ام ابیها
مقدمه
هنگامی که آیه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾[۱] نازل شد و زنان پیامبر لقب ام المؤمنین گرفتند، پیامبر به فاطمه(س) فرمودند: اگر آنها مادر مؤمنین شدند تو مادر منی[۲].
شدت علاقه رسول خدا به فاطمه(س) به حدی بود که او را «ام ابیها» مادر پدر خود، خطاب میفرمود. حضرت پیامبر در ابتدای زندگی، پدر و مادر گرامی خود را از دست داده بود ولی پس از میلاد دخترش، چنان از او مهر دید که مادری برای فرزندش نثار میکند. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم(ع) روایت کرده است: «أَنَّ فَاطِمَةَ(س) كَانَتْ تُكَنَّى أُمَ أَبِيهَا»[۳]؛ «همانا فاطمه(س) به «ام ابیها» کنیه گرفت». این کنیه، آشکارا به وسیله رسول الله به فاطمه(س) داده شد؛ زیرا او غمخوار پدر و در همه حال در کنار پدر و مانند مادری مهربان برای ایشان بود. در روایات فراوانی آمده است که حضرت رسول دست او را میبوسید و هرگاه از سفر باز میگشت ابتدا به دیدار ایشان میرفت. در تمام مسافرتها آخرین کسی بود که با او خداحافظی میکرد. تو گویی که با این دیدار از آن چشمه صاف و گوارا برای طول مسافرت خود بهرهای عاطفی و توشهای احساسی ذخیره مینمود. گفته شده است لقب ام ابیها برای فاطمه(س) به این سبب بود که فاطمه(س) بسان مادری دلسوز، رسول الله را در آغوش میگرفت و مهربانی میکرد. او را دلداری میداد. به جراحات و زخمهایش مرهم میگذاشت و دردها و رنجهایش را کاهش میداد. هرگونه عاطفه، دلسوزی، انس و محبتی را که فرزند از مادرش انتظار دارد، در حق پدر به جا میآورد[۴].
وجوهی برای این نامگذاری آمده است: از جمله اینکه فاطمه زهرا(س) میوه درخت نبوت و حاصل عمر پیغمبر اکرم است. فاطمه زهرا(س) اصل کلی و مقصود اصلی از خانواده نبوت است. مقصود از ام ابیها آن است که فاطمه زهرا(س) اصل پیغمبر است و همان فرزندی میباشد که پیغمبر میخواست و مقصودش بود. با آنچه از نتایج کریمه و فواید عظیمه که بر وی از جهت فرزند بودن مترتب شده و از فضایل نفسانیهاش خواسته است؛ پس ام در این مقام به معنای مادر نیست بلکه به معنای قصد، اصل و مقصود است.
وجه دوم اینکه معنی ام ابیها به طریق حقیقت نیست؛ بلکه عبارتی است که بین پدران و فرزندان از راه عطوفت معمول میشود. حضرت اقدس نبوی هم این طور اراده فرمود و قصدش از فرط محبت بوده است. وجه دیگر اینکه هنگامی که والده ماجده جناب رسول خدا در حالی که آن جناب خردسال بود رحلت نمود، فاطمه بنت اسد مادر جناب امیرالمؤمنین با کمال ارادت، به خدمتگزاری آن بزرگوار مشغول شد به گونهای که پیغمبر را بر فرزندان دیگر خود از حضرت امیر، طالب، عقیل و جعفر ترجیح میداد.
در روایتی صحیح و مشهور آمده است که پیغمبر او را مادر خطاب میفرمود. هنگامی که فاطمه بنت اسد از دنیا رحلت کرد، رسول خدا به حضرت امیرالمؤمنین فرمود: فاطمه(س) مادر من بود؛ پس آن بزرگوار به خاطر کمال محبت به او، به فاطمه زهرا که هم نام او و هم نام مادر خدیجه طاهره بود میفرمود: تو مادر منی و از این کنیه گاهی یاد از خدیجه طاهره و فاطمه مکرمه میکرد. این هر دو از راه مجاز بوده نه حقیقت؛ آن جناب فاطمه بنت اسد را «یا أما» خطاب میکرد و فاطمه زهرا را «ام ابیها» و این کنیه خواندن یکی به خاطر تعظیم و تکریم است و دیگری اظهار محبت. همچنین آمده است که چون هیچ محبتی با محبت مادر برابری نمیکند پیامبر اکرم فرمودهاند: ای فاطمه مادر من نمرده بلکه تو مادر منی. حضرت آمنه هشت سال یا کمتر به خدمتگزاری رسول خدا موفق بوده است و از ناملایمات و سختیهای بعدی زندگی رسول الله باخبر نشده است، ولی حضرت زهرا(س) هشت سال در مکه مکرمه و ده سال در مدینه طیبه به سعادت ملازمت و شرافت خدمت آن حضرت توفیق یافت. سختگیریهای دشمنان را نسبت به پدر مشاهده و همراه و همدم او بود. رسول الله در حقیقت سه مادر داشت: مادر اصلی، مادر شرافتی و مادر محبتی و فاطمه زهرا(س) از نوع سوم بودهاند.
از دیگر توجیهات اینکه رسول خدا فرمود: اولاد هر زنی رجوع به پدر و اصلش میکند و اولاد من رجوع به من میکند؛ پس من اصل و عصب و پدرشان هستم و این فروغ نابته وغصون نامیه، منتهی و منتمی به من میشوند[۵]. جد مادری فرزندان فاطمه(س) پدرشان است و فاطمه زهرا، اصل اصیل ایشان و مادر و پدر سادات و این معنی، لطیف است. حضرت با این کنیه خواسته شرافت فاطمه(س) را ظاهر نماید. فرموده باشند که من بیپدر و فرزند نیستم. مادرم فاطمه است و فرزندهای من اولاد فاطمهاند و ریشه آنها به نبوت و رسالت متصل است: ﴿أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ﴾[۶]؛ این فرزندان همواره به فرزند پیغمبر بودن فخر میکردند و آن شرفی است بالای هر شرف. در هر حال رسول خدا فاطمه(س) را ام ابیها نامید و مبنایش این است که همانا دخترم فاطمه(س) ریشه درخت رسالت و عنصر نبوت است. اگر ریشه نباشد درخت خشک شده و شادی و سرسبزی آن از بین میرود. رسول الله فرمود: من، درختم و فاطمه(س) ریشه آن و علی(ع) سبب بارورشدن آن و حسن و حسین(ع) میوههای آن هستند[۷].
هر یک از نویسندگان بنا به ذوق و قریحه خود تفسیری برای لقب «ام النبی = مادر پیامبر» یا ام ابیها کردهاند؛ برای نمونه باز هم به مواردی اشاره میشود:
- او کوچکترین دختر از دختران پیامبر بود و پس از مرگ خدیجه به تنهایی در خانه زندگی میکرد. چون مادری برای پدر، عهدهدار امور زندگی پیامبر و در خدمت آن حضرت بود.
- طبیعی است که زهرا(س) مادر پیامبر باشد در رسالتش، نه در ولادتش و شاید این بر قلم تقدیر گذشته و پیامبر میدانسته که جز وجود زهرا(س)، نسلی نخواهد داشت. تنها او جریانی اصیل است که نور رسالت را در بستر تاریخ و در همه عصرها بر دوش خواهد کشید تا بشریت از این نور فیاض روشنایی گیرد. به همین دلیل بود که پیامبر نسبت به زهرا(س) محبت شدید داشت[۸].
- پیامبر در حالی دیده به جهان گشود که پدرش را از دست داده بود و دیری نگذشت که مادر را نیز در خردسالی از دست داد. پیامبر خدا با فاطمه(س) چنان رفتار میکرد که انسان با مادر خود رفتار میکند به گونهای که هرگاه از سفر به مدینه باز میگشت، اول به دیدار فاطمه(س) میرفت. از آن زمان که آمنه بنت وهب مادر گرامی پیغمبر درگذشت، آن حضرت در خانه ابوطالب نشو و نما یافت و از مهر و محبت فاطمه بنت اسد برخوردار شد. پیامبر با فاطمه بنت اسد، انسی وافر داشت و او را مادر صدا میزد. هنگامی که او درگذشت، حضرت سخت اندوهگین شد تا اینکه خدا فاطمه(س) را به او عنایت کرد. پیامبر هر گاه او را میدید فاطمه بنت اسد را یاد میکرد و از دیدارش تسلی مییافت؛ به همین جهت او (فاطمه دخترش) را «ام ابیها» نامید[۹].
نامگذاری و اعطای لقب و کنیه از جانب رسول الله از روی حکمت بود و این نامگذاری و اعطای لقب نیز بیاساس نبوده است. چه بسا به خاطر اینکه او مادر امامان است و دین پیامبر به وسیله آنها ترویج پیدا میکرد و استمرار شریعت محمدی با آنان بود یا اینکه ام به معنای اصل است و ذریه پیامبر از فاطمه(س) است.
آمده است که در غزوه احد: «و خرجت فاطمة(س) في نساء و قد رأت الذي بوجه أبيها(ص) فاعتنقته و جعلت تمسح الدم عن وجهه و رسول الله(ص) يقول: اشتد غضب الله على قوم دموا وجه رسوله...»[۱۰]؛ فاطمه(س) با جماعتی از زنها بیرون آمد در حالی که مشاهده کرده بود چگونه صورت پدرش خونآلود است. پدر را در بغل گرفت و شروع به پاک کردن خون از صورت حضرت نمود. رسول خدا میفرمود: غضب خدا شدید شد بر قومی که صورت رسولش را خونآلود کردند.
در روایتی دیگر آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ مَرِضَ مَرْضَةً فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ(س) تَعُودُهُ وَ هُوَ نَاقِهٌ مِنْ مَرَضِهِ فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) مِنَ الْجَهْدِ وَ الضَّعْفِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّى جَرَتْ دَمْعَتُهَا عَلَى خَدِّهَا...»[۱۱]؛ رسول خدا مریض شده بود. فاطمه(س) به عیادت او آمد در حالی که حضرت تازه از مریضی بیرون آمده و بدنش ضعیف بود. هنگامی که در چهره رسول خدا آثار مریضی و ضعف مشاهده کرد، گریه گلویش را فشرد به حدی که اشکهایش بر گونهاش جاری شد...».
حضرت فاطمه(س) حاصل عمر پدر و میوه اصلی درخت نبوت است. مقصد اعلا و غرض نهایی پدر نیز از وی به وجود آمد. با وجود حضرت زهرا(س)، دین و ولایت تولدی دوباره یافت و حیات اسلام مدیون او شد. میتوان گفت که حضرت زهرا(س) هدف اصلی و علت غایی رسالت و ادامه نبوت است. از طرفی حضرت فاطمه(س) دارای مقام ولایت کلیه و حد وسط میان مرتبه رسالت، ولایت و صاحب رتبه جمع الجمعی، حلقه اتصال بین رسول و ولی و مادر ائمه دین و منشأ تمام خیرات و برکات در عالم مُلک و ملکوت است. همه آثار نبوت و ولایت از این بانو ظاهر شد. حضرت فاطمه(س) سبب خلقت پدر بود، همانگونه که در حدیث قدسی آمده است: «لو لا فاطمة لما خلقتكما»[۱۲]؛ اگر فاطمه(س) نبود، شما دو نفر (حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع)) را نمیآفریدم». لقب ام ابیها به فاطمه(س) در حقیقت اشاره به وحدت روحی میان پدر و دختر است. رسول مکرم اسلام همه این وجوه را در نظر داشت و با توجه به آنها فاطمه(س) را به لقب «ام ابیها» مفتخر ساخت[۱۳].
منابع
پانویس
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ ر.ک: شرح حال چهارده معصوم، صفوت، ص۱۵؛ ریاحین الشریعة، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۱، ص۷؛ الخصائص الفاطمیة، عبدالعظیم بن باقر کجوری، ص۶۶.
- ↑ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۹.
- ↑ الگوهای رفتاری حضرت فاطمه زهرا(س)، حلیمه صفری، ص۵۹؛ فرهنگ فاطمیه، محمد نیلی پور، ص۸۸.
- ↑ ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۲، ص۹۸.
- ↑ «فرزندان خود و فرزندان شما» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ میزان الاعتدال، شمس الدین ذهبی، ج۱، ص۲۳۴.
- ↑ فاطمة الزهراء، توفیق أبوعلم، ص۷۵.
- ↑ فاطمة الزهراء، توفیق أبوعلم، ص۵۸.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید معتزلی، ج۱۵، ص۳۵.
- ↑ الخصال، شیخ صدوق، ص۴۱۲.
- ↑ عوالم العلوم، عبد الله بن نور الله بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۴۴.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۱، ص۱۸۰.