود بدون آگاه شدن آنان دست یابد. البته این کید از سوی خداوند انجام شد. از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده ظلم باشد منزه است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن مصلحت تحقق یافت که حضرت بتواند برادرش را نزد خود نگه دارد. با اینکه طبق قوانین مصر او از چنین حقی برخوردار نبود، همانگونه که نمیتوانست شخص دزد را برده خود قرار دهد؛ اما یوسف (ع) با عنایت خداوند این سان برنامهریزی کرد...»[۱۳].
نقد این پاسخ این است که اولاً اگر بتوانیم این گفتار را به گونهای تفسیر کنیم که برچسب دروغ بودن بر آن نچسبد، دیگر نیازی نیست برای توجیه دروغ بودن آن چارهاندیشی کنیم و با دروغ دانستن آن، از اعتماد به گفتار پیامبران بکاهیم؛ ثانیاً اگر این گفتار توجیه درستی داشته باشد، دیگر زیانی در بر نخواهد داشت تا بگوییم بازداری از زیان بیشتر، با زیان کمتر، امری پسندیده و زیباست.
پاسخ چهارم: ندا بدون هماهنگی با حضرت یوسف (ع): ممکن است گوینده سخن، جمعی از کارگزاران حضرت یوسف (ع) بودهاند که وقتی پیمانه را نیافتند، ندا دادند که شما دزدید؛ اما حضرت یوسف (ع) تنها دستور داده بود که به امر الهی پیمانه را در اثاثیه برادرش قرار دهند و بیش از این به آن حضرت ربطی پیدا نمیکند[۱۴]. ایراد این پاسخ در این است که این ندا بر پایه برنامهریزی برای نگهداری برادر حضرت بوده است. پس حضرت با آگاهی از این جریان، همچنان مهر سکوت بر لب نهاده و به آن رضایت داده بوده است. بنابراین نمیتوان نقش آن حضرت را نادیده انگاشت و ساحت وجودش را از این لغزش به دور دانست[۱۵].
پاسخ پنجم: آزمایش الهی بودن این ماجرا: رفتار حضرت یوسف (ع) برگرفته از وحی الهی بوده است تا حضرت یعقوب (ع) را بیازماید؛ همانگونه که خداوند سالیان متمادی خبر حضرت یوسف (ع) را از او پنهان فرمود[۱۶]. قرآن از این ماجرا به عنوان کید الهی یاد میکند: ﴿كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ...﴾[۱۷] یعنی این کید از سوی خداوند انجام شد؛ از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده ظلم باشد، منزه است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن مصلحت تحقق یافت. اگر آنان بنیامین را میبردند، دیگر راهی برای آمدن حضرت یعقوب (ع) به مصر پیدا نمیشد و مصالح مترتب بر آن تحقق نمییافت»[۱۸].
پاسخ ششم: تقیه بودن جمله : شما کاروانیان دزدید: در تفسیر آیه ﴿إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۱۹] میگوییم: این خطاب، یا دروغ مصلحت آميز است که گفتهاند چنین دروغی بهتر از راست فتنه انگيز است، يا حمل بر توريه میشود که خلاف ظاهر را اراده كرده باشد و يا تقيه است. علاوه بر اینکه بر طبق اين تفاسیر، اخباری هم داريم؛ چنانچه در مورد ابراهيم(ع) هم که فرمود: ﴿ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ﴾[۲۰] يا آنكه فرمود: ﴿فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴾[۲۱] و بالجمله در مورد سایر انبيا و معصومين محال است که دروغ از آنها صادر شود تا چه رسد به صدور افترا و تهمت به غير از آنها و البته اگر لفظ ظهوري داشته باشد همين قرينه عقليه است که مراد ظاهر نيست بلكه حكم قرينه متصله را دارد که مانع از انعقاد ظهور است[۲۲].
پاسخ هفتم: نامعلوم بودن گوینده جمله شما دزدید: معلوم نیست گوینده این سخن چه کسانی بودند، همین اندازه در قرآن میخوانیم که ﴿أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ﴾[۲۳]، ممکن است گوینده این سخن یکی از کارگزاران یوسف باشد که وقتی پیمانه مخصوص را نیافت یقین پیدا کرد که یکی از کاروانیان کنعان آن را ربوده، و معمول است که اگر چیزی در میان گروهی ربوده شود و رباینده اصلی شناخته نشود همه را مخاطب میسازند و میگویند: «شما این کار را کردید». یعنی یکی از شما یا جمعی از شما[۲۴].
پاسخ هشتم: نقشه یوسف به دلیل مصلحتی بالاتر بود: این پیشنهاد هر چند دور از مقام پیامبری مثل یوسف است، با این حال به فرض که بپذیریم یوسف در این کار نقش داشته و مقدمه سازی برای آن کرده میگوییم: او ناچار از ریختن چنین نقشهای بود تا بتواند در سایه آن، نبی الهی مثل یعقوب را از شکنجه روحی نجات بخشد و برادران از کنعان کوچ کرده و به مصر بیایند[۲۵].
پاسخ نهم: الهی بودن این نقشه و الهام آن به یوسف: این نقشه الهی بود که به یوسف الهام شد همان طور که در آیه ۷۶ این سوره آمده است[۲۶].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. آیت الله سید عبدالحسین طیب؛ |
---|
آیت الله طیب در تفسیر «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» در اینباره گفتهاند:
«در تفسیر آیه ﴿إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۲۷] میگوییم: این خطاب، یا دروغ مصلحت آميز است که گفتهاند چنین دروغی بهتر از راست فتنه انگيز است، يا حمل بر توريه میشود که خلاف ظاهر را اراده كرده باشد و يا تقيه است. علاوه بر اینکه بر طبق اين تفاسیر، اخباری هم داريم؛ چنانچه در مورد ابراهيم(ع) هم که فرمود: ﴿ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ﴾[۲۸] يا آنكه فرمود: ﴿فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴾[۲۹] و بالجمله در مورد سایر انبيا و معصومين محال است که دروغ از آنها صادر شود تا چه رسد به صدور افترا و تهمت به غير از آنها و البته اگر لفظ ظهوري داشته باشد همين قرينه عقليه است که مراد ظاهر نيست بلكه حكم قرينه متصله را دارد که مانع از انعقاد ظهور است. مضافا به اينكه این عبارت، اصلا كلام يوسف نبوده بلکه كلام مؤذن است»[۳۰].
|
2. آیت الله ناصر مکارم شیرازی؛ |
---|
آیت الله مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در اینباره گفتهاند:
«بر اساس آیه ۷۰ سوره یوسف، آیا جایز بود بیگناهی را متّهم به سرقت کنند؟ اتّهامی که آثار شومش دامان بقیّه برادران را نیز کم و بیش میگرفت؟ در پاسخ میتوان گفت که این امر با توافق بنیامین بود، چون یوسف قبلًا خود را به او معرّفی کرد و او میدانست که این نقشه برای نگهداری او طرح شده است و امّا نسبت به برادران، تهمتی وارد نمیشد و تنها ایجاد نگرانی و ناراحتی میکرد که آن نیز در مورد یک آزمون مهم مانعی ندارد. سوال دیگر اینکه آیا نسبت سرقت آن هم به صورت کلّی و همگانی با جمله ﴿إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۳۱]دروغ نبود؟ مجوّز این دروغ و تهمت چه بوده است؟ پاسخ این پرسش نیز با تحلیل زیر روشن میشود:
بعضی نیز گفتهاند: منظور از سرقت که در اینجا به آنها نسبت داده شد مربوط به گذشته و سرقت کردن یوسف از پدرش یعقوب(ع) به وسیله برادران بوده است. امّا این در صورتی است که این نسبت به وسیله یوسف(ع) به آنها داده شده باشد؛ زیرا او از سابقه امر آگاهی داشت و شاید جمله بعد اشارهای به آن داشته باشد، چون مأموران نگفتند شما پیمانه پادشاه را دزدیدهاید، بلکه گفتند: ﴿نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ﴾[۳۳]. ولی پاسخ اوّل صحیحتر بهنظر میرسد»[۳۴]. |
3. آیت الله جعفر سبحانی؛ |
---|
آیت الله سبحانی در کتاب «منشور جاوید» در اینباره گفتهاند:
«چگونه پیامبری مانند یوسف آن جمعیت را متهم به سرقت کرد؟ در پاسخ میتوان گفت: یوسف متهم نکرد، یوسف فقط فرمان داد که ظرفی را در میان بار برادر کوچکتر بگذارند. بقیه مسائل استنباط مأموران دربار بود، وقتی فهمیدند که ظرف پادشاه نیست ـ آن هم ظرف قیمتی ـ ناچار شدند فریاد بزنند و بگویند شما دزدید تا ظرف ملک را پیدا کنند. در اینجا ممکن است بگویند: بالأخره یوسف مقدمه این نسبتها را پدید آورد، در جواب باید گفت: این پیشنهاد هر چند دور از مقام پیامبری مثل یوسف است، ولی او ناچار از ریختن چنین نقشه ای بود تا بتواند در سایه آن، نبی الهی مثل یعقوب را از شکنجه روحی نجات بخشد و برادران از کنعان کوچ کرده و به مصر بیایند. علاوه بر این متهم به سرقت، بنیامین بود و او هم به این کار راضی بود و قطعاً یوسف برنامه را با او در میان نهاده بود»[۳۵]. |
4. حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در کتاب «تفسیر نور» در اینباره گفتهاند:
«حضرت یوسف(ع) در مرحله قبل، بضاعت را توسط غلامان در بار برادران گذارد، ﴿اجْعَلُوا بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ﴾[۳۶] ولی در سفر دوم شخصاً سقایه را در بار بنیامین قرار داد. (چون موضوع سرّی بود). ﴿جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ﴾[۳۷]. در تفاسیر آمده است که در جلسه دو نفرهای که یوسف و بنیامین با هم داشتند، یوسف از او پرسید آیا دوست دارد نزد وی بماند. بنیامین اعلام رضایت کرد، ولی یادآور شد که پدرش از برادران تعهد گرفته که او را برگردانند. یوسف گفت: من راه ماندن تو را طراّحی میکنم و لذا با موافقتِ بنیامین این نقشه کشیده شد. سؤال: چرا در این ماجرا به بیگناهانی نسبت سرقت داده شد؟ پاسخ: بنیامین با آگاهی از این طرح و اتّهام، برای ماندن در نزد یوسف اعلام رضایت کرد و باقی برادران هر چند در یک لحظه ناراحت شدند، ولی بعد از بازرسی از آنها رفع اتهام گردید. علاوه بر آنکه کارگزاران از اینکه یوسف خود پیمانه را در میان بار گذارده «جَعَلَ» خبر نداشتند و به طور طبیعی فریاد زدند: ﴿إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۳۸]. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «لا کِذبَ علی المصلح» «کسی که برای اصلاح و رفع اختلاف دیگران دروغی بگوید، دروغ حساب نمیشود، و آنگاه حضرت آیه ۷۰ سوره یوسف را تلاوت فرمودند. نتیجه اینکه: گاهی صحنهسازی برای کشف ماجرایی جایز است و برای مصالح مهمتر، نسبت دادن سارق به بیگناهی که از قبل توجیه شده باشد، مانعی ندارد»[۳۹]. |
5. حجت الاسلام و المسلمین جعفر انواری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در اینباره گفتهاند:
«یکی از آیاتی که توهم معصوم نبودن حضرت یوسف(ع) را برای برخی به وجود آورده آیه ۷۰ سوره یوسف است که میفرماید: ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾ [۴۰]. قرآن در جریان نقل داستان حضرت یوسف(ع) میفرماید: یوسف جام زرین فرعون مصر را به هر نیتی مخفیانه و بدون اطلاع برادر خود، در بار او گذاشت و با این کار هم یک شیء گرانبها را از قصر فرعون مصر سرقت کرد و هم موجب گرفتار شدن برادر خود گشت و روشن است که چنین عملی لغزشی حتمی و گناهی غیر قابل انکار است که با عصمت منافات دارد. «پاسخ نخست: آگاه بودن بنیامین از آغاز، و رضایت دیگر برادران در پایان: حضرت یوسف (ع) پیشتر با برادرش در مورد این ماجرا گفتوگو کرده بود و بنیامین از اینکه با اجرای این نقشه میتواند در کنار برادرش یوسف (ع) بماند، خشنود بود[۴۱]. از سویی دیگر، برادران هر چند از شنیدن این ندا ناراحت شدند، پس از بازرسی، از آنان رفع اتهام شد[۴۲]. در نهایت، این پیشامد را به فال نیک گرفتند؛ چراکه میدیدند برادری که نزد پدر جانشین یوسف (ع) شده بود، این چنین گرفتار میآید و دگربار پدر به فراق فرزند عزیزش (پس از فراق یوسف (ع)) مبتلا میشود[۴۳]. پس هیچ امر خلافی در اینجا اتفاق نیفتاده است. به بیانی دیگر، برادر آن حضرت (بنیامین) چون از نقشه اصلی آگاه بود، دم برنیاورد. وی میدانست این ندا تهی از حقیقت است، ولی چون دیگر برادران از راز آن باخبر نبودند، آن ندا را نوعی اتهام پنداشتند. معنای سرقت هم این است که این جام در اثاثیه یکی از شماست که با تفحص بدان دست یافته میشود[۴۴]. پس این ندای ظاهری برای دستیابی به امر مهمی انجام شده است. تعبیری که حضرت یوسف (ع) در پاسخ به برادران به کار میبرد و میفرماید: ﴿قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ﴾[۴۵]، این برداشت را تقویت میکند که آن حضرت در این فراز از گفتار خود، تعبیر ﴿وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ﴾ را جایگزین تعبیر دزدی میسازد[۴۶]. پس در حقیقت هیچگونه امر متضاد با عصمت رخ نداده است. پاسخ دوم: توریه بودن این نسبت: مقصود منادی از این ندا این بوده است که شما حضرت یوسف (ع) را از پدرش ربودهاید[۴۷]. آنگاه که برادران حضرت پرسیدند چه چیزی گم کردهاید، مأموران در پاسخ گفتند: ما جام پادشاه را گم کردهایم. پس در حقیقت جمله ﴿إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۴۸] را میتوان نوعی توریه دانست. ایراد این گفتار در این است که اولاً توریه طبق نظر برخی فقیهان همان حکم دروغ را دارد (پیشتر در بحث عصمت حضرت ابراهیم (ع) توضیح داده شد)؛ ثانیاً توریه از طرف گوینده سخن است، نه آنکه فرمان میدهد. پاسخ سوم: ضرورت انجام دادن این کار: نگهداری برادر و ندا به آنان نه تنها حرام نیست و لغزش به شمار نمیآید، بلکه چه بسا کاری پسندیده و لازم باشد؛ چراکه اگر برادران حضرت یوسف (ع) میفهمیدند پادشاه برادر آنهاست، به دلیل خجالت و شرمساری با از ترس مجازات فرار میکردند و باز نمیگشتند و اگر بنیامین را میبردند، راهی برای آمدن حضرت یعقوب (ع) پیدا نمیشد و آن مصالحی که باید بر آن مترتب میگردید، تحقق نمییافت. اما سرّ آنکه حضرت این حیله را به کار برد، یعنی دستور داد که پیمانه را در اثاثیه آنان قرار دهند تا آن شخص این حرف را بزند، این است که این صحنه سازی، تدبیری الهی برای تأمین مصالحی بود که به آنها اشاره شد، چنانکه قرآن میفرماید: ﴿كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ﴾[۴۹][۵۰] «قرآن از این برنامه به عنوان کید یاد میکند؛ چراکه حضرت عزم داشت به مطلوب خود بدون آگاه شدن آنان دست یابد. البته این کید از سوی خداوند انجام شد. از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده ظلم باشد منزه است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن مصلحت تحقق یافت که حضرت بتواند برادرش را نزد خود نگه دارد. با اینکه طبق قوانین مصر او از چنین حقی برخوردار نبود، همانگونه که نمیتوانست شخص دزد را برده خود قرار دهد؛ اما یوسف (ع) با عنایت خداوند این سان برنامهریزی کرد...»[۵۱]. نقد این پاسخ این است که اولاً اگر بتوانیم این گفتار را به گونهای تفسیر کنیم که برچسب دروغ بودن بر آن نچسبد، دیگر نیازی نیست برای توجیه دروغ بودن آن چارهاندیشی کنیم و با دروغ دانستن آن، از اعتماد به گفتار پیامبران بکاهیم؛ ثانیاً اگر این گفتار توجیه درستی داشته باشد، دیگر زیانی در بر نخواهد داشت تا بگوییم بازداری از زیان بیشتر، با زیان کمتر، امری پسندیده و زیباست. پاسخ چهارم: ندا بدون هماهنگی با حضرت یوسف (ع): ممکن است گوینده سخن، جمعی از کارگزاران حضرت یوسف (ع) بودهاند که وقتی پیمانه را نیافتند، ندا دادند که شما دزدید؛ اما حضرت یوسف (ع) تنها دستور داده بود که به امر الهی پیمانه را در اثاثیه برادرش قرار دهند و بیش از این به آن حضرت ربطی پیدا نمیکند[۵۲]. ایراد این پاسخ در این است که این ندا بر پایه برنامهریزی برای نگهداری برادر حضرت بوده است. پس حضرت با آگاهی از این جریان، همچنان مهر سکوت بر لب نهاده و به آن رضایت داده بوده است. بنابراین نمیتوان نقش آن حضرت را نادیده انگاشت و ساحت وجودش را از این لغزش به دور دانست.[۵۳]. پاسخ پنجم: آزمایش الهی بودن این ماجرا: رفتار حضرت یوسف (ع) برگرفته از وحی الهی بوده است تا حضرت یعقوب (ع) را بیازماید؛ همانگونه که خداوند سالیان متمادی خبر حضرت یوسف (ع) را از او پنهان فرمود[۵۴]. قرآن از این ماجرا به عنوان کید الهی یاد میکند: ﴿كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ...﴾[۵۵] یعنی این کید از سوی خداوند انجام شد؛ از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده ظلم باشد، منزه است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن مصلحت تحقق یافت. اگر آنان بنیامین را میبردند، دیگر راهی برای آمدن حضرت یعقوب (ع) به مصر پیدا نمیشد و مصالح مترتب بر آن تحقق نمییافت»[۵۶]. |
6. حجت الاسلام و المسلمین محمد علی رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر مهر» در اینباره گفتهاند:
«قرآن کریم در آیه هفتادم سوره یوسف به نقشه جدا کردن بنیامین از برادرانش اشاره میکند و میفرماید: ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۵۷]. چند نکته:
|
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «چون بار آن قافله را مهیا ساخت جام (زرین شاه) را در رحل برادر نهاد و آنگاه از غلامان منادیی ندا کرد که ای اهل قافله، شما بیشک دزدید». سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۴۲ ـ ۴۳؛ سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۲.
- ↑ ر.ک: قرائتی، تفسیر نور، ج۴، ص۲۵۲.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۵.
- ↑ «گفت: پناه بر خداوند که جز آن کس را بگیریم که کالای خویش را نزد او یافتهایم زیرا آنگاه ستمگر خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۷۹.
- ↑ ر.ک: سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۳.
- ↑ طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۳۷.
- ↑ «فَسُئِلَ الصَّادِقُ (ع) عَنْ قَوْلِهِ ﴿أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾ قَالَ مَا سَرَقُوا وَ مَا كَذَبَ يُوسُفُ فَإِنَّمَا عَنَى سَرَقْتُمْ يُوسُفَ مِنْ أَبِيهِ»؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۱، ص۳۴۹؛ ر.ک: سلطان محمد جنابذی، بیان السعادة، ج۲، ص۳۶۸.
- ↑ «آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده میکرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارندهای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۰.
- ↑ «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.
- ↑ رضایی اصفهانی، تفسیر مهر، ج۴، ص۴۰۸ ـ ۴۰۹.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۶، ص۱۷۰؛ ن مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۴۲ ـ ۴۳.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۴۴-۲۴۸.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۵.
- ↑ «بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم» سوره یوسف، آیه ۷۶.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۰.
- ↑ «ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ سوره انبیا، آیه۶۳.
- ↑ سوره صافات، آیه۸۹.
- ↑ طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۳۷.
- ↑ «کسی صدا زد»، سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۴۲ ـ ۴۳؛ رضایی اصفهانی، تفسیر مهر، ج۴، ص۴۰۸ ـ ۴۰۹.
- ↑ سبحانی، منشور جاوید، ج۱۱، ص۴۴۱ ـ ۴۴۲.
- ↑ رضایی اصفهانی، تفسیر مهر، ج۴، ص۴۰۸ ـ ۴۰۹.
- ↑ «ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ سوره انبیا، آیه۶۳.
- ↑ سوره صافات، آیه۸۹.
- ↑ طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۳۷.
- ↑ «بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ «کسی صدا زد»، سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ «گفتند: پیمانه (زرّین) شاه را گم کردهایم و (یوسف گفت) هر که آن را بیاورد یک بار شتر (جایزه) خواهد داشت و من بدین (وعده) ضامنم» سوره یوسف، آیه ۷۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۴۲ ـ ۴۳.
- ↑ سبحانی، منشور جاوید، ج۱۱، ص۴۴۱ ـ ۴۴۲.
- ↑ «و (یوسف) به غلامان خویش گفت: سرمایه آنان را در باربند شترهایشان بگذارید تا چون نزد خاندان خویش بازگردند آن را باز شناسند، شاید که آنان بازگردند» سوره یوسف، آیه ۶۲.
- ↑ «آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده میکرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارندهای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ «بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ج۴، ص۲۵۲.
- ↑ «چون بار آن قافله را مهیا ساخت جام (زرین شاه) را در رحل برادر نهاد و آنگاه از غلامان منادیی ندا کرد که ای اهل قافله، شما بیشک دزدید». سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۹؛ سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۲.
- ↑ ر.ک: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۶، ص۹۷.
- ↑ ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۲، ص۲۴۵.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.
- ↑ «گفت: پناه بر خداوند که جز آن کس را بگیریم که کالای خویش را نزد او یافتهایم زیرا آنگاه ستمگر خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۷۹.
- ↑ ر.ک: سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۳.
- ↑ «فَسُئِلَ الصَّادِقُ (ع) عَنْ قَوْلِهِ ﴿أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾ قَالَ مَا سَرَقُوا وَ مَا كَذَبَ يُوسُفُ فَإِنَّمَا عَنَى سَرَقْتُمْ يُوسُفَ مِنْ أَبِيهِ»؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۱، ص۳۴۹؛ ر.ک: سلطان محمد جنابذی، بیان السعادة، ج۲، ص۳۶۸.
- ↑ «آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده میکرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارندهای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.
- ↑ ر.ک: محمدتقی مصباح، معارف قرآن: راه و راهنماشناسی، ص۱۷۰ و ۳۲۴.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۵.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۶، ص۱۷۰؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۴۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۴۴-۲۴۸.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۵.
- ↑ «بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم» سوره یوسف، آیه ۷۶.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۰.
- ↑ «و هنگامی که آن (برادران) را با بارهایشان مجهز،ساخت جام (سلطان) را در بار برادرش (بنیامین) گذاشت. سپس ندا دهندهای بانگ زد: «ای کاروانیان، قطعاً شما دزد هستید» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ تفسیر صافی، ج ۳، ص۳۳.
- ↑ رضایی اصفهانی، تفسیر مهر، ج۴، ص۴۰۸ ـ ۴۰۹.