امام حسین در زمان عثمان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

گزارش‌های رویارویی امام (ع) با ابوسفیان هنگام بیعت با عثمان

امام حسن (ع) در احتجاج با معاویه و اصحاب او فرمود: «ستایش، ویژه خدایی است که اولِ شما را با اولِ ما و آخرتان را با آخر ما هدایت کرد، و خداوند، بر جدّم محمدِ پیامبر، و نیز خاندانش درود و سلام بفرستد. گفته‌ام را بشنوید و دل‌هایتان را به من بسپرید... شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید که ابوسفیان هنگامی که در مسجد پیامبر خدا (ص) با عثمان بیعت شد، بر او در آمد و گفت: ای برادرزاده! آیا میان ما جاسوسی هست؟ او گفت: نه. و ابوسفیان گفت: ای جوانان بنی امیه! خلافت را میان خود بچرخانید که سوگند به آنکه جان ابوسفیان به دست اوست، نه بهشتی هست و نه دوزخی!؟ و شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید هنگام بیعت با عثمان، ابوسفیان، دست حسین (ع) را گرفت و گفت: ای برادرزاده! مرا به گورستان بقیعِ غَرقَد[۱] ببر و او برد و ابوسفیان تا میان قبرها رسید، [دست برادرم] حسین را به سوی خود کشید و با بلندترین صدایش، فریاد زد: ای مردگان! آنچه برایش با ما می‌جنگیدید، به دست ما افتاد و شما استخوان‌هایی پوسیده گشته‌اید و حسین بن علی گفت: خداوند، پیری‌ات را زشت گرداند و رؤیت را نازیبا نماید! و سپس دستش را کشید و او را رها کرد و اگر نعمان بن بشیر، دست ابوسفیان را نگرفته و او را به مدینه باز نگردانده بود، هلاک می‌شد!»[۲][۳]

موضع امام (ع) در برابر تبعید ابوذر

اسحاق بن جریر جریری، از امام صادق نقل کرده است: امیر مؤمنان (ع)، ابوذر را بدرقه کرد و حسن و حسین (ع)، عقیل بن ابی طالب، عبدالله بن جعفر و عمار بن یاسر نیز به بدرقه آمده بودند. امیر مؤمنان (ع) فرمود: «با برادرتان وداع کنید که مسافر باید برود و بدرقه‌کننده باید باز گردد» و هر یک از آنان، سخن‌های خود را با او گفت. حسین بن علی (ع) گفت: «ای ابوذر! خدا رحمتت کند! مردم، تو را گرفتار رنج ساختند؛ زیرا تو دینت را از دسترس آنان به دور داشتی و آنان هم دنیایشان را از تو باز داشتند، و فردا چه قدر تو به آنچه از آنان به دور داشتی، نیازمندی و از آنچه تو را باز داشتند، بی‌نیازی!». ابو ذر گفت: خدا شما اهل بیت را رحمت کند! من در دنیا جز غم شما ندارم. من چون شما را یاد می‌کنم، پیامبر (ص) را به یاد می‌آورم[۴].[۵]

گزارش‌های جلوگیری امام (ع) از قتل عثمان

از کتاب مروج الذهب (در یادکرد محاصره شدن عثمان و کشته شدن او) آورده شده که: هنگامی که به علی (ع) خبر رسید که شورشیان می‌خواهند عثمان را بکشند، وی دو پسرش حسن و حسین (ع) را با غلامان و وابستگانش مسلّح به درِ خانه عثمان فرستاد تا او را یاری دهند و به آنان فرمان داد که مردم را از [رسیدن به] او جلو بگیرند. زبیر نیز پسرش عبدالله را، طلحه پسرش محمد را و بیشتر اصحاب، پسران خود را از سر اقتدا به امام علی (ع)، فرستادند تا جلوی شورشیان را از ورود به خانه بگیرند. به سوی همه اینان، تیراندازی شد و مردم با هم، درگیر شدند. حسن (ع) مجروح شد، قنبر سرش شکست و محمد بن طلحه زخمی گشت[۶].[۷]

بدرقه ابوذر غفاری

در روزگار خلافت عثمان (۲۳-۳۵ق)، که امام حسین (ع) دوران جوانی خویش را می‌گذراند، حضرت در همراهی با پدر و برادر بزرگوارش، هیچ گاه سیره و روش عثمان را در امر خلافت، تأیید نکرد.[۸]

وقتی عثمان، ابوذر غفاری، آن صحابی زاهد و پارسای رسول خدا را به دلیل اعتراض به فساد حکومت وی، از مدینه به بیابان ربذه تبعید کرد، با وجود اینکه خلیفه دستور منع بدرقه ابوذر را صادر کرده بود، امیرالمؤمنین به همراه جمعی از یاران، از جمله حسنین به بدرقه ابوذر رفتند و در همان هنگام، حسین (ع) پس از پدر، طی سخنانی خطاب به ابوذر، ضمن دلداری به وی، مخالفت خود را با سیاست‌های عثمان، چنین اعلام کرد: عموجان؛ خدای متعال تواناست که آنچه را می‌بینی، دگرگون سازد، و خدا هر روز در شأن و کاری است.

آن قوم دنیای خود را از تو بازداشتند و تو دین خود را از آنان بازداشتی، از آنچه تو را بازداشتند، بی‌نیاز هستی؛ درحالی که به آنچه تو آنان را از آن بازداشتی، نیازمند‌تر هستند. از خدا صبر و نصرت بخواه و از بیتابی و آز، به خدا پناه ببر که شکیبایی، از دین و کرامت است. آزمندی (دستیابی به) روزی را جلوتر نمی‌اندازد و بیتابی، اجل و مرگ را به تاخیر نمی‌اندازد. (مسعودی، تنها اشاره به جریان بدرقه امیرالمؤمنین و حسنین کرده است) [۹]

هرچند مشهور است که حسین بن علی به همراه برادرش در برخی از فتوحات عصر خلفا (مانند فتح ایران) حضور داشته و همراه سپاه خلفا، به نبرد با کفار و مشرکان پرداخته‌اند؛ اما باید توجه داشت که اولا چنین اخبار و گزارش‌هایی در منابع متقدم شیعی نیامده است؛ ثانیا با بررسی روایات و گزارش‌هایی که در این باره در مآخذ اهل سنت آمده، روشن می‌شود که این روایات از لحاظ سند، دچار ضعف‌های جدی هستند و از لحاظ محتوا و دلالت نیز، مشکلات و نارسایی‌های اغماض ناپذیری دارند. از این رو نمی‌توان پذیرفت که حسنین در برخی از نبردهای عصر خلفا حضور داشته‌اند[۱۰].[۱۱]

منابع

پانویس

  1. غَرقَد، گیاهی است که در فارسی به آن، دیوْخار یا درخت خار می‌گویند و قبرستان بقیع - که گورستان مردم مدینه است - جایگاه رستن این گیاه بوده است، و بدین جهت، آن را «بقیعِ غَرْقَد» می‌نامیدند.
  2. در پانوشت بحار الأنوار (ج ۴۴، ص۷۸) به قلم مصحّح این جلد، آمده است: این، گفته غریبی است؛ زیرا حسین (ع) در آغاز خلافت عثمان، بیش از بیست سال داشته و چگونه ممکن است ابوسفیان دست او را بکشد و چگونه ممکن است ایشان دستش را از دست ابوسفیان بکشد و آزاد کند و در عین حال، چنان باشد که اگر نعمان بن بشیر نبود تا دست ابوسفیان را بگیرد و او را به مدینه باز گرداند، وی به هلاکت می‌رسید؟! «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَى أَوَّلَكُمْ بِأَوَّلِنَا وَ آخِرَكُمْ بِآخِرِنَا- وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى جَدِّي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ اسْمَعُوا مِنِّي‏ مَقَالَتِي‏ وَ أَعِيرُونِي فَهْمَكُمْ... هَلْ‏ تَعْلَمُونَ‏ أَنَّ أَبَا سُفْيَانَ‏ دَخَلَ عَلَى عُثْمَانَ حِينَ بُويِعَ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ يَا ابْنَ أَخِي هَلْ عَلَيْنَا مِنْ عَيْنٍ؟ فَقَالَ لَا فَقَالَ أَبُو سُفْيَانَ تَدَاوَلُوا الْخِلَافَةَ يَا فِتْيَانَ بَنِي أُمَيَّةَ فَوَ الَّذِي نَفْسُ أَبِي سُفْيَانَ بِيَدِهِ مَا مِنْ جَنَّةٍ وَ لَا نَارٍ وَ أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ أَبَا سُفْيَانَ أَخَذَ بِيَدِ الْحُسَيْنِ حِينَ بُويِعَ عُثْمَانُ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اخْرُجْ مَعِي إِلَى بَقِيعِ الْغَرْقَدِ فَخَرَجَ حَتَّى إِذَا تَوَسَّطَ الْقُبُورَ اجْتَرَّهُ فَصَاحَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا أَهْلَ الْقُبُورِ الَّذِي كُنْتُمْ تُقَاتِلُونَّا عَلَيْهِ صَارَ بِأَيْدِينَا وَ أَنْتُمْ رَمِيمٌ فَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع)قَبَّحَ اللَّهُ شَيْبَتَكَ وَ قَبَّحَ وَجْهَكَ- ثُمَّ نَتَرَ يَدَهُ وَ تَرَكَهُ فَلَوْ لَا النُّعْمَانُ بْنُ بَشِيرٍ أَخَذَ بِيَدِهِ وَ رَدَّهُ إِلَى الْمَدِينَةِ لَهَلَكَ» (الاحتجاج، ج۲، ص۲۳ – ۳۱؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۷۳ و ۷۸، ح۱).
  3. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۱۹۳.
  4. «لَمَّا شَيَّعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَبَا ذَرٍّ وَ شَيَّعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ عَقِيلُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ قَالَ لَهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَدِّعُوا أَخَاكُمْ‏ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ لِلشَّاخِصِ مِنْ أَنْ يَمْضِيَ وَ لِلْمُشَيِّعِ مِنْ أَنْ يَرْجِعَ قَالَ فَتَكَلَّمَ كُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ عَلَى حِيَالِهِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ الْقَوْمَ إِنَّمَا امْتَهَنُوكَ بِالْبَلَاءِ لِأَنَّكَ مَنَعْتَهُمْ دِينَكَ فَمَنَعُوكَ دُنْيَاهُمْ فَمَا أَحْوَجَكَ غَداً إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ ره رَحِمَكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ فَمَا لِي فِي الدُّنْيَا مِنْ شَجَنٍ غَيْرُكُمْ إِنِّي إِذَا ذَكَرْتُكُمْ ذَكَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص)» (المحاسن، ج۲، ص۹۴، ح۱۲۴۷؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۷۵، ح۲۴۲۸).
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۱۹۴.
  6. «فَلَمّا بَلَغَ عَلِيّاً (ع) أنَّهُم يُريدونَ قَتلَهُ، بَعَثَ بِابنَيهِ الحَسَنِ وَالحُسَينِ (ع) مَعَ مَواليهِ بِالسِّلَاحِ إلى بَابِهِ لِنُصْرَتِهِ، وَأمَرَهُم أن يَمنَعوهُ مِنْهُم، وبَعَثَ الزُّبَيرُ ابنَهُ عَبدَاللّهِ، وبَعَثَ طَلحَةُ ابنَهُ مُحَمَّدا، وأكثَرُ أبناءِ الصَّحابَةِ أرسَلَهُم آباؤُهُمُ اقتِداءً بِمَن ذَكَرنا، فَصَدّوهُم عَنِ الدّارِ، فَرُمِيَ مَن وَصَفنا بِالسِّهامِ، وَاشتَبَكَ القَومُ، وجُرِحَ الحَسَنُ (ع)، وَشُجَّ قَنبَرٌ، وجُرِحَ مُحَمَّدُ بنُ طَلْحَةَ» (مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۳).
  7. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۱۹۵.
  8. پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء ج۱ ص ۱۵۷-۱۶۰.
  9. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۸، ص۲۵۳-۲۹۴؛ مدنی شیرازی حسینی، سید علی خان، الدرجات الرفیعه، مقدمه سید محمد صادق بحرالعلوم، ص۲۴۸-۲۴۹؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، ج۲، ص۳۵۰
  10. رنجبر، محسن، «مواضع امام علی در برابر فتوحات خلفا»، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، ش۲، ص۷۰-۷۵
  11. پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء ج۱، ص ۱۵۷-۱۶۰.