روح دارای حب ذات است، ولی نه یک حب ذات ایستا؛ بلکه یک حب ذات پویا. به عبارت دیگر، در ذات روح، میلی به سوی تکامل وجود دارد. انسان نه تنها خودش را دوست میدارد، بلکه در ذاتش جوشش و میلی به سوی تکامل وجود دارد. حبکمالات از شئونحب ذات است؛ اما حب ذاتی که در حال تکامل است نه حب ذاتی که در مقطع زمانی خاصی ظاهر میشود. انسان چون کمالش را دوست میدارد اراده میکند که کاری را انجام دهد و این اراده در واقع تبلور همان حب ذاتی به خود و کمالات خویش است[۸].
در یونان قدیم گروهی بودهاند که اینها را کلبیون میگویند. اینها در اخلاق، مردم را به دنائت و پستی توصیه میکردند. هرچه انسان خودش را بیشتر پست میکرد از نظر آنان اخلاقیتر بود... ملامتیه روششان این بود که میگفتند برای اینکه نفس اماره را ذلیل کنیم باید هرچه میتوانیم خودمان را در نظرها خاکسار بکنیم؛ کسی برای ما ارزش قایل نباشد و در واقع عزت نفس را از دست بدهیم[۹].
اصل عزت از مهمترین و بنیادیترین اصول تربیتی است، زیرا اساس تربیت بر عزت است و اگر فرد با عزت رشد یابد و تربیت شود، به حالتی دست مییابد که میتواند پیوسته و در هر اوضاع و احوالی راست و استوار باشد. عزت، حالتی است در انسان که نمیگذارد مغلوب کسی گردد و شکست بخورد؛ و اصل آن از اینجا گرفته شده است که میگویند: "ارض عزاز"؛ یعنی زمین سفت و سخت[۱۰].
حب ذات عامل درونی نیرومندی است که آدمی را به تحصیل کمالهای خود فرا میخواند. یکی از شاخههای حب ذات این است که آدمی به شدت خواهان حفظ انسانیت خود و تفاوت داشتن با حیوانهاست. از آنجایی که انسان، در برابر حیات حیوانی، بر پایههای عقلانیاستوار است و رفتار او بر گزینشعقلانی متکی است، کرامتخواهی انسان، او را به برگرفتن چنین روشی فرا میخواند. از سوی دیگر، آدمی تنها در صورتی میتواند در قالبهای ارزشی و عقلانی زیست کند که از پیش، شناختها و بینشهایی را برای خود گرد آورده باشد، که در رأس آنها خداشناسی است[۱۱][۱۲].
به این نکته مهم باید توجه داشت که انسان از نظر قرآنخلیفهالله: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۴]، امینالله و مسجود ملائکه است[۱۵].
تمام عزت از آن خداست؛ سپس پیامبران، ائمه، اولیا و دوستانخدا، چرا که عزت آنها پرتویی از عزتخدا است. بر اساس هرم "ابراهام مازلو" که یکی از روانشناسان انسانگراست، مناعت و عزت نفس جزء طبقه چهارم و اساسیترین نیازهای انسان به شمار آمده است[۱۷].
به نظر میرسد که قاعده زرین اخلاقی "هرچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند"، مبتنی بر کرامت و عزت نفس است؛ چرا که انسان از همه چیز و همه کس خود را بیشتر دوست میدارد و هر آنچه را که خوب است برای خود میپسندد، زیرا احساس کرامت مینماید؛ و الا اگر خود را دارای عزت و کرامت نمیدانست، چیزهای خوب را برای خود نمیخواست. همچنین است که چنانچه فرد فاسدی اموری غیر اخلاقی را که برای خود میپسندد آن را برای دیگران نیز بپسندد، در این صورت اخلاقی نخواهد بود، بلکه ضد اخلاقی است.
خودکفایی، استقلال و عدم سلطهکافر بر مسلمان نیز ریشه در این اصل، یعنی اصل کرامت و عزت نفس دارد، چرا که انسان بزرگوار و کریم نمیخواهد زیر بار دیگران باشد بلکه میخواهد آزاد مستقل باشد[۲۱].
پانویس
↑«میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
↑«هر که عزّت میخواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است...» سوره فاطر، آیه ۱۰.
↑ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۱۹۳.
↑حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه صادق حسن زاده، ص۳۹۰.
↑حسین مظاهری، کاوشی نو در اخلاق اسلامی و شئون حکمت عملی، ترجمه محمد ابوالقاسمی، ج۲، ص۲۹۶.
↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
↑حسین مظاهری، عوامل کنترل غرایز در انسان، ص۱۷ و ۳۵.