بحث:حضرت ایوب در قرآن
مقدمه
ایوب- ایوب (Gobe) به موجب نقل قاموس کتاب مقدس در لغت عبری به معنی بازگشت کننده است و در قرآن مجید نیز گویا این معنی مورد لحاظ باشد زیرا در سوره ص آیه ۴۳ ایوب را به وصف اوّاب موصوف ساخته است.
از ایوب در قرآن مجید چهار بار ذکری به میان آمده و در سوره نساء آیه ۱۸۶ و در سوره انعام آیه ۴۸ به ذکر نام وی در ردیف پیغمبران اکتفاء شده است. در سوره انبیاء آیتین ۸۳ و ۸۴ راجع به ایوب است و مفاد آن دو آیه چنین میباشد «ایوب را به یادآور هنگامی که پروردگار خود را ندا کرده گفت: پروردگارا مرا ضرّ و بدبختی فرا گرفته است و تو از همه مهربانها، مهربانتری. ما او را اجابت کردیم و خانواده او و مانند آنان را به او دادیم و وی را از اندوه بزرگ نجات بخشیدیم». در سوره صآیات چهل تا چهل و سه داستان ایوب کمی مفصلتر یاد شده است.
«ایوب با پروردگار خود مناجات کرد و گفت: شیطان مرا با رنج و عذاب مس کرده است. خداوند فرمود: پای بر زمین بکوب اینک آبی برای شستشو و نوشیدن خواهی داشت. از رحمت خود، خانواده او را به او بخشیدیم تا تذکری برای خردمندان باشد. ای ایوب دستهای چوب در دست بگیر و با آن بزن و سوگند خویش را مشکن. آری ما ایوب را شکیبا یافتیم او بنده نیک ما و بازگشت کننده به سوی ما بود». در مدراش رباح از آبتنی ایوب در چشمه «میریام Miriam» گفتگو شده است.
ایوب به موجب اسفار تورات - در میان اسفار عهد عتیق سفری شامل چهل و دو باب به نام سفر ایوب موجود است ولی در این سفر، ایوب در جمله پیغمبران به حساب نیامده است.
ایوب مردی متمکن و نیکوکار و دارای حشم و فرزندان بسیار بوده است و برخلاف اکثر ثروتمندان از جادۀ حق و عدالت منحرف نشده و کفران نعمت نکرده است.
شیطان بر سپاسگزاری او رشک برده و در حضور خدا سپاسگزاریش را نتیجه تنعم و بهرهمندی وانمود میکند و میگوید: اگر مال و منال از او گرفته شود، مسلما کفران خواهد ورزید. شیطان از خدا میخواهد که وی را بر مال ایوب تسلط بخشد. حق تعالی برای اثبات صبر و ثبات ایوب دعوت ابلیس را اجابت میکند و بالنتیجه اموال ایوب به کلی از دست او بیرون میرود ولی ایوب همچنان شاکر و سپاسگزار است.
ابلیس بار دیگر از خدا میخواهد که او را بر تن ایوب تسلط بخشد و دعوت او اجابت میشود. دمل از پای تا سر ایوب را فرا میگیرد و چندین سال بدین حال میماند. زوجهاش پیش او آمده میگوید: آیا هنوزهم به کمال ایمان خود باقی هستی؟ ایوب به زن پاسخ میدهد همچنان که نیکیها و نعمتهای او را پذیرفتهام باید سختیها و بلاهای او را به جان بپذیرم.
کار ایوب به جائی میرسد که اورا از ده میرانند و خاکسترنشین میشود، سه تن از یاران او به نام «الفیاذ و بلدوسوفر» با ایوب به مناظره میپردازند که ایوب به واسطه ارتکاب گناه دچار چنین مصیبت و بلا شده است ولی ایوب به ایشان ثابت میکند که همیشه گناه موجب ابتلاء نیست بلکه بسا است که مصیبت و بلا برای آزمودن بنده صالح مقرر میشود و بنده مقرب باید صبر و فضیلت خویش را به وسیله استقامت و پایداری در برابر مصائب و سختیها به منصه ظهور برساند. الیهو که جوانتر از سه شخص مذکور است به سخن میپردازد و پس از اشاره به این که عقل و حکمت با کثرت سن رابطهای ندارد، ایوب را سرزنش میکند که در ابراز عدالت و بیگناهی خویش افراط کرده است از جانب دیگر آن سه مرد را سرزنش میکند که مصیبت ایوب را ناشی از گناهکاری او میدانند. در آخر تمام نعمتهایی که از ایوب گرفته شده بود به او باز میگردد و او را هفت پسر نیرومند و سه دختر زیبا به هم میرسد. [۱]
داستان ایوب به موجب قصص اسلامی
نویسندگان قصص اسلامی تقریبا داستان ایوب را مطابق با سفر ایوب نقل کردهاند فقط روایت ایشان نسبت به سفر ایوب اضافات و اختلافاتی جزئی دارد بدین قرار:
- چون در قرآن مجید از دادن اهل ﴿وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ﴾[۲] ذکری رفته است قصاصان اسلامی گفتهاند که ابلیس بر اهل ایوب تسلط یافت و دیوارهای قصر را یک باره بر سر فرزندان او فرو ریخت و همه را هلاک کرد اما چون دعای ایوب مستجاب گردید، خداوند به فرزندان او از نو زندگی بخشید. بعضی از مفسرین هم بخشیدن اهل را موکول به قیامت میدانند. به عقیده نگارنده ممکن است اهل ایوب در نتیجه بیماری از او دوری کرده و پس از اعاده صحت وی از نو حلقه محکم خانوادگی را تشکیل داده باشند.
- وقتی که شیطان از فریفتن ایوب مایوس گردید، معاونین خود را فرا خواند و با ایشان مشورت کرد. یکی از معاونین، شیطان را بر آن داشت که زوجه ایوب را مانند حوا بفریبد تا به وسیله او بر ایوب دست یابد و چون زوجه ایوب رحیمه دختر افرایم بن یوسف، مافیالضمیر خود را به ایوب اظهار کرد ایوب سخت برآشفت و به او گفت: اگر شفا یافتم، ترا صد تازیانه خواهم زد و چون صحت به او بازگشت، برای آنکه نقض قسم نکرده باشد مأمور شد که صد چوب بسیار نازک به هم بپیوندد و به آرامی با آن یک بار زوجه خود را بزند.
- نام یاران ایوب را «الیفن و مالک و ظافر» ضبط کردهاند ولی نام آن جوان را که با این سه تن به مناظره میپردازد یاد نکردهاند.
- درباره این که چرا ایوب به پروردگار نالیده و ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ﴾[۳] گفته است، اختلاف کردهاند. به عقیده بعضی سرزنش یاران موجب آن شده و برخی گفتهاند که چون زوجهاش گیسوی خود را فروخته و با بهای آن برای ایوب تهیه نان کرده است این واقعه جان خراش بر ایوب گران آمده و از سر سوز به درگاه حق نالیده است. عدهای گفتهاند که کرمی از زخم ایوب بر زمین افتاد. ایوب آن را برداشت و به جای خود گذاشت و کرم او را سخت بگزید. ایوب از این که در برابر نیکی بدی دید سخت پریشان خاطر شد.
- در سن ایوب و مدت ابتلای وی میان ارباب قصص، اختلاف است و هنگام نزول بلا، سن او را هشتاد تا نود سال نوشتهاند.
- آن جوان دانشمند به موجب قصص اسلامی ایوب را سرزنش نمیکند زیرا ایوب در عدالت و پاکی خویش هرگز اغراق گویی نکرده است لکن به موجب قصص اسلامی هنگامی که فرزندان او هلاک میشوند، نخست ایوب بیصبری میکند ولی به زودی توبه کرده، و به صبر و ثبات که شیوه همیشگی او بوده است باز میگردد.
- بعضی از مفسرین معتقدند که ایوب از انبیاء عرب بوده و یک قرن پیش از ابراهیم میزیسته و حضرت موسی در بیابان سینا کتاب او را یافته یا این که به وسیله اعراب از داستان وی آگاه شده است، لیکن اکثر مفسرین ایوب را از انبیاء بنی اسرائیل میدانند و نام او را «اموس» ذکر میکنند که نسب به عیسو فرزند اسحاق میرساند و به زعم ایشان مادرش از اولاد لوط است (شاید اموس نام پدر ایوب محرف اوس نام محل او باشد که در سفر ایوب مذکور است) به هر حال قبر ایوب را در قلعه حجاف در چند میلی عدن نشان میدهند و ذی الکفل را که به زعم ایشان بشر نام داشته فرزند ایوب میشناسند.
در بیضای فارس کنار دهی به نام خیر آباد دره کوچکی است که عوام قبر ایوب را در آنجا میدانند و در ایام متبرکه، برای زیارت به آنجا میروند. این دره دارای گیاهان خار داری است که گوسفندان میچرند و مردم آن ناحیه معتقدند که خوردن آن علف برای رفع بیماری جرب گوسفندان مفید است. همچنین بعضی از چشمههای آب گوگرد را آب ایوب مینامند و محتمل است که مراد از ﴿مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ﴾[۴] که در قرآن مجید مذکور است آب معدنی باشد. [۵]
پانویس
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص233-235.
- ↑ «پس، او را پاسخ گفتیم و گزندی که با وی بود از او زدودیم و خانوادهاش را و با آنها همگون آنان را بدو باز بخشیدیم که بخشایشی از نزد ما و یادکردی برای پرستندگان بود» سوره انبیاء، آیه ۸۴.
- ↑ «و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.
- ↑ «(بدو گفتیم) با پای خود (بر زمین) بکوب! اینک شستنگاهی سرد و نوشیدنییی (نوشین) است» سوره ص، آیه ۴۲.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص235-237.