بحث:علمای ابرار

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

شبهات علم غیب

بیایید نگاهی به نظر برخی از علمای سنتی و بعضی از احادیثی بیندازیم که ناظر بر همین موضوعند:

اقوال برخی از علمای شیعی مبنی بر علم غیب نداشتن ائمهS

نظر بعضی از علما درباره علم الغیب:

  1. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین می‌گوید: «و کسی که بگوید خدا رأی تازه و علم مستفادی پیدا می‌کند او کافر است و هر چه که غیر این باشد، قول مغیریّه است و کسی که به ائمّه علم غیب را نسبت دهد به خدا کافر گشته و به عقیده ما از اسلام خارج شده است».[۱] و در جای دیگری می‌گوید: «همچنین امام از این ادعای مغشوش و متناقض که توسط راویان حدیث نقل شده بود، آگاهی نداشت زیرا او چیزی از غیب نمی‌دانست، بلکه او بنده پاک خداوند بود که از قرآن و سنت آگاه بود و از اموری از شیعیانش اطلاع داشت که به او گزارش می‌شد»[۲].
  2. در صفحه ۶۹، سوال بیستم کتاب مسائل الکبریا، شیخ مفید به سؤالاتی که مردم برای او می‌فرستادند، پاسخ می‌دهد: همانطور که در کتاب مسائل الکبریا یافت شده است، از شیخ مفید (۴۱۸ هجری) پرسیده شده بود: «بین ما شیعیان اتفاق نظر وجود دارد که امام از آنچه پیش خواهد آمد، از قبل خبر دارد. پس چگونه است که امام علیS همانطور که از هویت قاتل و زمان مرگش مطلع بود، علی‌رغم اینکه می‌دانست کشته می‌شود؛ باز هم (در شب شهادتش) به مسجد می‌رود؟ و چرا امام حسینS به طرف کوفه حرکت کرد با اینکه می‌دانست او را خوار کرده و یاری نمی‌کنند و او در این سفر کشته می‌شود؟ و چرا وقتی که او و یارانش در کربلا محاصره شدند در حالی که می‌دانست از آب محرومش خواهند، اگر حتی به اندازه یک بازو زمین را حفر می‌کرد، می‌توانست آب جمع کند اما با این وجود برای تأمین آب حفاری نکرد و تشنه به شهادت رسید؟ و چرا امام حسن با معاویه وارد عهد شد و صلح کرد با وجود اینکه می‌دانست که او این عهد را می‌شکند و وفادار نمی‌ماند و شیعان پدرش (پیروان امام علی) را می‌کشد؟» شیخ مفید به این ادعا که امام آینده را می‌داند اینگونه پاسخ می‌دهد: «اتفاق نظر علمای شیعه مخالف این است و علمای شیعه هرگز براین مطلب اجماع نکردند، بلکه اجماع آنها بر این ثابت است که امام حکم را می‌داند در هر چیزی که در آینده اتفاق می‌افتد بدون اینکه به صورت تفصیلی و با حزئیات عالم به موردی باشد که اتفاق خواهد افتاد. بنابراین ریشه سؤال هایی که پرسیده شد از بین می‌رود»[۳].
  3. در صفحه ۶۷ کتاب الاوایل المقالات، شیخ مفید می‌نویسد: «در مورد اینکه می‌گویند امامان(ع) علم غیب دارند، این یک باور بسیار ناپسند است که فساد آن آشکار است»[۴].
  4. شیخ طوسی در کتاب تلخیص الشافی، جلد اول صفحه ۲۵۲، نوشته است: «ما این مسأله را که امام عالم است به چیزهایی که احکام شرعی به آنها تعلق نمی‌گیرد ضروری نمی‌دانیم»[۵].
  5. در مجمع البیان که یکی از تفاسیر معروف شیعه از قرآن است، علامه طبرسی درباره تفسیر آیه وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۶] می‌نویسد: «من يك نفر از علماى شيعه را سراغ ندارم كه بجز خداى تعالى كسى را عالم بغيب بداند، زيرا علم غيب مخصوص آن خدايى است كه بعلم ذاتى خود همه معلومات را ميداند، و اين از صفات قديم خداى سبحان است كه عالم بذات است و هيچيك از خلق او در اين علم با وى شريك نيست، و كسى كه چنين عقيده‏اى داشته باشد از ملت اسلام خارج و بيرون است و اما آنچه از اخبار غيبيه كه شيعه و سنى از امير المؤمنينS نقل كرده‏اند.... و احاديث ديگرى كه در اينباره از آن بزرگواران نقل شده همگى خبرهايى است كه از پيغمبر- صلى اللَّه عليه و آله- بآنها رسيده، و پيغمبر اكرم را نيز خداى تعالى بر آن اخبار مطلع ساخته است، و از اينرو نبايد گفت كسى كه اين خبرها را از ايشان نقل و روايت ميكند اعتقاد بعلم غيب آنها دارد»[۷].
  6. ابن شهرآشوب در کتابش متشابه القرآن می‌نویسد: «پیامبرa و امامان(ع) باید آگاهی کامل از قوانین اسلامی داشته باشند اما ضرورتی ندارد که از علم غیب و آنچه بوده و خواهد بود اطلاع داشته باشند زیرا این سخن منجر به آن می شود که آنها را شریک خداوند متعال بدانیم»[۸].

روایاتی از اهل بیت(ع) درباره نداشتن علم غیب

  1. در روایتی صحیح در کتاب امالی شیخ مفید، مجلس سوم، حدیث ۵، یحیی بن عبدالله بن الحسن و من همراه با ابوالحسن (امام رضاS) بودیم که سلام خدا بر او باد؛ و یحیی از ایشان پرسید: «جانم فدای شما، آنها فکر می‌کنند که شما علم غیب دارید» ایشان فرمود: «سبحان الله! دستت را روی سر من قرار بده. به خدا قسم هیچ مویی بر سر و بدنم نیست مگر اینکه راست ایستاده شده است (مو بر تنم راست شده است). سپس ایشان فرمود: «به خدا قسم، این چیزی نیست به جز آنچه ما از پیامبرa به میراث گرفته‌ایم»[۹].
  2. به حدیث صحیح مشابهی در رجال کشی، صفحه 298 اشاره شده است.
  3. در حدیث صحیح دیگری از ابن ابی عمیر، از شعیب از ابی بصیر نقل شده است که بیان کرده است: «من به ابی عبدالله (امام صادقS) گفتم: «به حقیقت مدعی‌اند!!!» امام پرسید: «و به چه چیزی ادعا می‌کنند؟» من گفتم: «آنها مدعی‌اند که شما تعداد دانه‌های باران و تعداد ستاره‌ها و تعداد برگ‌های درختان و وزن هرچه در دریاست و تعداد ذرات شن و ماسه را می‌دانید». سپس امام دستانش را به سمت آسمان بالا برد و فرمود: «سبحان الله! سبحان الله! به جز خداوند، هیچ کس همه اینها را نمی‌داند»[۱۰].
  4. در نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸؛ در حالی که امام علی برای مردم اتفاقاتی در آینده را فاش می‌کرد، فردی از یاران گفت: «ای امیرالمؤمنین! به تو دانش غیب عطا شده است». امیرالمؤمنین خندید و به مردی که به قبیله بنی کلب تعلق داشت، گفت: «ای برادر کلبی! این دانش چیزهای نهان نیست (علم الغیب)؛ بلکه اینها مسائل ساده‌ای هستند که من از صاحب دانش (منظور پیامبر اسلام) که آنها را می‌دانست، فرا گرفته‌ام. درباره علم غیب که دانش روز قیامت و چیزهایی است که توسط خداوند در این آیه اشاره شده است: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۱۱]. بنابراین، فقط خداوند آنچه در ارحام هست را می‌داند اینکه مذکر است و یا مؤنث؛ زیبا یا زشت است؛ بخشنده است یا بخیل؛ پلید است یا پاکیزه؛ چه کسی سوخت (هیزم) جهنم خواهد بود و چه کسی همراه پیامبر در بهشت خواهد بود. این همان دانش غیب و مسائل پنهانی است که هیچ کس جز خداوند از آن برخوردار نیست. جز اینها (چیزهایی که ما می‌دانیم)، علمی است که به پیامبرش آموخته و او نیز به من آموخته است و از خداوند خواسته که سینه‌ام آن را در خود حفظ کند و دلم در درون خود جای دهد»[۱۲]. این نشان می‌دهد حتی وقتی امام علیS چیزهایی درباره وقایع خاص آینده می‌گفت هم ناشی از علم غیب نبود بلکه از چیزهایی بود که به وسیله پیامبر برای او روایت شده بود که او نیز به نوبه خود از خداوند دریافتشان کرده بود.
  5. در عیون اخبار الرضا از شیخ صدوق در بخش ۴۶، روایت شده است: «مرد پرسید: «چه چیز نشانگر رهبر الهی است؟» امامS پاسخ دادند: «این (نشانه‌ها) دانش و آگاهی و تحقق دعاهایمان (مستجاب الدعوه بودن) است». مرد پرسید: «چگونه می‌توانید آنچه در آینده پیش خواهد آمد را بگویید؟» امام پاسخ دادند: «این ناشی از میثاقی قابل اعتماد است که ما از پیامبر خدا به میراث برده‌ایم». مرد پرسید: «چگونه شما از اهداف پنهان مردم آگاه می‌شوید؟» امام پرسید: آیا این کلام پیامبر به تو گفته نشده است که «از بصیرت مؤمن بترس زیرا او از میان نوری خداداد به همه چیز می‌نگرد؟» مرد پاسخ داد: «بله» امامS فرمودند: «همه مؤمنان بر اساس میزان ایمانی که دارند، بصیرتی با خود دارند که از طریق آن از میان نوری الهی به همه چیز می‌نگرند. بصیرت و آگاهی. خداوند به ما (رهبران الهی) همان‌قدر بصیرت عطا کرده است که به سایر مؤمنان داده است»[۱۳]. این نشان می‌دهد که امامS گاهی به واسطه بصیرت و دوراندیشی که خداوند به سایر مؤمنان نیز عطا می‌کند، چیزهایی را پیش‌بینی می‌کرد. این علم غیب نیست.
  6. در نامه‌ای که امام علیS به منذر بن جارود می‌نویسد، در نهج البلاغه (می‌خوانیم): «اما بعد، پس به راستی، تقوی و فروتنی و خوبی پدرت، باعث شد تا در مورد تو بد داوری کنم. گمان بردم که تو به راه او می‌روی و طریقه او را می‌پیمایی، اما با گزارشی که درباره تو به من رسیده، ناگهان متوجه شدم که تو فرمانبری از هوای نفس خود را رها نمی‌کنی و آن را فرو نمی‌گذاری و برای آخرت خود توشه و ذخیره‌ای آماده نمی‌سازی و با ویران نمودن آخرت خویش، دنیایت را آباد می‌کنی و با ارتکاب اعمالی که تو را از دینت جدا می‌کند، به قوم و عشیره‌ات، صله و جائزه می‌دهی، هر آینه و اگر آنچه درباره تو به من رسیده حق و درست باشد، همانا شتر خانواده‌ات و بند کفشت، از تو بهتر است، و هر کس به صفت و حالت تو باشد، این شایستگی در او نیست که با یاری وی، در مرزی از هجوم دشمن جلوگیری گردد یا کاری با اقدام او به اجرا در آید یا شایستگی داشته باشد که مقام او را بالا ببرند یا در امانتی شرکت داده شود، یا برای جلوگیری از خیانتی، امین به حساب آید، (یا اینکه از خیانت او بتوان ایمن بود) پس چون این نامه من به تو می‌رسد، به سوی من رو آور، ان شاءالله»[۱۴].

همان‌طور که می‌بینیم، امام علیS درباره شخصیت منذر بن جارود اطلاعی نداشته و از این‌رو درباره او دچار قضاوت نادرست شده است. علاوه بر این امام می‌گوید: «اگر گزارشی که درباره تو به من رسیده است، درست است»... که مفید این معناست که امام حتی درباره صحت گزارشی که به او رسیده است، مطمئن نیست. این نشان می‌دهد که امامان(ع) انسان‌هایی عادی بوده‌اند و گاهی به واسطه بصیرت خود، پیش‌بینی دقیق می‌کردند و گاهی نیز دچار قضاوت نادرست می‌شدند. به علاوه اینکه، ائمه(ع) اگر علم غیب داشتند یعنی اگر آگاهی بر تمامی جزییات دقایق در جهان و دانش آینده و گذشته را داشتند، چگونه می‌توانستند الگویی برای ما باشند؟ اگر ما دانشی این‌گونه را برای آنها در نظر بگیریم، پس در اتفاقاتی که ائمه عصبانیت خود را کنترل می‌کنند و در برابر توهین و تحقیر دشمن، مؤدبانه پاسخ می‌دهد؛ برای ما درس عبرتی نیست؛ زیرا هر کسی که بداند در آینده چه چیزی اتفاق می‌افتد می‌تواند خود را آماده و کنترل کند. امتحان واقعی زمانی است که شما خبر ندارید و از ناکجا ناگهان کسی از راه می‌رسد و شروع به سوء استفاده از شما می‌کند و شما خشم خود را در آن لحظه و در برابرش کنترل می‌کنید.

همچنین اگر این نوع از آگاهی را برای ائمه(ع) در نظر بگیریم، پس هیچ فضیلتی برای حضرت علی که در شب هجرت پیامبر به جای او در بستر پیامبر خفت، وجود نخواهد داشت و هرکسی می‌توانست این کار را انجام دهد اگر مطمئن بود، هیچ آسیبی به او نمی‌رسد اما فضیلت امام علیS بر این حقیقت تکیه دارد که ایشان نمی‌دانست که آیا صبح روز بعد از خواب بر می‌خیزد یا کشته می‌شود؛ اما با این حال بر تخت پیامبرa خوابید تا زندگی ایشان را نجات دهد. بنابر این این افراد که برای ائمه قدرت و دانش ماوراء الطبیعه قائلند تا مقام آنها را بالا ببرند؛ در واقع از روی ناآگاهی به ائمه(ع) توهین می‌کنند و از شأن ایشان میکاهند و درس گرفتن از امامان(ع) را برای ما غیر ممکن جلوه می‌دهند.

بنابراین ما باید کسانی که حوادث جعلی را روایت می‌کنند و علم غیب را به ائمه نسبت می‌دهند، محکوم و رد کنیم. مانند واقعه‌ای که در آن امام علی می‌گوید من هرگز کسی را در جنگ نمی‌کشم، مگر اینکه هیچ مؤمنی در هفت نسل پس از او وجود نداشته باشد. این‌گونه وقایع کاملاً با قرآن و روایات اهل بیت(ع) مغایرت دارد. همان‌طور که در بالا دیدیم، امام علیS آیه‌ای از قرآن نقل کرد و فرمود که هیچ کس نمی‌داند که در رحم یک زن چیست، به غیر از خداوند؛ چه برسد به این که بدانیم آن کودک مؤمن خواهد بود و یا کافر.

سوالات متداول درباره علم غیب

سوال اول: نقد آیه علم الکتاب و علم غیب داشتن امیرالمؤمنینS

می‌توان به وسیله قرآن ثابت کرد که امام علیS از همه چیز آگاهی داشته است. الف: قرآن می‌گوید هر چیز خشک و تری در قرآن ذکر شده است. ب: قرآن همچنین درباره امام علیS می‌گوید که ایشان علم و آگاهی کامل بر تمام این کتاب را داشته است. ج: از این‌رو ثابت می‌شود امام علیS دانش و آگاهی بر همه چیز یا همان علم غیب داشته است.

پاسخ

این استدلال به سستی تار عنکبوت است. بیایید هر سه نکته ذکر شده در سوال را تحلیل کنیم:

  1. الف: این اشتباه است که بگوییم هر چیز خشک و تری یعنی همه چیز در قرآن است. آنها ادعای خود را بر این آیه استوار می‌کنند که قرآن در سوره انعام می‌گوید: وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۱۵]. کسانی که مبحث اشاره شده در سوال را ایجاد می‌کنند، تصور می‌کنند که كِتَابٍ مُبِين در این آیه به معنای قرآن است. اما هیچ راهی برای اثبات این نیست. این تنها حدسی است که در ذهن آنهاست که کتاب مبین در اینجا به قرآن اشاره می‌کند. تفسیر بهتر می‌تواند این باشد که کتاب مبین به معنای لَوْحٍ مَحْفُوظ است، از آنجا که ما می‌دانیم همه چیز در لوح محفوظ حفظ شده است و علاوه بر این می‌دانیم که قرآن همه چیز را از گذشته و آینده ذکر نکرده است و این را میتوان از بسیاری از مثال‌ها در خود قرآن اثبات کرد اما در اینجا تنها به یک مثال اشاره خواهیم کرد: قرآن در سوره توبه می‌گوید: وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۱۶]. می‌خواهیم یک سوال بپرسیم: اگر قرآن واقعاً همه چیز را ذکر می‌کند (شاید در بطن خود)، پس چگونه است که پیامبر منافقان را نمی‌شناسد؟ اگر قرآن همه چیز را ذکر می‌کند، باید به چیزی اشاره میکرد که پیامبر از طریق آن بتواند منافقین را نیز شناسایی کند. این نشان می‌دهد که كِتَابٍ مُبِين در آیه ۵۹ سوره انعام، قرآن نیست.
  2. ب: اکنون آنها آیه بالا (آیه ۵۹ سوره انعام[۱۷]) را به آیه ۴۳ سوره رعد ربط می‌دهند و ادعا می‌کنند که این آیه بیانگر این است که امام علیS دانش کاملی از کتاب داشته است و کتاب در این آیه مانند كِتَابٍ مُبِين در آیه ۵۹ سوره انعام است. بنابراین امام علی علم غیب و آگاهی بر همه چیز داشته است. قرآن در سوره رعد می‌گوید: وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۸]. حالا کدام کتاب در این آیه ذکر شده است؟ آیا این قرآن است؟ یا کتاب دیگری است؟ این مسئله مشخص نیست. نکته این است که آیا ما مطمئناً می‌دانیم که كِتَابٍ مُبِين در آیه ۵۹ سوره انعام و کتاب در آیه ۴۳ سوره رعد، هر دو یکی هستند؟
  3. ادعای دیگری که آنها می‌کنند این است که «کسی که علم کتاب دارد» به صورت خاص به امام علیS اشاره دارد در حالی که هیچ حدیث صحیحی در تأیید آن وجود ندارد. همانطور که میببینیم چقدر حدس و گمان لازم است تا از این آیات برای اثبات علم غیب امام علیS استفاده شود.

خلاصه:

  1. الف: هیچ مدرکی برای این ادعا وجود ندارد که كِتَابٍ مُبِين در آیه ۵۹ سوره انعام به قرآن اشاره دارد.
  2. ب: هیچ مدرکی برای این ادعا وجود ندارد که کتاب در آیه ۴۳ سوره رعد همان كِتَابٍ مُبِين در آیه ۵۹ سوره انعام است.
  3. ج: هیچ مدرک معتبری برای اثبات این وجود ندارد که «کسی که علم الکتاب دارد» در آیه ۴۳ سوره رعد، اختصاصاً امام علیS است. از طرفی ما مدارک فراوانی از قرآن و زندگی پیامبرa و ائمه(ع) داریم که آنها آگاهی بر همه چیز و یا علم غیب نداشتند.

سوال دوم: نفی علم غیب از پیامبر اکرم a

همه آیاتی که علم غیب را برای پیامبر نفی می‌کنند تنها به این حقیقت اشاره می‌کنند که ایشان دانشی مستقل نداشت ولی خداوند به او آگاهی بر همه چیز (علم غیب) عطا کرده بود. این به این معنا نیست که پیامبر همه چیز را نمی‌دانست.

پاسخ

این استدلال از نظر ظاهری خوب به نظر می‌رسد اما وقتی درباره همه آیات اعمال می‌شود، معنایی متبادر نمی‌کند:

  1. مثال اول: قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۹]. در این آیه داشتن علم غیب با کسب خیر کثیر و آسیب ندیدن ربط پیدا می‌کند، چگونه می‌توانیم استدلال «علم استقلالی» و «علم مستفاد» را در اینجا اعمال کنیم؟ مهم نیست که پیامبرa علم غیب استقلالی و یا علم غیب مستفاد داشته باشد، نکته این است که اگر او این علم را داشت می‌توانست خیر بیشتری به دست آورد و هیچ آسیبی به او نرسد. ما می‌دانیم آسیب‌های بسیاری متوجه پیامبر ما شد، مردم در جنگ احد او را رها کردند و او بسیار شکنجه شد، زباله بر سر او ریخته شد و.... از پیامبر خواسته شده است که در آیه فوق بگوید که اگر علم غیب داشت، می‌توانست از وقوع همه اینها جلوگیری کند. واضح است که استدلال «علم استقلالی و علم مستفاد» نمی‌تواند در اینجا اعمال شود.
  2. مثال دوم: قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا[۲۰]. اگر پیامبر علم مستفاد درباره زمان روز قیامت داشت، چرا از او خواسته شد تا بگوید که چیزی در این باره نمی‌داند؟ او باید می‌‌گفت: «خدا مرا از این مسئله آگاه کرده است اما این علمی سرّی است که نمی‌تواند بیان شود». اما این چیزی نیست که پیامبر فرمود. نمی‌توانیم استدلال «علم استقلالی» و «علم مستفاد» را در اینجا اعمال کنیم.

سوال سوم:

قرآن در این جهان بر پیامبرa نازل نشده است، بلکه قبل از خلقت هر چیز دیگری در نشئۀ دیگری برای او نازل شده است. بنابراین هرگاه خداوند در مورد هر حادثه‌ای به پیامبرa میگوید که "شما این را نمی‌دانید"، یا "شما از این موضوع آگاهی نداشتید"، در مورد آن نشئه صحبت میکند، نه این جهان.

پاسخ

هیچ مدرکی برای این ادعا که قرآن در این جهان نازل نشده است بلکه در برخی از نشئه‌های دیگر قبل از خلقت همه چیز به وجود آمده، وجود ندارد. ما هرکسی را به چالش می‌کشیم که چنین مدرکی را ارائه دهد. این را می‌‌توان از طریق خود قرآن نیز رد کرد. قبل از جنگ تبوک، برخی از منافقین نزد پیامبر آمدند و از او اجازه خواستند تا عقب بمانند و در جنگ دخالت نکنند و پیامبرa این اجازه را به آنها داد. سپس خداوند این آیه را نازل کرد: عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ[۲۱].

اول آنکه این نشان می‌دهد پیامبر نمی‌دانست که چه کسی در میان آنها دروغگوست و چه کسی راستگو. دوم اینکه، اگر فرض کنیم همان‌طور که پرسشگر گفته است، قرآن بر پیامبر پیش از آنکه او حتی به این جهان بیاید نازل شده است، پس چگونه ممکن است که پیامبر درباره این آیه بداند؟ با وجود دانستن آن او نباید به منافقان اجازه می‌داد که در جنگ عقب بمانند، با این حال وقتی زمان آن رسید او این اجازه را بدون اینکه تشخیص دهد چه کسی راستگو و چه کسی دروغگوست به منافقین داد.

این و بسیاری دیگر از این قبیل مصادیق در قرآن اثبات می‌کند که ادعای اینکه قرآن بر پیامبر نازل شده بود، پیش از آنکه ایشان حتی وارد این جهان شوند، دروغ است و ضد قرآن.

سؤال چهارم: تعارض روایات علم غیب اهل بیت S با آیات قرآن

آیا پیامبرa و ائمه(ع) آگاهی و علم کامل بر همه چیز داشتند؟ اکنون که دیده‌ایم چگونه هزاران روایت توسط گروه‌های مختلفی ساخته شده‌اند و در کتاب‌های اصحاب ائمه ما قرار گرفتند، بیایید نگاهی به این مسئله بیندازیم که چگونه این باور‌های نادرست آشکارا با قرآن متناقضند. بر این اساس باید بیان امام رضا S را یادآوری کنیم که در جایی میفرمایند: «شما نباید هیچ حدیث و روایتی که به ما نسبت داده شده است را بپذیرید اگر با قرآن در تعارض باشد، زیرا هر چه که ما میگوییم مطابق با قرآن و سنت پیامبر است زیرا ما فقط از خدا و فرستادگانش روایت میکنیم». (رجال کشی) امام صادقS میفرمایند: «هیچ حدیث و روایتی را نپذیرید مگر اینکه در راستای قرآن و سنت پیامبرa باشد یا همسو با آن چیزی باشد که در روایات امامان پیشین یافته‌اید، زیرا مغیرة بن سعید (لعنة الله علیه)، احادیثی را در کتاب‌های اصحاب پدرم (امام باقر) وارد کرده است که ایشان هرگز نفرموده بودند». (رجال کشی)

پاسخ

نخست باید توضیح دهیم که باور‌های عمومی شیعه در زمان حال بر دانش پیامبرa و امامان شیعه توجه دارد. بیشتر شیعیان باور دارند که پیامبر و امامان معصوم دانش کاملی از همه چیز در گذشته و آینده دارند؛ به طور دقیق در زمانی که به دنیا میآیند و نه فقط از زمان تولدشان بلکه بسیار پیش از آن. همچنین باور آنها بر این است که پیامبر و امامان بر قرآن آگاهی داشتند حتی پیش از آنکه نازل شود و رویدادی به طور مکرر در سخنرانی‌های مذهبی روایت میشود که میگوید زمانی که امام علیS متولد شد و در میان بازوان پیامبرa بود، تمام قرآن را تلاوت فرمود (در حالی که در آن زمان قرآن هنوز نازل نشده بود).

ببینیم قرآن با توجه به این موضوع چه چیزی برای گفتن دارد؟

نخست: آیه ۴۹ سوره هود

پس از روایت داستان حضرت نوح، خداوند در سوره هود به حضرت محمدa می‌گوید: تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ[۲۲]. این یک آیه روشن است. خداوند آشکارا می‌گوید که پیامبر درباره داستان حضرت نوح چیزی نمی‌دانست پیش از آنکه این داستان در قرآن برای وی نازل شود. خداوند این موضوع را با اضافه کردن عبارت «پیش از این نه تو این را می‌دانستی و نه قوم تو» روشن و واضح می‌کند. با در نظر گرفتن آن، محققین مورد نظر در پیچیده کردن معنی این آیه‌ها و تطبیق آن با باور‌های خود، بسیار خوب عمل کرده‌اند. اگر آیه تنها گفته بود که: «تو (ای پیامبر!) این داستان را نمی‌دانستی.».. ممکن بود محققین بگویند که این آیه درباره عالم زر یا عالم ارواح سخن می‌گوید یعنی حتی پیش از آفرینش حضرت آدمS، و آن زمانی است که خداوند داستان نوح را بر پیامبرa نازل کرده است. اما خداوند با بیان قید «نه تو و نه مردم تو این داستان را پیش از این نمی‌دانستند» این موضوع را روشن و تصریح می‌کند که آشکارا نشان می‌دهد، خداوند درباره این دنیا صحبت می‌کند نه قلمرو دیگری از جهان و این نشان می‌دهد که پیامبرa نسبت به قرآن پیش از نزولش در این دنیا، آگاهی نداشته است.

دوم: آیه ۶۹ سوره ص

در سوره ص خداوند به پیامبر تعلیم میدهد که به مردم بگوید: قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ * أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ * مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ * إِن يُوحَى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ[۲۳]. با توجه به نظر بیشتر مفسرین ملأ اعلی اشاره دارد به واقعه‌ای که در آن از فرشتگان خواسته شد تا در برابر آدم سجده کنند و درباره این موضوع جدالی سرسختانه سر گرفت. صرف نظر از معنای این داستان، یک چیز آشکار است که پیامبر درباره ملأ اعلی آگاهی نداشته، وقتی که این اتفاق رخ داده است، با اینکه با توجه به یک باور معروف، پیامبرa بسیار پیش از آفرینش آدم، خلق شده بود؛ بنابراین باید شاهد هر آنچه در ملأ اعلی اتفاق افتاد، میبود.

سوم: آیه ۱۰۱ سوره توبه

خداوند در سوره توبه به پیامبر میفرماید: وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۲۴]. نه تنها گذشته و آینده بلکه مانند هر انسان عادی، پیامبر حتی درباره مردم زمان خود و شهر خود آگاهی کامل نداشت؛ به همین دلیل است که خداوند میفرماید: «تو آنها را نمی‌شناسی...».

چهارم: آیه ٣ سوره یوسف

پیش از روایت داستان حضرت یوسف، خداوند در سوره یوسف به پیامبر میفرماید: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ[۲۵]. بحثی به وجود آمده است که واژه «غافل» به معنی ناآگاه نیست بلکه به این معناست که پیامبر از این داستان آگاه بوده ولی به مردم چیزی نگفته بوده است. چرا خداوند باید پیامبر را غافل (که بار معنایی منفی دارد) خطاب کند در حالی که پیامبرa تنها چیز‌هایی را میگوید که خداوند از او خواسته باشد؟ همچنین اگر فرض کنیم که پیامبر همه چیز را می‌‌دانسته پس نعوذ باللَّه در حالی از دنیا رفته که غافل بوده است، زیرا او هر چه که می‌‌دانسته را در طول حیاتش به مردم نگفته بوده است. این آشکارا غیر منطقی است. همچنین مراجعه کنید به: ذَلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ[۲۶]، أَنْ تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْكِتَابُ عَلَى طَائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنَا وَإِنْ كُنَّا عَنْ دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ[۲۷] و وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۲۸] و... که در آنها واژه غافل به معنای ناآگاه بودن به کار رفته است.

پنجم: آیه ۹ سوره احقاف

در سوره احقاف خداوند از پیامبر میخواهد تا برای مردم بگوید: قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۲۹]. برخی میگویند آیه‌ای که بیان میکند: «نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد...» درباره روز قیامت صحبت میکند و شامل علم غیب نمی‌شود و هر چیزی که پیش از روز قیامت اتفاق میافتد در علم غیب شمول مییابد. این مسئله برخلاف چیزی است که در نهج البلاغه (خطبه ۱۲۸) از امام علیS نقل شده است. در حالی که امام علی به مردم اتفاقات قطعی آینده را اطلاع میداد، فردی از قبیله کلب از جا برخاست و گفت: «ای امیرالمؤمنین به تو دانش غیب عطا شده است». (زیرا این صحابه تصور میکرد اگه امام علم غیب نداشته باشد پس چگونه میتواند به ما درباره این اتفاقات پیش رو اطلاع دهد؟ اما امام چنان که در ادامه میبینید این سخن او را اصلاح کرد.) در نتیجه امیرالمؤمنین خندید و به مردی که به قبیله بنی کلب تعلق داشت، گفت: «ای برادر کلبی! این دانش چیزهای نهان نیست (علم الغیب)؛ بلکه اینها مسائل ساده‌ای هستند که من از صاحب دانش (منظور پیامبر اسلام) که آنها را میدانست، فرا گرفته‌ام. درباره علم غیب که دانش روز قیامت و چیزهایی است که توسط خداوند در این آیه اشاره شده است: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۳۰]. بنابراین، فقط خداوند آنچه در ارحام هست را میداند اینکه مذکر است و یا مؤنث؛ زیبا یا زشت است؛ بخشنده است یا بخیل؛ پلید است یا پاکیزه؛ چه کسی سوخت (هیزم) جهنم خواهد بود و چه کسی همراه پیامبر در بهشت خواهد بود. این همان دانش غیب و مسائل پنهانی است که هیچ کس جز خداوند از آن برخوردار نیست. جز اینها، علمی است که به پیامبرش آموخته و او نیز به من آموخته است و از خداوند خواسته که سینه‌ام آن را در خود حفظ کند و دلم در درون خود جای دهد»[۳۱]. همانطور که میبینیم، با توجه به بیان امام علیS، روز قیامت تحت شعاع علم غیب قرار میگیرد، بنابراین آگاهی نداشتن از روز قیامت الزاماً دلالت بر نداشتن علم غیب ندارد.

ششم: آیه ۵۰ سوره انعام

خداوند در سوره انعام به پیامبر بیان می‌کند که به امتش بگوید: قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ[۳۲]. برخی به این مسئله این‌طور پاسخ می‌دهند که پیامبر نگفته است که: «من دانش غیب ندارم» بلکه ایشان به مشرکین می‌فرمایند: «من به شما نمی‌گویم که علم غیب دارم» که اینطور معنا می‌دهد که او دانش غیب دارد اما آن را به مشرکین نمی‌گوید. چه بحث غیرمنطقیای! اگر نگاهی به لیست چیزهایی که پیامبر ذکر کرده است که به مشرکین نمی‌گوید بیندازیم، می‌‌بینیم که جمله «همچنین به شما نمی‌گویم که من یک فرشته‌ام» را شامل می‌شود. پس یعنی این جمله این‌طور معنا می‌دهد که پیامبر یک فرشته است اما فقط نمی‌خواهد این موضوع را به مشرکین بگوید؟!

هفتم: آیه ۱۸۸ سوره اعراف

خداوند به پیامبرش در سوره اعراف می‌گوید: قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۳۳]. این دانش چیست که اگر پیامبرa داشت، می‌توانست خیر بیشتری به دست بیاورد و هیچ آسیبی به واسطه آن به او نمی‌رسید؟ اگر استدلال شود که این فقط به این معناست که دانش او مستقل نیست و به وسیله خدا به او اعطا شده است، سوالی که پیش می‌آید این است که چطور ممکن است که تنها پیامبر علم غیب مستقل داشته باشد و تنها در آن صورت می‌توانست خیر بیشتر به دست بیاورد و آسیبی به او نرسد. چرا اتفاقی مشابه زمانی که علم غیب از طرف خدا به او داده شود، ممکن نیست؟ برای مثال فرض کنیم کسی بلغزد و روی زمین بیفتد و سپس بگوید: من می‌دانستم که در اینجا می‌‌لغزم. سپس کسی از او بپرسد: اگر می‌دانستی که اینجا می‌‌لغزی چرا مراقب نبودی؟ و او در پاسخ بگوید: زیرا این دانش مستقل من نبود و کس دیگری آن را به من گفته بود. سپس به او گفته می‌شود: مهم نیست که این دانش مستقل تو باشد و یا دانش غیر مستقل تو، موضوع این است که تو این آگاهی را داشتی بنابراین باید از آن استفاده می‌‌کردی. نقطه دیگر اینکه، اگر پیامبر آگاهی از غیب داشت، هیچ آسیبی به او نمی‌رسید. بیایید نگاهی به اتفاقی بیندازیم که در آن به پیامبر آسیب رسید. در جنگ احد برخی از اصحاب موقعیت خود در نبرد را ترک و پیامبر را در شرایط ناامن رها کردند و از همین رو پیامبر به وسیله دشمن آسیب دید، پس آسیب متوجه شخص پیامبر شد. واضح است که اگر پیامبر از غیب آگاه بود با توجه به این آیه نباید هیچ آسیبی می‌‌دید و از آنجا که به ایشان آسیب رسید می‌‌توانیم به این نتیجه برسیم که او علم غیب نداشت.

هشتم: آیه ۵۲ سوره شوری

خداوند در سوره شورا از پیامبر می‌خواهد تا به مردم بگوید: وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۳۴]. این آیه آشکارا نشان می‌دهد که پیامبر پیش از نزول قرآن هیچ آگاهی‌ای نسبت به آن نداشته است و همچنین چیزی درباره ایمان نمی‌دانسته اما آن به این معنا نیست که بت‌ها را می‌‌پرستیده است؛ زیرا پیامبر در خانه‌ای متولد شده است که اهل آن بر ملت و آیین حضرت ابراهیم و یکتاپرستانی پاک بوده‌اند و (در زندگینامه پیامبر) جایی برای بت‌پرستی نیست.

نهم: آیه ۲۶ سوره ملک

وقتی مردم از پیامبر درباره زمان فرارسیدن روز قیامت پرسیدند؛ ببینید خداوند در سوره ملک از پیامبر خواست تا چه پاسخی به آنها بدهد: وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۳۵].

دهم: آیه ۲۵ سوره جن

دوباره در سوره جن: قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا[۳۶]. برخی ادعا می‌کنند که همه آیات قرآن که به این حقیقت اشاره می‌کند که پیامبر علم غیب نداشت تنها به این معناست که ایشان آگاهی مستقلی از غیب نداشته و دانش غیب پیامبر وابسته به خداوند بوده است. این افراد نمی‌توانند این اصل را در اینجا به کار ببرند؛ زیرا حتی اگر پیامبر علم غیب وابسته به خداوند درباره روز قیامت داشت هرگز نمی‌گفت: «نمی‌دانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است یا».... او می‌توانست بگوید: «من می‌‌دانم که چه زمانی وعده خدا محقق می‌شود اما این آگاهی سرّی‌ای است که نمی‌تواند فاش شود». ولی ایشان این‌چنین نفرموده‌اند.

یازدهم: آیه ۷۸ سوره غافر

خداوند در سوره غافر به پیامبرa می‌گوید: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ[۳۷]. فرستادگانی هستند که داستانشان برای پیامبرa بیان نشده است و اگر خداوند آنها را برای پیامبر نگفته است قطعاً ایشان از هیچ طریق دیگری نمی‌توانسته به این قصص آگاهی داشته باشد. اگر بحث این باشد که این آیات متوجه پیامبرa نبوده است بلکه امت او را مخاطب قرار داده است، این نظر می‌تواند با توجه به این سخن خداوند رد شود که می‌فرماید: قَصَصْنَا عَلَيْكَ و نمی‌گوید: قَصَصْنَا عَلَيْكُم. همچنین در ترجمه قرآن علی قلی قرائی (مترجم شیعه قرآن): هر زمان چیزی خطاب به پیامبر عنوان می‌‌شد، واژه «تو» به صورت ایتالیک نوشته می‌‌شد و در ترجمه این آیات نیز واژه «تو» به صورت ایتالیک نوشته شده است. بنابراین شکی نیست که این آیات پیامبرa را مخاطب قرار داده است.

دوازدهم: آیه ۱۶۴ سوره نساء

خداوند در سوره نساء به پیامبرa می‌فرماید: وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا[۳۸]. و بار دیگر، اگر خداوند داستان برخی فرستادگانش را بر پیامبرa نازل و بیان نکرده است، پیامبر نیز بر همین مبنا هیچ راه دیگری برای آگاهی از این داستان‌ها نداشته است.

سیزدهم: آیه ۹ سوره ابراهیم

خداوند در سوره ابراهیم می‌فرماید: أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ[۳۹]. «هیچ کس جز خداوند بر آنها آگاه نیست» آیا پیامبرa شامل معنای این جمله در این آیه می‌شود یا نه؟ البته که می‌شود. این آشکارا به این معناست که رسول اللهa آگاه بر آنچه پس از عاد و ثمود آمده است، نیست و تنها خود خداوند از آنها آگاه است و اسثنایی در این‌باره وجود ندارد. این مسئله به خوبی آشکار می‌کند که خداوند آگاهی کامل بر همه چیز را به پیامبرa اعطا نکرده است. پیامبر تنها درباره اتفاقات قطعی گذشته و آینده می‌دانسته‌اند (مانند آن چیزهایی که در قرآن آمده است). و هر آن چیزی که ائمه(ع) می‌دانستند، از قرآن و پیامبرa فرا گرفته بوده‌اند. از این روست که می‌‌توان گفت حتی ائمه(ع) آگاهی و دانش کامل بر همه چیز را نداشته‌اند.

پانویس

  1. و من قال إن الله يبدو له من إحداث رأي و علم مستفاد فهو كافر بالله و ما كان غير هذا فهو قول المغيرية و من ينحل للأئمة علم الغيب فهذا كفر بالله و خروج عن الإسلام عندنا؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج‏۱، ص۱۰۶.
  2. و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج‏۱، ص۱۱۰.
  3. المسألة العشرون) قال السائل الإمام عندنا مجمع على أنه يعلم ما يكون فما بال أمير المؤمنينS خرج إلى المسجد و هو يعلم أنه مقتول و قد عرف قاتله و الوقت و الزمان و ما بال الحسينS صار إلى أهل الكوفة و قد علم أنهم يخذلونه و لا ينصرونه و أنه مقتول في سفره تلك و لم لما حوصر و قد علم أن الماء منع لو حفر على أذرع يسيرة لم يحفر و لم أعان على نفسه حتى تلف عطشا و الحسنS وادع معاوية و هو يعلم أنه ينكث و لا يفي و يقتل شيعة أبيهS. و الجواب و بالله التوفيق عن قوله أن الإمام يعلم ما يكون بإجماعنا أن الأمر على خلاف ما قال و ما أجمعت الشيعة قط على هذا القول و إنما إجماعهم ثابت على أن الإمام يعلم الحكم في كل ما يكون دون أن يكون عالما بأعيان ما يحدث و يكون على التفصيل و التمييز و هذا يسقط الأصل الذي بنى عليه الأسئلة بأجمعها؛ شیخ مفید، المسائل العكبرية، ص۶۹.
  4. فأمّا إطلاق القول عليهم بأنّهم يعلمون الغيب فهو منكَر بيّن الفساد.
  5. ولم نوجب أن يكون عالماً بما لا تعلق له بالأحكام الشرعية.
  6. «و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و همه کارها بدو باز گردانده می‌شود پس او را بپرست و بر او توکل کن و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره هود، آیه ۱۲۳.
  7. ولا نعلم أحدا منهم استجاز الوصف بعلم الغيب لأحد من الخلق، فإنما يستحق الوصف بذلك من يعلم جميع المعلومات، لا بعلم مستفاد. وهذه صفة القديم سبحانه، العالم لذاته، لا يشركه فيها أحد من المخلوقين. ومن اعتقد أن غير الله سبحانه يشركه في هذه الصفة فهو خارج عن ملة الاسلام. فأما ما نقل عن أمير المؤمنينS، ورواه عنه الخاص والعام، من الإخبار بالغائبات في خطب الملاحم وغيرها... [و] غير ذلك مما روي عنهم(ع)، فإن جميع ذلك متلقى عن النبيa، مما أطلعه الله عليه، فلا معنى لنسبة من روى عنهم هذه الأخبار المشهورة إلى أنه يعتقد كونهم عالمين للغيب...؛ مجمع البیان، ج۵،ص٣١٣.
  8. النبي و الإمام يجب أن يعلما علوم الدين و الشريعة و لا يجب أن يعلما الغيب و ما كان و ما يكون لأن ذلك يؤدي إلى أنهما مشاركان للقديم تعالى؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج‏۱، ص۲۱۱.
  9. «...عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِS، فَقَالَ لَهُ يَحْيَى: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّكَ تَعْلَمُ الْغَيْبَ؛ فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ، ضَعْ يَدَكَ عَلَى رَأْسِي، فَوَ اللَّهِ مَا بَقِيَتْ شَعْرَةٌ فِيهِ وَ لَا فِي جَسَدِي إِلَّا قَامَتْ؛ ثُمَّ قَالَ: لَا، وَ اللَّهِ مَا هِيَ إِلَّا وِرَاثَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِa».
  10. «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ شُعَيْبٍ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِS إِنَّهُمْ يَقُولُونَ! قَالَ: وَ مَا يَقُولُونَ قُلْتُ يَقُولُونَ تَعْلَمُ قَطْرَ الْمَطَرِ وَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ وَرَقَ الشَّجَرِ وَ وَزْنَ مَا فِي الْبَحْرِ وَ عَدَدَ التُّرَابِ، فَرَفَعَ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ، وَ قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ مَا يَعْلَمُ هَذَا إِلَّا اللَّهُ»؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، النص، ص۲۹۹.
  11. «بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
  12. «فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ؛ فَضَحِكَS وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ كَانَ كَلْبِيّاً: يَا أَخَا كَلْبٍ، لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ، فَيَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِي الْأَرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ وَ سَخِيٍّ أَوْ بَخِيلٍ وَ شَقِيٍّ أَوْ سَعِيدٍ وَ مَنْ يَكُونُ [لِلنَّارِ] فِي النَّارِ حَطَباً أَوْ فِي الْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِيَّهُ صفَعَلَّمَنِيهِ وَ دَعَا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِي»؛ نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۱۸۶.
  13. «...فَقَالَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ تَصِحُّ الْإِمَامَةُ لِمُدَّعِيهَا؟ قَالَ: بِالنَّصِّ وَ الدَّلِيلِ؛ قَالَ لَهُ: فَدَلَالَةُ الْإِمَامِ فِيمَا هِيَ؟ قَالَ: فِي الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَةِ الدَّعْوَةِ؛ قَالَ: فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا يَكُونُ؟ قَالَ: ذَلِكَ بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِa؛ قَالَ: فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا فِي قُلُوبِ النَّاسِ؟ قَالَS لَهُ: أَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ الرَّسُولِa: «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»؟ قَالَ: بَلَى؛ قَالَ: وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ فِرَاسَةٌ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مِنَّا مَا فَرَّقَهُ فِي جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ...»؛ عیون أخبار الرضاS، ج‏۲، ص۲۰۰.
  14. «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لَا تَدَعُ لِهَوَاكَ انْقِيَاداً وَ لَا تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۴۶۱-۴۶۲، نامه ۷۱.
  15. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
  16. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  17. وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
  18. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  19. «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  20. «بگو: نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز می‌نهد؟» سوره جن، آیه ۲۵.
  21. «خداوند از تو در گذرد! چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟» سوره توبه، آیه ۴۳.
  22. «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.
  23. «بگو: این خبری سترگ است * که شما از آن رویگردانید * مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که هم‌ستیزی می‌کردند * به من جز این وحی نمی‌شود که من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره ص، آیه ۶۷-۷۰.
  24. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  25. «ما با این قرآن که به تو وحی کرده‌ایم، به بهترین (شیوه) داستانسرایی برای تو داستان می‌گوییم و بی‌گمان تو پیش از آن از ناآگاهان بودی» سوره یوسف، آیه ۳.
  26. «آن از این روست که (سنّت) پروردگارت (این است که) نابود کننده شهرها به ستم- در حال بی‌خبری مردم آن (شهر) ها- نبوده است» سوره انعام، آیه ۱۳۱.
  27. «مبادا بگویید: کتاب (آسمانی، تنها) بر دو گروه پیش از ما فرو فرستاده شده است و به راستی ما از خواندن (و بحث و بررسی) آنان ناآگاه بودیم» سوره انعام، آیه ۱۵۶.
  28. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  29. «بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.
  30. «بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
  31. «فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ؛ فَضَحِكَS وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ كَانَ كَلْبِيّاً: يَا أَخَا كَلْبٍ، لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ، فَيَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِي الْأَرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ وَ سَخِيٍّ أَوْ بَخِيلٍ وَ شَقِيٍّ أَوْ سَعِيدٍ وَ مَنْ يَكُونُ [لِلنَّارِ] فِي النَّارِ حَطَباً أَوْ فِي الْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِيَّهُ (ص) فَعَلَّمَنِيهِ وَ دَعَا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِي»؛ نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۱۸۶.
  32. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.
  33. «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  34. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  35. «و می‌گویند: اگر راست می‌گویید این وعده کی می‌رسد؟ * بگو: دانش (آن) نزد خداوند است و من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره ملک، آیه ۲۵-۲۶.
  36. «بگو: نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز می‌نهد؟» سوره جن، آیه ۲۵.
  37. «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستاده‌ایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفته‌ایم و برخی دیگر را نگفته‌ایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری می‌شود و در آنجا تباه‌اندیشان، زیانکار می‌گردند» سوره غافر، آیه ۷۸.
  38. «و پیامبرانی را (فرستادیم) که (داستان) آنها را برای تو پیش‌تر گفته‌ایم و پیامبرانی که (داستان) آنان را برای تو نگفته‌ایم؛ و موسی با خداوند بی‌میانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.
  39. «آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره ابراهیم، آیه ۹.