آیا خاتمیت با متغیر بودن قوانین اجتماع در تضاد است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا خاتمیت با متغیر بودن قوانین اجتماع در تضاد است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ ختم نبوت
مدخل بالاترنبوت
مدخل اصلیختم نبوت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا خاتمیت با متغیر بودن قوانین اجتماع در تضاد است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث ختم نبوت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی ختم نبوت مراجعه شود.

پاسخ نخست

سبحانی

آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب «خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل» در این باره گفته است:

«این سؤال برای هر فردی که آشنایی مختصری با علوم اجتماعی دارد، و وضع ناپایداری رسوم و عادات و صنعت و تکنیک جامعه‌ها را از نزدیک مشاهده می‌نماید، مطرح می‌باشد، و این اشکال در حقیقت همان ایرادی است که بعضی از مسیحیان نیز دارند مثلاً پروفسور «جان الدر» در مقدمه کتاب «باستان‌شناسی کتاب مقدس» در مقام پوزش‌طلبی که چرا حضرت مسیح، برای بشریت قوانین اجتماعی نیاورد، به این سؤال توجه نموده و می‌نویسد: جامعه‌های متغیر و متحول را نمی‌توان با یک رشته قوانین ابدی اداره نمود. گویا منظور «جان الدر» از این سخن ضمن دفاع از این کمبود مسیحیت کنونی، تعریض و اعتراض به اسلام بوده که قوانین و مقررات اجتماعی وسیعی دارد.

ولی این که آیین مسیحی کنونی فاقد یک «دکترین جامع برای زندگی» است خود اشکال مهمی است بر مسیحیانی که خواسته‌اند به صورت‌های مختلفی از آن دفاع کنند ولی نتوانسته‌اند. در هر صورت آنچه در پاسخ این سؤال باید گفته شود این است که در اسلام دو نوع قانون داریم:

  1. قوانین ثابت و به اصطلاح ابدی و همیشگی که دگرگونی به آنها راه ندارد.
  2. اصول و مقررات متغیر و متحول که با تغییر شرایط و مقتضیات، تغییر و تبدیل پیدا می‌کند.

و آنچه مهم است بیان ملاک قوانین ثابت و مقررات متغیر و تشخیص این دو نوع از یکدیگر است. توضیح مطلب: آن قسمت از مسائل اخلاقی، و شؤون اجتماعی و قوانین مدنی و جزایی، که از اصول فطری و غرایز ثابت انسانی مایه می‌گیرد، و طبعاً در همه جوامع و اجتماعات یکسان است، قوانین مربوط به آن در اسلام ثابت و لا یتغیر می‌باشند. اما آن سلسله از مقرراتی که مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی و غیره است، و جوامع نسبت به آن با هم فرق دارند برای آنها در قوانین اسلام یک سلسله اصول کلی تعیین شده که با توجه به آنها باید جزئیات آن را طبق نیازمندی‌های اعصار و قرون و جوامع مختلف، به وسیله فقهای اسلامی تعیین نمود.

برای توضیح موارد این دو صورت توجه شما را به مطالب و مثال‌های زیر جلب می‌نماییم.

  1. هر انسانی قطع نظر از شرایط مختلف زمانی و مکانی، دارای یک سلسله غرایز و روحیات و خواسته‌های درونی است و این غرایز و امور فطری جزء حقیقت وجود اوست، و با گذشت زمان تغییر نمی‌پذیرد. مثلاً انسان یک موجود اجتماعی است، که برای زندگی دسته جمعی آفریده شده است و همچنین او در زندگی خود به تشکیل خانواده نیاز دارد، و بدون این اجتماع کوچک زندگی طبیعی وی امکان‌پذیر نیست، بنابراین، این دو اصل یعنی زندگی انسان به صورت این دو اجتماع کوچک و بزرگ، جزء حقیقت وجود اوست و هرگز از او جدا نمی‌شود، در این صورت قوانین مربوط به برقراری نظم و عدالت اجتماعی، و روابط حقوق افراد، و وظایف زن و شوهر در برابر یکدیگر، باید ثابت باشد زیرا جامعه انسانی با تمام تحولات و تغییراتی که دارد، هرگز اصل «اجتماعی بودن» او را تغییر نمی‌دهد، بنابراین قوانینی که برای حفظ اجتماعی بودن وی، تنظیم می‌گردد، هرگز تغییر نخواهد یافت.
  2. علاقه پدر و مادر به کودکان یک علاقه فطری و طبیعی است، حقوقی که بر این اساس مانند ارث و تربیت وضع می‌گردد باید ثابت و ابدی باشد.

در این موارد نمونه‌های فراوان دیگری وجود دارد، که مدلل می‌سازد که اساس این سلسله از قوانین اسلامی را فطرت و غریزه ثابت و پایدار انسان تشکیل می‌دهد، در این صورت باید قوانین مربوط به آنها ابدی و دایمی باشد زیرا درست است که قیافه اجتماع در هر عصر دگرگونی پیدا می‌کند، ولی انسان قرن بیستم از نظر فطرت و روحیه و غریزه و تمایلات ثابت مثل همان انسان قرن دهم است، و انسانیت و مشخصات و روحیات هر دو، از نظر کلی یکی است و هرگز غرایز و مشخصات وجودی آنها دگرگون نگردیده است. اسلام روی همین جهت برای اجتماع در موارد ذیل؛ اصول حقوق افراد، روابط عمومی مردم، روابط خانوادگی، ازدواج، تجارت، و مسائل مالی و مانند آنها، قوانین ثابتی وضع کرده است. گذشته از اینها یک سلسله از کارهایی در اجتماع هست که مصالح و مفاسد فردی و اجتماعی ثابت و پایداری دارند که با گذشت زمان تغییر نمی‌پذیرند، و طبعاً باید قوانین ثابت وغیر متغیری داشته باشد، مثلاً دروغ، خیانت، هرزگی، و بی‌بند و باری پیوسته زشت و بد و تباه کننده اجتماع بوده و هست.

از این نظر باید تحریم و ممنوعیت آنها ابدی و دایمی باشد؛ زیرا اگر چه قیافه اجتماع عوض می‌شود ولی زیان این اعمال همان است که بوده است. همچنین قوانین مربوط به تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی و سجایای انسانی، مانند وظیفه‌شناسی و نوع دوستی و عدالت و ده‌ها صفات دیگر، باید دایمی و همیشگی باشد؛ زیرا عدالت همیشه خوب بوده و هست، و راه کسب عدالت و اجتناب از ظلم و ستم همیشه یک راه بوده است. بنابراین در این گونه مسائل و مسائل دیگری، که بر اساس فطریات و غرایز انسانی است، قوانین هزار و چهار صد سال پیش که با یک واقع بینی خاصی که مبنی بر شناخت حقیقت انسان و ارزیابی غرایز او وضع شده است، می‌تواند اجتماع کنونی و همچنین اجتماعات آینده را به وضع خوبی اداره کند. این در مورد قوانین ثابت، اینک بحث درباره مقررات ناپایدار.

مقررات غیر ثابت: انسان علاوه بر این غرایز ثابت و لا یتغیر، دارای یک سلسله شرایط زمانی و مکانی است که با دگرگونی آنها وضع او نیز تغییر خواهد نمود، در این صورت کلیه مقررات مربوط به این موضوع، باید در حال تغییر بوده باشد. از این نظر در اسلام، برای این نوع موضوعات، احکام خاصی وضع نشده است و همواره تابع شرایطی است که پیرامون آنها وجود دارد البته تغییر و تحول در این موضوعات، به آن معنا نیست که تحت هیچ قانونی داخل نباشند بلکه این قسم مقررات باید با توجه به یک سلسله اصول کلی ثابت استنباط و اجرا گردند. و برای توضیح این نوع از مقررات مثال‌های زیر را می‌آوریم:

  1. حکومت اسلامی درباره مناسبات خود با اجانب نمی‌تواند برای ابد نظر واحدی اتخاذ کند، گاهی شرایط ایجاب می‌کند که از در دوستی وارد گردد، و مناسبات دوستانه‌ای برقرار سازد، و روابط تجاری وسیعی به وجود آورد، و گاهی شرایط ایجاب می‌کند که شدت عمل به خرج داده و روابط خود را قطع کند، و روابط تجاری را تا مدتی تحریم یا محدود نماید، موضوع تحریم تنباکو به وسیله یکی از مراجع تقلید بزرگ پیشین، در برابر یک دولت انحصار طلب استعمار از همین موارد است که در تاریخ معاصر رخ داده است.
  2. اسلام در مسائل دفاعی و نوع اسلحه جنگی، و نحوه استقلال و تمامیت ارضی، و جلوگیری از نفوذ دشمنان، احکام خاصی ندارد، بلکه باید با در نظر گرفتن اوضاع و احوال موجود، مقررات و احکامی از طرف حکومت اسلامی در نظر گرفته شود و از راهی که به حفظ مقاصد اسلامی کمک کند اقدام گردد.

از این نظر، اسلام در تقویت بنیه دفاعی به وضع یک اصل کلی دست زده و مصداق و نوع اسلحه و تاکتیک را معین نمی‌کند و می‌فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...[۱].

و اگر در ذیل آیه از اسب نام می‌برد، برای بیان مصداق رایج آن زمان بوده؛ زیرا نیرومندترین وسیله نقل و انتقال و مرکب جنگی آن زمان، اسب بوده است. و نیز در مسائل مربوط به فرهنگ، و توسعه علوم، و نحوه حفظ امنیت داخلی، و برقراری نظم و آرامش، مقررات خاصی وضع نکرده است، و تمام اینها را به نظر حکومت اسلامی یعنی مقامی که از نظر قوانین اسلام صلاحیت حکومت را دارد موکول کرده است. اسلام فقط به تحصیل دانش‌های مفید دعوت نموده، و توسعه و گسترش فرهنگ اسلامی و انسانی را خواستار شده است. ولی ناگفته پیدا است که وسائل گسترش و نحوه تحصیل نسبت به شرایط زمانی و مکانی، تغییر می‌یابد، و دگرگون می‌گردد و همچنین موضوع حفظ امنیت و برقراری نظم و.... البته باید توجه داشت که تشخیص احکام ثابت، از مقررات متغیر، در صلاحیت مراجع عالی شرع است و هیچ شخص و مقامی نمی‌تواند بدون مراجعه و تصدیق این مقامات عالی شرع در این موارد اظهارنظر کند[۲]».[۳]

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.
  2. پرسش‌ها و پاسخ‌های مذهبی، ج۱، ص۱۴۰- ۱۴۹، ۲۲۲.
  3. سبحانی، جعفر؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل ص ۲۱۹-۲۲۶.