احمد بن حسین بیهقی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

احمد بن الحسین البیهقی[۱] در سند سه[۲] روایت تفسیر کنز الدقائق، به نقل از تفسیر مجمع البیان آمده است؛ مانند:

«عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ اَلْأَوْزَاعِيِّ أَخْبَرَنَا أَبُو اَلْحَسَنِ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ اَلْبَيْهَقِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا جَدِّيَ اَلْإِمَامُ أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ اَلْبَيْهَقِيُّ[۳] قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ عَبْدُ اَلْمَلِكِ بْنُ أَبِي عُثْمَانَ اَلزَّاهِدُ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو اَلْحُسَيْنِ عَلِيُّ بْنُ بُنْدَارَ قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلْقُرْبَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ عَبْدِ اَلرَّحْمَانِ اَلدِّمَشْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ بْنِ أَبِي مَالِكٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ عَنْ أَبِي أُمَامَةَ اَلْبَاهِلِيِّ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ وَ يَجْلِسُ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ عِنْدَ رِجْلَيْهِ ثِنْتَانِ مِنَ اَلْحُورِ اَلْعِينِ تُغَنِّيَانِهِ بِأَحْسَنِ صَوْتٍ سَمِعَهُ اَلْإِنْسُ وَ اَلْجِنُّ، وَ لَيْسَ بِمِزْمَارِ اَلشَّيْطَانِ، وَ لَكِنْ بِتَمْجِيدِ اَللَّهِ وَ تَقْدِيسِهِ»[۴].

شرح حال راوی

نام کامل راوی أبوبکر أحمد بن الحسین بن علی بن موسی بن عبدالله البیهقی[۵] است. وی از راویان، فقیهان، محدثان و سیره‌نویسان بزرگ اهل سنت در منطقه خراسان و نیشابور بود و از مذهب شافعی پیروی می‌کرد و از بزرگان و سرآمدان این فرقه به حساب می‌آید. او به زهد و تقوا مشهور بود و سفرهای علمی بسیاری برای شنیدن احادیث و روایات داشت و از قدرت فهم بالا و حافظه‌ای قوی برخوردار بود و تألیفات بسیاری از خود بر جای گذاشت که تعداد آنها را نزدیک به هزار نوشته و رساله گفته‌اند که برخی از آنها عبارتند از: «جماع أبواب وجوه قرائة القرآن»[۶]، «السنن الکبیر»، «السنن الصغیر»، «السنن و الآثار»، «دلائل النبوة»، «شعب الإیمان»، «الأسماء و الصفات» و...[۷].

ذهبی نوشته است: "الامام الحافظ العلامة شيخ خراسان أبوبكر أحمد بن الحسين بن علي بن موسي الخسروجردي[۸] البيهقي صاحب التصانيف... ؛ و لم يكن عنده سنن النسائي ولا جامع الترمذي و لا سنن ابن ماجة بل كان عنده الحاكم فأكثر عنه و عنده عوال و مسانيد و بورك له في علمه لحسن قصده و قوة فهمه و حفظه. و عمل كتباً لم يسبق إلي تحريرها، منها... ؛ قال عبد الغافر في تاريخه: كان البيهقي علي سيرة العلماء قانعاً باليسير متجملاً في زهده و ورعه. وعن إمام الحرمين أبي المعالي قال: ما من شافعي إلا و للشافعي عليه منة إلا أبابكر البيهقي فإن له المنة علي الشافعي لتصانيفه في نصرة مذهبه؛... قال أبوالحسن عبدالغافر في ذيل تاريخ نيسابور: أبوبكر البيهقي الفقيه الحافظ الأصولي الدين الورع واحد زمانه في الحفظ و فرد أقرانه في الإتقان و الضبط من كبار أصحاب الحاكم و يزيد عليه بأنواع من العلوم، كتب الحديث و حفظه من صباه و تفقه و برع و أخذ في الأصول و ارتحل إلي العراق و الجبال و الحجاز ثم صنف و تواليفه تقارب ألف جزء مما لم يسبقه إليه أحد، جمع بين علم الحديث و الفقه و بيان علل الحديث و وجه الجمع بين الأحاديث، طلب منه الأئمة الإنتقال من الناحية إلي نيسابور لسماع الكتب فأتي في سنة إحدي و أربعين و عقدوا له المجلس لسماع كتاب المعرفة و حضره الأئمة"[۹].

احمد بن حسین بیهقی، احادیث و روایات فراوانی را در موضوعات گوناگون، به خصوص در فضایل امیرمؤمنان علی بن أبی طالب (ع) نقل کرده است؛ از جمله:

«قَالَ أَخْبَرَنَا دَاهِرٌ قَالَ أَخْبَرَنَا الْبَيْهَقِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ حَدَّثَنَا... عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ (ص) يَقُولُ لِعَلِيٍّ (ع) أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنْتَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ تُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّلَمَةِ»[۱۰].[۱۱]

طبقه راوی

أبوبکر بیهقی در سال ۳۸۴ ق به دنیا آمده و بنا به گفته بیشتر رجالیان و نسب‌شناسان، در سال ۴۵۸ ق در شهر نیشابور وفات یافت[۱۲]؛ تنها یاقوت حموی سال وفات وی را ۴۵۴ ق ذکر کرده است[۱۳].

با توجه به تاریخ ولادت و وفات وی، دوران زندگانی او هم‌زمان با عصر زندگی شیخ الطایفه أبوجعفر محمد بن حسن طوسی بوده، و دو سال پیش از شیخ طوسی وفات کرده است.[۱۴]

استادان و شاگردان راوی

وی بیش از صد شیخ و استاد داشته که از آنها کسب علم کرده است، که از جمله آنها أبوعبدالله محمد بن عبدالله، معروف به حاکم نیشابوری است.

ذهبی درباره استادان احمد بن حسین بیهقی نوشته است: "وسمع الكثير من: أبي الحسن محمد بن الحسين العلوي، و هو أكبر شيخ له. و من: أبي طاهر محمد بن محمد بن محمش الزيادي أبي عبدالله الحافظ الحاكم، و أبي عبد الرحمن السلمي، و أبي بكر بن فورك، و أبي علي الروذباري، و أبابكر الحيري، إسحاق بن محمد بن يوسف السوسي، و علي بن محمد بن علي السقاء، و أبي زكريا المزكي، و خلق من أصحاب الأصم. و حج فسمع ببغداد من: هلال الحفار، و أبي الحسين بن بشران، و عبدالله بن يحيي السكري، و أبي الحسين القطان، و جماعة. و بمكة من: أبي عبدالله بن نظيف، الحسن بن أحمد بن فراس. و بالكوفة من: جناح بن نذير المحاربي، و غيره. و شيوخه أكثر من مائة شيخ"[۱۵].

و درباره شاگردان وی نوشته است: "روی عنه جماعة کثیرة منهم: حفیده أبوالحسن عبیدالله بن محمد بن أبی بکر، و أبوعبدالله الفراوی، و زاهر بن طاهر الشحامی، و عبدالجبار بن محمد الحواری، و أخوه عبدالحمید بن محمد، و أبو المعالی محمد بن إسماعیل الفارسی، و عبدالجبار بن عبدالوهاب الدهان..."[۱۶].[۱۷]

جایگاه حدیثی راوی

احمد بن حسین بیهقی، یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین علمای فرقه شافعیه است و کتاب السنن الکبری که معروف به سنن بیهقی است، یکی از معتبرترین کتب فقهی و حدیثی شافعیه به شمار می‌آید. تقویت و تحکیم اساس مذهب شافعیه به دست احمد بن حسین بیهقی، تا حدی بوده که در این باره، ذهبی از أبوالمعالی عبدالملک بن عبدالله جوینی نقل می‌کند که محمد بن ادریس شافعی (رئیس مذهب شافعیه)، بر هر شافعی مذهبی منت دارد، مگر ابوبکر بیهقی؛ زیرا او به جهت کتب و تصنیفاتی که در یاری مذهب شافعیه نگاشته، بر شافعی منت دارد[۱۸].

سمعانی وی را از مؤلفان و مصنفان مشهور که گوی سبقت را از دیگران ربوده و آثارش مورد استفاده همگان است، معرفی کرده و نوشته است: "كان إماماً فقيهاً حافظاً جمع بين معرفة الحديث و فقهه... ؛ و سمع الحدیث الکثیر و صنف فیه التصانيف التي لم يسبق إليها، وهي مشهورة موجودة في أيدي الناس"[۱۹].

ذهبی در تاریخ الاسلام نوشته است: "كان واحد زمانه و فرد أقرانه و حافظ أوانه... ، بورك له في مروياته و حسن تصرفه فيها لحذقه و خبرته بالأبواب و الرجال... ؛ و هو اول من جمع نصوص الشافعي... ، كان علی سیرة العلماء، قانعاً من الدنیا بالیسیر، متجملاً في زهده و ورعه...[۲۰].

و در تذکرة الحفاظ، وی را شیخ خراسان معرفی کرده[۲۱]؛ و در سیر أعلام النبلاء نوشته است: "هو الحافظ العلامة، الشبت، الفقیه، شیخ الإسلام..."[۲۲].

صفدی، با اشاره به زیاد نبودن روایات منقول از احمد بن حسین بیهقی، علت شهرت وی را آشنایی او با ابواب فقه و رجال و دقت بسیار و خبرویت در فن حدیث دانسته و نوشته است: "و دائرته فی الحدیث لیست کبیرة لکن بورک له فی مرویاته و حسن تصریفه فیها لحذقه و خبرته بالأبواب و الرجال"[۲۳].[۲۴]

مذهب راوی

علامه سید محسن امین با استناد به گفته یاقوت حموی در معجم البلدان و قرائن دیگر معتقد است، وی به مذهب شیعه گرایش داشته است.

یاقوت حموی درباره وی نوشته است: "و قد أخرجت هذه الکورة من لا یحصی من الفضلاء و العلماء و الفقهاء والأدباء، و مع ذلک، فالغالب علی أهلها مذهب الرافضیة الغلاة، و من أشهر أئمتهم الإمام أبوبکر أحمد بن الحسین بن علی بن علی بن عبدالله بن موسی البیهقی من أهل خسروجرد صاحب التصانیف المشهورة، و هو الإمام الحافظ الفقیه فی أصول الدین الورع، أوحد الدهر فی الحفظ والإتقان مع الدین المتین، من أجل أصحاب أبی عبدالله الحاکم و المکثرین عنه... ؛ و من تصانیفه کتاب المبسوط و کتاب السنن و کتاب معرفة علوم الحدیث و کتاب دلائل النبوة..."[۲۵].

علامه سید محسن امین بعد از نقل عبارت مزبور می‌نویسد: "و کلامه علی ما فی النسخة المطبوعة وان لم یکن صریحاً فی تشیعه لاحتمال رجوع ضمیر أئمتهم إلی الفضلاء العلماء الخ لا إلی الرافضیة، لکن رجوعه إلی الأخیر هو الأظهر"[۲۶].

و در ادامه، ادله دیگری را بر تشیع وی اقامه کرده و نوشته است: "و یرشد إلی تشیعه تلمذه علی الحاکم الذی هو شیعی مستتر کما ذکر فی ترجمته و غلبة التشیع علی أهل تلک الکورة کما اعترف به یاقوت. و عن بحرالعلوم فی فوائده الرجالیة أنه قال: بیهق ناحیة معروفة فی خراسان بین نیسابور و بلاد قومس و قاعدتها بلدة سبزوار و هی من بلاد الشیعة الإمامیة قدیماً و حدیثاً و أهلها فی التشیع أشهر من أهل خاف و باخرز فی التسنن[۲۷] (انتهی). و مما یرشد إلی تشیعه روایته جملة من مناقب أهل البیت (ع)الجلیلة فی مؤلفاته الجمة مثل ما نقل عن کتابه الموضوع لذکر مشاهیر الصحابة علی ما فی روضات الجنات من الروایة المشهورة عن النبی (ص) أنه قال: من أراد أن ینظر إلی آدم فی علمه و إلی نوح فی تقواه و إلی إبراهیم فی حلمه و إلی موسی فی هیبته و إلی عیسی فی عبادته فلینظر إلی علی بن أبی طالب (ع) فان الکثیرین من غیر الشیعة إذا نظروا إلی مثل هذا الحدیث أو ما هو أقل منه سارعوا إلی تکذیبه و وصف راویه بأنه کذاب و اتهموه بالتشیع"[۲۸].

حاصل گفتار علامه امین این است که احمد بن حسین بیهقی به دلایل ذیل، به مذهب شیعه گرایش داشته است:

  1. استاد معروف بیهقی، یعنی حاکم نیشابوری که وی روایات فراوانی از او نقل کرده، فردی شیعی مذهب است.
  2. مذهب غالب در منطقه و شهری که احمد بیهقی در آن زندگی میکرده، مذهب تشیع بوده است.
  3. روایات متعددی که احمد بیهقی با سندهای معتبر، در فضایل اهل بیت (ع)، به خصوص امیرمؤمنان (ع) نقل کرده، دلیل آشکاری بر شیعی بودن اوست.[۲۹]

تحقیق

نزد اهل سنت، شیعه به کسی گفته می‌شود که معتقد به برتری و افضل بودن امیرمؤمنان علی بن أبی طالب (ع) از عثمان، در مسئله خلافت باشد، چنانچه رافضی نزد آنان، به کسی گفته می‌شود که به خلیفه اول و دوم دشنام دهد و از آنان بیزاری جوید[۳۰].

با دقت در شرح حال احمد بیهقی در مصادر عامه، روشن می‌گردد که وی از علمای عامه بوده و بهترین دلیل بر این گفته، کتاب السنن الکبری است که از او بر جای مانده است. همچنین کتاب خلافیات[۳۱] او که به بررسی مسائل اختلافی بین فقه حنفی و شافعی پرداخته، و کتاب معرفة السنن و الآثار او که به صورت فقه تطبیقی و در رد سخنان احمد بن سلامة طحاوی حنفی، که بر شافعی و اصحاب او ایراد وارد کرده، نگاشته شده و احادیث مسند شافعی را در آن نقل کرده - کتابی که به گفته سبکی، هیچ فقیه شافعی از آن بی‌نیاز نیست-[۳۲]، نیز دلیل دیگری بر پیروی وی از مذهب شافعیه است.

و فراگیری علم حدیث از استادی مانند حاکم نیشابوری، بر تشیع وی دلالت ندارد، آن‌چنان که صاحب أعیان الشیعه به آن استدلال کرده بود؛ زیرا درباره مذهب حاکم نیشابوری نیز اختلاف است؛ بعضی وی را سنی، بعضی دیگر شیعه غیر امامی[۳۳] و دسته‌ای هم شیعه امامی می‌دانند[۳۴].

ذهبی در تذکرة الحفاظ می‌نویسد: "قال إبن طاهر سألت أبا إسماعیل الأنصاری عن الحاکم فقال: ثقة فی الحدیث رافضی خبیث. ثم قال إبن طاهر: کان شدید التعصب للشیعة فی الباطن، و کان یظهر التسنن فی التقدیم و الخلافة، و کان منحرفاً عن معاویة و آله متظاهراً بذلک و لا یعتذر منه. قلت أما انحرافه عن خصوم علی فظاهر، و أما أمر الشیخین فمعظم لهما بکل حال فهو شیعی لا رافضی"[۳۵].

چنان که غلبه مذهب تشیع در محل زندگی احمد بیهقی، نیز نمی‌تواند بر تشیع او دلالت کند؛ زیرا غلبه مذهب تشیع در محل زندگی او، اگرچه زمینه مساعدی را برای توجه و علاقه وی به اهل بیت پیامبر (ص)، به خصوص امیرمؤمنان (ع) فراهم ساخته است که در آثارش هویداست، ولی قرار گرفتن در فضایی شیعی، با حفظ اعتقاد به خلفا، کاملاً قابل جمع است؛ چنان که نقل روایت فضایل اهل بیت (ع) نیز با گرایش به مذهب سنی سازگاری دارد و قابل جمع است.

در هر صورت، گرچه احمد بن حسین بیهقی در کتب عامه، توثیق صریح نشده، مدح و ستایش‌هایی که از وی شده، چیزی بیش از وثاقت را برای او اثبات می‌کند؛ اما این که این تعریف‌ها و توصیف‌های یادشده در کتب اهل سنت، نزد علمای امامیه معتبر است یا نه؟ دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد[۳۶].[۳۷]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: أ. منابع شیعی: تنقیح المقال، ج۶، ص۲۵، ش۹۱۶؛ اعیان الشیعة، ج۲، ص۵۶۸، ش۳۷۱۶؛ الکنی و الالقاب، ج۲، ص۱۱۴؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۳، ش۸۷۱؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۵، ص۲۱، ش۱۷۰۴. ب. منابع سنی: الأنساب، ج۱، ص۴۳۸؛ معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۸؛ تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۱۳۲، ش۱۰۱۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۱۶۳، ش۸۶؛ تاریخ الاسلام، ج۳۰، ص۴۳۸؛ الوافی بالوفیات، ج۶، ص۲۱۹؛ الطبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۸، ش۲۵۱؛ هدیة العارفین، ج۱، ص۷۸.
  2. ر. ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۴۸۱؛ ج۱۰، ص۱۸۰؛ ج۱۲، ص۳۵۰.
  3. البیهقی: بفتح الباء المنقوطة بواحدة و سکون الیاء المنقوطة باثنتین من تحتها و بعدها الهاء و فی آخرها القاف، هذه النسبة إلی بیهق و هی قری مجتمعة بنواحی نیسابور علی عشرین فرسخاً منها و کانت قصبتها خسروجرد فصارت سبزوار و یقال لها سابزوار و حد هذه الناحیة من آخر حدود الریوند إلی حد الدامغان، و هو خمسة وعشرون فرسخاً، و عرضها قریب من هذا؛ الأنساب، ج۱، ص۴۳۸. حموي نوشته است: بیهق: بالفتح، أصلها بالفارسیة بیهه یعنی بهاءین، و معناه بالفارسیة الأجود: ناحیة کبیرة و کورة واسعة کثیرة البلدان و العمارة من نواحی نیسابور؛ معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۷.
  4. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۱۸۰، به نقل از: مجمع البیان، ج۸، ص۲۱۲ – ۲۱۳.
  5. الأنساب، ج۱، ص۴۳۸.
  6. هدیة العارفین، ج۱، ص۷۸.
  7. الأنساب، ج۱، ص۴۳۸ - ۴۳۹.
  8. الخسروجردي: بضم الخاء المعجمة و سكون السين المهملة و فتح الراء و سكون الواو و كسر الجيم و سكون الراء و في آخرها الدال المهملة، هذه النسبة إلي خسروجرد، و هي قرية من ناحية بيهق و كانت قصبتها ثم صارت القصبة سبزوار؛ الأنساب، ج۲، ص۳۶۴.
  9. تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۱۳۲، ش۱۰۱۴.
  10. الیقین، ص۵۰۳.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۲۱۳-۲۱۵.
  12. و کانت ولادته فی سنة أربع وثمانین و ثلاثمائة فی شعبان، و وفاته فی سنة ثمان و خمسین و أربعمائة؛ الأنساب، ج۱، ص۴۳۹. ثم حضره الأجل فی عاشر جمادی الأولی من سنة ثمان و خمسین و أربع مائة؛ تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۱۳۴، ش۱۰۱۴.
  13. مات فی جمادی الأولی من سنة ۴۵۴؛ معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۸.
  14. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۲۱۵.
  15. تاریخ الاسلام، ج۳۰، ص۴۳۹.
  16. تاریخ الاسلام، ج۳۰، ص۴۴۰.
  17. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۲۱۶.
  18. و عن إمام الحرمین أبی المعالی قال: ما من شافعی إلا و للشافعی علیه منة إلا أبابکر البیهقی فإن له المنة علی الشافعی لتصانیفه فی نصرة مذهبه؛ تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۱۳۳، ش۱۰۱۴.
  19. الأنساب، ج۱، ص۴۳۸.
  20. تاریخ الاسلام، ج۳۰، ص۴۳۸.
  21. تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۱۳۲، ش۱۰۱۴.
  22. سیر أعلام النبلاء، ج۱۸، ص۱۶۳، ش۸۶.
  23. الوافی بالوفیات، ج۶، ص۲۲۰.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۲۱۷-۲۱۸.
  25. معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۸.
  26. اعیان الشیعة، ج۲، ص۵۶۸.
  27. الفوائد الرجالیة (بحر العلوم)، ج۳، ص۲۴۷ - ۲۴۸.
  28. أعیان الشیعة، ج۲، ص۵۶۸، ش۳۷۱۶.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۲۱۸-۲۲۰.
  30. ر. ک: سیر أعلام النبلاء، ج۱۴، ص۵۱۱، ش۲۸۵؛ ج۱۶، ص۴۵۸، ش۳۳۲؛ و....
  31. دلائل النبوة، مقدمه ج۱، ص۱۹.
  32. و أما المعرفة معرفة السنن و الآثار فلا یستغنی عنه فقیه شافعی؛ الطبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۹.
  33. اصول الحدیث، ص۱۰.
  34. ر. ک: تأسیس الشیعة لعلوم الإسلام، ص۲۹۴.
  35. تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۰۴۵، ش۹۶۲.
  36. ر. ک: الرسائل الرجالیة (کلباسی)، ج۱، ص۱۴۲.
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۲۲۰-۲۲۲.