یکی از ارکان مهم و اساسی که منتظران باید آن را جز وظایفشان قرار دهند، اعتقاد داشتن برای وضع مطلوب در آینده است، چرا که اعتقاد به وضع مطلوب در آینده با انتظار و آینده نگریِ مثبت رابطهای اصولی دارد، زیرا کسانی که اعتقادی به به بهبودی وضع جهان ندارند نمیتوانند انتظار روزهای خوش و نورانی را بکشند اما آنان که این اعتقاد دارند دارند به طور قطع انتظار آن روزها را میکشند[۱].
اینکه میبینیم اسلام با یأسمبارزه کرده و آن را در حکمکفر قرار داده، برای همین نکته است که جوامع اسلامی را از شکستهای درونی و معنوی و روحی و شکستهای بیرونی و پیامدهای ویرانگر آن نجات دهد و امید، آرزو، آرمان خواهی و انتظارگرایی را در دلانسانها زنده کند اسلام به ما میآموزد که در برابر حوادث، فشارها و کجرویها نباید مأیوس گشت چنانکه امام علی(ع) فرمود[۲]: «"قَتَلَ الْقُنُوطُ صَاحِبَهُ"»یأس، مأیوس را میکشد[۳].
بنابراین منتظرِ معتقد به آیندۀ روشن، شایسته نیست در برابر فشار حوادث و رویدادهای غیرانسانی و فاسدتاریخسکوت کند و از هر تحولی، مایوس شود و فکرکند تیرگیها، پلیدیها، ظلمها، ستمها، فقرها، نادانیها و نابسامانیها و... دایمی و زوال ناپذیرند و هرگونه تلاش و کوششی برای تغییر راه زندگی را بیهوده و بیفایده ببیند؛ بلکه براساس وظیفه ای که بر عهده اش است یعنی اعتقاد به آینده ای مطلوب، باید به نویدهای الهی چشم بدوزد و بداند تمامی کژیها و کاستیها، ظلمها و ستمها، فقرها و گرسنگیها، کفرها و گمراهیها، جهلها و نادانیها سرانجام پایان میپذیرد و علل و عوامل آن از بین میرود و حق مطلق بر جهانحاکم گشته و روشنایی بر تیرگی غلبه خواهد کرد و زنجیرها ظلم پاره میشود و محرومیتها به پایان میرسد[۴].
اما آیا امید داشتن به آینده ای مطلوب همان اعتقاد به آیندۀ مطلوب است[۱۰]. در جواب باید گفت علاقه داشتن به وضع مطلوب، غیر از اعتقاد به آیندۀ مطلوب است، این علاقه، هر چند میتواند اثر آن اعتقاد باشد، اما خودش فی نفسه حقیقت دیگری دارد زیرا باعث میشود اعتقادانسان لذتبخش شود. در واقع میتوان گفت وقتی یک عقیده، به عرصۀ علاقه راه پیدا میکند، مانند خونی که از قلب در همۀ رگها جاری میشود، حیاتبخش خواهد شد و انسان با تمام وجود گرمای آن را احساس خواهد کرد[۱۱].
البته ممکن است در بعضی اوقات این حیات بخشی تبدیل به ممات بخشی شود چرا که گاهی ممکن است اعتقاد درونی شخص ناثواب باشد در این صورت امید و آرزویی که زادۀ همین اعتقاد است فاسد و بی اثر میشود، زیرا رابطۀ بین اعتقاد و امید یک رابطۀ درونی است و امید و آرزوی هر شخص براساس اعتقاداتش بسته میشود[۱۲].
در واقع آرزوهای هر انسان، ارتباط مستقیمی با روح و اعتقادات شخص دارد و به خوبی نشانگر عالم درون او میباشد، تا آنجا که یکی از بهترین راههای شناختاعتقادات هر فرد، شناخت آرزوهای اوست. حال و هوای هر کس را میتوان از روی آرزوهایش تشخیص داد[۱۳].
نکته ای که در اینجا قابل ذکر است این است، آیا اعتقاد، زادۀ علاقه و آرزوهاست یا علائق، زاده اعتقادات؟ در جواب میتوان گفت فرقی نمیکند اعتقاد را مقدمۀ علائق بدانیم، که در این صورت اعتقاد فرع خواهد بود و علائق اصل میشود؛ یا اینکه عقیده را اصل بدانیم و علائق را میوۀ آن قلمداد کنیم، که در این صورت تا آن عقیده خود را به این نتیجه نرساند، استحکام نخواهد یافت[۱۴]. در واقع اگر حادثهای و امری محبوبانسان باشد، مطلوب او نیز قرار خواهد گرفت و اگر چیزی مطلوب او شد، تمامی تلاشها و فعالیتهای وی در راستای رسیدن به آن مطلوب صورت خواهد گرفت، لذا محبوبیت امر فرج و انتظار، انسان را به یک منتظر واقعی و یک مصلحدلسوز و یک عاشق بیقرار تبدیل میکند[۱۵].
اساساً یکی از راههای اثبات وجود یک اعتقاد در دلانسان، همین انتظار است، یعنی با توجه به اینکه ممکن است انسان خود را فریب دهد و علیغم بیاعتقادی، خود را معتقد بداند، اگر بخواهد میزاناعتقاد خود را دریابد، باید به محبت حاصل از آن اعتقاد نگاه کند. اشتیاق هم ثمرۀ محبت است و هر دو از ثمرات ایمان محسوب میشوند و از چنان جایگاه ارزشمندی در منظومۀ حقایق معنوی برخوردار هستند که امام رضا(ع) میفرمایند: «کسی که خدا را یاد کند ولی مشتاق ملاقاتش نباشد، خودش را مسخره کرده است».[۱۶] یعنی در اثر یاد خدا، طبیعتاً باید به این اشتیاق برسد و الا معلوم میشود در جایی از این مسیر درست عمل نکرده و یا خود را فریب داده است[۱۷].
باید توجه داشت، شکل گیری این رکن و وظیفۀ اساسی شکل گیری ساده ای نیست و احتیاج به مؤلفههایی دارد، مانند:
اعتقادمنتظر برای آینده مطلوب؛ باید همراه با باور قلبی باشد، چرا که باور قلبی، امید به آینده ای روشن را به منتظر نوید میدهد[۱۸]. در شرایط سختی که همه چیز، انسان را به یأسدعوت میکند، امید داشتن، ناشی از یک باور قلبی میتواند ما را به آیندۀ مطلوب امیدوار کند، به بیان دیگر بعد از اینکه ما به وضع موجود معترض شدیم و تصور درستی هم نسبت به وضع مطلوب پیدا کردیم، حالا باید به وقوع آن وضع مطلوب باور قلبی داشته باشیم تا بتوانیم به وسیلۀ این باور قلبی به سمت آینده مطلوب کشانده شویم[۱۹].
بنابراین شخص منتظر، حالتی سازنده، فعال، پویا و تأثیرگذار دارد، وضعیت ظالمانه موجود را تاب نمیآورد و تلاش میکند تا زمینههای اجتماعی و فرهنگی برای ظهور امام عصر را آماده کند. او نه تنها از منظر ویژگیهای فردی، خود را شخصی آماده برای عصر ظهورتربیت میکند، بلکه از منظر دانش و مهارتهای اداری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگیتوانایی اداره جامعۀ مهدوی را دارد[۲۲].
به بیان دیگر انتظار فرج مسئولانه، به معنای باور داشتن به اهداف جامعۀ مهدوی است، منتظرمسئول، در محدودۀ قدرت و عمل خویش، تلاش در برپایی جامعهای مطابق با معیارهای مهدوی را وظیفه خویش میداند. منتظرِ مسئولاعتقاد دارد عدالت فراگیر و آینده ای روشن تنها در سایۀ دولت مهدوی به وجود میآید، از این رو، آمادهسازی زمینههای ورود به آن دوره و اعتقاد به آینده ای روشن را وظیفۀ خود میداند چنانکه امام صادق(ع) به این انتظار مسئولانه که همراه اعتقاد به آینده است اشاره کرده و فرموده است[۲۳]: «"لِیُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ اَلْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً"»[۲۴]
بنابراین باتوجه به این که اعتقاد به وضع مطلوب از ارکان انتظار است میتواند اینچنین نتیجه گرفت که اعتقاد به وضع مطلوب از وظایف منتظران نیز است، چرا که اعتقاد به آینده مطلوب با انتظار و آینده نگریِ مثبت رابطهای اصولی دارد، زیرا کسانی که ناامید برای بهبودی وضع جهان هستند نمیتوانند انتظار روزهای خوش و نورانی را بکشند اما آنان که امید به آیندۀ مطلوب دارند به طور قطع انتظار آن روزها را میکشند[۲۶].
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۷۶-۸۴؛ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۶۴؛ احمدی، علی اصغر، شیوههای ایجاد انس در کودکان نوجوانان و جوانان با وجود مبارک امام زمان، گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم، ص ۱۴۹-۱۵۳.
↑ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۷۶-۸۴؛ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۶۴؛ احمدی، علی اصغر، شیوههای ایجاد انس در کودکان نوجوانان و جوانان با وجود مبارک امام زمان، گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم، ص ۱۴۹-۱۵۳.