آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسش‌های مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

آیه مورد اشاره پرسش

﴿...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ

«... بگو: کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!».

پاسخ جامع اجمالی

مقدمه

پیروان امامیه بر اساس دسته‌ای از آیات قرآن کریم[۱]، معتقد به آگاهی رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) از غیب هستند. با این وجود دسته‌ای دیگر از آیات هستند که در نگاه نخست ممکن است توهم انکار یا نفی علم غیب و عدم آگاهی غیر خدا از آن را در اذهان برخی ایجاد نمایند؛ آیۀ ۴۳ سوره رعد از جمله این آیات است. خدای متعال در این آیه خطاب به پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۲].

روشن است که اگر مراد از «علم کتاب» را قرآن گرفته و بر اساس آیه فوق معتقد شویم همه چیز در قرآن آمده است، می‌توان به ضمیمه آیات دیگری که پیامبراکرم و امامان معصوم(ع) را عالم به قرآن می‌دانند، آگاهی از غیب را برای غیر خدا نیز اثبات نمود.

با این حال ممکن است گفته شود در صورتی این ادعا صحیح است که مراد از «علم الکتاب» در آیه، قرآن کریم باشد و از آن طرف گفته شود هر چیز‌تر و خشکی در قرآن آمده است و نتیجه گرفت کسی که علم به قرآن دارد، علم به همه چیز حتی غیب نیز دارد؛ در حالی که چنین چیزی قابل اثبات نیست و احتمال دارد مراد از «کتاب»، کتاب مقدس باشد که بنابراین فرض، عالم به کتاب، عالم به غیب نخواهد بود.

قبل از بررسی این آیه و پاسخ به توهم یا شبهه مذکور لازم است به بیان معنای لغوی و اصطلاحی غیب، علم غیب و علم الکتاب بپردازیم.

معناشناسی

غیب و علم غیب

معنای لغوی

«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به‌ معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۳]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی نامند.

معنای اصطلاحی

غیب در دایره‌ای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:

  1. اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربری‌های آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاص‌تر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری می‌‌شود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» می‌‌گویند[۴]. اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۵]، و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۶]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق می‌شود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمی‌شود[۷].
  2. اصطلاح مفسران و متکلمان: واژه «غیب» در آثار تفسیری و اعتقادی نیز به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۸]. این معنا هم شامل غیب مطلق و غیب نسبی می‌‌شود و هم شامل غیب به معنای «امور مستأثر» و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در اختیار خدای تبارک و تعالی است (امور مستأثر). اما واژه «علم غیب» در استعمالات مفسران و متکلمان به همان دو معنایی که در اصطلاح قرآنی گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در کاربری اول خود گاهی به کیفیت خاصی از دانش اطلاق می‌شود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)[۹] و در کاربری دوم خود گاهی به خصوص علوم خاص الهی اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، علم به غیب، مختص ذات خداوند است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمی‌شود[۱۰]؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «اطلاع بر مغیبات»[۱۱] یا «اِخبار از غیب»[۱۲] استفاده کرده‌اند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکرده‌اند[۱۳] و بی‌شک، در این کاربری لغوی، دقت علمی رعایت نشده و باعث ایجاد شبهه نیز گشته است[۱۴].

شأن نزول آیه

در شأن نزول این آیه روایات متعدد صحیح السندی در منابع تفسیری فریقین نقل شده است. از نظر مفسران امامیه آیه ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ از آیات مکی بوده و منظور از «الکتاب» در این آیه، قرآن کریم بوده و مصداق واقعی آن نیز امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) است.

  1. ابن ابی عمیر از عمر بن اذینه از امام صادق(ع) روایت کرده‌اند که آن حضرت می‌فرماید: «آن کسی که علم کتاب در نزد او است، امیرالمؤمنین ((ع)) است»[۱۵].
  2. به سند صحیح از امام باقر ((ع)) نقل شده که مصداق این آیه اهل‌بیت(ع) هستند که اول و افضل و بهترین آنها بعد از پیامبر(ص) علی(ع) است[۱۶].
  3. ابی‌سعید خدری می‌گوید: از رسول خدا(ص) درباره آیه ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ سؤال کردم، حضرت فرمود: آن کسی که علمی از کتاب نزد او است، وصی و برادرم سلیمان بن داود است. گفتم یا رسول اللَّه در گفتار دیگری خداوند فرموده: «بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!» حضرت فرمود: آن کس برادرم علی بن ابی‌طالب است[۱۷].

علاوه بر امامیه، غالب مفسرین اهل سنت نیز در بیان شأن نزول آیه مذکور، امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان مصداق عالم به کتاب، معرفی کرده‌اند. اگرچه در بین مفسرین اهل سنت رویکرد متفاوت دیگری نیز در تفسیر و مصداق این آیه وجود دارد که به موجب آن رویکرد برخی مصداق آن را عبدالله بن سلام و برخی جبرائیل و برخی سلمان فارسی می‌دانند، اما این رویکرد‌ها هیچ کدام از دلیل محکم و قطعی برخوردار نیستند و روایاتی که در تأیید این مصادیق به آنها استناد شده یا مشکل دلالی (محتوایی) دارند یا سندی. به خلاف روایاتی که مصداق آیه را امیرالمؤمنین(ع) ذکر کرده‌اند.

  1. راوی می‌گوید: با امام محمد باقر(ع) در مسجد بودم که یکی از فرزندان عبدالله بن سلام وارد شد، به امام گفتم: قربانت گردم این مرد پسر همان کسی است که گویند در نزد وی علم الکتاب بوده است. امام فرمود: نه، او نیست بلکه کسی که در نزد او علم الکتاب بوده، علی بن ابی‌طالب(ع) است که این آیه در شأن او نازل شده است[۱۸].
  2. برید بن معاویه از امام صادق (ع) نقل می‌کند که حضرت فرمود: منظور از این آیه ما اهل‌بیت هستیم که اول و افضل ما بعد از پیامبر، امیرالمؤمنین (ع) است. وی در ادامه می‌نویسد: مؤید این مطلب روایتی از شعبی است مبنی بر اینکه: هیج کس داناتر از علی (ع) به کتاب خدا بعد از پیامبر(ص) نیست[۱۹].
  3. شیخ سلیمان قندوزی نیز از سعید خدری در تفسیر آیه ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ روایتی را نقل می‌کند که مراد از این آیه علی (ع) است[۲۰].

علم الکتاب منبع علم امامان

از روایات چنین به دست می‌آید امامان معصوم(ع)، صاحب علم الکتاب هستند و اولین منبع علم امامان(ع) به حقیقت، کتاب خداوند است که ایشان در حالات مختلف از آن استفاده می‌کردند. از این رو علم به کتاب از مستندات غیبی امامان(ع) محسوب می‌شود. آگاهی معصومین از محتوای کتب آسمانی یکی از دلایل مهمی است که علم غیب معصومین را مبرهن می‌سازد. خداوند می‌فرماید: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقينَ[۲۱]، ﴿ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُون[۲۲]، بدین معنا که خدای متعال این مقدار از علم غیب را مشهود کرده، اما نه مشهود هر کس، بلکه مشهود انبیا و اولیای خود. به عبارتی دیگر در این صورت، اگر نبی کل علم الکتاب را هم داشته باشد، عالم الغیب به تمام غیب‌ها نیست، بلکه آن مقدار از غیب را می‌داند که خداوند او را آگاه می‌کند[۲۳].

در برخی روایات امیرالمؤمنین(ع) درباره جایگاه خود در تفسیر قرآن فرموده اند: «مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَةٌ إِلَّا وَ أَنَا أَعْرِفُهَا وَ أَعْرِفُ تَفْسِیرَهَا وَ فِی أَیِّ مَکَانٍ نَزَلَتْ مِنْ سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ وَ فِی أَیِّ وَقْتٍ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ إِلَی صَدْرِهِ وَ لَکِنَّ طُلَّابَهُ یَسِیر»[۲۴]. بر اساس این روایت هیچ آیه ای نیست مگر اینکه امام علی(ع) آن آیه و تفسیر آن و نیز مکان و زمان نزول آن را می‌‌داند.

عدم دلالت آیه بر انکار بهره‌مندی غیر خدا از علم غیب

آیه ۴۳ سوره رعد با سه شرط بر اثباث علم غیب برای غیرخدا یا همان معصومین دلالت دارد:

  1. احتمال دارد مراد از علم، علوم حصولی نباشد؛ چراکه ویژگی این علوم آن است که برای همگان یا عده خاصی از طریق تعلیم و تعلّم قابل دسترسی است، از این رو نمی‌توان آنها را در شمار علم غیب دانست.
  2. مراد از ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ غیر بشر نباشد.
  3. مراد از کتاب، کتب مقدس نباشد، بلکه مراد از آن یا لوح محفوظ باشد یا نوعی علم الهی که مخزن غیب الهی است و یا قرآن با همه مراتب ظاهری و باطنی آنکه قطعا شامل علوم غیبی هم می‌‌شود.

مفسران تفاسیر متعددی از آیه شریفه ارائه نموده‌اند از این رو آیه محل تضارب آراء مفسران است:

  1. فخر رازی یکی از تفاسیر آیه را شهادت اهل کتابی که به پیامبر ایمان آوردند، دانسته‌ است، او اگر چه در ابتدا مراد از کتاب را تورات و انجیل بیان کرده اما در ادامه این احتمال را به این صورت نقد کرده که اولاً سوره مکی است و برخی افرادی که به عنوان مصداق اهل کتاب توسط مفسران ذکر شدند در مدینه ایمان آورند نه مکه؛ ثانیاً رسالت از اموری نیست که با شهادت افراد اثبات شود؛ چراکه شهادت دهندگان معصوم نیستند[۲۵]. (مفهوم جمله‌اش این است که اگر شهادت دهنده معصوم باشد شهادت بر رسالت صحیح است.) روایات شأن نزول از اهل سنت بر این فرض دلالت دارد[۲۶]. علامه طباطبایی نیز در نقد این تفسیر نوشته است: "این تفسیر نیز صحیح نیست؛ زیرا در آیه شریفه، شهادت آمده، نه صرف علم و از سوی دیگر، این سوره در مکه نازل شده و به‌طوری که می‏نویسند در آن ایام احدی از علمای اهل کتاب ایمان نیاورده بود و کسی از ایشان به رسالت آن جناب شهادت نداده بود، با این حال معنا ندارد احتجاج را مستند به شهادتی کند که هنوز احدی آن را اقامه نکرده باشد. بعضی دیگر گفته‌‏اند: مراد، آن عده از علمای اهل کتابند که اسلام آورده‏اند، مانند عبد اللَّه بن سلام و تمیم داری و جارود و سلمان فارسی و بعضی گفته‏‌اند: مراد تنها عبد اللَّه بن سلام است. ولی جواب این گفتار هم این است که این سوره در مکه نازل شده حال آنکه افراد مذکور در مدینه مسلمان شدند[۲۷]. بدیهی است که در صورت پذیرش این فرض، آیه دلالتی بر علم غیب ندارد،؛ چراکه مراد از کتاب، کتب مقدس است.
  2. تفسیر دیگری که فخر رازی بیان کرده این است که مراد از کتاب، قرآن است؛ چراکه قرآن معجزه دال بر رسالت پیامبر اکرم(ص) است و مراد از "من عنده علم الکتاب" کسی است که توان فهم اعجاز قرآن را داشته باشد تا به حقانیت رسالت پی ببرد[۲۸]. علامه طباطبایی در نقد این فرض هم می‌‌فرماید: "برای افاده این معنا جا داشت که صریحا متعرض وضع قرآن شده بفرماید قرآن بزرگترین آیت بر رسالت است و لکن فرمود: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۲۹]. بر این اساس نیز آیه دلالت بر علم غیب معصوم ندارد؛ چراکه علم در این فرض علمی حصولی و اکتسابی است نه لدنی.
  3. مراد از ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ خداوند باشد. بر این اساس معنا چنین می‌‌شود: کفی بالذی یستحق العبادة و بالذی لا یعلم علم ما فی اللوح إلا هو، شهیداً بینی و بینکم...[۳۰]. فخر رازی در نقد این قول می‌‌گوید:" عطف صفت بر موصوف گرچه فی الجمله جائز است اما خلاف اصل است"[۳۱]. علامه طباطبایی نیز در نقد این نظر می‌‌نویسد: "این تفسیر صحیح نیست؛ زیرا اولاً خلاف ظاهر عطف است، چون اول کفایت خدا را گفته بود و دیگر معنا نداشت که آن را تکرار کند و ثانیاً بنابراین تفسیر، ذات و صفت خدا بر ذات خدا عطف شده است که این کار قبیح و غیر فصیح است؛ از این رو زمخشری پس از نقل این تفسیر از حسن که گفته است: "به خدا سوگند جز خدا کسی دیگر مقصود نیست"، تفسیر او را توجیه نموده و می‏گوید: بنا به گفته حسن معنای آیه چنین می‏‌شود: قل کفی بالذی یستحق العبادة و بالذی لا یعلم علم ما فی اللوح الا هو شهیدا بینی و بینکم ـ بگو آن کس که مستحق عبادت است و آن کس که علم لوح محفوظ نزد کسی جز او نیست، بس است برای شهادت بین من و شما" و برای تصحیح کلام مزبور لفظ جلاله"اللَّه" را به معنای الذی یستحق العبادة و لفظ "من" را به "الذی" برگردانیده، تا هر دو به صورت وصف درآمده، عطف هم عطف صفت بر صفت شود و حکم شهادت به ذات داده شود[۳۲]. در این فرض هم امکان اثبات علم غیب برای معصوم نیست چراکه «من عنده علم الکتاب‏» خداوند است نه بشر.
  4. این احتمال هم وجود دارد که مراد از کتاب در آیه، لوح محفوظ باشد[۳۳]. در این صورت باز هم با قرآن و اهل بیت قابل جمع است؛ چراکه قرآن در مرتبه ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[۳۴]‏ با لوح محفوظ اتحاد وجودی دارد «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»[۳۵]، چنانچه آیه ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ[۳۶] بر این مطلب دلالت دارد[۳۷]. بر اساس روایات بسیاری امام علی(ع)، امام مبین که همان لوح محفوظ است، معرفی شده چراکه قلب پاک پیامبر(ص) در درجه اول و قلب وسیع جانشین او در درجه بعد، آیینه‌‏هایی است که لوح محفوظ را منعکس می‏‌کند و قسمت عظیمی از آنچه در لوح محفوظ است از سوی خدا به آن الهام می‌گردد، به این ترتیب نمونه‌‏ای از" لوح محفوظ" است...، همچنین می‌‏دانیم که عالم هستی از یک نظر صفحه علم خدا و لوح محفوظ است[۳۸].

حال با توجه به اینکه فرض اول و سوم قطعا غیر قابل قبول هستند، فرض دوم و سوم که مراد از کتاب را قرآن یا لوح محفوظ بدانیم، تقویت شده و در هر دو صورت می‌توان عالم الکتاب را عالم به غیب دانست.

البته صرف اینکه در روایات، «من عنده علم الکتاب» بر امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) تطبیق داده شده باشد دلالت بر آگاهی آنان از غیب نمی‌کند مگر بعد از اثبات اینکه اولاً قرآن دارای ظاهر و باطن است و بر اساس آیه «تبیانا لکل شی» و نیز «ما فرطنا فی الکتاب من شیء» همه علوم چه غیبی و چه غیر آن در مراتب وجودی قرآن هست و ثانیاً اهل بیت به همه مراتب آن علم دارند چنانچه الف و لام جنس در آیه دلالت بر علم به همه کتاب دارد. چه اینکه به لحاظ ادبی، کلمه علم مصدر است و مصدر مضاف "علم الکتاب" مفید عموم است. همچنین مفرد محلی به "ال" نیز دلالت بر عموم دارد. پس از دو جهت لفظ علم الکتاب دلالت بر عموم دارد. در نتیجه استفاده می‌شود که جماعتی وجود دارند که از کل کتاب و تفاصیل آن آگاهند[۳۹].[۴۰]

نتیجه گیری

پیروان امامیه بر اساس دسته‌ای از آیات قرآن کریم[۴۱]، معتقد به آگاهی رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) از غیب هستند. با این وجود ممکن است تصور شود برخی آیات دیگر مانند آیه ۴۳ سوره رعد، منکر آگاهی غیر خدا از غیب هستند.از تامل در مفهوم کتاب و مراد از آن روشن می‌شود که این برداشت توهمی بیش نیست؛ چراکه بر اساس گفته مفسران، ۴ احتمال در معنای کتاب وجود دارد که دو احتمال آن غیر قابل قبول بوده و تنها دو احتمال معنایی قرآن و لوح محفوظ باقی می‌ماند و از آنجا که در عبارت (علم الکتاب) اسم نکره به اسم دارای الف و لام اضافه شده، مفید عموم بوده و تمام علوم موجود در کتاب را شامل می‌شود. از این رو چه مراد از کتاب قرآن باشد با همه مراتب ظاهری و باطنی آن و چه لوح محفوظ، آن بشری که علم به همه قرآن دارد طبق آیه شریفه شاهد بر رسالت است و در میان اصحاب پیامبر به شهادت روایات شیعه و سنی از جمله حدیث ثقلین کسانی جز علی و ائمه(ع) از اولاد او مصداق عالم به کتاب، نیستند؛ لذا آیه شریفه به ضمیمه سایر آیات و روایات فریقین بر ثبوت علم غیب برای غیرخدا که همان معصومان هستند، معصومین دلالت دارد.

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله تحریری؛
آیت‌الله تحریری در کتاب «جلوه‌های لاهوتی» در این باره گفته است:

«از این آیه استفاده می‌شود کسی که به تمامی کتاب به شهادت الف و لام که برای استغراق یا جنس است. علم دارد، می‌تواند بر صدق رسالت رسول گواهی دهد و کسی می‌تواند این گواهی را بدهد که بتواند ارتباط رسول را با عالم غیب به واسطه وحی درک کرده باشد. بنابراین هرکسی نمی‌تواند گواه باشد، لذا ائمه (ع) در روایات فرموده‌اند: ما چنین افرادی هستیم، از امام صادق (ع) از معنای این آیه سؤال می‌شود: آن کسی که نزد او علمی از کتاب بود آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان به آن حضرت عرض کرد: من تخت بلقیس را قبل از اینکه چشم برهم زنی برایت می‌آوردم، راوی گوید: امام صادق (ع) انگشتان مبارکش را باز کرده و بر سینه‌اش گذارد و فرمود: و به خدا سوگند تمامی علم کتاب نزد ما می‌باشد[۴۲] یعنی وزیر حضرت سلیمان با داشتن علم و حرفی از کتاب الهی در یک چشم برهم زدن تخت بلقیس را که در یمن بود نزد حضرت سلیمان که در فلسطین و شامات حکومت داشت[۴۳] آورد، لکن ایشان به تمامی کتاب آگاهی داشتند، و در مورد این‌ که ایشان علم انبیاء (ع) را داشتند روایتی در رابطه با مقصود از ام‌ الکتاب بیان گردید.

این علم به گونه است که همراه با تسلط بر عالم است یعنی به هر اندازه که گستره‌اش بیشتر باشد تسلط صاحبش بر عالم بیشتر است پس نمی‌تواند از قبیل علم حصولی یا الفاظ باشد بلکه اِشرافی خاص همراه با تسلط روحی بر عالم است و لذا برای فهمیدن ما، از این علم به حرف تعبیر شده است، از امام هادی (ع) نقل شده است: بزرگ‌ترین اسم خداوند هفتاد و سه حرف است، نزد آصف یک حرف بود و به آن تکلم کرد و زمین برایش بین او و بین سبأ شکافته شد و تخت سلطنت بلقیس را گرفت تا این که به سوی سلیمان آورد، سپس زمین در کمتر از چشم برهم زدنی به هم پیوست، و لکن نزد ما هفتاد و دو حرف از آن می‌باشد و یک حرف در علم غیب نزد خداوند می‌باشد که مختص به اوست[۴۴]»[۴۵].
۲. حجت الاسلام و المسلمین بخارایی‌زاده؛
حجت الاسلام و المسلمین سید حبیب بخارایی‌زاده در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت» در این‌باره گفته‌ است:

«در این آیه شریفه سخن از کسانی به میان آمده که دارای علم الکتابند. اطلاق «علم الکتاب» دلالت دارد بر آنکه تمامی علوم موجود در کتاب نزد آنان است نه مقداری از آن که در آیه کریمه: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ [۴۶]. بدان اشاره رفته است. چه آنکه فرق واضحی است بین "علم من الکتاب" و "علم الکتاب". "علم من الکتاب» یعنی مقداری از علوم موجود در کتاب و «علم الکتاب» یعنی تمامی علوم موجود در کتاب.

در اینجا سه سؤال مطرح است:

  1. حقیقت کتابی که در این آیه شریفه وارد شده است، چیست؟
  2. در این کتاب حقیقتش هر چه باشد چه علومی موجود است که حضرت آصف بن برخیا (ع) با آن علم و قدرتِ تصرف در کائنات، فقط دارای بعضی از آن علوم است؟
  3. «من عنده علم الکتاب» که واجد تمامی علوم «کتاب» هستند، چه کسانی‌اند؟

پاسخ سؤال اول، ارتباط وثیقی به بحث فعلی ما ندارد. اینکه حقیقت «کتاب» همان «کتاب مبین» در آیات دیگر است که فرمود: ﴿لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏ [۴۷]، ﴿وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين [۴۸] و یا اینکه حقیقت آن، همین قرآن کریم است و یا لوح محفوظ و یا چیز دیگر؟ هیچ یک از اینها دخلی به بحث علم غیب امام (ع) نداشته و تأثیری در نتیجه آن نخواهد گذاشت. بنابراین از ورود به آن بحث خودداری می‌نماییم.

و اما پاسخ سؤال دوم که محدوده علوم موجود در «کتاب» باشد را خود قرآن کریم در دو آیه بیان فرموده است:

  1. ﴿مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ [۴۹]
  2. ﴿نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۵۰]

مفاد این دو آیه شریفه آن است که علم همه اشیاء در «کتاب» موجود است و هیچ چیزی که «شیء» بر آن صادق باشد نیست، مگر آنکه در "کتاب" بیان گشته است. بنابراین علمِ تمامی عوالم وجود، چه مادی و چه مجرد، در «کتاب» موجود است و کسانی هم هستند که واجد تمامی این علومند و نه فقط مقداری از آن. حال باید دانست این‌ها چه کسانی‌اند؟

پاسخ سؤال سوم را روایات مشخص نموده‌اند. روایات فراوانی در این باب وارد شده است که تعیین می‌نماید «من عنده علم الکتاب»، ائمه هدی (ع) می‌باشند. فقط در کتاب شریف بصائر الدرجات، بیست و سه روایت وجود دارد که صریحاً مصداق آیه شریفه را امامان معصوم (ع) معرفی می‌کند. بیست و یک روایت از این روایات، مجتمعاً در اولین باب جزء پنجم، زیر عنوان «باب ممّا عند الائمه (ع) من اسم الله الاعظم و علم الکتاب» آورده شده است و دو روایت دیگر در ابواب دیگرند. در اینجا به عنوان نمونه یکی از این روایات را نقل می‌کنیم:

سدیر می‌گوید: من و ابوبصیر و میسر و یحیی بزاز و داوود رقی در مجلس امام صادق (ع) بودیم... (امام (ع) بعد از تشبیه علم من الکتاب به قطره و علم الکتاب، به دریای سبز) فرمود: ای سدیر آیا در قرآن این آیه را دیده‌ای ﴿قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ [۵۱]؟ و با دست خویش به سینه‌اش اشاره نموده و سه بار فرمود: به خداوند سوگند تمامی علم کتاب نزد ماست.»[۵۲].
۳. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«از این آیه با توجه به تفاسیر مختلف نکات ذیل استفاده می‌شود:

  1. جمله آخر آیه، عطف بر لفظ "بالله" شده و تقدیر آن "کفی بمن عنده علم الکتاب شهیداً" است.
  2. از کلمه "عنده" استفاده می‌شود که علم او به طور تحقیق و از سنخ علوم موهوبی است و از تعلیمات غیبی و الهامات باطنی سرچشمه گرفته است و از قبیل علوم اکتسابی نیست که در معرض فراموشی یا خطا باشد.
  3. از کلمه "علم الکتاب" به طور اطلاق استفاده می‌شود که بر معارف الهی و اسرار حقایق بسیاری از آیات احاطه داشته باشد نه بر بعضی از حقایق.
  4. ادای شهادت پروردگار در ردیف شهادت ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ است و به آن عطف شده است. چنانچه غیر از این منظور بود مانند جمله "قل کفی بالله و بمن عنده علم الکتاب شهیداً" گفته می‌شد.
  5. تعبیر به کلمه ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ شاهد آن است که کاملاً با اسرار و حقایق قرآنی آگهی دارد و وظیفه او قیام به هدایت جامعه بشر و دعوت به حق و تعلیم آیات قرآنی و نیز نظارت بر قرآن است.
  6. بر حسب بعضی مفسرین مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ عبدالله بن سلام از علماء یهود است که در مدینه پس از هجرت به دین اسلام گروید. ولی این خلاف ظاهر است چون اسلام عبدالله بن سلام پس از نزول این آیه است. علاوه بر این نمی‌توان شهادت او دلیل بر صحت دعوی رسالت رسول اکرم (ص) باشد چون علم او اکتسابی او مانند سایر افراد مسلمانان است»[۵۳].
۴. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۵۴]. ذیل این آیه در کتاب‌های حدیثی شیعی، روایات بسیاری نقل شده است که مصداق ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ائمه اطهار (ع) می‌باشند، همچنین برخی از احادیث اهل‌ سنت، مصداق آیه را علی بن ابی‌ طالب (ع) دانسته‌اند که به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

  1. از امام باقر (ع) درباره﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ سؤال شد. حضرت فرمود:«إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِي‏»[۵۵]. مراد از آیه، ما اهل بیت (ع) هستیم و علی (ع) نخستین، برترین و بهترین ما بعد از رسول خدا (ص) است.
  2. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِنَّهُ‏ عَالِمُ‏ هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ بَعْدَ النَّبِيِ‏ (ص)‏»)[۵۶].
  3. «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ‏ قَالَ: ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب‏(ع)‏»[۵۷].
  4. «عن ابن عباس قال: ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ‏ إنما هو علی (ع) لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»[۵۸].

آنچه گذشت برخی از روایات شیعه و سنی درباره مصداق این آیه بود. در اینجا ابتدا سخنان و نظرات مفسران را نقل و نقد می‌کنیم. سپس قول حق را بیان می‌نماییم. درباره آیه، سه نظر وجود دارد:

  1. مقصود از آیه، خود خداوند سبحان است[۵۹]. بنابراین تفسیر آیه چنین می‌شود: "کفایت می‌کند در شهادت، خدایی که علم کتاب نزد اوست". البته این قول صحیح نیست؛ زیرا اولاً، این تفسیر خلاف ظاهر عطف است؛ چرا که ابتدای آیه کفایت خدا گفته شده بود. پس دیگر معنا ندارد که آن را تکرار کند. ثانیاً، اگر این قول را بپذیریم لازم می‌آید که صفت خدا را بر ذات خدا عطف نماییم؛ در حالی‌ که چنین عطفی قبیح و غیرفصیح است[۶۰].
  2. مراد آن دسته از علمای اهل کتاب‌اند که اسلام آورده بودند؛ مانند عبدالله بن سلام، تمیم داری، جارود و سلمان فارسی یا مراد فقط عبدالله بن سلام است.[۶۱]. این قول با محل نزول آیه متعارض است؛ زیرا این سوره در مکه نازل شده است و نامبردگان در مدینه مسلمان شدند. در آن ایام، هیچ‌کس از علمای اهل کتاب ایمان نیاورده بودند و کسی از آنها به رسالت پیامبر (ص) شهادت نداده بود. کسانی که گفته‌اند این آیه به اتفاق همه در مدینه نازل شده است:«والآیة مدنیة بالاتفاق»[۶۲]، صرف ادعاست و چنین اتفاقی در کار نیست[۶۳].
  3. براساس روایاتی که ذکر شد، کسی که علم قرآن نزد اوست، امیرمؤمنان علی (ع) و اولاد آن حضرت می‌باشد و این آیه در حق ایشان نازل شده است. بنابراین به استناد روایات، قول حق و صحیح‌ترین نظر، همین است»[۶۴].
۵. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در مقاله با عنوان «مصداق‌شناسی آیه و من عنده علم الکتاب» در این‌باره گفته است:

«بر اساس آنچه در تفاسیر شیعه آمده، مراد از فقره ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ حضرت امیر (ع) است. این آیه از دو جهت جایگاه بلند و فرازمند امام را به تصویر کشیده است:

  1. از حضرت امیر (ع) در کنار خداوند یاد شده است که بر حقانیت رسالت رسول اکرم (ص) گواهی می‏‌دهد و شگفت آنکه اعلام شده این دو گواهی برای اثبات مدعا کافی است! این آیه از این جهت شبیه آیه چهارم سوره تحریم است که از حضرت امیر با عنوان ﴿صَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ و در کنار نام خداوند و جبرئیل یاد شده که از رسول اکرم (ص) در برابر توطئه دو همسر آن حضرت، حمایت و پشتیبانی می‏‌کنند[۶۵] باری، امام از چه مقام و منزلتی برخوردار شده که خداوند از نام او در کنار نام خود یاد کرده است.
  2. در این آیه، از حضرت امیر (ع) به عنوان کسی یاد شده که علم کتاب به او ارزانی شده است و ازآنجاکه بر اساس قاعده بلاغی، اضافه اسم نکره به اسمِ محلّی به لام، افاده عموم می‌کند، از این آیه استفاده می‌‏شود که علمِ همه کتاب به آن حضرت ارزانی شده است. درباره آنکه مراد از علم در این آیه چیست، اختلافاتی در میان مفسران به چشم می‌‏خورد، بااینحال همه اذعان دارند که این علم از مقوله علوم ظاهری نیست، بلکه علمی است که آگاهی از اسرار عالم و توان تصرف در هستی، از جمله شئون آن است. اهمیت این آیه از آن‌ جهت است که در سوره مبارکه نمل، از وصیّ سلیمان نبی (ع) یعنی آصف بن برخیا، به عنوان کسی یاد شده که دارای ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ است؛ یعنی به اقتضای "مِن تبعیضیه"، وی تنها دارای بخشی از دانش کتاب است ولی در عین حال توانست تخت بلقیس را از فاصله‏ای بس طولانی پیش از چشم برهم زدن سلیمان نبی (ع) نزد او حاضر سازد[۶۶]
اهل بیت (ع) بارها از مقایسه این دو آیه بر این نکته تأکید کرده‌‏اند که از یک سو، دانش آنان قابل مقایسه با دانش هیچکس نیست و از سوی دیگر نوع و ماهیت دانش آنان از مقوله‏ای دیگر است که علم به غیب و توان تصرف در تکوینیات از جمله ویژگی آن است. در برابر چنین تحلیلی که می‏‌توان برای آن از آیات و روایات دیگر شاهد آورد، شماری از مفسران اهل سنت که متأسفانه تمایلی به اثبات فضائل حضرت امیر (ع) ندارند، کوشیده‏‌اند با ارائه دیدگاه‏های دیگر، برای آیه مورد بحث مصادیق دیگری برشمارند. بر این اساس، مفسران اهل سنت در تعیین مصداق ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ سه دیدگاه ارائه کرده‌‏اند: (۱) مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ، همه مؤمنان است؛ (۲) مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ، عالمان یهود و نصارا است؛ (۳) مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ عبدالله بن سلام است»[۶۷].
۶. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«قرآن کریم در قصه حضرت سلیمان (ع) از شخصی "آصف برخیا" خبر می‌دهد که نزدش دانشی از جنس کتاب‌های آسمانی و یا لوح محفوظ بود و آن چنان علم و قدرت یافته بود که تخت ملکه سبأ را پیش از چشم به هم‌زدنی احضار نمود. آصف برخیا با داشتن مقداری از علم کتاب، قدرت تصرف در کائنات و آگاهی از امور غیبی پیدا می‌کند، با این وجود، دارنده علم‌ الکتاب از چه دانش و توانایی شگرفی برخوردار بوده است؟! قرآن می‌فرماید: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ از این آیه استفاده می‌شود که خداوند متعال و گروهی دیگر که عالم به کل کتاب‌اند، بین پیامبر و مردم شاهد بوده و شهادت خواهند داد. هم‌چنین برمی‌آید جماعتی هستند که عالم به کل کتاب‌اند؛ زیرا از طرفی "علم" مصدر است و در علم اصول فقه بیان شده که مصدر مضاف مفید عموم است[۶۸]. و از طرف دیگر مفرد محلی به "الف و لام" نیز دلالت بر عموم دارد، پس از دو جهت "علم‌ الکتاب" دلالت بر عموم دارد. در نتیجه از این جمله استفاده می‌شود که جماعتی هستند که به کل کتاب آگاه و بدان عالمند و روشن است کسی که عالم به کل کتاب باشد آگاهی به اسرار غیب فعلی خواهد داشت.

حالا سؤال این است که ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ کیست؟ کسی که علم‌الکتاب نزد اوست، تنها امیرمؤمنان (ع) و اولاد معصومین او می‌باشند و غیر اینها کسی از امّت ادعای برخورداری از "علم‌ الکتاب" نکرده است. و روایات بسیاری که از طریق شیعه و سنی وارد شده، تصریح می‌کند که مراد از عالم به کتاب، حضرت امیرالمؤمنین (ع) است و بعد از آن ائمه اهل بیت (ع) می‌باشند. دو نمونه از این روایات در اینجا نقل می‌شود:

  1. ابو سعید خدری می‌گوید: از رسول خدا (ص) از معنای ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ سؤال کردم. فرمود: «ذَاكَ‏ أَخِي‏ عَلِيُ‏ بْنُ‏ أَبِي‏ طَالِب‏‏»[۶۹].
  2. سدیر گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: آیا آیه ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ [۷۰]. دیده‌ای؟ عرض کردم قربانت گردم، این آیه را خوانده‌ام. فرمود: آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه علم از کتاب نزد او بود؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید. فرمود: به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر، عرض کردم قربانت گردم، چقدر کم!! فرمود: ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عزوجلّ نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر می‌دهم. ای سدیر! آیا آیه ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ را دیده‌ای؟ عرض کردم، فدایت گردم، این آیه را هم خوانده‌ام. فرمود: آیا کسی تمام کتاب را می‌داند بافهم‌تر است یا آن کسی که بعض از آن را می‌داند؟ عرض کردم؛ کسی که تمام کتاب را می‌داند. آنگاه حضرت با دست به سینه‌اش اشاره نمود و فرمود: به خدا تمام کتاب نزد ماست! به خدا تمام علم کتاب نزد ماست![۷۱].
بنابراین، مراد از عالم به کتاب در آیه حضرت امیرمؤمنان علی (ع)و ائمه (ع) بعد از او می‌باشند و کسی هم که عالم به کل کتاب باشد آگاه به جمیع امور گذشته و آینده بالفعل خواهد بود والّا عالم به کل کتاب معنی و مفهوم نخواهد داشت»[۷۲].
۷. حجت الاسلام و المسلمین بابایی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر بابایی در مقاله با عنوان «اهل بیت پیامبر مفسران آگاه به تمام قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«در بسیاری از روایات شیعه و سنی مفهوم ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ در آخر سوره «رعد» به حضرت علی (ع) تفسیر و بر او تطبیق شده است. از بیان اهل تسنن، حاکم حسکانی شش روایت در این باره آورده است [۷۳] و از شیعیان، سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان در تفسیر این کلمه ۲۵ روایت جمع کرده[۷۴] که در هفده روایت این کلمه به حضرت علی (ع) و در هفت روایت به همه امامان معصوم تفسیر شده است که حضرت علی (ع) نیز یکی از آنهاست و در هر دو دسته، روایت صحیح‌السند وجود دارد.

الف و لام ﴿لْكِتَابِ یا عهد حضوری است و منظور از «کتاب» قرآن کریم می‌باشد، یا الف و لام جنس است و منظور از آن «لوح محفوظ» و مطلق کتاب آسمانی است که از جمله آنها قرآن کریم است. در هر صورت، این کلمه به ضمیمه روایات مفسّر آن، دلالت دارد بر اینکه علم قرآن کریم نزد امیرالمؤمنین (ع) است. اضافه «علم» به «الکتاب» دلالت دارد بر آنکه همه علم کتاب نزد آنان است؛ زیرا اضافه مصدر به کلی که همه اجزای آن به طور یکسان میتوانند متعلّق آن مصدر واقع شوند ظهور در استیعاب و عموم دارد[۷۵] از این‌رو، در آیه دیگر در مورد کسی که بخشی از علم کتاب را داشته، تعبیر ﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ [۷۶] به کار رفته است. برخی روایات نیز مؤید این موضوع هستند؛ زیرا در آنها، دلالت این کلمه بر علم کل کتاب و دلالت ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ بر علم بخشی از کتاب مسلّم گرفته شده و در پایان آنها آمده است که امام صادق (ع) با دست به سینه خود اشاره کردند و فرمودند: «به خدا قسم، علم همه کتاب نزد ماست. به خدا قسم، علم همه کتاب نزد ماست»[۷۷]

با این بیان، معلوم شد این کلمه قرآن به ضمیمه روایات مفسّر آن، یکی از ادلّه آگاهی امیرمؤمنان (ع) به همه معانی و علوم قرآن است. در برخی روایات، این آیه برترین منقبت امیرمؤمنان (ع) به شمار آمده است[۷۸] که این خود، مؤید دیگری بر این برداشت است»[۷۹].
۸. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فائز باقری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در این‌باره گفته است:

«﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۸۰] آیه شریفه ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ در حق امام علی (ع) نازل شده و روایاتی در این باره آمده است.

صاحب تفسیر نورالثقلین حویزی می‌نویسد: امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند درباره موسی (ع) فرموده است: ﴿وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً[۸۱] و نفرموده است ﴿كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً و درباره عیسی (ع) فرموده است: ﴿لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ [۸۲] و نفرموده است "کل" و درباره امیر المؤمنین (ع) فرموده است: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۸۳] و فرموده است: ﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ [۸۴] و علم این کتاب در نزد اوست. امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: علم کسی که در نزد او ﴿عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ [۸۵] بود نسبت به علم کسی که در نزد او "عِلْمُ الْكِتَابِ" بود ماننده قطره‌‎ای از آب در مقابل دریای سرخ است، سپس فرمود: به خدا قسم تمام علم الکتاب نزد ما است. امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: علم و سلطنتی که به سلیمان داده شد به خاطر این بود که یک حرف از اسم اعظم نزد او بود و آنچه نزد امام علی (ع) است علم الکتاب می‌باشد.

مرحوم فیض کاشانی می‌نویسد: کافی و خرایج و عیاشی از امام باقر (ع) و مجمع از امام صادق (ع) نقل می‌کند که این آیه درباره ائمه (ع) است. احتجاج نیز نقل می‌کند از علی (ع) از برترین منقبتش سؤال شد، حضرت آیه ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ را قرائت کرد. مجالس نیز از پیامبر (ص) نقل می‌کند که منظور آیه علی بن ابی طالب (ع) می‌باشد. قمی‌ روایت می‌کند که از امیر المؤمنین (ع) سؤال شد: ﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ[۸۶] یعنی آصف بن برخیا أعلم است یا ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۸۷] یعنی امام علی (ع)، امام فرمود: علم اولی نسبت به دومی‌ مانند مقدار آبی است که بال پشه از آب دریا بر می‌دارد. حضرت سپس فرمود: تمام علومی‌ که از آسمان بر پیامبران از آدم تا خاتم نازل شده است در نزد امامان (ع) وجود دارد.

مرحوم بروجردی صاحب تفسیر جامع در این باره، روایات زیر را از کتب روایی نقل می‌کند: در کافی، ذیل آیه ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا از حضرت باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: در این آیه خداوند به ما نظر داشته، ولی بعد از پیغمبر اکرم (ص) علی امیر المؤمنین (ع) اول و افضل و اعلم و بهتر از ماست.

صاحب کتاب بصائر الدرجات از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روایت کرده است که در حضور آن حضرت راجع به حضرت سلیمان و حشمت و سلطنت و مقام علمی‌ و منزلتش، بحث و مذاکره شد، فرمودند: خداوند به سلیمان فقط یک حرف از اسم اعظم عطا نموده بود، ولی ما کسانی هستیم که خداوند درباره ما می‌فرماید: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ، امام سپس فرمودند: به خدا قسم علم کتاب نزد امیر المؤمنین (ع) و ما ائمه (ع) می‌باشد.

این حدیث را عیاشی و ابن بابویه نیز روایت کرده‌اند و از طریق مخالفان نیز روایات بسیاری است که می‌رساند مراد از کسی که دارای علم کتاب است امیر المؤمنین (ع) می‌باشد و این آیه در شأن حضرت آمده است.

بصائر از امام صادق (ع) روایت کرده که مراد از کسی که علم کتاب نزد اوست امیر المؤمنین (ع) می‌باشد و از آن حضرت پرسیدند: آیا کسی که نزد او علم من الکتاب "یعنی علمی‌ از کتاب" است داناتر می‌باشد یا آن که دارای علم الکتاب "یعنی تمام علم کتاب" است؟ امام فرمود: دانش آن که علمی‌ از کتاب دارد در مقابل کسی که علم کتاب را دارد، چون قطره‌ای در برابر دریا است که بر بال مگسی جای می‌گیرد.

امیر المؤمنین (ع) فرمود: علمی‌ که خداوند بر آدم و تمام پیغمبران تا پیغمبر خاتم (ص) از آسمان نازل فرمود در نزد من و عترت پیغمبر اکرم (ص) می‌باشد»[۸۸].
۹. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛
حجت الاسلام و المسلمین ایمانی در پاسخ به سؤالی مرتبط به علم غیب در این باره گفته است:

«منظور از کتاب در این آیه یا لوح محفوظ است که امّ الکتاب می‌باشد، یا مقصود قرآن کریم است. اگر مراد لوح محفوظ باشد ثابت می‌شود که آنکه عالم به کتاب است علم غیب دارد؛ و اگر مراد قرآن باشد باز همین معنا ثابت می‌گردد؛ چون به یقین منظور از داشتن علم الکتاب، دانستن ظواهر آیات قرآن کریم نیست. از زاویه نگاه این آیه، آنکه علم کتاب نزد اوست باید دارای چنان درجه بالایی از علم باشد که شهادت او در ردیف شهادت خداوند متعال قرار گیرد.

طبق آنچه پیشتر گفته شد، اگر کسی عالم به قرآن کریم باشد، عالم به جمیع حقایق عالم خلقت است؛ چرا که قرآن کریم ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۸۹] می‌باشد.

در تفسیر این آیه برخی گفته‌اند که مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ خود خداوند متعال می‌باشد؛ ولی اکثر مفسّرین بزرگ این تفسیر نپذیرفته و گفته‌اند، اگر مراد از این عبارت خدا باشد تکرار قبیح لازم می آید. همچنین در آن صورت از نظر ادبی نیز چنین جمله‌ای در نهایت درجه‌ای سستی خواهد بود. لذا شکّی نیست که صاحب این علم مخلوقی از آفریدگان خداست.

در باره ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ چهار احتمال دیگر نیز داده شده است.

  1. برخی گفته‌اند: مراد یهودیان و مسیحیانی هستند که مسلمان شدند و آنان شهادت دادند که اسم آن حضرت در کتاب آنها آمده است. این احتمال نادرست است چون اوّلاً لفظ ﴿الْكِتَابِ در قرآن کریم و روایات بدون قرینه در مورد تورات و انجیل به کار نرفته است. ثانیاً کتب یهود و نصاری طبق تصریح خود قرآن تحریف شده اند و کتاب تحریف شده فاقد هر گونه حجّیّتی می باشد. ثالثاً ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ یک نفر است نه یک جمع.
  2. گفته شده این شخص، عبدالله بن سلام، یا سلمان فارسی یا دیگر افرادی هستند که قبلاً در دین دیگری بوده‌اند. این احتمال نیز در غایت سستی است؛ چون اینها نیز داخل در همان گروه یهود یا نصاری یا امثال آن می‌باشد؛ پس برخی اشکالات فوق بر آنها نیز وارد می‌باشد.
  3. برخی نیز گفته‌اند مراد از ﴿الْكِتَابِ همه مؤمنان می‌باشند؛ که این هم مردود می‌باشد؛ چون مؤمنان یک نفر نیستند و آیه تصریح دارد که ﴿الْكِتَابِ یک نفر می‌باشد.
  4. احتمال چهارمی که داده شده حضرت علی بن ابی طالب (ع) می‌باشد؛ که این احتمال مورد قبول ائمه اهل بیت (ع) واقع شده است. و این احتمال با آیات قرآن بیشتر تطبیق می‌کند؛ چون در آیه چهل سوره نمل بیان داشت که صاحب علم الکتاب توان معجزه دارد. چون آصف بن برخیا، وزیر حضرت سلیمان که نه علم الکتاب، بلکه ﴿عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ [۹۰] داشت، یعنی علم به بخشی از کتاب داشت ، توانست در سایه آن علم تخت بلقیس را به سرعت از یمن تا فلسطین منتقل نماید. و تنها علی (ع) است بین اصحاب دارای قدرت اعجاز بود و بارها این معجزات را نشان داده و شیعه و سنّی بر آن معترفند.
پس اگر منظور از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ علی (ع) باشد، این آیه نیز دلالت بر علم غیب داشتن آن جناب، آن هم بر جمیع امور عالم می‌باشد»[۹۱].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین گنجی؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین گنجی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌‌اند:

«﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۹۲]. خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید به کافران بگو که دو شاهد برای رسالت من کفایت می‌کند، حتی نیازی به معجزه هم نیست. اولین شاهد خود خداست که عملاً شهادت به رسالت می‌دهد و با همه وسایل و ابزار، رسول خود را مورد تأیید و عنایت قرار می‌دهد و به مشرکان و کافران در عین نابرابری غالب می‌گرداند، این بهترین شاهد است، شاهد عملی نه قولی. دومین شاهد بر رسالت من کسی است که علم به کتاب خداوند دارد، کسی نیست که بی‌جهت زیر بار رسالت برود، چون عالم به کتاب خداست، شهادت به رسالت را پذیرفته است.

ابو سعید خدری از اصحاب رسول خدا (ص) که مورد قبول علمای اهل سنت و شیعه است می‌گوید: خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیدم و عرض کردم، منظور از ﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ چه کسی است؟ حضرت فرمودند: وزیر برادرم سلیمان بن داوود، آصف بن برخیا است. پرسیدم: منظور از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ چه کسی است»؟ حضرت فرمودند: منظور برادرم علی (ع) است. [۹۳]. این روایت را علاوه بر علمای شیعه بسیاری از علمای مشهور اهل تسنن مانند؛ سیوطی، ثعلبی، قرطبی، علامه دشتکی، ترمذی و دیگران نیز نقل کرده‌اند[۹۴]. شأن نزول نمی‌تواند مخصص باشد و این آیه گرچه در ابتدا برای حضرت علی (ع) نازل شده اما برای همه امامان معصوم (ع) نیز قابل استفاده است، در آیات غیر اختصاصی هم روایت است که هیچ آیه‌ای با ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شروع نمی‌شود، مگر آن که مصداق اول آن حضرت علی (ع) است. امام حسین (ع) فرمودند: ما کسانی هستیم که علم به کتاب نزد آنهاست و بیان هر آنچه که در آن است نزد ماست و آنچه ما می‌دانیم هیچ یک از مخلوقات خدا نمی‌داند؛ چرا که ما خزینه دار اسرار الهی هستیم[۹۵][۹۶]
١۱. حجت الاسلام و المسلمین حقیقت سمنانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا حقیقت سمنانی نویسنده مقاله «بررسی تطبیقی دلالت مصداقی امام مبین در سوره یس بر امام علی از منظر فریقین» در این‌باره گفته‌اند:

آیه ۴۳ سوره رعد با سه شرط بر اثباث علم غیب برای معصوم دلالت دارد:

  1. مراد از علم علوم حصولی که برای همگان یا عده خاصی از طریق تعلیم و تعلّم قابل دسترسی است نباشد.
  2. مراد از "من عنده علم الکتاب" غیر بشر نباشد.
  3. مراد از کتاب، کتب مقدس نباشد، بلکه لوح محفوظ یا نوعی علم الهی باشد که مخزن غیب الهی است و یا قرآن با همه مراتب ظاهری و باطنی آنکه قطعا شامل علوم غیبی هم می‌‌شود.

مفسران تفاسیر متعددی از آیه شریفه ارائه نموده و آیه محل تضارب آراء مفسران است:

۱. فخر رازی یکی از تفاسیر آیه را شهادت اهل کتابی که به پیامبر ایمان آوردند دانسته است، بر این اساس مراد از کتاب تورات و انجیل است. اما در ادامه نقد نموده که اولاً سوره مکی است و برخی افرادی که به عنوان مصداق اهل کتاب توسط مفسران ذکر شدند در مدینه ایمان آورند نه مکه؛ ثانیاً رسالت از اموری نیست که با شهادت افراد اثبات شود؛ چراکه شهادت دهندگان معصوم نیستند[۹۷]. (مفهوم جمله‌اش این است که اگر شهادت دهنده معصوم باشد شهادت بر رسالت صحیح است.) روایات شأن نزول از اهل سنت بر این فرض دلالت دارد[۹۸].

علامه طباطبایی نیز در نقد این تفسیر نوشته است: این تفسیر نیز صحیح نیست؛ زیرا در آیه شریفه، شهادت آمده، نه صرف علم و از سوی دیگر، این سوره در مکه نازل شده و به‌طوری که می‏نویسند در آن ایام احدی از علمای اهل کتاب ایمان نیاورده بود و کسی از ایشان به رسالت آن جناب شهادت نداده بود، با این حال معنا ندارد احتجاج را مستند به شهادتی کند که هنوز احدی آن را اقامه نکرده باشد. بعضی دیگر گفته‌‏اند: مراد، آن عده از علمای اهل کتابند که اسلام آورده‏اند، مانند عبد اللَّه بن سلام و تمیم داری و جارود و سلمان فارسی و بعضی گفته‏‌اند: مراد تنها عبد اللَّه بن سلام است. ولی جواب این گفتار هم این است که گفتیم این سوره در مکه نازل شده و نامبردگان در مدینه مسلمان شدند[۹۹].

در این فرض روشن است دلالتی بر علم غیب وجود ندارد،؛ چراکه مراد از کتاب، کتب مقدس است.

۲. تفسیر دیگری که فخر رازی بیان کرده این است که مراد از کتاب، قرآن است؛ چراکه قرآن معجزه دال بر رسالت پیامبر اکرم (ص) است و مراد از "من عنده علم الکتاب" کسی است که توان فهم اعجاز قرآن را داشته باشد تا به حقانیت رسالت پی ببرد[۱۰۰].

علامه طباطبایی در نقد این فرض هم می‌‌فرماید: "برای افاده این معنا جا داشت که صریحا متعرض وضع قرآن شده بفرماید قرآن بزرگترین آیت بر رسالت است و لکن فرمود: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۰۱] تا این غرض را ایفاء کرده باشد[۱۰۲].

بر این اساس نیز آیه دلالت بر علم غیب معصوم ندارد؛ چراکه علم در این فرض علمی حصولی و اکتسابی است نه لدنی.

۳. مراد از ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ خداوند باشد. براین اساس معنا چنین می‌‌شود: کفی بالذی یستحق العبادة و بالذی لا یعلم علم ما فی اللوح إلا هو، شهیداً بینی و بینکم...[۱۰۳].

فخر رازی در نقد این قول می‌‌گوید عطف صفت بر موصوف گرچه فی الجمله جائز است اما خلاف اصل است[۱۰۴].

علامه طباطبایی نیز در نقد این نظر می‌‌نویسد: "این تفسیر صحیح نیست؛ زیرا اولاً خلاف ظاهر عطف است، چون اول کفایت خدا را گفته بود و دیگر معنا نداشت که تکرار کند و ثانیاً بنابر این تفسیر، ذات و صفت خدا را بر ذات خدا عطف کرده است و این قبیح و غیر فصیح است؛ لذا می‏بینیم وقتی زمخشری این تفسیر را از حسن نقل می‏‌کند که گفته است: "به خدا سوگند جز خدا کسی دیگر مقصود نیست"، تفسیر او را توجیه نموده می‏گوید: بنا به گفته حسن معنای آیه چنین می‏‌شود: قل کفی بالذی یستحق العبادة و بالذی لا یعلم علم ما فی اللوح الا هو شهیدا بینی و بینکم ـ بگو آن کس که مستحق عبادت است و آن کس که علم لوح محفوظ نزد کسی جز او نیست، بس است برای شهادت بین من و شما" و برای تصحیح کلام مزبور لفظ جلاله "اللَّه" را به معنای الذی یستحق العبادة و لفظ "من" را به "الذی" برگردانیده، تا هر دو به صورت وصف درآمده، عطف هم عطف صفت بر صفت شود و حکم شهادت به ذات داده شود[۱۰۵].

در این فرض هم امکان اثبات علم غیب برای معصوم نیست چراکه «من عنده علم الکتاب‏» خداوند است نه بشر.

با توجه به اینکه فرض ۱ و ۳ قطعا قابل قبول نیست، فرض دو می‌‌ماند که مراد از کتاب قرآن باشد؛ لذا چنانچه روایات شیعه دلالت دارد آیه شریفه در حق علی (ع) نازل شده است. پس اگر جمله ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ به کسی از گروندگان به رسول خدا (ص) منطبق گردد، قطعا به علی (ع) منطبق خواهد شد، چون او بود که به شهادت روایات صحیح و بسیار، از تمامی امت مسلمان، داناتر به کتاب خدا بود و اگر هیچ یک از آن روایات نبود جز روایت ثقلین که هم از طرق شیعه و هم از طرق سنی به ما رسیده در اثبات این مدعا کافی بود؛ زیرا در آن روایت فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب اللَّه و عترتی، اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا»؛ من در میان شما دو چیز بس بزرگ می‏گذارم: یکی کتاب خدا، و یکی عترتم، اهل بیتم، این دو هرگز از هم جدا نمی‏شوند تا کنار حوض بر من درآیند و شما ما دام که به این دو تمسک جویید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد"[۱۰۶].

البته صرف اینکه در روایات، «من عنده علم الکتاب» بر امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت (ع) تطبیق داده شده باشد دلالت بر آگاهی آنان از غیب نمی‌کند مگر بعد از اثبات اینکه اولاً قرآن دارای ظاهر و باطن است و بر اساس آیه «تبیانا لکل شی» همه علوم چه غیبی و چه غیر آن در مراتب وجودی قرآن هست و ثانیاً اهل بیت به همه مراتب آن علم دارند چنانچه الف و لام جنس در آیه دلالت بر علم به همه کتاب دارد.

جابر یزید جعفی می‌‌گوید: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع)عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنَ التَّفْسِیرِ فَأَجَابَنِی ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْهُ ثَانِیَةً فَأَجَابَنِی بِجَوَابٍ آخَرَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کُنْتَ أَجَبْتَنِی فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِجَوَابٍ غَیْرِ هَذَا قَبْلَ الْیَوْمِ فَقَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ یَا جَابِرُ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآیَةَ یَکُونُ أَوَّلُهَا فِی شَیْ‏ءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ مُنْصَرِفٌ عَلَی وُجُوهٍ»[۱۰۷]. این روایت نیز مؤید آن است، تفسیر قرآنی که دورترین چیزها به عقل بشر است ناشی از داشتن بطون برای قرآن می‌باشد چراکه حضرت در جواب جابر فرمودند: «ای جابر برای قرآن باطنی است و برای باطن آن نیز باطنی است و برای قرآن ظاهری است و برای ظاهر آن نیز ظاهری، ای جابر هیچ چیز از عقول افراد دورتر از تفسیر قرآن نیست»..

ابی لبید بحرانی می‌‌گوید در محضر امام باقر (ع) بودم که شخصی آمد و سوالاتی پرسید و حضرت براساس ظاهر قرآن، سوال تفسیری وی را پاسخ گفت آنگاه امام باقر (ع) رو به من نمود و فرمود: «هَذَا تَفْسِیرُهَا فِی ظَهْرِ الْقُرْآنِ أَ فَلَا أُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا فِی بَطْنِ الْقُرْآنِ قُلْتُ وَ لِلْقُرْآنِ بَطْنٌ وَ ظَهْرٌ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ لِکِتَابِ اللَّهِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَعَانِیَ وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ سُنَناً وَ أَمْثَالًا وَ فَصْلًا وَ وَصْلًا وَ أَحْرُفاً وَ تَصْرِیفاً فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ کِتَابَ اللَّهِ مُبْهَمٌ فَقَدْ هَلَکَ وَ أَهْلَکَ...»[۱۰۸]. در این روایت خود حضرت تفسیر را به دو قسم ظاهری و باطنی تقسیم نموده و به راوی می‌‌فرماید آیا می‌‌خواهی تفسیر باطنی آیه را برای تو بیان نمایم؟

در برخی از روایات، از امام حسن و امام حسین (ع) در ضمن خطبه ای چنین نقل شده: «نَحْنُ حِزْبُ اللَّهِ الْغَالِبُونَ وَ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ الْأَقْرَبُونَ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبُونَ وَ أَحَدُ الثَّقَلَیْنِ الَّذِینَ جَعَلَنَا رَسُولُ اللَّهِ صثَانِیَ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فِیهِ تَفْصِیلُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ وَ الْمُعَوَّلُ عَلَیْنَا فِی تَفْسِیرِهِ لَا یُبْطِینَا تَأْوِیلُهُ بَلْ نَتَّبِعُ حَقَائِقَهُ فَأَطِیعُونَا فَإِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ إِذْ کَانَتْ بِطَاعَةِ اللَّهِ مَقْرُونَةً...»[۱۰۹]. طبق این روایت درباره تفسیر قرآن به سخن اهل بیت اعتماد می‏‌شود و آنان راجع به تأویل آن بیگانه نبوده یا تأویلش ائمه را درمانده نمی‌کند، آنان از حقایق قرآن که نزدشان موجود است تبعیت می‌کنند. ظهور کلام حضرت در اینکه ما از حقیقت قرآن تبعیت می‌کنیم این است که علم ما به تفسیر قرآن ناشی از علم به حقیقت قرآن است و همۀ قرآن و حقائقش نزد ماست، پس تفسیری که بازگشتش به آنان است نیز تفسیری جامع و شامل همۀ قرآن می‌شود.

در برخی روایات امیرالمؤمنین (ع) درباره جایگاه خود در تفسیر قرآن فرموده اند: «مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَةٌ إِلَّا وَ أَنَا أَعْرِفُهَا وَ أَعْرِفُ تَفْسِیرَهَا وَ فِی أَیِّ مَکَانٍ نَزَلَتْ مِنْ سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ وَ فِی أَیِّ وَقْتٍ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ إِلَی صَدْرِهِ وَ لَکِنَّ طُلَّابَهُ یَسِیر»[۱۱۰]. بر اساس این روایت هیچ آیه ای نیست مگر اینکه امام علی (ع) آن آیه و تفسیر آن و نیز مکان و زمان نزول آن را می‌‌داند.

یعقوب بن جعفر می‌‌گوید: «کُنْتُ مَعَ أَبِی الْحَسَنِ (ع)بِمَکَّةَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّکَ لَتُفَسِّرُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ مَا لَمْ تَسْمَعْ بِهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (ع)عَلَیْنَا نَزَلَ قَبْلَ النَّاسِ وَ لَنَا فُسِّرَ قَبْلَ أَنْ یُفَسَّرَ فِی النَّاسِ فَنَحْنُ نَعْرِفُ حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ سَفَرِیَّهُ وَ حَضَرِیَّهُ وَ فِی أَیِّ لَیْلَةٍ نَزَلَتْ کَمْ مِنْ آیَةٍ وَ فِیمَنْ نَزَلَتْ وَ فِیمَا نَزَلَتْ فَنَحْنُ حُکَمَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَی خَلْق»[۱۱۱]. براساس این روایت امام کاظم (ع) علت متفاوت بودن تفسیری که برای قرآن ارائه می‌‌کنند با تفاسیر دیگران را آن می‌‌دانند که قرآن قبل از مردم بر اهل بیت نازل گشته و برای آنان قبل از مردم تفسیر شده است، ائمه هستند که حلالش را از حرام و ناسخش را از منسوخ می‌‌شناسند، اهل بیت هستند که می‌‌دانند چه بخشی از قرآن در سفر و چه بخشی در حضر بر پیامبر نازل شده در چه شبی، چه مقدار، بر چه کسی و در چه موردی نازل شده است.

ابن عباس از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌‌کند که آن حضرت به من فرمود: «إذا صلیت العشاء الآخرة فالحقنی إلی الجبان قال فصلیت و لحقته و کانت لیلة مقمرة قال فقال لی ما تفسیر الألف من‏ الْحَمْدُ و الْحَمْدُ جمیعا قال فما علمت حرفا فیها أجیبه قال فتکلم فی تفسیرها ساعة تامة ثم قال لی فما تفسیر اللام من‏ الْحَمْدُ قال فقلت لا أعلم قال فتکلم فی تفسیرها ساعة تامة ثم قال فما تفسیر المیم من‏ الْحَمْدُ قال فقلت لا أعلم قال فتکلم فی تفسیرها ساعة ثم قال فما تفسیر الدال من‏ الْحَمْدُ قال قلت لا أدری فتکلم فیها إلی أن برق عمود الفجر قال فقال لی قم یا أبا عباس إلی منزلک تتأهب لفرضک فقمت و قد وعیت کل ما قال (ع) قال ثم تفکرت فإذا علمی بالقرآن فی علم علی (ع)کالقرارة فی المنفجر قال القرارة الغدیر و المنفجر البحر»[۱۱۲]. تفسیری که حضرت در هر حرف سوره حمد در ساعتی ارائه می‌‌دادند، هم تفسیرِ ظاهری و هم باطنی را شامل می‌‌شود.

مؤید این نظر علاوه بر روایات شیعه روایتی است که از ابن کثیر نقل شده: روی عنه عبد الله بن کثیر أنه وضع یده علی صدره ثم قال عندنا و الله علم الکتاب کملا همچنین روایتی که از شعبی نقل شده: عن الشعبی أنه قال ما أحد أعلم بکتاب الله بعد النبی من علی بن أبی طالب (ع) و من الصالحین من أولاده‏[۱۱۳]. این روایت نیز دلالت دارد که اهل بیت (ع) علم قرآن را به‌طور کامل دارا هستند.

از طرفی در آیه ۴۰ سوره نمل کسی که علمی از کتاب را دارد در چشم به هم زدنی تخت ملکه سبأ را برای او می‌‌آورد. این عالم که تخت ملکه سبأ را حاضر ساخت، آن هم در زمانی کمتر از زمان فاصله میان نگاه کردن از آنجا که کلمه "علم" را نکره آورده، دلالت دارد علمی از کتاب، یعنی علمی که با الفاظ نمی‏توان معرفی کرد و مراد از کتابی که این قدرت خارق‌العاده پاره‏ای از آن بود، یا جنس کتاب‌های آسمانی است و یا لوح محفوظ و علمی که این عالم از آن کتاب گرفته علمی بوده که راه رسیدن او را به این هدف آسان می‏ساخته است[۱۱۴].‏

چنانچه این تفسیر را بپذیریم که مرا از کتاب در آیه منظور آگاهی او بر کتب آسمانی است[۱۱۵]، به تفاوت «عِلْمٌ مِنَ الْکِتابُ» که «علم جزئی» را می‌‌گوید و ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ که «علم کلی» را بیان می‌‌کند، پی می‌بریم که میان «آصف بن برخیا» و امیرالمؤمنین (ع) چه اندازه تفاوت است؟!

لذا در روایات بسیاری می‌‌خوانیم: اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است، یک حرف آن نزد «آصف بن برخیا» بود و چنان خارق عادتی را انجام داد و نزد امامان اهلبیت (ع) هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خدا است[۱۱۶].

البته حتی اگر کتاب در آیه را لوح محفوظ بدانیم بازهم با قرآن و اهل بیت قابل جمع است چراکه قرآن در مرتبه ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[۱۱۷]‏ با لوح محفوظاتحاد وجودی دارد «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»[۱۱۸]، چنانچه آیه ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ[۱۱۹] براین مطلب دلالت دارد[۱۲۰].

و بر اساس روایات بساری امام علی (ع) امام مبین که همان لوح محفوظ است دانسته شده چراکه قلب پاک پیامبر (ص) در درجه اول و قلب وسیع جانشین او در درجه بعد، آیینه‌‏هایی است که لوح محفوظ را منعکس می‏‌کند و قسمت عظیمی از آنچه در لوح محفوظ است از سوی خدا به آن الهام می‌گردد، به این ترتیب نمونه‌‏ای از" لوح محفوظ" است...، همچنین می‌‏دانیم که عالم هستی از یک نظر صفحه علم خدا و لوح محفوظ است[۱۲۱].

در نتیجه از آنجا که نمی‌توان در آیه مراد از ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ را خداوند یا عالمان اهل کتاب دانست، در نتیجه چه مراد از کتاب قرآن باشد با همه مراتب ظاهری و باطنی آن و چه لوح محفوظ آن بشری که علم به همه آن دارد طبق آیه شریفه شاهد بر رسالت است و در میان اصحاب پیامبر به شهادت روایات شیعه و سنی از جمله حدیث ثقلین کسی جز علی و ائمه از اولاد او نمی‌تواند باشد؛ لذا آیه شریفه به ضمیمه سایر آیات و روایات فریقین بر ثبوت علم غیب برای معصومین دلالت دارد[۱۲۲].
١۲. آقای نقوی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای نقوی در پایان‌نامه کارشناسی خود با عنوان «علم غیب ائمه معصومین (ع)» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:

«از تفاسیر مختلف نکات ذیل به دست می‌آید:

  1. منظور از کتاب در این آیه، قرآن مجید است که در تفاسیر شیعه و بعضی از تفاسیر اهل تسنن بیان شده است. مثل: تفسیر احسن الحدیث که در آن آمده است "مراد از الکتاب قرآن است"[۱۲۳]. تفسیر نمونه هم الکتاب را به قرآن معنا کرده است "منظور از ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ آگاهان از محتوی قرآن مجید است[۱۲۴].
  2. مراد از ﴿عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ حضرت امیر المؤمنین (ع) و ائمه (ع) هستند که تفاسیر شیعه به همین تفسیر پرداخته اند. ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ علی (ع) و ائمه (ع) هستند[۱۲۵]. در روایات معصومین مصداق ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ائمه (ع) هستند.
عبدالرحمن بن کثیر می‌گوید: حضرت امام صادق (ع) فرمود: درباره آیه ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ خدا ما را قصد کرده است و علی (ع) اول و افضل بهترین ما هستند[۱۲۶]. پس بنابر این ائمه (ع) از ایمان و کفر همه انسان‌ها که کیفیت باطنی است آگاه‌اند. پس با توضیحات گذشته آیه‌ها دیگر را مثل: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۱۲۷]. و آیه﴿مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ[۱۲۸]. و آیه‌های دیگر را با آیه ۴۳ سوره رعد ضمیمه کنیم نتیجه می‌گیریم که ائمه (ع) دارای همه علم هستند و از هر چیز آگاه‌اند. یعنی در قرآن بیان هر شیء است و ائمه (ع) دارای علم قرآن اعم از ظاهر و باطن هستند پس ائمه (ع) همه اشیاء را می‌داند و آگاه هستند»[۱۲۹].
۱۳. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

تفسیر قمی می‌نویسد: أبی عبد الله (ع) فرمود کسی که در نزد او علم‏ الکتاب است أمیر‌المؤمنین (ع) می‌باشد و أمیر المؤمنین (ع) فرموده است همانا علمی که به حضرت آدم (ع) داده شده و جمیع آنچه به انبیا الهی تا خاتم الانبیاء (ص) داده شده نزد عترت نبی اسلام (ص) می‌باشد.

محمد بن حسن طوسی چندین قول در این مورد بیان می کند: قول اول از ابن عباس که گفته مراد اسلام آورندگان از اهل کتاب می‌باشد. قول دوم از قتاده و مجاهد که گفته‌اند آنها عبد اللَّه بن سلام، و سلمان الفارسی، و تمیم الداری هستند. و حسن گفته که آن شخص خداوند است و ابو جعفر و ابو عبد اللَّه (ع) فرموده‌اند که آنها ائمه (ع) می‌باشند.

بسیاری از مفسرین شیعه من جمله سید هاشم بحرانی بیست و پنج روایت و عبد علی بن جمعه عروسی حویزی بیش از ۱۶ روایت در ذیل آیه نقل کرده‌اند که تمامی آنها دلالت دارد بر اینکه ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ حضرت علی (ع) می‌باشد.

محمود بن ابوالحسن نیشابوری در تفسیر آیه می‌نویسد، مراد از علم به کتاب علم به جنس آن همانند تورات و انجیل می‌باشد که اهل این دو کتاب می‌دانند صحت رسالت نبی اسلام (ص) را و از این امر خبر داده افرادی از اینها که مسلمان شده‌اند همانند عبدالله بن سلام و سلمان فارسی و تمیم الداری.

ابن العربی در ذیل آیه می‌گوید: علما درباره کسی که علم کتاب دارد اختلاف نموده‌اند و چهار قول در این مورد بیان کرده‌اند: قول اول اینکه مراد از آن ایمان آورندگان از یهود و نصاری؛ قول دوم مراد عبدالله بن سلام؛ قول سوم مراد از آن علی بن ابی طالب؛ قول چهارم تمامی مؤمنین. وی در ادامه می‌نویسد که کسانی که مراد از صاحب علم را علی بن أبی طالب دانسته‌اند به دو دلیل بوده یکی اینکه او أعلم مؤمنین است که این درست نیست زیرا ابوبکر و عمر و عثمان از او أعلم‌تر بوده‌اند و دلیل دیگر قول پیامبر است که فرمود «أنا مدینه العلم و علی بابها‏»؛[۱۳۰] و این حدیث باطل است زیرا که ابواب علم نبی اصحاب او هستند هر یک به میزان منزلت و علمشان به علوم. اما قول صحیح این است که مراد جمیع مؤمنین باشد زیرا تمامی مؤمنین کتاب را می‌دانند و درک می‌کنند وجه اعجاز آن را و شهادت می‌دهند بر نبی بر صدق.

محمد بن یوسف اندلسی بیان کرده که برخی گفته‌اند که مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ علمای اهل کتاب است که اسلام آورده‌اند همانند عبد الله بن سلام و تمیم‌الداری و سلمان فارسی و این قول در صورت می‌تواند صحیح باشد که آیه مدنی باشد ولی جمهور مفسران گفته‌اند که آیه مکی است لذا نمی‌تواند در مورد آنها باشد و محمد بن الحنفیه، و باقر گفته‌اند که مراد علی بن ابی طالب (ع) است و گفته شده که مراد جبریل است، و کتاب همان لوح محفوظ می‌باشد. ابن جوزی نیز در تفسیر خود هفت قول را در این باب بیان می‌کند و قول پنجم را از ابن الحنفیه نقل می‌کند که مراد علی بن ابی طالب (ع) است.

ابن عجیبه می‌گوید، مراد علم حقیقی است و مربوط به عبد اللّه بن سلام، و ایمان آوردندگان از یهود و نصاری است که صفات رسول اکرم (ص) را می‌دانستند از طریق تورات و انجیل یا اینکه مراد لوح محفوظ است و ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ، خداوند است.

عبید الله بن احمد حسکانی سه روایت به شرح ذیل بیان کرده و مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ را حضرت علی (ع) می‌داند: از أبی سعید الخدری که گفت از رسول خدا (ص) سؤال کردم در مورد وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ فرمودند وی برادرم علی بن أبی طالب (ع) است. از ابن عباس روایت شده که مراد علی بن أبی طالب می‌باشد. ابن الحنفیه نیز گفته که مراد علی بن أبی طالب است.

ابو اسحاق احمد بن ابراهیم‏ ثعلبی نیشابوری‌ می‌نویسد: از سعید بن عثمان عن أبی مریم و بن عبد الله ابن عطاء نقل شده که گفت همراه با أبی جعفر در مسجد بودم که دیدم ابن عبد الله بن سلام نیز در مسجد نشسته است به ایشان عرض کردم گمان می‌کنند که آن کسی که ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ است عبد الله بن سلام می‌باشد فرمودند همانا آن علی بن ابی طالب (ع) است، و نیز از ابن الحنیفه در این مورد نقل شده که مراد علی بن أبی طالب می‌باشد.

بررسی و جمع‌بندی دیدگاه‌ها:

  1. مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ از دیدگاه‌های مفسران مذهب اهل بیت (ع) عبارتند از‏: امام علی (ع)؛ ائمه (ع)؛ اسلام آورندگان از اهل کتاب؛ عبدالله بن سلام، سلمان فارسی، تمیم الداری؛ خداوند؛ البته مفسران شیعه با توجه به روایات وارده در مورد اینکه مراد حضرت علی (ع) یا ائمه (ع)باشند، اتفاق نظر دارند.
  2. مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ در نزد آنها عبارتند از: عبدالله به سلام؛ علی (ع)؛ تمامی مؤمنین؛ علمای اهل کتاب که اسلام آورده‌اند عبدالله بن سلام، سلمان فارسی، تمیم الداری؛ ایمان آورندگان از یهود و نصاری؛ مراد جبرئیل است و کتاب هم لوح محفوظ می‌باشد؛ خداوند.

با توجه به دیدگاه مفسرین فریقین در بررسی آیه می‌توان بیان کرد:

  1. از کلمه ﴿عِندَهُ استفاده می‌‏شود که علم او به‌طور تحقق و از سنخ علوم موهوبی است و از تعلیمات غیبی و الهامات باطنی سر چشمه گرفته است و از قبیل علوم اکتسابی نیست که معرض فراموشی و یا اشتباه و یا خطاء باشد.
  2. از کلمه ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ به‌طور اطلاق استفاده می‌‏شود که بر معارف الهی و اسرار و حقایق بسیاری از آیات کریمه احاطه داشته نه بر بعض و به پاره‏‌ای از حقایق آن هم چنانکه آیه ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي[۱۳۱] استفاده می‌‏شود که [وزیر]] سلیمان نبی آصف (ع) بهره‌‏ای به طور ابهام از معارف الهی داشته است.
  3. تعبیر به کلمه ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ شاهد بر اینکه کاملا به اسرار و حقایق آیات قرآنی آگاهی دارد و وظیفه او قیام به هدایت جامعه بشر و دعوت به حق و تعلیم آیات قرآنی است.
  4. در مورد دیدگاه برخی از مفسرین که گفته‏‌اند مقصود از "کتاب" لوح محفوظ است. و بنابر این تفسیر، مقصود، خداوند خواهد بود، و آیه می گوید: "کفایت می‏‌کند در شهادت خدایی که نزد اوست علم کتاب". باید گفت این تفسیر صحیح نیست، زیرا خلاف ظاهر عطف است، چون اول کفایت خدا را گفته بود و دیگر معنا نداشت که تکرار کند. و از سویی بنابراین تفسیر، ذات و صفت خدا را بر ذات خدا عطف کرده است، و این قبیح و غیر فصیح است.
  5. دیدگاه برخی از مفسران که گفته‌‏اند منظور از کتاب تورات و انجیل است، و معنایش این است که علمای اهل کتاب کافی‏‌اند برای شهادت بین من و شما، زیرا ایشان از بشارت‌هایی که درباره من در کتابشان آمده خبر دارند، و اوصاف مرا در کتاب خود خوانده‏‌اند. در بررسی این دیدگاه می‌گوییم که این دیدگاه صحیح نیست، زیرا در آیه شریفه شهادت آمده، نه صرف علم. و از سوی دیگر، این سوره در مکه نازل شده و در آن ایام علمای اهل کتاب ایمان نیاورده بودند، و کسی از ایشان به رسالت آن جناب شهادت نداده بود، و با این حال معنا ندارد احتجاج را مستند به شهادتی کند که هنوز احدی آن را اقامه نکرده باشد.
  6. دیدگاهی که مراد از آیه را آن عده از علمای اهل کتاب می‌دانند که اسلام آورده‏‌اند، مانند عبد اللَّه بن سلام و تمیم داری و جارود و سلمان فارسی و یا اینکه مراد تنها عبد اللَّه بن سلام است. جواب این دیدگاه هم این است که این سوره در مکه نازل شده، و این افراد در مدینه مسلمان شدند. و اینکه در پاره‏‌ای از سوره‌های مکی آیات مدنی وجود دارد، در آن مواردی است که آیات مدنی در خلال سوره‌های مکی قرار داده شده است، نه در مثل آیه مورد بحث که در آخر سوره قرار دارد، و به آیات اول سوره مرتبط است، و معنا ندارد بعضی از کلام مرتبط به هم چند سال به تأخیر بیفتد.
  7. دیدگاه برخی که قائلند عیبی ندارد که آیه مورد بحث هم مکی باشد، و از علمایی خبر دهد که بعدها در مدینه مسلمان شدند، و به رسالت آن جناب شهادت دادند. در پاسخ می‌گوییم که باعث خرابی حجت، و سقوط آن حجیت می‌‏شود، زیرا معنا ندارد در پاسخ کسانی که در مکه به آن جناب می‌‏گویند تو پیغمبر نیستی گفته شود: شما امروز بدون دلیل او را تصدیق بکنید، و دلیل او بعدها به شما خواهد رسید، چون مردمی از علمای اهل کتاب مسلمان می‌‏شوند، و بر رسالت او شهادت می‏‌دهند.
  8. دیدگاه کسانی که گفته‏‌اند منظور از کتاب، قرآن کریم است، و معنای آن این است که هر کس این کتاب را فرا گرفته و بدان عالم گشته و در آن تخصص یافته باشد، او گواه است بر اینکه قرآن از ناحیه خداست، و من هم که آورنده آنم فرستاده خدایم، در نتیجه خاتمه سوره به ابتداء آن برمی‏‌گردد، که فرموده بود: ﴿تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِيَ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ[۱۳۲] و آخر سوره به اول آن و همچنین به وسط آن عطف می‌‏شود که فرمود: ﴿أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۱۳۳] و این گفتار از خدای سبحان در حقیقت یاری کردن قرآن و دفاع از آن است، در قبال توهینی که کفار از آن کرده، و مکرر گفتند: ﴿لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ[۱۳۴] البته برای افاده این معنا جا داشت که صریحا متعرض وضع قرآن شده بفرماید قرآن بزرگ‌ترین آیت بر رسالت است، و لکن فرمود: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۳۵] تا این غرض را ایفاء کرده باشد، و از بزرگترین شواهد این معنا، این است که آیه شریفه مثل بقیه آیات این سوره در مکه نازل شده است. و با همین بیان دیدگاه جمع کثیری از مفسران اهل سنت و شیعه که گفته‏‌اند آیه شریفه در حق علی (ع) نازل شده و همچنین روایاتی که در این باره وارد شده تأیید می‌‏شود. پس اگر جمله ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ به کسی از گروندگان به رسول خدا (ص) منطبق گردد، قطعا به علی (ع) منطبق خواهد شد، چون او بود که به شهادت روایات صحیح و بسیار، از تمامی امت مسلمان داناتر به کتاب خدا بود»[۱۳۶].
۱۴. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است:

«از این آیه با توجه به تفاسیر مختلف نکات ذیل به‌دست می‌آید:

  1. این عبارت عطف به کلمه ﴿اللَّهِ شده و تقدیر آن "كَفَى بِمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ شَهِيدًا" است.
  2. از کلمه "عنده" استفاده می‌شود که علم او به‌طور تحقیق و از سنخ علوم موهوبی است و تعلیمات غیبی و الهامات باطنی سرچشمه گرفته است(...)
  3. از کلمه علم الکتاب به‌طور اطلاق استفاده می‌شود که بر معارف الهی و اسرار و حقایق بسیاری از آیات احاطه داشته باشد نه بر بعضی از حقایق»[۱۳۷].
۱۵. آقای دکتر اس‍دی‌ گ‍رم‍ارودی‌ (مدیر گروه معارف دانشگاه صنعتی شریف)؛
آقای دکتر محمد اسدی گرمارودی در کتاب «علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان» در این‌باره گفته است:

«آیه می‌فرماید: «کافران تو را فرستاده خدا نمی‌دانند، تو بگو گواهی خداوند بین من و شما کفایت می‌کند». خدا شاهد بر صحّت نبوت پیامبر است. نکته مهم و قابل توجه در بحث ما این است که با واو عاطفه آیه را این گونه ادامه می‌دهد که: «و کسانی که در نزد آنها علم الکتاب است و آنها هم شاهد بر صدق دعوی نبوت هستند»؛ در آیه نیامده است: «وَ مَن عِندَه عِلمٌ مِنَ الكتاب»، بلکه آمده است: ﴿وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب‏ [۱۳۸]؛ پس نتیجه می‌گیریم که اولاً، باید در زمان بعثت پیامبر اسلام (ص) کسانی باشند که همه علم کتاب (علم الکتاب) را داشته باشند. ثانیاً، این عده در شأنی از مقام و منزلت قرار دارند که می‌توانند شاهد بر صدق دعوی نبی باشند.

مسلّم است که در این آیه منظور از کسانی که علم کتاب را دارند، شخص پیامبر اسلام (ص) نیست. نه این‌که پیامبر اسلام (ص) این مقام را ندارند، بلکه آنان کسانی هستند که به صدق پیامبری شهادت می‌دهند، پس افرادی غیر از پیامبر (ص) هستند؛ در نتیجه باید کسانی باشند که همه علم الکتاب را داشته و شاهد بر صدق دعوت نبی باشند.

قطعاً شاهد بر هر امری باید مسلّط و آگاه بر آن امر باشد؛ اگر چنین نباشد، شهادت او قابل قبول نخواهد بود. خداوند شاهد بر نبوت پیامبر است، چون بر همه امور احاطه دارد و به اذن و مشیت خود، به کسانی از بندگان این قدرت را داده و با عنوان ﴿وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب‏ [۱۳۹] از آنها نام برده که می‌توانند شاهد بر نبوت نبی باشند. این علم باید مقام و مرتبه‌ای از علم باشد که بتواند حقانیت نبوت و رسالت را گواهی دهد؛ یعنی آنها شهادت دهند که پیامبر حق می‌گوید. پس باید علم رسالت و وحی و آگاهی بر حقایق ماورای عالم ماده را داشته باشند.[۱۴۰].
۱۶. آقای دکتر رستمی و خانم آل‌بویه؛
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آل‌بویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در این‌باره گفته‌‌اند:

«آیه شریفه ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۱۴۱] در حق علی (ع) نازل شده و روایاتی در این‌باره آمده است. حویزی می‌نویسد:امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند درباره موسی (ع) فرموده است: ﴿كَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً [۱۴۲] و نفرموده است "كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً" و درباره عیسی (ع) فرموده است: ﴿لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ [۱۴۳] و نفرموده است "کل" و درباره اميرالمؤمنين (ع) فرموده است: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۱۴۱] و فرموده است: ﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ [۱۴۴] و علم این کتاب در نزد اوست. امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: علم کسی که در نزد او "عِندَهُ عِلْمُ مِن الْكِتَابِ" بود نسبت به علم کسی که در نزد او "عِلْمُ الْكِتَابِ" بود مانند قطره‌ای از آب در مقابل دریای سرخ است، سپس فرمود: به خدا قسم تمام علم الکتاب نزد ما است. امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: علم و سلطنتی که به سلیمان داده شد به خاطر این بود که یک حرف از اسم اعظم نزد او بود و آنچه نزد علی است علم الکتاب می‌باشد.[۱۴۵]

فیض کاشانی می‌نویسد: کافی و خرایج و عیاشی از امام باقر (ع) و مجمع از امام صادق (ع) نقل می‌کند که این آیه درباره ائمه (ع) است. احتجاج نیز نقل می‌کند از علی (ع) از برترین منقبتش سؤال شد، حضرت (ع) آیه ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ را قرائت کرد. مجالس نیز از پیامبر (ص) نقل می‌کند که منظور آیه علی بن ابی طالب می‌باشد. قمی روایت می‌کند که از امیرالمؤمنین (ع) سؤال شد: ﴿الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ [۱۴۶] (یعنی آصف بن برخیا) أعلم است یا ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ (یعنی علی (ع))، امام فرمود: علم اولی نسبت به دومی مانند مقدار آبی است که بال پشه از آب دریا برمی‌دارد. حضرت سپس فرمود: تمام علومی که از آسمان بر پیامبران از آدم تا خاتم نازل شده است در نزد امامان (ع) وجود دارد.[۱۴۷]

بروجردی صاحب تفسیر جامع در این‌باره، روایات زیر را از کتب روایی نقل می‌کند: در کافی، ذیل آیه ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا. از حضرت باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: در این آیه خداوند به ما نظر داشته، ولی بعد از پیغمبر اکرم (ص)، علی امیرالمؤمنین (ع) اول و افضل و اعلم و بهتر از ماست. صاحب کتاب بصائرالدرجات از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روایت کرده است که در حضور آن حضرت راجع به حضرت سلیمان و حشمت و سلطنت و مقام علمی و منزلتش، بحث و مذاکره شد، فرمودند: خداوند به سلیمان فقط یک حرف از اسم اعظم عطا فرموده بود، ولی ما کسانی هستیم که خداوند درباره ما می‌فرماید: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ، امام سپس فرمودند: به خدا قسم علم کتاب نزد امیرالمؤمنین (ع) و ما ائمه می‌باشد. این حدیث را عیاشی و ابن بابویه نیز روایت کرده‌اند و از طریق مخالفان نیز روایات بسیاری است که می‌رساند مراد از کسی که دارای علم کتاب است امیرالمؤمنین (ع) می‌باشد و این آیه در شأن آن حضرت آمده است.

بصائر از امام صادق (ع) روایت کرده که مراد از کسی که علم کتاب نزد اوست امیرالمؤمنین (ع) می‌باشد و از آن حضرت پرسیدند: آیا کسی که نزد او علم من الکتاب (یعنی علمی از کتاب) است داناتر می‌باشد یا آنکه دارای علم الکتاب (یعنی تمام علم کتاب) است؟ امام فرمود: دانش آن که علمی از کتاب دارد در مقابل کسی که علم کتاب را دارد، چون قطره‌ای در برابر دریاست که بر بال مگسی جای می‌گیرد.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: علمی که خداوند بر آدم و تمام پیغمبران تا پیغمبر خاتم از آسمان نازل فرمود در نزد من و عترت پیغمبر اکرم (ص) می‌باشد.»[۱۴۸].
۱۷. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان«علم لدنی در قرآن و حدیث» در این‌باره گفته‌ است:

«بسیاری از مفسران در این آیه مراد از ﴿وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ را، علی بن ابی طالب (ع)، دانسته‌اند. مستند آنان در این باره، اخبار بسیار فراوانی است که از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع)، وارد شده است. "عن برید بن معاویه قال: قلتُ لأبی جعفر (ع): ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ قال: ایانّا عنی و علی اولنا و أفضلنا و خیرنا بعد النبی (ص)"[۱۴۹]

روایت فوق و احادیث مشابه آن، حاکی است سایر ائمه (ع) نیز در این فضیلت با علی (ع) شریک هستند. گرچه در بیان مصداق "مَن" و نیز مراد از "الکتاب" نظر واحدی وجود ندارد. اما به نظر می‌رسد آنچه تفاسیر شیعی از این آیه شریفه مبنی بر علم ائمه اطهار (ع) به "لوح محفوظ" یا "کتاب مبین" استفاده کرده‌اند، بر دیگر اقوال ترجیح دارد. شایان ذکر است در تفاسیر، بین آنچه در آیه ۴۳ سوره رعد آمده با آنچه در آیه ﴿عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ [۱۵۰] آمده مقایسه، و اقوال زیادی نقل شده است[۱۵۱]»[۱۵۲].
۱۸. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«منظور از کتاب در این آیه یا لوح محفوظ است که ام الکتاب می‌باشد، یا مقصود قرآن کریم است. اگر مراد لوح محفوظ باشد ثابت می‌شود که آنکه عالم به کتاب است علم غیب دارد؛ و اگر مراد قرآن باشد باز همین معنا ثابت می‌گردد؛ چون به یقین منظور از داشتن علم الکتاب، دانستن ظواهر آیات قرآن کریم نیست. از زاویه نگاه این آیه، آنکه علم کتاب نزد اوست باید دارای چنان درجه بالایی از علم باشد که شهادت او در ردیف شهادت خداوند متعال قرار گیرد. (...)اگر کسی عالم به قرآن کریم باشد، عالم به جمیع حقایق عالم خلقت است؛ چرا که قرآن کریم ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ می‌باشد. در تفسیر این آیه برخی گفته‌اند که مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ خود خداوند متعال می‌باشد؛ ولی اکثر مفسرین بزرگ این تفسیر نپذیرفته و گفته‌اند، اگر مراد از این عبارت خدا باشد تکرار قبیح لازم می‌آید. همچنین در آن صورت از نظر ادبی نیز چنین جمله‌ای در نهایت درجه‌ای سستی خواهد بود. لذا شکی نیست که صاحب این علم مخلوقی از آفریدگان خداست. درباره ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ چهار احتمال دیگر نیز داده شده است.

  1. برخی گفته‌اند: مراد یهودیان و مسیحیانی هستند که مسلمان شدند و آنان شهادت دادند که اسم آن حضرت در کتاب آنها آمده است. این احتمال نادرست است چون اوّلاً لفظ ﴿الْكِتَابِ در قرآن کریم و روایات بدون قرینه در مورد تورات و انجیل به کار نرفته است. ثانیاً کتب یهود و نصاری طبق تصریح خود قرآن تحریف شده‌اند و کتاب تحریف شده فاقد هر گونه حجّیّتی می‌باشد. ثالثاً ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ یک نفر است نه یک جمع.
  2. گفته شده این شخص، عبدالله بن سلام، یا سلمان فارسی یا دیگر افرادی هستند که قبلاً در دین دیگری بوده‌اند. این احتمال نیز در غایت سستی است؛ چون اینها نیز داخل در همان گروه یهود یا نصاری یا امثال آن می‌باشد؛ پس برخی اشکالات فوق بر آنها نیز وارد می‌باشد.
  3. برخی نیز گفته‌اند مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ همه مؤمنان می‌باشند؛ که این هم مردود می‌باشد؛ چون مؤمنان یک نفر نیستند و آیه تصریح دارد که ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ یک نفر می‌باشد.
  4. احتمال چهارمی که داده شده حضرت علی بن ابی طالب (ع) می‌باشد؛ که این احتمال مورد قبول ائمه اهل بیت (ع) واقع شده است. و این احتمال با آیات قرآن بیشتر تطبیق می‌کند؛ چون در آیه ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي[۱۵۳] بیان داشت که صاحب علم الکتاب توان معجزه دارد. چون اصف بن برخیا، وزیر حضرت سلیمان که نه علم الکتاب، بلکه ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ داشت، یعنی علم به بخشی از کتاب داشت، توانست در سایه آن علم تخت بلقیس را به سرعت از یمن تا فلسطین منتقل نماید. و تنها علی (ع) است بین اصحاب دارای قدرت اعجاز بود و بارها این معجزات را نشان داده و شیعه و سنّی بر آن معترفند. پس اگر منظور از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ علی (ع) باشد، این آیه نیز دلالت بر علم غیب داشتن آن جناب، آن هم بر جمیع امور عالم می‌باشد»[۱۵۴].
۱۹. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست؛
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در این‌باره گفته‌اند: «سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم قرار دهیم مسئله علم غیب پیامبر (ص) و امامان (ع) از آن روشن می‌شود؛ نخست این‌که قرآن در مورد کسى که تخت ملکه "سبا" را در یک چشم بر هم زدن نزد سلیمان آورد (یعنى آصف بن برخیا) می‏‌گوید: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي[۱۵۵] در آیه دیگر می‌خوانیم: ﴿...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۵۶] از سوى دیگر در احادیث می‌خوانیم که ابو سعید خدرى می‌گوید: از رسول خدا (ص) معناى ﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ... را سؤال کردم، پیامبر فرمود: "او وصى برادرم سلیمان بن داوود بود"، گفتم: ﴿...وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ کیست؟ فرمود: "او برادرم على بن ابی‌طالب است".[۱۵۷] با توجه به این‌که ﴿عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ که در مورد "آصف" آمده، "علم جزئى" را می‌گوید، و ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ که درباره على (ع) آمده "علم کلى" را می‌گوید، تفاوت میان مقام علمى آصف بن برخیا و حضرت على (ع) روشن می‌گردد.[۱۵۸] از سوى دیگر در آیه ۸۹ سوره نحل می‌خوانیم: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۱۵۹] روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر این‌که ممکن است انسانى از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به امر الهی آگاه گردد»[۱۶۰].
۲۰. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
«وبگاه پرسمان» در پاسخ به این پرسش آورده است: «در آیه‌ای از قرآن کریم، سخن از شخصی به میان آمده است که دارای علم الکتاب است و بر حقانیت رسول خدا (ص) گواهی می‌دهد﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۱۶۱] روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی بن ابی طالب (ع) دانسته‌اند[۱۶۲] چنانکه خود آن حضرت می‌فرماید:منم آن کس که دارنده علم الکتاب است[۱۶۳]. از سوی دیگر، درباره مقصود از علم الکتاب، نظریه‌هایی گوناگون مطرح است[۱۶۴]. که در این نوشتار نمی‌توان بدان پرداخت؛ اما از مقایسه این عبارت با تعبیر دیگر قرآنی که می‌فرماید: ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ می‌توان به این نتیجه رسید که دارنده علم الکتاب به درجاتی بالا از عمل علم و معرفت دست یافته است و از حقایق آگاهی دارد که انسان‌های عادی از آن بهره‌اند. آصف بن برخیا، یکی از کارگزاران سلیمان نبی (ع)، به دلیل برخورداری از دانش اندکی از کتاب ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ [۱۶۵] توانست ملکه سبأ را در یک چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر سازد؛ در حالی که امیرمؤمنان (ع) دانش همه کتاب﴿عِلْمُ الْكِتَابِ را یکجا در اختیار دارد[۱۶۶] و به فرموده خود،‌ همه علومش را نزد فرزندان معصوم خویش میراث گذشته است[۱۶۷]. امام علی (ع) در گفتاری دیگر، برخورداری از ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ را به آگاهی از اسم اعظم خدا پیوند زده، می‌فرماید: آصف بن برخیا،‌ تنها یک حرف از اسم اعظم را می‌دانست ... در حالی که ما هفتاد دو حرف را می‌دانیم و البته یک حرف در علم غیب خدا باقی مانده و برای کسی آشکار نگشته است[۱۶۸]»[۱۶۹].

پرسش‌های مصداقی همطراز

  1. با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)
  2. آیا آیه ۹۴ سوره توبه علم غیب پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  3. آیا آیه ۷۵ سوره حجر که سخن از متوسمین آورده درباره علم غیب غیر خداست؟ (پرسش)
  4. آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  5. آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  6. آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  7. آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  8. آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  9. آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  10. آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  11. آیا آیه ۳ و ۴ سوره تحريم علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  12. آیا آیه ۱۴ سوره بقره علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  13. آیا آیه ۱۱۹ و ۱۲۰ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  14. آیا آیه ۸۹ سوره نساء علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  15. آیا آیه ۱ سوره منافقون علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  16. آیا آیه ۲۷ سوره فتح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  17. آیا آیه ۲ تا ۴ سوره روم علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  18. آیا آیه ۱ تا ۵ سوره مسد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  19. آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  20. آیا آیه ۴۹ سوره عنكبوت علم غیب امامان را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  21. آیا آیه ۶ سوره صف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  22. آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  23. آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  24. آیا آیه ۳۱ سوره بقره علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  25. آیا آیه ۳۷ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  26. آیا آیه ۱۶ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  27. آیا آیه ۶۵ سوره کهف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  28. آیا آیه ۱۰۱ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  29. آیا آیه ۴۱ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  30. آیا آیه ۴۷ تا ۴۹ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  31. آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  32. آیا آیه ۹۳ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  33. آیا آیه ۶۴ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  34. آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  35. آیا آیه ۱۸ و ۱۹ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

  1. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  2. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  3. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  4. با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  5. آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  6. چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  7. آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  8. آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند؟ (پرسش)
  9. چگونه روایات نافی علم غیب از غیر خدا با روایات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  10. دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  11. دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  12. دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  13. شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  14. آیا پیامبران اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  15. بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  16. دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  17. دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  18. دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  19. شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  20. آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  21. چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  22. نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)

پانویس

  1. مانند سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  2. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  3. فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ‌«المفردات»، ص ‌۶۱۶؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ‌ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
  4. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشته‌ای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ‏ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
  5. به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  6. روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»» در بالا اشاره شده.
  7. به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق(ع) - نقل می‌کند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن‌ کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان می‌کنند ما علم غیب می‌دانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمی‌دانم در کدامیک از اتاق‌هاست...»: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره می‌‏گوید: من به اتفاق یحیی‌ بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن(ع) بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان می‌‏کنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم و هرآنچه نقل می‌کنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ(ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
  8. به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: «ما غاب عن الحواس. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: «استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام». راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: «وحقيقته ما غاب عن الحواس». ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.
  9. قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  10. شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل» مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  11. به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: «الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية». بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.
  12. به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کرده‌اند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.
  13. به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: «ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية». مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.
  14. ر.ک: جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص۴۵-۵۷؛ مسعودی، سید محمد علی، تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب، ص ۸؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۱۲۶الی ۱۲۹.
  15. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۳۶۷.
  16. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، ص۱۰۹.
  17. صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ص۶۵۹.
  18. . ثعلبی، ابواسحاق، تفسیر الکشف و البیان، ج۵، ص۳۰۳
  19. حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۰۲.
  20. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۱، ص۳۰۷.
  21. سورۀ هود، آیۀ ۴۹.
  22. سورۀ یوسف، آیۀ ۱۰۲.
  23. ر.ک: هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟؛ نادم، محمد حسن، افتخاری، سید ابراهیم، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۶.
  24. عیون أخبار الرضا(ع)، ج‏۱، ص۲۰۵، ح۱.
  25. التفسیر الکبیر، ج‏۱۹، ص۵۴.
  26. روح المعانی، ج‏۷، ص۱۶۶.
  27. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۲۷.
  28. التفسیر الکبیر، ج‏۱۹، ص۵۴؛ أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج‏۳، ص۱۹۱.
  29. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  30. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏۲، ص۵۳۶.
  31. التفسیر الکبیر، ج‏۱۹، ص۵۵.
  32. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۲۷.
  33. واژۀ "لوح" در لغت به معنای صفحه‌ای است چوبین یا استخوانی پهن شده که در روزگار قدیم بر آن می‌‌نوشته‌اند.(ر.ک. طریحی، مجمع البحرین، ج ۲، ص۱۵۲.) و در اصطلاح دینی، مرتبه‌ای است که حقایق جهان هستی را بر آن نوشته‌اند. (ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۳۹۳.) با توجه به منابع اسلامی، دو نوع لوح وجود دارد، لوحی که در آن محو و اثبات امور توسط پروردگار صورت می‌گیرد و لوحی که در آن تمامی موجودات هستی با تمام حقیقت و واقعیتشان منعکسند و از این رو است که اگر کسی بدین لوح دست یابد و از آن آگاه گردد، گویا بر همه چیز عالم آگاه گشته است. (ر.ک. غرویان، محسن، میرباقری، سید محمد حسین، غلامی، محمد رضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ص۴۳؛ رضایی اصفهانی، محمد علی، تفسیر قرآن مهر، ج ۲۱، ص۲۹۲ و ۲۹۳؛ پارسا نسب، گل‌افشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۳.) به عبارتی دیگر دو نوع لوح عبارت است از، لوح محفوظ که از آن به "ام الکتاب"، "کتاب مبین" و "کتاب مکنون" هم تعبیر می‌شود. (ر.ک. هاشمی، سید علی، جایگاه امامت از دیدگاه اصحاب ائمه؛ رستمی، محمد زمان، آل‌بویه، طاهره، علم امام؛ میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص۷۸؛ جعفری، یعقوب، بحثی در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص۸۴.) و لوح محو و اثبات که محل ثبت حوادث و اتفاقاتی است که به مرحلۀ فعلیت خواهد رسید و به طوری که از نامش‌ پیداست‌ آنچه‌ در آن نوشته شده قابل‌ تغییر‌ و تبدیل است. (جعفری، یعقوب، بحثی در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص۸۴.) توضیح اینکه حوادث جهان هستی دو مرحله دارند، مرحلۀ قطعیت که هیچ‌گونه دگرگونی در آن راه ندارد؛ در لسان آیات و روایات حوادث این مرحله در ام الکتاب یا لوح محفوظ ثبت شده است.(ر.ک. معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، ۲۹۳؛ مطهری، مجتبی، علم لدنی، فصلنامه رهیافت انقلاب اسلامی، ش ۳، ص۷۵؛ منصورنژاد، محمد، وحی، ص۵.) این کتاب از دسترس انسان‌های عادی خارج است. (ر.ک. منصورنژاد، محمد، وحی، ص۵) و بنابر برخی تفاسیر تنها برخی از اولیای خداوند به تناسب جایگاه و منزلت خود می‌توانند به آن دسترسی داشته و به علومی ویژه دست یابند که افراد عادی از آن بی‌بهره‌‌اند.(ر.ک. هاشمی، سید علی، جایگاه امامت از دیدگاه اصحاب ائمه؛ رهبری، حسن، علم پیامبر و امام در تفسیر من وحی القرآن.) و دیگر "مرحلۀ غیر قطعی" است، یا به تعبیر دیگر "مرحله مشروط"، در این مرحله شخص از علل حوادث آگاه است، اما ممکن است تمام شرائط و موانع آن نزد او روشن نباشد، و لذا نمی‌تواند به طور قطع از وقوع حوادث خبر دهد، اما به طور مشروط می‌تواند و این همان چیزی است که در لسان آیات و روایات از آن تعبیر به لوح محو و اثبات شده است.(غرویان، محسن، میرباقری، سید محمد حسین، غلامی، محمد رضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ص۴۳؛ دیاری بیگدلی؛ محمد تقی، قاسمی، حسین، نیری، عصمت، بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی.) ذیل آیۀ ﴿وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾ (سورۀ زخرف، آیۀ ۴.) امام صادق(ع) در رابطه با لوح محفوظ و علم خداوند می‌‌فرمایند: «هر امری را که خداوند اراده می‌کند، قبل از ایجاد آن در علمش موجود است. هیچ چیزی وجود پیدا نمی‌کند جز اینکه قبل از آن در علم الهی موجود بوده است».(ر.ک. معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، ۲۹۳)
  34. «و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۴.
  35. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۸، ص۸۴.
  36. «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛» سوره هود، آیه ۱.
  37. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۰، ص۱۳۶.
  38. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏۱۸، ص۳۳۶.
  39. ارتباط مفهوم علم الکتاب و ولایت تکوینی اهل بیت(ع)، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص۱۰۳.
  40. حقیقت سمنانی، محمد رضا، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  41. مانند سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  42. «وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ‏ عِلْمُ‏ الْكِتَابِ‏ كُلُّه‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۲۹، روایت ۵.
  43. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۷۰، روایت ۷.
  44. «اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً كَانَ‏ عِنْدَ آصَفَ‏ حَرْفٌ‏ فَتَكَلَّمَ‏ بِهِ‏ فَانْخَرَقَتْ‏ لَهُ‏ الْأَرْضُ‏ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَبَإٍ فَتَنَاوَلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ حَتَّى صَيَّرَهُ إِلَى سُلَيْمَانَ ثُمَّ انْبَسَطَتِ الْأَرْضُ فِي أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَنَا مِنْهُ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ مُسْتَأْثِرٌ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْب‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۰، روایت ۱- ۳؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۱۳، روایت ۵-۹.
  45. جلوه‌های لاهوتی، ج ۲، ص ۱۳۷.
  46. سوره نمل، آیه: ۴۰.
  47. سوره انعام، آیه: ۵۹.
  48. سوره یونس، آیه: ۶۱.
  49. سوره انعام، آیه: ۳۸.
  50. سوره نحل، آیه: ۸۹.
  51. سوره رعد، آیه: ۴۳.
  52. علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت، ص ۱۲۳.
  53. علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۴۰.
  54. و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  55. کافی، ج۱، ص۲۲۹؛ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص۲۳۴؛ نور الثقلین، ج۲، ص۵۲۱.
  56. امام باقر (ع) درباره آیه «مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» فرمود: این آیه در حق علی (ع) نازل شده است. به درستی که او بعد از پیامبر (ص) عالم این امت است؛ بصائر الدرجات، ص۲۳۴؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۲۱؛ تفسیر الصافی، ص۷۷؛ نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۳.
  57. ابوسعید خدری می‎‌گوید: از پیامبر (ص) درباره آیه «وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» پرسیدم. حضرت فرمود: او برادرم علی بن ابی‌طالب است؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۰.
  58. ابن‌عباس می‌گوید: به درستی که منظور از «مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»، حضرت علی (ع) است که به تحقیق او آگاه‌ترین فرد به تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ است؛ ینابیع‌ المودة، ج۱، ص۳۰۸.
  59. الکشاف، ج۲، ص۵۳۶.
  60. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۱، ص۳۸۴.
  61. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۱، ص۳۸۴.
  62. تفسیر ابی‌السعود، ج۵، ص۲۹.@.
  63. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۱، ص۳۸۴.
  64. منابع علم امامان شیعه، ص ۸۶-۸۹.
  65. «إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ»؛ اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته ، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند؛ سوره تحریم، آیه: ۴.
  66. «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»؛ آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
  67. مصداق‌شناسی آیه و من عنده علم الکتاب ؛ ص: ۱۰ - ۱۲.
  68. تمهید الاصول، شهید ثانی، ص ۱۶۶.
  69. او برادرم علی‌ بن‌ ابی‌ طالب است؛ شواهد التنزیل، عبدالله بن احمد حسکانی، ج۱، ص۴۰۰.
  70. سوره نمل، آیه: ۴۰.
  71. اصول کافی، ج۱، ص۲۵۷، ح۳.
  72. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۶۰ - ۲۶۸.
  73. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۰۰ـ ۴۰۵، حدیثهای ۴۲۲ ـ ۴۲۷.
  74. البرهان فی تفسیرالقرآن، ج ۲، ص ۳۰۲ به بعد؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۸۷، حدیث ۶، ص ۳۱۶، حدیث ۳؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۲۱ ـ ۴۲۴، حدیثهای ۲۰۴ - ۲۱۱ و ۲۲۰؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۹۶.
  75. ر.ک: سیدعلی بهبهانی، مصباح الهدایه، ص ۹ و ۱۰.
  76. امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  77. نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۲، حدیث ۲۰۸؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۱۶، حدیث ۳.
  78. نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۲۱، حدیث ۲۰۵.
  79. اهل بیت پیامبر مفسران آگاه به تمام قرآن، ماهنامه معرفت، شماره ۷۳، دی ۱۳۸۲، ص ۲۳.
  80. و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  81. و برای او در «الواح» (تورات) در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۴۵.
  82. تا بر آنان چیزی را که در آن اختلاف می‌ورزیدند روشن گرداند؛ سوره نحل، آیه: ۳۹.
  83. بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  84. و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
  85. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
  86. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
  87. کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  88. بررسی علم اولیای الهی، ص۳۱.
  89. بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  90. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
  91. پایگاه اطلاع‌رسانی مسجد حضرت علی اصغر
  92. و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  93. آیات ولایت در قرآن، ص ۳۲۱، به نقل از ینابیع الموده، ص ۱۰۲ - احقاق الحق، ج ۳، ص ۲۸۱.
  94. آیات ولایت در قرآن، ص ۳۲۲.
  95. "نَحْنُ‏ الَّذِينَ‏ عِنْدَنَا عِلْمُ‏ الْكِتَابِ‏ وَ بَيَانُ مَا فِيهِ وَ لَيْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لِأَنَّا أَهْلُ ُ سِرِّ اللَّهِ ‏‏‏‏‏‏"؛ بحار الانوار، ج ۴، ص ۱۸۶.
  96. امام‌شناسی، ج۱، ص۱۴۹.
  97. التفسیر الکبیر، ج‏۱۹، ص۵۴.
  98. روح المعانی، ج‏۷، ص۱۶۶.
  99. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۲۷.
  100. التفسیر الکبیر، ج‏۱۹، ص۵۴؛ أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج‏۳، ص۱۹۱.
  101. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  102. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۲۷.
  103. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏۲، ص۵۳۶.
  104. التفسیر الکبیر، ج‏۱۹، ص۵۵.
  105. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۲۷.
  106. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۲۷.
  107. المحاسن، ج‏۲، ص۳۰۰، ح۵.
  108. المحاسن، ج‏۱، ص۲۷۰، ح۳۶۰.
  109. مناقب آل أبی طالب (ع) (لابن شهرآشوب)، ج‏۴، ص۶۷.
  110. عیون أخبار الرضا (ع)، ج‏۱، ص۲۰۵، ح۱.
  111. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، ج‏۱، ص۱۹۸، ح۴.
  112. سعد السعود للنفوس منضود، ص۲۸۶.
  113. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۶، ص۴۶۲.
  114. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۱۵، ص۵۱۷.
  115. تفسیر نمونه، ج‏۱۵، ص۴۶۹.
  116. تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۸۸.
  117. «و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۴.
  118. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۸، ص۸۴.
  119. «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛» سوره هود، آیه ۱.
  120. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۰، ص۱۳۶.
  121. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏۱۸، ص۳۳۶.
  122. حقیقت سمنانی، محمد رضا، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  123. قریشی، احسن الحدیث، ج ۵، ص۲۵۹.
  124. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۲۵۴.
  125. شبر، سید عبد الله، تفسیر شیر، ج ۱، ص ۲۵۵.
  126. "عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ ﴿قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ ‏ قَالَ إِيَّانَا عَنَى‏ وَ عَلِيٌ‏ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا ‏‏‏‏‏"؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۲۶، ص ۱۷۲.
  127. و ما بر تو این کتاب را نازل کردیم که بیانگر همه چیز است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  128. ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم؛ سوره انعام، آیه: ۳۸.
  129. علم غیب ائمه معصومین (ع)؛ ص۱۶.
  130. «من شهر علم و علی درب آن است»
  131. «[امّا] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  132. «این آیات کتاب (آسمانی) است و آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده راستین است اما بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند»؛ سوره رعد، آیه ۱.
  133. «آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند»؛ سوره رعد، آیه ۱۹.
  134. «چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است»؛ سوره رعد، آیه۷؛ سوره عنکبوت آیه۵۰؛ سوره یونس آیه۲۰.
  135. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس»؛ سوره رعد، آیه۴۳.
  136. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۶۵.
  137. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۲۴.
  138. سوره رعد، آیه: ۴۳.
  139. سوره رعد، آیه: ۴۳.
  140. علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان؛ ص۵۴.
  141. ۱۴۱٫۰ ۱۴۱٫۱ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  142. سوره اعراف، آیه: ۱۴۵.
  143. سوره نحل، آیه: ۳۹.
  144. سوره انعام، آیه: ۵۹.
  145. حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۱-۵۲۴.
  146. سوره نمل، آیه: ۴۰.
  147. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۳، ص۷۵-۷۸.
  148. علم امام، ص۱۷۳-۱۷۵
  149. «برید بن معاویه گوید: به امام باقر (ع) آیۀ شریفۀ (۴۳ / رعد) عرض کردم، فرمود: «خدا ما را قصد کرده و علی بعد از پیامبر (ص)، اوّل و بهترین از اما خاندان است.» کلینی، پیشین، ج۱، ص۲۲۹، ح۶. و ابوجعفر محمد بن الحسن الصفّار، ص۲۱۴، ح۷ و ص۲۱۶، ح۲۱ و ص۲۱، ح۲.
  150. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
  151. برای توضیح بیشتر ر.ک. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۴۹ و سید عبدالحسین طیّب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۴ و ج۸، ص۳۸۲ و ج۱۰، ص۱۴۴.
  152. علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۱۱۳.
  153. «[امّا] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  154. وبگاه پرسمان.
  155. «[امّا] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  156. «... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه ۴۳.
  157. شیخ صدوق، الأمالی، ص ۵۶۴ و ۵۶۵.
  158. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ‏۲۵، ص ۱۵۳.
  159. «ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».
  160. وبگاه اسلام کوئست
  161. بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  162. ابن مغازلی، علی، مناقب علی بن ابی طالب، ص۳۱۴؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۳۶؛ حاکم حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۰
  163. طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج۱، ص۳۶۸؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی،‌ ص۴۲۳؛ صفار قمی، محمد، بصائر الدرجات، ص۲۱۶
  164. المیزان، ج۱۱، ص۳۸۴-۳۸۷
  165. سوره نمل، آیه: ۴۰.
  166. الکافی، ج۱، ص۲۵۷، ۲۲۹؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۷؛ ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، ص۳۹؛ بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۳- ۲۲
  167. بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۷۹
  168. بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۷؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القران، ج۵، ص۵۸؛ ینابیع المعاجز، ص۳۴
  169. وبگاه پرسمان.