بحث:تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)
پاسخ تفصیلی
معناشناسی غیب و علم غیب
غیب در لغت[۱] به امری که از حس پوشیده باشد، اطلاق شده است و در اصطلاح مراد هر آن چیزی است که تحت حس و درک آدمی قرار ندارد، به همین جهت شناخت آن بدون کمک گرفتن از اسباب غیر عادی ممکن نیست مانند خدای سبحان و برخی از نشانههای او مانند وحی، فرشتگان و رستاخیز که همه آنها از حواس ما غایباند و مراد از علم غیب، آگاهی از چیزهایی است که بیرون از دید و حواس ظاهری قرار دارند، خواه مربوط به حوادث کنونی باشد و یا آینده، بهعبارت دیگر علم غیب، علم غیر عادی و خدادادی است، نه دانشهایی که از راه دلایل و حواس ظاهری و فنون اکتسابی به دست میآیند[۲].
مراتب و درجات غیب در قرآن و روایات
قرآن کریم در آیات متعددی پیرامون علم غیب سخن گفته است. دسته ای از آیات، غیب را تنها مختص خدای متعال و در اختیار او میدانند، مانند: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾[۳] و ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ﴾[۴] و دستهای دیگر به امکان آگاهی برگزیدگان و اولیای مورد رضای الهی از غیب اشاره دارند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۵]. از تامل در این آیات روشن میشود علم غیب مراتب و درجاتی دارد که بخشی از آن تنها در اختیار خداوند است و هیچ کس را به آگاهی از آن راهی نیست و بخشی دیگر غیبی است که خدای متعال آنرا به بندگان برگزیده خود آن هم بر اساس شرایط و موقعیت هر فرد تعلیم داده است[۶]. در روایات نیز به این تفاضل اشاره شده است. به عنوان نمونه امام صادق(ع) فرمودند: «همه ما در اطاعت و امر امامت یک حکم داریم و بعضی از ما از برخی دیگر داناترند»[۷].
تفاوت اصلی علم غیب خدا و معصوم
استقلالی و تبعی بودن
همۀ انبیاء و اولیاء و مؤمنان طبق تصریح قرآن مجید دارای علم غیب هستند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۸]، لکن تفاوتهای فراوانی بین علم غیب خداوند و علم غیب معصوم وجود دارد، به گونهایی که مجالی برای توهم اتحاد بین دو علم وجود ندارد. بشر با محدودیتهایی روبروست که او را از دسترسی به خیلی از علوم باز میدارد، اما علم خداوند به غیب، با یکتاییِ مخصوص به ذات او همراه است[۹].
هیچ یک از صاحبنظرانی که معتقدند علم امام قابل تعمیم است، نگفتهاند علم امام همچون علم خداوند است و هرچه خدا میداند، آنها نیز به همان کمیت و کیفیت آگاهی دارند، بلکه همگی تصریح دارند بر اینکه، از جهات گوناگون بین علم الهی با علم معصوم(ع) تفاوت وجود دارد و لذا علم معصوم را نمیتوان شریک علم خداوند قرار داد، بلکه در طول علم خداوند و با اذن اوست. به عبارتی دیگر همۀ علوم و از جمله علم غیب مختص به خداست: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾[۱۰] و هیچکس و هیچ موجودی را در آن راه نیست، لکن بالاستقلال و بالاصالة و تمام علومی که از جانب خدا به غیر عنایت شده است افاضه از ناحیۀ او بوده و تمام موجودات هر یک در حدّ خود و به نوبۀ خود دارای علم هستند، اما به صورت تبعی و اعطاء خداوند[۱۱].
بنابراین تفاوت اصلی علم غیب معصوم با خداوند در این است که علم غیب خداوند ذاتی و علت برای معلومات است، ولی علم غیب معصوم ناشی از تعلیم و اعطای الهی است. به عبارتی دیگر علم خدا عین ذات اوست اما علم امام زائد بر ذات و اکتسابی است[۱۲].
دانشمندان شیعی هم بر این نکته تاکید کردهاند که تفاوت اصلی میان علم غیب خداوند و امام در ذاتی و تبعی بودن آن است؛ مثلاً مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان میگوید: "من یک نفر از علماء شیعه سراغ ندارم که به جز خدای تعالی کسی را عالم به غیبِ ذاتی بداند، زیرا علم غیب مخصوص آن خدایی است که به علم ذاتی، همه معلومات را میداند و این صفت قدیم خدای سبحان است که عالم به ذات است. هیچ یک از خلق او در این علم با وی شریک نیست و کسی که چنین عقیدهای داشته باشد از ملت اسلام خارج است اما آنچه از اخبار غیبی از شیعه و سنی از امیرالمؤمنین(ع) نقل کردهاند (...) همگی خبرهایی است که از پیامبر(ص) به آنها رسیده است و پیامبر(ص) را نیز خداوند متعال بر آن مطلع ساخته است" و یا شریف لاهیجی در تفسیر خود مینویسد: "علم آنچه غایب است در آسمانها و زمین یعنی علم به امور غائبه که مستفاد از غیر نشود، مخصوص جناب الهی است و اما اخبار ائمه(ع) به امور مخفی و غیبی آن علمی است که از حضرت رسالت(ص) که منبع وحی است استفاده کردهاند"[۱۳]. همچنین علامۀ امینی در کتاب الغدیر مینویسند: "انبیاء و اولیاء همه به نص قرآنی غیب را میدانند و برای هر یک سهمی مخصوص است، علم آنها عارضی است نه ذاتی"[۱۴].
ابن میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه[۱۵] تصریح میکند، منظور از علم غیبی که جز خدا نمیداند، علم غیبی است بدون تعلیم و آموختن و علم غیب بدون تعلیم، به خدا اختصاص دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند، به تعلیم الهی بوده است. مراد ما از علم غیبی که آن را برای ائمه(ع) نفی میکنیم، علمی است بدون واسطه و اسباب، ذاتی و نه مستفاد و این فقط مخصوص خداست[۱۶].
تفاوتهای دیگر
علاوه بر تفاوت ذکر شده، برخی تفاوتهای دیگری هم میان این دو علم غیب وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
- علم خدا ازلی است، اما علم امام مسبوق به عدم است[۱۷].
- علم خدا لایتناهی و غیر محدود است، اما علم امام متناهی و محدود است.
- علم خدا از خودش است و موهوبی نیست اما علم پیامبر و امام موهوبی و از جانب خداوند است[۱۸].
- علم خدا متحاج به توجه نیست ولی علم پیامبر و امامان(ع) محتاج به توجه است[۱۹].
- علم خدا به زمان و مکان و حالت خاصی منحصر نمیشود، زیرا علم او ذاتی است و نه اکتسابی و ذات خدا زمان و مکان نداشته و با تغییر حالتها و رویدادها تغییر نمیکند.[۲۰].
- علم خدا غیر مخلوق و علم خلق مخلوق است.
- علم خدا غیر مقدور و علم خلق مقدور و مغلوب است.
- علم خدا واجب البقاء و علم خلق جایز الفناست.
- در علم خدا تغییر ممتنع، ولی در علم خلق تبدّل ممکن است[۲۱].
- علم خدا قدیم و سابق بر معلومات است اما علم امام موهبتی از جانب خداست و هر لحظه در حال افزایش، لذا علم ایشان حادث و بعد از معلومات است[۲۲].
- علم غیب خداوند مطلق بوده و او به تمام اشیاء علم دارد و برای آن حد و مرزی نیست. خداوند متعال جهان و آنچه در آن روی داده و روی خواهد داد را میداند، خواه جزئی باشد یا کلی، مادی باشد یا معنوی، به خلاف علم غیر خدا که اولا ذاتی و استقلالی نیست بلکه عرضی، اکتسابی و تعلیمی است، ثانیا ازلی و ابدی نیست، ثالثا محدود به تعلیم الهی است و نه نامحدود، رابعا مطلق نیست و دارای حد و مرز است. در این صورت اعتقاد به برخورداری غیرخدا، پیامبر باشد یا امام، از غیب با توجه به آنچه گفته شد، مستلزم شرک نخواهد بود[۲۳].
دو نکته
- باید توجه داشت برای خداوند غیب و شهادتی مطرح نیست، بلکه همه هستی در محضر اوست: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾[۲۴] و در مقایسه با مخلوقات، برای خداوند علم غیب متصور است، در حالی که برای معصومان(ع) غیب و شهادت مطرح است و لذاست که معصوم در عمل کردن به علم غیب و دسترسی به آن محتاج به اجازه خداوند متعال است. اساساً مقایسۀ میان علم خداوند با ویژگیهای منحصر به خود با علم امام غلط است و به عبارتی تفاوت این دو، تفاوت نامتناهی با متناهی است[۲۵].
- وجود فرقهای اساسی میان علم غیب الهی با علم غیب معصوم، زمینۀ هر گونه غلو و شرک را برطرف میسازد، چنانکه مسلّم است داشتن وجود و اوصاف و برخی مقامات که به اذن الهی مستند به خالقیت الهی و در طول قدرت الهی باشد، هیچگونه شرک و غلوی محسوب نمیشود[۲۶].
پانویس
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۶۱۶؛ فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص ۴۵۴؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱، ص ۶۵۴ و طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۱۲۱ و....
- ↑ ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۵، ص ۸۰؛ شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص ۱۱۹؛ سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج ۳، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۴.
- ↑ «و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى] آن را نمىداند» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ «و مىگويند: چرا معجزهاى از جانب پروردگارش بر او نازل نمىشود؟ بگو: «غيب فقط به خدا اختصاص دارد. پس منتظر باشيد كه من هم با شما از منتظرانم.» سوره یونس، آیه ۲۰.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
- ↑ ر.ک: هاشمی، سیدعلی، مکاتبۀ اختصاصی با دانشنامۀ مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران پایگاه پرسمان قرآنی
- ↑ ر.ک: هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
- ↑ ر.ک: نجفی لاری، سیدعبدالحسین، المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته، ص ۲۹؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمدتقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸.
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ ر.ک: حسینی طهرانی، سیدمحمد حسین، امامشناسی، ج ۱۲، ص ۲۲۴؛ بهدار، محمدرضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص ۴۶؛ دیاری بیدگلی، محمدتقی، قاسمی، حسین، نیری، عصمت، بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی؛ عرفانی، محمدنظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۲۱۴؛ پارسانسب، گل افشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها)، ص ۴۲ و ۴۳.
- ↑ ر.ک: برنجکار، رضا، دومین دورۀ مدرسۀ تابستانی کلام امامیه، پایگاه مطالعات کلام امامیه؛ لقمانی، احمد، شبههزدایی از قیام امام حسین(ع)، فصلنامۀ فرهنگ کوثر، ش ۵۲، ص ۶۶ و ۶۷؛ موسوی، سیدامین، گسترۀ علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۹۰؛ نقوی، سیدانیس الحسن، علم غیب ائمۀ معصومین(ع)، ص ۴۵ ـ ۵۰.
- ↑ تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۴۸۹.
- ↑ ر.ک: نقوی، سیدانیس الحسن، علم غیب ائمۀ معصومین(ع)، ص ۴۵ ـ ۵۰.
- ↑ ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۱۴۰.
- ↑ ر.ک: بهدار، محمدرضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص ۴۶.
- ↑ ر.ک: قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، بررسیهای اسلامی؛ نقوی، سیدنسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص ۱۰؛ رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص ۶۷ تا ۷۲؛ شاکر، محمدتقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص ۱۳۸ ـ ۱۴۱؛ موسوی، سیدعلی، تبیین و بررسی گسترۀ علم امام از دیدگاه علامۀ طباطبایی و امام خمینی(ره)، ص ۸۸.
- ↑ ر.ک: نقوی، سیدنسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص ۱۰.
- ↑ ر.ک: قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، بررسیهای اسلامی؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، گفتمان مهدویت؛ نقوی، سیدنسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص ۱۰.
- ↑ ر.ک: مغنیه، محمد جواد، تفسیر کاشف، ج۳، ص٣١۴؛ مظفر، محمد حسین، علم الامام، ص۲۸؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸؛ هاشمی، سید علی، مکاتبۀ اختصاصی با دانشنامۀ مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران ماهنامه پرسمان، چند پاسخ درباره چگونگی علم امام، ماهنامه پرسمان، ش۲۵، ص۴
- ↑ ر.ک: رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص ۶۷ تا ۷۲.
- ↑ ر.ک: موسوی، سیدامین، گسترۀ علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۹۰؛ موسوی حصینی، سیدعبدالرحیم، آگاهی امامان از غیب، ص ۴۱ و ۴۲؛ رنجبر، جواد، کنکاشی در کیفیت و سچشمههای علم امام؛ برنجکار، رضا، دومین دورۀ مدرسۀ تابستانی کلام امامیه، پایگاه مطالعات کلام امامیه.
- ↑ ر.ک: برنجکار، رضا، دومین دورۀ مدرسۀ تابستانی کلام امامیه، پایگاه مطالعات کلام امامیه؛ نادم، محمدحسن، افتخاری، سیدابراهیم، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، فصلنامۀ شعه پژوهی، ش ۲، ص ۶۷؛ بشارتی، علی محمد، رضوان معارف، ص ۷۱.
- ↑ «دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ٧٣ و....
- ↑ ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ص ۱۰۸ و ۱۱۴؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، مرزبان وحی و خرد، ص ۳۳۳؛ نوری همدانی، حسین، خوارج از دیدگاه نهج البلاغه؛ عرفانی، محمدنظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۲۱۴.
- ↑ ر.ک: عرفانی، محمدنظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۲۱۴.
در بحث بماند
در پایان نامه علم غیب پیامبر و ائمه
فرق های علم خداوند و پیامبر و ائمه صلواتالله علیهم 1. علم خدا از خودش است و موهوبی نیست و علم پیامبر و ائمه صلواتالله علیهم موهوبی و از جانب خداوند است. 2. علم خدا عین ذات است علم پیامبر و ائمه صلواتالله علیهم زائد بر ذات است. 3. علم خداوند ازلی است علم پیامبر و ائمه صلواتالله علیهم در ازل نبوده و مسبوق به عدم است. 4. علم خدا متحاج به توجه نیست علم پیامبر و ائمه صلواتالله علیهم محتاج به توجه است. 5. علم خداوند نامحدود است و علم پیامبر و ائمه صلواتالله علیهم محدود است.
ص10
در بحث بماند
هیچ موجودی در عالم امکان نیست مگر اینکه اشیا نسبت به او تقسیم میشوند به غیب و شهادت،مگر خداوند متعال که همه چیز در نزد او شهادت است زیرا هیچ غیبی از ذات او غایب تر نیست و آن هم نزد او معلوم است؛به همین دلیل در آیات میفرماید: ((حج ۱۷)) و ((فصلت ۵۴)) و این اوصاف بر غیر خداوند متعال صدق نمیکند. (ک.ح)
در بحث بماند
عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (سوره جن 26 و 27)
از عبارات آیه چنین بر می آید که :غیب را بر برخی پیامبر آشکار می کنند و نه اینکه علم غیب را به آنها اعطا کنند. در مفردات راغب "یظهر" به معنی اطلاع یافتن از چیزی معنی شده است. و مشخص است که اطلاع داشتن از چیزی با عالم بودن به آن متفاوت است. علم غیب به معنی عالم بودن به اسرار و روابط بین پدیده های پشت پردة عالم است که جز خداوند کسی دیگری نمی داند، اما ممکن است برخی انسانها بعضی اشیاء و موجودات پشت پرده را ببینند یا از برخی حوادث آینده خبر دار شوند. اما با این اخبار نمیتوانند تأثیری در امور داشته باشند. یا با علم غیب چیزی را تغییر دهند. به عنوان مثال همه اطلاع داریم که داروی پنیسیلین باعث خشک شدن چرکهای داخل بدن میشود اما نمیدانیم که با چه متابولیسمی و چگونه؛ بنابراین نمیتوانیم آن را تجویز کنیم یا نهی کنیم یا تغییری در خواص آن به وجود بیاوریم. اما یک پزشک با علم به روابط و خواص آن میتواند با این ابزار کارهای زیادی انجام دهد. مانند این مثال اخبار بسیاری هرروز از علوم مختلف به ما میرسد و ما از آنها اطلاع پیدا میکنیم اما به آنها علم نداریم و از آنها نمیتوانیم استفادة خاصی بکنیم.
در بسیاری از روایات و داستانها میشنویم که ائمه از برخی حوادث آینده خبر میدادند. یا برخی علوم را که در آن روزگار کسی نمیدانست می دانستند، و یا به مقتضای هر سوالی بدون مطالعه و تحقیق فیالمجلس جواب را میدانستند به طوری که عالمترین عالمان بودند. پس آیا این علم به واسطه ی عالم بودن آنها به علم غیب بوده است؟
بخشی از این سوال همان است که در بالا پاسخ دادیم که گه گاه طومار علم غیب در مقابل ائمه باز میشده است و آنها به برخی از مسائل آینده آگاه میشدهاند. با این حال در قطعی بودن این حوادث که در آن زمان به ائمه نشان میدادند هنوز میتوان تردید کرد. زیرا ممکن بود این حوادث تغییر کند به همین دلیل نیز ائمه سعی میکردند با ادعیه یا سفارشات یا حرکتهای خود و آگاه کردن دوستان خود این حوادث را تغییر دهند.
اما چرا اگر ایشان صاحب علم غیب نبودند، بر بسیاری از علومی که دیگران در آن زمان خبر نداشتند بدون مطالعه و تحقیق مشرف بودند.
پاسخ؛ وجود علم لدنی در نفس ائمه و پیامبران است.
پیامبر و ائمه به واسطه ی وظیفه خود که رهبری مادی و معنوی بشر و تزکیه و تعلیم آنها بوده است باید به برخی علوم مسلط باشند. به عنوان مثال اگر عالَم را به یک مدرسه ی بزرگ تشبیه کنیم که کاملاً مجهز به دوربینها و بایگانی الکترونیکی چندرسانه ای قوی میباشد، مدیر مدرسه حتماً با ابزار خود میتواند از تمامی جزئیات و تمامی قسمتهای مدرسه در تمامی زمانهای گذشته آگاه شود. فقط کافی است بخواهد و پشت نمایشگر خود بنشیند و کنترل اطلاعات را بهدست بگیرد.
این مدیر اگر بخواهد به خوبی دانشآموزان را هدایت کند و تعلیم دهد و از انحراف آنها جلوگیری کند باید به این ابزار مجهز باشد تا بداند که کدام شاگردش حرکت رو به جلو و موفقی داشته و کدام شاگرد رو به عقب حرکت میکند. ضمناً چون مدیر مدرسه وقت کافی برای دیدن جزئیات رفتار هرکدام از هزاران دانش آموز خود را ندارد از طریق ابزاری برای او نمودارها و اطلاعات کاملی تهیه میکنند و با توجه به علوم روانشناسی، پزشکی، رفتاری و سایر علوم، این دادهها را تحلیل میکنند ودر اختیار او میگذارند تا بتواند مدیریت مدرسه را درست به عهده بگیرد و حرکت دهد.
گرچه این مثال از برخی ابعاد ما را از مطلب دور میکند اما در برخی ابعاد که مربوط به دامنة وسیع علم و آگاهی ائمه و لزوم آن برای هدایت اجتماع بشری در کلان و خرد میباشد، ما را به مطلب نزدیک میکند. اگر امامی مانند امام موسی کاظم(ع) که سالها در زندانهای مخوف عباسی روزگار میگذرانند به این ابزار مسلط نباشد چگونه میتواند هدایت مادی و معنوی جامعه را به دوش بگیرد و حرکتهایی در جهت تنظیم آن ایجاد کند؛ یا اگر امام حسین(ع) براساس دادههای تحلیل شدة در دسترس خود به نتیجة قطعی نرسیده بود که یک قیام خونین نیاز است تا جامعه تنظیم شود، به آن خوبی و به آن زیبایی نمیتوانست در موقع مناسب و با شکل مناسب جامعه را برای قرنها تنظیم کند.
ابوعبدالله صادق(ع) گفت: ذات الله را دو گونه علم است: گونهای پنهان شده در خزانه ی غیب که جز الله بر آن واقف نباشد. تغییر در سرنوشتها براساس همین علم پنهان رخ میدهد. گونه ی دوم علمی است که در اختیار فرشتگان و رسولان الهی قرار داده است ما نیز از گونة دوم باخبریم (گزیده کافی حدیث 58)
ابوعبدالله صادق (ع) گفت: همانا خداوند تبارک و تعالی یکتا است. و یکتایی ویژه ی اوست در فرمانروایی خود یکی وتنها است از آنها پس جمعی را آفریده و بر فرمان خود گماشت. ما از آن جمع هستیم. ماییم حجت خدا در میان بندگانش ماییم گنجواران خدا بردانشش.(گزیده کافی حدیث 82)
ابوجعفر باقر (ع) فرمود: حتماًکه خدا را دو گونه علم است: علمی منتشر و علمی پنهان. علم منتشر در اختیار فرشتگان و رسول است و آنچه فرشتگان و رسولان میدانند ما نیز میدانیم و علم پنهان همان علمی است که تنها در نزد خداست و مادر (یعنی سرچشمة) همه ی علوم است که چون بر صفحه ی دفتر آفرینش ثبت و ظاهر شود و به وسیله ی فرشتگان و رسولان جامه ی عمل میپوشد (گزیدة کافی حدیث 90)
استاد بهبودی در شرح این احادیث میفرماید: حقیقت علم، همان نوامیس طبیعت است این نوامیس و این عوامل برخی برای فرشتگان و رسولان، و شمهای برای افراد بشر مکشوف شده است که آن را علم منتشر میخوانیم و آن قسمت که برای هیچ کس مکشوف نشده و در نزد الله است علم پنهان میخوانیم.
پس علومی که نزد ائمه است همگی از جنس علم غیب نیست زیرا علم غیب الهی چنانچه به دست یکی از افراد بشر برسد دیگر علم غیب نیست. اما محققاً ائمه از علوم دیگری بهرهمندند که دیگر افراد بشر به آن دسترسی ندارند که این به مقتضای مقام ولایت و امامت آنها است و آن را علم لدنی مینامیم. البته بعید نیست که با پیشرفت دانش بشری بسیاری از این علوم به دست بشر برسد. چنانکه بسیاری از علومی که ائمه از آن برخودار بودند و در اختیار شاگردان خاص خود گذاشته بودند اکنون با پیشرفت علم به دست تمامی اقشار بشر رسیده است اما در آن زمان منحصراًَ در اختیار ائمه بوده است.
لازم به ذکر است که از علم لدنی هم تعبیرات متفاوتی شده است. از جمله صوفیان آن را به علومی که از راه تصرف و ریاضت بهدست میآورند اطلاق میکنند که البته این معنا مدنظر نویسنده نیست.
این علوم همان علومی است که پیامبران و امامان نیاز دارند تا از طریق آنها بتوانند به مدیریت جوامع بپردازند و هدایت الهی را در تشریح و تکوین پیاده سازی نمایند و مردم را تعلیم و تزکیه دهند. که البته نمیتوان همة آنها را از راه تعلیم و تعلم، تجربه، کشف و شهود و... بهدست آورد و آنها منحصر در وجود مقدس ایشان بوده است.
همان طور که در مثال مدیر مدرسه ذکر شد. مدیر مدرسه میتواند از طریق ابزار و وسایلی که در اختیار دارد از جزئیات عملکرد تمامی دانشآموزان آگاه شود و یا در مجموع از روند پیشرفت تحصیلی آنان مطلع گردد. البته به دلیل محدودیت وقت و قوای ذهنی مدیر مدرسه ایشان نمیتواند هر هفته تمامی پروندههای دانشآموزان را برای تمامی اعمال و رفتارشان بازبینی کند اما میتواند گزارشهای تحلیلی را براساس کلاس، ردة سنی، پیشرفتهای علمی و... از طریق کارکنان مدرسه در اختیار او قرار می گیرد را ملاحظه کند و تحلیل درستی از اعمال دانش آموزان خود داشته باشد و در نتیجه میتواند برنامهریزی درستی برای امور مدرسه داشته باشد.
قاعدتاً اگر بپذیریم که پیامبران و ائمه مدیریت هدایت جوامع بشری را به عهده داشته و دارند، باید به این گونه اطلاعات در مورد تکتک افراد جامعه دسترسی داشته باشند.
وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (التوبه آیة 105)
«به اینان بگو: در کار نیک بکوشید تا رضای خدا را حاصل نمایید. به زودی خدا و رسول خدا با مؤمنان شاهد کردار شما خواهند بود و از آن پس شما را به سوی خدای دانای نهان و آشکار باز میگردانند و خدای دانا شما را به دستاوردتان با خبر و آگاه خواهد ساخت» (به نقل از معانی القرآن)
البته این گونه اطلاعات را نباید علم غیب دانست بلکه جزئ همان اطلاعات و علومند که ذکر شد. به چند دلیل:
1-اعمال دیگران را حتی اگر در خلوت باشد نه تنها خود فرد دیده است بلکه فرشتگان مأمور به ثبت و ضبط اعمال آنها را در جا ثبت کردهاند. که قابل رویت برای برخی فرشتگان و افراد خاص بشر نیز هست. پس این اطلاعات از نوع علوم غیبی که هیچ کس جز خداوند نمیداند نیست. بلکه اطلاعاتی است که به نظر خیلی طبیعی میآید که مدیر یک مجموعة تعلیم و تزکیة بشری باید داشته است.
همانطور که مدیریت یک مدرسه، بدون داشتن اطلاعات از اعمال و رفتار دانش آموزان، حتی در خانه، عملی نیست مدیریت بریک جامعه به قصد تزکیه و تعلیم افراد آن بدون داشتن این اطلاعات و علم تحلیل و تصمیمگیری در مورد آنها بیمعنی است.
2- اصولاً این اطلاعات از نوع علم نیست بلکه یک نوع اطلاعات است امام دانش تحلیل آن و اخذ بهترین تصمیم علمی است که خداوند به طور غیر اکتسابی به ائمه و پیامبران تعلیم میدهد.
3-اگر به عنوان مثال کسی مواردی از نوع نیات انجام برخی کارها در آینده را، از روی علم و نه حدس و گمان و پیشبینی بداند، به عنوان علم غیب خواهد بود. اما اگر عمل کسی را که در گذشته انجام شده است از طریق ملائکه موکل دریافت کند و به صورت اطلاعاتی مصور بداند به معنای دانستن علم غیب نیست.
نکتة دیگری که از این آیه لازم به ذکر است این است که نباید تصور کرد که ائمه و پیامبران تمامی کارهای همة انسانها را در طول روز یا ماه یا هفته مشاهده میکنند بلکه این مشاهده به طریقی مانند طرق آماری و تحلیل دادهها و... میباشد و یا نتایج آنها را از طریق پیامدهای این اعمال در طبیعت، جامعه و اشخاص دریافت می کنند و لزوماً به معنی دیدن تمام جزئیات اعمال نیست. زیرا در این صورت باید توانایی فکری فوقالعاده و فوق انسانی و فرا زمانی برای پیامبران و مؤمنان ذکر شده تصور کنیم زیرا با یک محاسبه ی ساده میتوان دید که اگر کسی بخواهد نامة اعمال یک میلیارد نفر انسان را ببیند به طوری که برای هرفرد فقط یک ثانیه اختصاص دهد که البته میدانیم ممکن است فقط برای گفتن نام برخی افراد بیش از این زمان مصرف شود، حدود 31 سال طول میکشد مشروط براینکه 24 ساعته بدون وقفه و بدون خوابیدن بخواهد این کار را انجام دهد. که البته این کار برای هیچ انسانی قابل انجام نیست. پس نوع دیدنی که در آیه ذکر شده است این طور نیست که پیامبر یا ائمه بخواهند مستقیماً نامة اعمال هرکدام از افراد را تکتک و جداگانه بررسی کنند. اما در هر لحظه این امکان را دارند که بنا به ضرورت آن را ببینند و این ابزاری است که خداوند در اختیار آنها قرار میدهد تا به خوبی بتوانند مدیریت هدایت جوامع بشری را به عهده بگیرند.
دارا بودن دانش بیشتر نسبت به سایر دانشمندان زمانه نیز نشانه ی عالم به غیب بودن نیست.
شکی نیست که ائمه و پیامبران دارای دانش بیشتری نسبت به عالمترین افراد زمانه ی خود بودند که آن را از راه تحصیلات بهدست نیاورده بودند. بلکه نوعی الهام قلبی آن دانش را در وجود آنها قرار داده است. اما نمیتوان گفت که این دانش علم غیب بوده است به عنوان مثال اگر کسی در 1400 سال پیش گفته باشد که زمین به دور خورشید میچرخد یا زمین گرد است به معنای علم غیب او نیست و یا اگر با کمک وحی و تعلیم جبرئیل در 8000 تا 000/10 سال پیش کشتی با استحکام فوقالعاده بسازد عالم غیب نیست و یا اگر مانند حضرت عیسی آنچه در خانههای مردم موجود است به آنها خبر دهد آنها را علم غیب نمیگوییم. از این نوع علوم که گاهی به عنوان معجزه در زمان آن پیامبر توسط ایشان استفاده میشده است گرچه خرق عادت و علمی فوقالعاده بوده است اما علم غیب نیست.