یزید بن مهلب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از ابن مهلب)

اوضاع داخلی دوران یزید بن عبدالملک

حوادث سیاسی بسیاری در دوران یزید بن عبدالملک (یزید دوم) رخ داد. این خلیفه، اسیر تعصبات شدید حزب قیسی بود و از نتایج آن، شورش یزید بن مُهَلَّب است. نخستین علت این حرکت به اختلاف قدیمی میان حَجّاج و یزید بن مُهَلَّب بازمی‌گردد. مسئله‌ای که احتمالاً بنا به درگیری‌های قبایلی، به برکناری او انجامید. در دوران سلیمان بن عبدالملک که سیاستش ایجاد توازن میان قبایل بود، برای یزید بن مهلّب و خاندانش اعاده اعتبار شد و سلیمان او را حاکم عراق و مشرق اسلامی نمود. در دوران عمر بن عبدالعزیز به علت تعارض رفتار سیاسی و اجتماعی این خلیفه با رفتار آل مُهَلَّب - که دارای ریشه اریستوکراسی (اَشرافی) بودند - یزید به زندان افتاد. او را متهم به پنهان کردن اموالی نمودند که خلافت از دوران سابق[۱] از او خواسته بود آن را تسلیم نماید.

این اموال از درآمد خراسان و غنایم جنگی او در گرگان و طبرستان به دست آمده بود. هنگامی که یزید بن عبدالملک به خلافت رسید، یزید بن مهلب یمنی به مصیبت دچار شد؛ زیرا منصب خلافت در این زمان به قیسی‌ها گرایش داشت. یزید بن مُهَلَّب در اواخر دوران عمر بن عبدالعزیز از زندان فرار کرد و بصره را به تصرّف در آورد و با اتّکا به یاورانش، برای دگرگون کردن اوضاع داخلی در برابر حکومت دست به کار شد. او هم‌زمان، دعوت برادرش حبیب بن مهلب را برای رفتن به خراسان - سرزمینی که مناسب دشمنی با امویان بود - رد کرد. سقوط بصره و بیرون راندن کارگزار اموی از آنجا، فرصت مناسبی برای ادامه حرکتش بود. وی پیشنهاد خلیفه را مبنی بر مذاکره برای عفو او و دوری از درگیری رد کرد[۲].

هنگامی که او بر کوفه، بصره، فارس و اهواز چیره شد و نزدیک بود قدرتش در همه عراق گسترده شود، مخالفتش را ادامه داد[۳] و شعاری برای مبازره با نظام اموی مطرح کرد: «جهاد با مردم شام پاداش و ثواب بیشتری نسبت به جهاد با ترک و دیلم دارد». مردم با او بیعت کردند مبنی بر کتاب خدا و سنت پیامبرش محمد(ص) و با این شرط که سپاه شام، در سرزمین‌شان گام نگذارد و سیره حَجّاج، در میان آنان از سرگرفته نشود.

جنبش ابن مهلب

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۲۳ - ۵۲۸، ۵۵۴ و ۵۵۶ - ۵۵۸.
  2. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۶۴ - ۵۶۵، ۵۷۸ - ۵۸۴ و ۵۸۸.
  3. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۸۵ - ۵۸۹.