اسماعیل بن حماد بن ابی‌حنیفه در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفه[۱]، تنها در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب علل الشرایع ذکر شده است:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنَ حَمَّادِ بْنِ أَبِي حَنِيفَةَ عَنْ أَبِيهِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِيهِ أَبِي حَنِيفَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَيُّهُمَا أَشَدُّ الزِّنَا أَمِ الْقَتْلُ قَالَ فَقَالَ الْقَتْلُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا بَالُ الْقَتْلِ جَازَ فِيهِ شَاهِدَانِ وَ لَا يَجُوزُ فِي الزِّنَا إِلَّا أَرْبَعَةٌ فَقَالَ لِي مَا عِنْدَكُمْ فِيهِ يَا أَبَا حَنِيفَةَ قَالَ قُلْتُ مَا عِنْدَنَا فِيهِ إِلَّا حَدِيثُ عُمَرَ إِنَّ اللَّهَ أَخْرَجَ فِي الشَّهَادَةِ كَلِمَتَيْنِ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ قَالَ لَيْسَ كَذَلِكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ وَ لَكِنَّ الزِّنَا فِيهِ حَدَّانِ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَشْهَدَ كُلُّ اثْنَيْنِ عَلَى وَاحِدٍ لِأَنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَةَ جَمِيعاً عَلَيْهِمَا الْحَدُّ وَ الْقَتْلُ إِنَّمَا يُقَامُ الْحَدُّ عَلَى الْقَاتِلِ وَ يُدْفَعُ عَنِ الْمَقْتُولِ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

مقصود از عنوان مذکور، اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفه الکوفی، مُکنا به «ابوحیان» یا «ابو عبدالله»[۴]، حفید ابو حنیفه پیشوای مذهب حنفی است. گاه از او به عنوان اسماعیل بن حماد بن النعمان بن ثابت الکوفی[۵]، اسماعیل بن ابی حنیفه[۶] و اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفة النعمان بن ثابت بن المرزبان[۷] یاد می‌شود.

وی از فقیهان و متکلمان اهل سنت و دارای آثار متعدد علمی مانند الجامع فی فروع الفقه الحنفی، الارجاء و کتاب الرد علی القدریة است[۸]. او در سال ۲۱۲ هجری قمری از دنیا رفته است[۹].

اسماعیل بن حماد مدتی قاضی شهر کوفه و در سال ۱۹۴ هجری قمری قاضی شهر الرصافه[۱۰] بوده است[۱۱]. در سال ۲۰۸ هجری قمری پس از استعفای محمد بن سماعه از قضاء در بغداد، از سوی مأمون به داوری در بخش شرقی بغداد[۱۲] نصب[۱۳] و در سال ۲۱۰ هجری قمری قاضی شهر بصره شد و در سال ۲۱۱ هجری قمری از منصب قضاء عزل و عیسی بن ابان بن صدقه به جای او نصب گردید[۱۴].

وی به خلق قرآن معتقد بوده، چنان که نوشته است: "القرآن مخلوق، وهو ديني ودين أبي ودين جدي"[۱۵].[۱۶]

طبقه راوی

تاریخ ولادت اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفه روشن نیست؛ ولی وفات او در سال ۲۱۲ هجری قمری[۱۷] و در زمان خلافت مأمون[۱۸] رخ داده است.

اسماعیل بن ابی حنیفه در سند یک روایت کتاب شریف الکافی قرار گرفته که احمد بن محمد بن ابی نصر از وی روایت کرده است و او با دو واسطه از امام صادق(ع)[۱۹]. بر این اساس، آیت الله بروجردی او را در طبقه ششم از رُوات نهاده است[۲۰].[۲۱]

استادان و شاگردان راوی

اسماعیل بن حماد از پدرش حماد، مالک بن مغول، عمر بن ذر، محمد بن عبدالرحمن بن أبی ذئب، قاسم بن معن و أبو شهاب حناط روایت کرده است که از استادانش به شمار می‌روند و کسانی مانند غسان بن مفضل غلابی، عمر بن ابراهیم ثقفی، سهل بن عثمان عسکری، عبدالمؤمن بن علی الرازی از وی روایت کرده‌اند[۲۲] که از شاگردانش شمرده میشوند.[۲۳]

جایگاه حدیثی راوی

در کتاب‌های رجالی شیعه از اسماعیل بن حماد یاد نشده است؛ ولی چون در سند یک روایت الکافی با عنوان اسماعیل بن ابی حنیفه در بعضی کتاب‌های رجالی معاصر - مانند معجم رجال الحدیث و مستدرکات علم رجال الحدیث - قرار گرفته، آن هم تنها به ذکر نام وی بسنده شده و درباره جرح و تعدیل ایشان نظر نداده‌اند، به جهت روایت احمد بن محمد بن ابی نصر البزنطی - از اصحاب اجماع و از کسانی است که "لا يروون ولا يرسلون إلا عمن يوثق به" - از اسماعیل بن ابی حنیفه در سند الکافی و علل الشرایع، وثاقت وی تأیید می‌شود.

رجالیان اهل سنت، درباره جرح و تعدیل اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفه، دیدگاه‌های متفاوتی دارند:

خطیب بغدادی: "إسماعيل بن حماد بن أبي حنيفة... وهو من كبار الفقهاء... وقال أبوعلي صالح بن محمد: إسماعيل بن حماد بن أبي حنيفة كان جهميا ليس هو بثقة"[۲۴].

ابن عدی: "وإسماعيل بن حماد بن أبي حنيفة ليس له من الرواية شيء ليس هو ولا أبوه حماد ولا جده أبو حنيفة من أهل الروايات وثلاثتهم قد ذكرتهم في كتابي هذا في جملة الضعفاء"[۲۵].

ابن حجر عسقلانی: "إسماعيل بن حماد بن أبي حنيفة الكوفي القاضي؛ حفيد الإمام؛ تكلموا فيه...[۲۶]؛ ضعفه ابن عدي و قال جزرة: ليس بثقة لم يخرجوا له شيئا...[۲۷]؛ ذكره السبط في المرآة فقال: إن عالما زاهدا و كان المأمون يثني عليه و كان ولي قضاء الجانب الشرقي سنة أربع وتسعين و مائة و ولي قضاء البصرة بعد يحيى بن أكثم ثم صرف فقيل له عففت عن أموالنا فقال و عن أبنائكم يعرض بيحيى، قال يوسف في المرآة: و كان إسماعيل بن حماد ثقة صدوقا لم يغمزه سوى الخطيب فذكر المقالة في القرآن قال السبط: انما قاله تقية كغيره و مات سنة اثنتي عشرة و مائتين قلت: قد غمزه من هو أعلم به من الخطيب، فبطل الحصر الذي ادعاه"[۲۸].

یادآوری

به دیده بعضی از محققان مراد از اسماعیل بن ابی حنیفه در سند روایت الکافی حفید ابوحنیفه نیست، بلکه فرزند سعید بن بیان ابوحنیفه سائق الحاج است[۲۹] که در رجال النجاشی ذکر شده است[۳۰]، درحالی که این نظر درست نیست؛ زیرا اولاً در هیچ کتاب رجالی و در هیچ سندی فرزندی برای سعید بن بیان ذکر نشده و ثانیاً شیخ کلینی در ادامه حدیث چنین نوشته است: "وَ رَوَاهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْهُ قَالَ فَقَالَ لِي مَا عِنْدَكُمْ يَا أَبَا حَنِيفَةَ قَالَ قُلْتُ مَا عِنْدَنَا فِيهِ إِلَّا حَدِيثُ عُمَرَ أَنَّ اللَّهَ أَخَذَ فِي الشَّهَادَةِ كَلِمَتَيْنِ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ فَقَالَ لِي لَيْسَ كَذَلِكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ وَ لَكِنَّ الزِّنَى فِيهِ حَدَّانِ وَ لَا يَجُوزُ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ كُلُّ اثْنَيْنِ عَلَى وَاحِدٍ لِأَنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَةَ جَمِيعاً عَلَيْهِمَا الْحَدُّ وَ الْقَتْلُ إِنَّمَا يُقَامُ عَلَى الْقَاتِلِ وَ يُدْفَعُ عَنِ الْمَقْتُولِ"[۳۱].

از عبارت "وَ رَوَاهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا" برداشت می‌شود که راوی از ابو حنیفه در این حدیث، سنی است؛ لکن در نقل دیگر راوی از ابو حنیفه، شخصی امامی است، چنان که عبارت "بَعْضُ أَصْحَابِنَا" می‌فهماند.[۳۲]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۰، ش۱۲۸۷؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۱۱، ش۲۰۲۱. ب. منابع سنی: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۲، ش۳۲۸۰، ج۱۳، ص۳۲۵، ش۷۲۹۷؛ المعارف (ابن قتیبة)، ص۴۹۵؛ تاریخ الإسلام، ج۱۵، ص۷۴؛ البدایة و النهایه، ج۱۰، ص۲۸۵؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۹۳، ش۴۳۸؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۲۶، ش۸۶۶؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۵۴، ش۵۴۱؛ الکامل، ج۱، ص۳۱۴؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۶۵، ش۵۵۳؛ الأعلام، ج۱، ص۳۱۳.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۲۴۷ به گزارش از علل الشرایع، ج۲، ص۵۱۰، ح۳.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 114-115.
  4. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۲، ش۳۲۸۰.
  5. ر.ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۲۶، ش۸۶۶.
  6. ر.ک: الکافی، ج۷، ص۴۰۴، ح۷.
  7. ر.ک: سیر أعلام النبلاء، ج۶، ص۳۹۵.
  8. معجم المؤلفین، ج۲، ص۲۶۸: إسماعیل بن حماد بن أبی حنیفة النعمان بن ثابت الکوفی. فقیه، متکلم. ولی القضاء ببغداد، و البصرة، و الرقة. من تصانیفه: کتاب الجامع فی فروع الفقه الحنفی، کتاب الارجاء، و کتاب الرد علی القدریة؛ در کتاب موسوعة طبقات الفقهاء کتاب رسالته إلی البستی را نیز اضافه کرده که اشتباه است (موسوعة طبقات الفقهاء، ج۳، ص۱۲۶) زیرا این کتاب از تألیفات جدش ابو حنیفه است. (ر.ک: فهرست ابن الندیم، ص۲۵۶).
  9. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۲، ش۳۲۸۰.
  10. الرصافه به مواضع مختلف گفته می‌شود (ر.ک: تاج العروس، ج۱۲، ص۲۳۰) و مراد از آن در اینجا، قسمت غربی شهر رقه واقع در شهر شام است.
  11. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۲، ش۳۲۸۰.
  12. ر.ک: تاریخ الإسلام، ج۱۵، ص۷۴.
  13. ر.ک: البدایة و النهایه، ج۱۰، ص۲۸۵.
  14. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۲، ش۳۲۸۰؛ ج۱۱، ص۱۵۹؛ ج۱۲، ص۲۵۹.
  15. تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۳. درباره خلق قرآن دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد؛ برای نمونه شیخ طوسی می‌نویسد: کلام الله - تعالی - فعله و هو محدث و امتنع أصحابنا من تسمیته بأنه مخلوق لما فیه من الإیهام بکونه منحولا... دلیلنا علی ما قلناه: ما ذکرناه فی الکتاب فی الأصول لیس هذا موضعها، فمنها قوله: مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ فسماه محدثا و قال: إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا و قال: بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ فسماه عربیا، و العربیة محدثة، و قال: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ و قال: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ فوصفه بالتنزیل. و هذه کلها صفات المحدث. (الخلاف (طوسی)، ج۶، ص۱۲۰).
  16. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 115-116.
  17. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۲، ش۳۲۸۰.
  18. ر.ک: تقریب التهذیب، ج۱، ص۹۳، ش۴۳۸.
  19. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي حَنِيفَةَ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)...»؛ (الکافی، ج۷، ص۴۰۴، ح۷) چنان که گذشت، یک راوی از سند الکافی افتاده است؛ زیرا اسماعیل بن ابی حنیفه به واسطه پدرش از جدش ابو حنیفه روایت می‌کند. ابن حجر: إسماعیل بن حماد بن النعمان بن ثابت الکوفی، عن أبیه عن جده؛ (لسان المیزان، ج۱، ص۳۹۸، ش۱۲۶۲).
  20. ر.ک: طبقات رجال الکافی، ص۶۷.
  21. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 116-117.
  22. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۲، ش۳۲۸۰.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 117-118.
  24. تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۴۲، ش۳۲۸۰.
  25. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۱۴.
  26. تقريب التهذيب، ج۱، ص۹۳، ش۴۳۸.
  27. تهذيب التهذيب، ج۱، ص۲۵۴.
  28. لسان المیزان، ج۱، ص۳۹۹.
  29. و أقول: إسماعیل بن أبی حنیفة هو: إسماعیل بن سعید بن بیان أبو حنیفة سائق الحاج، فإن أبو حنیفة هذا یروی عنه عبیس بن هشام المتوفی سنة ۲۲۰، و یروی عن إسماعیل ابنه؛ ابن أبی نصر البزنطی المتوفی سنة ۲۲۱، و هذا هو الثابت عندی. وظن بعض أنه حفید أبی حنیفة صاحب المذهب، و أنه إسماعیل بن حماد بن أبی حنیفة النعمان بن ثابت الذی ولی القضاء فی الرصافة، و قد وثقه بعضهم و ضعفه آخرون، و لکن الدلیل علی خلاف ما ظنه، فتفطن؛ (تنقیح المقال، ج۹، ص۳۷۸).
  30. سعید بن بیان أبوحنیفة سابق الحاج الهمدانی ثقة، روی عن أبی عبدالله(ع) له کتاب یرویه عدة من أصحابنا. أخبرنا الحسین بن عبیدالله قال... عن عبیس بن هشام عنه؛ (رجال النجاشی، ص۱۸۱).
  31. الکافی، ج۷، ص۴۰۴، ح۷.
  32. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 118-120.