بحث:سید حسنی
سید حسنی در درسنامه امام شناسی
- بر پایه احادیث و روایات، خروج سید حسنی از نشانههای ظهور حضرت مهدی(ع) است.
- رسول اکرم(ص) و فرمود: «وَ خُرُوجُ وَلَدٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) وَ ظُهُورُ الدَّجَّالِ»[۱].
- شیخ عباس قمی مینویسد: سید حسنی از اولاد امام حسن مجتبی(ع) است. او دعوی باطل و ادّعای نیابت امام زمان(ع) را ندارد. مردم را نیز، به نفس خود دعوت نمیکند. او از شیعیان مخلص ائمه اثنیعشر و پیرو دین حق است و میان مردم مطاع و بزرگ است. در گفتار و کردار، موافق با شریعت حقّه خاتم الانبیاء(ص) است. در زمان او کفر و ظلم، عالم را فراگرفته است و مردم از دست ستمگران و فاسقان در اذیت و آزار به سر میبرند. در چنین شرایطی سید حسنی برای نصرت دین، استغاثه میکند و مردم به ندای او پاسخ میدهند[۲].
- در برخی از روایات آمده که یکی از علائم ظهور، خروج سید حسینی است.
- رسول خدا(ص) در روایتی میفرماید: «وَ خُرُوجُ وَلَدٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) وَ ظُهُورُ الدَّجَّالِ»[۳].
سید حسنی در فرهنگنامه آخرالزمان
- سید حسنی یکی از کسانی است که پیش از قیام حضرت مهدی(ع) قیام مینماید و در پایان به لشکر حضرت ملحق شده و به همراه یاران خود با حضرت بیعت مینماید. در حدیثی امام صادق(ع) به مفضل فرمود: سید حسنی جوانی است زیباروی، که از سوی دیلم و گیلان قیام مینماید. او با بیانی رسا اعلام میکند: ای خاندان احمد! این ستمدیده دل سوخته را یاری کنید... آنگاه گنجهایی از سرزمین طالقان به او پاسخ مثبت میدهند، گنجهایی که از جنس طلا و نقره نیستند بلکه مردانی هستند چون پارههای آهن که بر اسبهایی ابلق سوار میشوند و سلاح به دست گرفته و پیاپی ستمکاران را به قتل میرسانند و به سوی کوفه پیش روی میکنند و بیشتر سرزمینهایی را که تصرف میکنند خراب میسازند و در کوفه پناه میگیرند. در آن حال خبر ظهور حضرت مهدی(ع) به او و یاران او میرسد. یاران حسنی از او میپرسند: ای پسر پیغمبر این شخص که خبرش به ما رسیده کیست و به دنبال چیست؟ امام صادق(ع) در این حال به مفضل فرمود: به خدا قسم حسنی میداند که او مهدی(ع) است و کاملاً او را میشناسد، بلکه فقط به خاطر اینکه حضرت مهدی(ع) را به یارانش بشناساند (ابراز جهل میکند). حسنی با یاران خود به سوی امام زمان(ع) میرود و از حضرت سؤال میکند. اگر شما واقعاً مهدی آل محمد(ص) هستید، پس میراث پیامبر که عبارتند از عصا، انگشتر، لباس، زره که نام آن فاضل است، عمامه که نام آن سحاب است، اسب که نامش یربوع است، شتر که نامش غضباء است، قاطر که نام آن دلدل است، الاغ که نام آن یعفور است، مرکب براق و قرآن امیرالمؤمنین را به ما نشان بدهید. سپس حضرت همه آنها را به او نشان خواهد داد؛ و عصای رسول خدا(ص) را در سنگی سخت فرو خواهد کرد و آن عصا سبز میشود و برگ میرویاند ـ و حسنی با این کار میخواهد شایستگی (امامت) حضرت مهدی(ع) را به یاران خود نشان دهد تا با ایشان بیعت کنند ـ آنگاه سید حسنی میگوید: الله اکبر! ای فرزند رسول خدا دست بگشای تا با تو بیعت کنم، حضرت نیز دست مبارکش را میگشاید و حسنی با او بیعت مینماید و سایر لشکریان او نیز با حضرت بیعت مینمایند، و از آن میان چهل هزار نفر زیدی مذهب هستند که قرآن حمایل کرده و با حضرت بیعت نمیکنند و میگویند که این کار حضرت جادویی بزرگ است و در میان آنان و بقیه لشکر نزاع در میگیرد. حضرت حجت(ع) رو به آن جماعت زیدی نموده و آنان را پند میدهد اما آن گروه بیشتر سرکشی میکنند. سپس حضرت دستور میدهد که همه آنان را به قتل برسانند و میفرماید: قرآنها را از گردنشان در نیاورید تا در روز قیامت حسرت آنان فزونتر باشد زیرا قرآن را (از معنی حقیقی خود) تغییر دادند و تحریف کردند و بدان عمل ننمودند[۴].
- امیرالمؤمنین(ع) فرمود: حسنی از سرزمین طبرستان[۵] با گروهی بسیار از سواره نظام و پیاده نظام به سوی نیشابور میرود و آنجا را به تصرف خود در میآورد و بخشهای آن را (بین افراد) تقسیم میکند. سپس به سوی اصفهان به حرکت در میآید و پس از آن به طرف قم میرود. بین او و اهل قم جنگ سختی در خواهد گرفت و مردم بسیاری به قتل خواهند رسید و قمیها شکست میخورند و پا به فرار میگذارند. سید حسنی اموال ایشان را به غنیمت برده و زنان و فرزندان آنها را به اسارت میگیرد و خانههای ایشان را ویران مینماید. اهالی قم به سوی کوههای اردهال پناهنده میشوند و پس از آن سید حسنی چهل روز در قم میماند و بیست نفر دیگر را کشته و دو نفر را هم به دار میآویزد و سپس از قم کوچ میکند[۶].
- امیر المؤمنین(ع) در حدیثی مفصل از حضرت مهدی(ع) و یاران او سخن میگوید. در آن حدیث میفرماید: حضرت مهدی(ع) در کنار کعبه از یاران خویش پیمان میستاند و شرایطی را برای آنان تعیین مینماید... سپس حسنی با دوازده هزار نفر به نزد حضرت آمده و میگوید: من برای حکومت از شما سزاوارترم، (اگر قبول ندارید) نشانهای آشکار کنید. سپس حضرت به پرندهای اشاره میکند و آن پرنده بر دوش آن جناب مینشیند و چوب دستی خود را در زمین فرو میکند و بلافاصله سبز شده و برگ میرویاند. حسنی چون این معجزه را میبیند لشکرش را به آن حضرت میسپارد و با حضرت بیعت مینماید و خود پیشاپیش آنان خواهد بود...[۷].در روایات زیادی صحبت از گروهی با پرچمهای سیاه شده است که از سوی شرق قیام میکنند و حکومت را از ستمگران میستانند و به حضرت مهدی(ع) تسلیم مینمایند. در این روایات نام پیشوای این گروه برده نشده است و ممکن است که همان سید حسنی یا خراسانی باشد[۸][۹].
پانویس
- ↑ بحارالأنوار، ج۵۲، ص۲۷۸.
- ↑ منتهیالآمال، ص۱۳۱۷.
- ↑ کمالالدین و تمامالنعمة، ج۱، ص۲۵۱.
- ↑ بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۵ و سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۱۸۲.
- ↑ نام قدیمی نواحی مازندران، گلستان و اطراف آن است.
- ↑ بحار الانوار: ج ۶۰، ص ۲۱۵ و سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۵.
- ↑ ملاحم: ص ۱۴۹.
- ↑ ر.ک: پرچم، قیامهای قبل از ظهور.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۳۷۴.