یکی از مسائل کلیدی در بحث انتظار، فراهمسازی زمینههای ظهورامام عصر (ع) است و زمینهسازی یعنی: فراهم ساختن و ایجاد مقدمات[۱] و رفع موانع ظهور به گونهای که شرایط برای تحقق ظهور مهیا شود[۲]. به عبارت دیگر مراد از زمینهسازی ایجاد و گسترش هرگونه عقیده و رفتار در جامعه است به نحوی که موانع ظهور را کمرنگ یا برطرف نماید و یا برای نزدیکتر شدن ظهور مقتضی و سبب گردد. با چنین تعریفی، گسترۀ وسیعی از عقاید و رفتارها، زمینهسازی محسوب میگردد. هر گونه عقیده و عمل دینی و عبادی، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن (عمل کردن به واجبات و ترک محرمات) و گسترش دین در جامعه، از یک طرف مردم را از سطح متدین ادعایی به سطح متدین واقعی نزدیک میسازد. از اینرو، در سرشت آنان پذیرش ولی و امام را ولو ناخودآگاه نهادینه میکند و از گفتار به باور میکشاند و تلاش برای رسیدن به آن زمان را دوچندان مینماید[۳].
از این معنا، دو برداشت مختلف میتوان داشت:
مهیا بودن و آمادگی برای ظهور، بدون اینکه به تأثیرگذاری این آمادگی در ظهورمعتقد باشیم؛ یعنی وقتی از زمینهسازی ظهور سخن میگوییم، مقصودمان آمادگی برای ظهور از نظر معرفتی، اخلاقی، رفتاری و مهیا بودن برای پذیرش امر معصوم است؛ بهگونهای که اگر امامظهور نماید، از ناحیه افراد یا جامعه زمینهساز، هیچ خطر یا کاستی برای آن حضرت وجود نداشته باشد و زمینهسازان، پذیرای ولایتمعصوم شوند. در عین حال، در پسزمینه ذهنمان به این نکته توجه داریم که این آمادگی، هیچ نقشی در ظهور امام ندارد؛ مانند اینکه پدری همه لوازم موردنیاز نوزادی را که در راه دارد فراهم کرده و از همه جهت برای تولد او آماده شده است و یا مانند کشاورزی که زمین را شخم زده و مسطح کرده و بذر را پاشیده و منتظر بارش باران است. بیشک این کارهاآمادگی است، اما این آمادگی در تولدفرزند و بارش باران کمترین تأثیری ندارد. کسانی که از زمینهسازی سخن میگویند، ممکن است از زمینهسازی، چنین معنایی را اراده کرده باشند. البته به نظر میرسد، اگر از این معنا با واژه آمادگی تعبیر شود، مناسبتر از واژه زمینهسازی باشد؛ زیرا زمینهسازی به معنای مقدمهچینی و تهیه مقدمات است و با تهیه شدن مقدمات یک امر، تحقق آن نزدیکتر و در دسترستر خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد واژه زمینهسازی، جایی به کار میرود که تحقق یک پدیده (زمینه) در تحقق پدیده دیگر (آنچه برایش زمینهسازی میشود) تأثیرگذار است[۴]. به عبارت دیگر زمینهسازی برای ظهور هرگز بدین معنا نیست که افراد با خواست خود و بدون توجه به مشیت الهی امر ظهور را جلو بیندازند و در آن تعجیل کنند، بلکه به معنای آماده کردن جامعه برای عصر ظهور است تا در هنگام ظهور دچار سرخوردگی نشوند. همانگونه که مردم در عصر دیگر ائمه (ع) در قبال امام حاضر وظایفی داشتند و تلاش میکردند به وظایف خویش به خوبی عمل کنند و حق اهل بیت (ع) را ادا کنند، در عصر غیبت نیز افزون بر تکالیف عمومی، در خصوص مسئلۀ غیبت وظایفی بر دوش دارند و باید گامهایی برای زمینهسازی ظهور بردارند. زمینهسازی به معنای شناختوظایف و انجام تکالیف و آماده شدن برای ظهور حضرت مهدی (ع) است؛ لذا لازم است به وظایفی که در زمان غیبت بر دوش ما گذاشته شده و از ما خواسته شده عمل کنیم تا در ظهور حضرت مهدی (ع) شتاب لازم البته با خواست و مشیت الهی پدید آید. در حقیقت میتوان گفت زمینهسازی برای ظهور و آمادگی برای آن، تحول مثبتی است که در جامعه ایجاد میشود و میتواند مصداقی از مصادیق تغییر در نفوسامت به حساب آید و چنین تغییری ممکن است موجب شود حال و وضع جامعه از حالت غیبت به حالت ظهور تبدیل شود؛ زیرا با ظهور امام مهدی (ع) حکومت جهانیعدل الهی برقرار میشود و استقرار چنین حکومتی بدون شک تغییری مثبت در امت است. خداوند با تأکید بر این سنت میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۵].[۶]
آمادگی و ایجاد مقدمات ظهور، با این ذهنیت که این آمادگی، در تحقق ظهور تأثیرگذار است و به تعجیل فرایند ظهور میانجامد. بنابراین وقتی کسی از زمینهسازی سخن میگوید، درصدد القای این معناست که زمینهسازی، انجام دادن رفتارها و رسیدن به ظرفیتهایی است که زمینه را برای ظهور مهیا میکند و تعجیل در ظهور را سبب میشود. به تعبیر دیگر، وقتی از ضرورتزمینهسازی سخن میگوید، مقصودش ضرورت تلاش در مسیری است که در تحقق ظهور تأثیر میگذارد و آن را سرعت میدهد و اهمال در برابر آن، باعث تأخیر ظهور میشود[۷]. اساساً مسألۀ زمینهسازی و تلاش برای رفع موانع ظهور، در متن معنا و ماهیت انتظار نهفته است و واژۀ انتظار، خود گویای حضور عینی و تلاش عملی برای تغییر وضع موجود با هدف بسترسازی یک تحول عظیم است؛ تحولی که به زمینهسازی و فراهم شدن شرایط، نیاز دارد. قوت و شدت چنین انتظاری نیز به میزان تمهیدات و دستمایههای لازم برای تحقق آنچه مورد انتظار است، وابسته خواهند بود. از این نظر، انتظار ظهور، همچنان که از لحاظ معنا و مفهوم، با عمل، تلازم دارد، در عرصههای سیاسی و اجتماعی نیز، بحث انتظار، با مسألۀ زمینهسازی و تلاش برای فراهم کردن مقدمات حکوت مهدوی، کاملا عجین شده است، به گونهای که سخن از انتظار و آرزوی رسیدن به آرمانظهور، بدون توجه به مسألۀ زمینهسازی و بررسی عوامل بسترساز رخداد ظهور، بیثمر و بیمعنا خواهند بود[۸].
یکی دیگر از شرایط بسیار مهم برای تحقق و پیروزی یک قیام و انقلاب، پذیرش مردمی است. باید مردم آن را بخواهند و بپذیرند، در غیر این صورت، اگر بهترین برنامه را برگزیده و شخص منتخب خداوند با یارانی بینظیر و از جان گذشته بخواهند در جامعه پیاده کنند، ولی مردم آن را پذیرا نباشند، قطعاً به انجام نخواهد رسید. پذیرش مردمی، زمانی قابل اعتماد بوده و رهبر میتواند به آن تکیه کند که اعلام آمادگی مردم، واقعی و بر اساس نیاز و معرفت باشد، نه از روی احساسات. به عبارت دیگر، مردم باید به اندازه ای از رشد و آگاهی برسند که درک کنند ایدهها و ایسمهای بشری و ساختۀ اندیشه و فکر محدود انسانها، و حکومتهایی که بر پایۀ این ایدئولوژیها به وجود میآیند نمیتوانند بشر را از این گرداب تباهینجات دهند؛ بلکه تنها در سایه حکومت و حاکمیت مرد آسمانی و پیشوای عادلالهی، انسانها میتوانند طعم زندگی خوب انسانی را به دست آورند[۱۵].
ما هر قدر خوشبین و امیدوار باشیم، باید بدانیم رسیدن به مرحلهای از تاریخ که در آن همۀ انسانها زیر یک پرچم گرد آیند و کشمکشها و بازیهای خطرناک سیاسی و استعمارگری از بین برود، احتیاج به آمادگیهای عمومی دارد، گرچه به جهت تحولها و دگرگونیهایی که به سرعت در عصر اخیر پدید آمده نباید آن را دور بدانیم، ولی در هر حال برای اینکه دنیا چنان حکومتی را پذیرا گردد احتیاج به آمادگیهایی از قبیل موارد ذیل است: آمادگی فکری و فرهنگی، آمادگیاجتماعی، آمادگیهای تکنولوژی و ارتباطی و آمادگی نظامی[۱۶].