آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم (ص) به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

آیات بدون توضیح

  1. آیه ۵۰ سوره انعام: قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ
  2. آیه ۱۸۸ سوره اعراف: قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
  3. آیه ۳۱ سوره هود: وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ
  4. آیه ۹ سوره احقاف: قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
  5. آیه ۲۵ سوره جن: قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا[۱].
  6. آیه ۱۰۹ تا ۱۱۱ سوره انبیا: فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُكُمْ عَلَى سَوَاء وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ * إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ * وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ[۲]
  7. آیه ۱۰۱ سوره توبه: وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۳]
  8. آیه ۶۹ سوره ص: مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ * إِن يُوحَى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ[۴]

پاسخ به این پرسش

۱. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«آیاتی است که در آن انبیا، علم غیب را از خودشان نفی نموده‌أند. و این آیات با عبارت‌های مختلف وارد شده است. برخی از آنها از زبان آنها سخن گفته که علم غیب را از خودشان نفی کرده‌أند و بعضی با نفی علم آمده که به هرگونه آگاهی گفته می‌شود و گروه دیگر با نفی دانستن که از مقدمات متداوله علوم به دست نمی‌آید.

آیه اول: وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ[۵]

آیه دوم: قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ[۶] (این ایه از زبان رسول اکرم (ص) می‌فرماید: من نمی‌گویم خزائن خدا نزد من است و من از غیب آگاه نیستم، و به شما نمی‌گویم من فرشته‌أم، تنها از آن چه به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم.

آیه سوم: قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۷]

آیه چهارم: يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ[۸]

آیه پنجم: قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۹]

آیه ششم: وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۱۰]

آیه هفتم: مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ* إِن يُوحَى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ[۱۱]

آیه هشتم: قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ[۱۲]

آیه نهم: فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُكُمْ عَلَى سَوَاء وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ[۱۳]

نقد و بررسی آیات دسته سوم:

اولاً؛ این آیات پاسخ به اندیشه‌های باطل و بی‌اساس کفار است که توقع بی‌نیازی مطلق علم تمام و قدرت کامله از انبیا داشتند[۱۴] و خیال می‌کردند کسی که دارای مقام رسالت می‌شود باید دارای قدرت خاص و مافوق بشری باشد. به دنبال این فکر، انتظار داشتند که پیامبر (ص) ذاتاً و بدون تعلیم و وحی الهی از غیب آگاه باشد و از پنهانی‌ها خبر دهد! پیامبران نیز این امور را از خود نفی می‌کردند و نفی این امور هیچ‌گونه منافاتی با حصول آنها در توان انسانیت ندارد، خداوند هم بر رد این اندیشه باطل به پیامبر (ص) خود دستور می‌دهد که به آنها بگوید: از غیب آگاه نیستم، تنها از وحی پیروی می‌کنم و این آیات دارای یک سلب که علم غیب را از پیامبر (ص) سلب نموده و دارای یک اثبات است إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ[۱۵] که وحی بخشی از علم و آگاهی به غیب است که برای پیامبر (ص) اثبات نموده است. از آنجا که این نفی و اثبات به صورت استثنا وارد نشده است هدف هر یک بیان یک نوع غیب است، هدف از جمله نفی، آگاهی از غیب بدون تعلیم الهی است و هدف از جمله اثبات آگاهی از غیب که آن آگاهی به طریق وحی و تعلیم الهی است[۱۶] بنابراین، در این آیات، پیامبران علم غیبی را که از خود نفی می‌کنند، علم غیب مطلق و ذاتی است که این نوع آگاهی از غیب مختص به خداوند است و این هیچ گونه منافاتی با آگاه بودن آن حضرات از غیب به وسیله وحی و تعلیم الهی ندارد؛ چون اصولاً دعوی نبوت و رسالت توام با ادعای علم غیب و آگاهی از وحی است و معنی ندارد، پیامبری دعوی نبوت و رسالت بکند و آن‌گاه به طور کلی علم غیب را از خود سلب نماید.

ثانیاً: پیامبران علم و آگاهی محدود خودشان را با علم و آگاهی بی‌پایان خداوند مقایسه می‌کنند و علم خودشان را در برابر علم و آگاهی نامحدود خداوند ناچیز می‌ببینند؛ لذا هرنوع علم و آگاهی را از خودشان نفی می‌کنند[۱۷] چون علمی و آگاهی کامل از یک شی این است که از مجموع عللی که در طول زمان مایه پیدایش حادثه‌ای گردیده و حوادثی که فعلاً با آن هم‌گام و هم‌زمان است آگاهی پیدا شود و یک چنین علمی از توانایی بشر بیرون است[۱۸] و خداوند درباره علم بشر فرموده است وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً[۱۹] پیامبران در برابر علم الهی خضوع کنند و بگویند "لَا عِلْمَ لَنَا" و اگر علمی دارند در پرتو علم نامحدود الهی است. بر اثر علم الهی است که در محکمه الهی گواهان شهادت خواهند داد، وُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء[۲۰]؛ وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ[۲۱]، آن چه مسلم است شاهدان در دادگاه عدل الهی با علم و آگاهی شهادت دهند یا چیزی را گواهی نمایند و این علم و شهادت هم از نوع علم متداول و شهادت معمولی بین مردم نیست، بلکه علمی است که خداوند به طایفه‌ای از برگزیدگان خود اختصاص داده است[۲۲] در پرتو علم الهی است که در روز جزا پیامبران، نیکوکاران و بدکاران را از سیمای‌شان می‌شناسند، چنان که قرآن کریم می‌فرماید: وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ[۲۳] بنابراین، اگر پیامبران فاقد پرتو علم الهی باشند، نه می‌توانند شاهدان قیامت باشند و نه شناختی از نیکوکاران و بدکاران خواهند داشت. لذا قول آنها "لَا عِلْمَ لَنَا " منظورشان نفی علم محدود خود در برابر علم و آگاهی نامحدود الهی است، نه این که کلاً فاقد هرگونه علمی باشند.

ثالثاً: برخی از این آیات مثل آیه پنجم، بیان حقیقت رسالت و فاصل بین مقام ربوبیت و نبوت است. در صدر اسلام بعضی گمان می‌کردند که، پیامبر (ص) از قدرت وسیع و دامنه‌داری برخوردار است که در پرتو آن قدرت می‌تواند هر نوع سودی را به خود جلب کند و هر ضرری را از خود دور نماید. هم‌چنین منصب رسالت اقتضاء می‌کند، که به تمام علوم غیبی اعم از علم به قیامت و غیر آن آگاه باشد. خداوند برای کوبیدن این فکر غلط به پیامبر (ص) فرمود، برای مردم روشن کند که هر نوع قدرت و علم از آن خداوند است و من پیامبر (ص) خارج از قدرت الهی مالک هیچ نفعی و ضرری نیستم و از غیب آگاهی ندارم، مگر به تعلیم و وحی الهی[۲۴] جمله إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ[۲۵] گواه این است که علم و قدرت پیامبر (ص) از جانب خداست. لذا آیه در بیان این نکته است که من پیامبر (ص) اگر بدون تعلیم الهی و از پیش خود عالم به غیب بودم، خیر فراوانی برای خویش جمع‌آوری می‌کردم و هیچ بدی به من نمی‌رسید، اما چون آگاهی من از غیب ذاتی نیست و به تعلیم و وحی الهی است، هرکجا خدا بخواهد من از غیب آگاه خواهم شد[۲۶]

رابعاً: برخی از این آیات مانند آیه ششم، درباره شناخت گروهی خاص از منافقان است. منظور از عدم آگاهی رسول اکرم (ص) از اسرار منافقین در آیه، علم عادی و طبیعی پیامبر (ص) است و این هیچ منافاتی ندارد که از طریق وحی و تعلیم الهی به اسرار آنان کاملاً واقف گردد. در خود آیه قراینی وجود دارد که گواه این سخن است و کلمه مَرَدُواْ[۲۷] دلالت می‌کند بر این که منافقین بر نفاق عادت داشتند و آن را با مهارت انجام می‌دادند[۲۸] و این مهارت مانع شناسایی آنهاست، مهارت فقط راه شناخت عادی را می‌تواند مسدود کند و اما آگاهی‌های غیر عادی را نمی‌تواند مانع شود. دیگر این که در آیه فرموده لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ[۲۹] باید دید این نفی و اثبات با کدام علم و آگاهی پیامبر (ص) مناسبت دارد؟ مسلماً آن علمی که توسط وحی به پیامبر اسلام (ص) آموخته شده باشد، پرتوی است از علم الهی و مربوط به اوست و در مقابلِ علم او حساب نمی‌شود. گرچه هر علمی در حقیقت به تعلیم الهی است، ولی آن علم و دانشی که از راه‌های علای و فکر و تأمل خود انسان برای او حاصل می‌شود، علم خود آن شخص اعتبار می‌شود و مملوک خود او شمرده می‌شود و مناسبت بیشتری با قرار گرفتن در مقابل علم استقلالی و ذاتی خداوند دارد[۳۰] سیاق مشابه این آیه در آیات دیگری در سوره‌های مختلف درباره شناخت و یا عدم شناخت پیامبر اسلام راجع به منافقین است که در تمام آنها روی موازین و اسباب ظاهری برای شناخت تکیه شده است. از قبیل آیه وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ[۳۱] در این آیه چنان که ملاحظه می‌شود شناخت، از راه قیافه و طرز گفتار مطرح شده که اسباب عادی برای شناخت منافقان است. شاهد دیگر این مطلب، ثبوت علم و آگاهی پیامبر (ص) نسبت به منافقان است. درباره حذیفه آمده است: حذیفه صاحب راز و اسرار پیامبر (ص) درباره منافقان بود و پیامبر (ص) منافقان را به کسی جز حذیفه معرفی نکرده بود. روزی عمر از او پرسید آیا در میان عمّال من کسی از منافقین است؟ او گفت آری. عمر گفت او کیست؟ حذیفه از ذکر نام او خودداری کرد و گفت نمی‌گویم. امّا عمر بالاخره او را شناخت و از کار برکنار کرد. عادت عمر در نماز بر میت این بود که اگر حذیفه به نماز او حاضر می‌شد، او هم بر جنازه حاضر می‌شد و نماز می‌گزارد وگرنه از نماز خودداری می‌کرد[۳۲] از این تاریخ مسلم چنین به دست می‌آید که پیامبر اسلام (ص) نه تنها خود منافقین را می‌شناخت بلکه آنان را به بعضی از اصحاب نیز معرفی کرده بود. در نتیجه باید گفت اگر در قرآن کریم، سخنی از عدم شناسایی منافقان به میان آمده، منظور عدم توانایی پیامبر (ص) راجع به عدم شناخت بعضی آنان از راه اسباب عادی است، چون بعضی از آنان به قدری در کار نفاق مهارت پیدا کرده بودند که جز از راه تعلیم الهی نمی‌شد آنان را شناخت.

خامساً: در بعضی از آیات مثل آیه هفتم سخن از ترک مخاصمه است. مراد از مخاصمه در این آیه مخاصمه فرشتگان با خداوند درباره آفرینش بشر است، که آیا در روی زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهی که فساد کند و ما تو را تقدیس و تسبیح می‌کنیموَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ[۳۳] و از آنجا که مجادله با خداوند جایز نیست، لذا این مخاصمه مجازی بوده است، و خداوند به پیامبر (ص) امر می‌کند که بگوید من از این مخاصمه جز از طریق وحی و تعلیم الهی اطلاعی ندارم[۳۴] بنابراین پیامبر (ص) با قطع نظر از وحی و تعلیم الهی علم و آگاهی خود را از غیب سلب می‌کند که کلمه "کان" و کلمه "لام" مفهوم این معناست و اما این دلیل نمی‌شود که، پیامبر (ص) مطلقا حتی در پرتو وحی و تعلیم الهی از غیب آگاه نبوده است. بر این اساس است اگرچه پیامبر (ص) در این آیه مخاصمه را از خود نفی می‌کند، اما در آیات دیگر همان مخاصمه را تشریح کرده و بیان نموده است، لذا این آیه دلیل بر اختصاص علم غیب خداوند نمی‌تواند باشد.

سادساً؛ بعضی از این آیات مانند آیه نهم در بیان اتمام حجت و تهدیدی برای مشرکان و کافران است که از دعوت پیامبر (ص) و قبولی توحید و یکتاپرستی برمی‌تافتند و خداوند به واسطه پیامبرش بر آنها اعلان خطر و عذاب نمود[۳۵] به دنبال این اعلان، کفار از وقت و زمان آن پرسش می‌کردند. اینجا بود که نبی اکرم (ص) اظهار بی‌اطلاعی می‌نمود. البته این عذاب و مجازات برای تهدید که پیامبر (ص) اظهار بی‌اطلاعی نمود مربوط به زمان و وقت قیامت است. آگاهی از وقت برپایی قیامت مختص مقام ربوبی است و احدی از آفریده‌ها، نه پیامبر (ص) مرسل و نه ملک مقرب از آن اطلاعی ندارند[۳۶] بنابراین نفی پیامبر (ص) از وقت رستاخیز که آگاهی از وقت آن به حکم آیات مخصوص ذات اقدس الهی است دلیل نمی‌شود که خداوند پیامبر (ص) خود را از غیب و حوادث گذشته و آینده مطلع نسازد، لذا هیچ مانعی ندارد که خداوند پیامبر (ص) خود را از غیب به حوادث گذشته و آینده مطلع سازد، اما آگاهی از وقت برپا شدن رستاخیز را بر خود اختصاص می دهد»[۳۷].

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛ | تصویر = 11902.jpg | پاسخ‌دهنده = حسن مهدی‌فر | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است:

«آیاتی که علم غیب را از پیامبران (ع) نفی می‌کند: مانند:

وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ[۳۸]؛

وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى[۳۹] وآیاتی چون:

وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ[۴۰]؛

وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ[۴۱]؛
وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ[۴۲]. ظاهر این آیات این است که پیامبر (ص) خیلی چیزها را نمی‌داند و اگر دارای علم غیب بود این موارد بر او مجهول نمی‌ماند.

نقد و بررسی:

۱. این آیات آگاهی‌های عادی را نفی کرده است نه آگاهی از طریق وحی را (خصوصاً با ملاحظه معنای کلمه در آیه که به شناخت‌های عادی اطلاق می‌شود.) ۲. از سیره مسلم پیامبر اسلام (ص) چنین به‌دست می‌آید که آن حضرت نه تنها خود، منافقین را می‌شناخت بلکه آنان را به بعضی از صحابه نیز معرفی کرده بود پس منظور از عدم شناخت منافقان آگاهی از راه اسباب عادی است. مخصوصاً آیاتی که به پیامبر (ص) دستور می‌دهد با منافقان جهاد کند و با آنان با شدت وغلظت برخورد کند به مرده آنان نماز نخواند و بر کنار قبر آنان توقف نکند، لازمه همه اینها، شناخت آنان است.

۳. آیاتی که با کلماتی چون "وَمَا أَدْرَاكَ وَمَا يُدْرِيكَ " آمده‌است. اولاً: این جملات در مقام تعظیم شأن موضوع و اهمیت آن است که گوینده به مخاطب می‌گوید: تو نمی‌دانی با اینکه مخاطب هم آن را می‌داند. و این یکی از فنون بلاغت و حسن مطلع مطلب است. ثانیاً: اکثر خطابات قرآن به پیامبر (ص) از باب "إِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي " یا جاره است و این روش ادبی متداول است که خطاب به شخصی می‌شود اما غرض اصلی از مفاد خطاب، شخص دیگر و فهماندن مطلب به اوست مثل آیه وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا[۴۳] و آیه وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ[۴۴] که بلافاصله می‌فرماید وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا]][۴۵] نیز ازاین قبیل است. آیاتی که در آن پیامبران (ع) علم غیب را از خودشان نفی کرده‌اند. مانند:

قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۴۶]؛

مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۴۷]؛
قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ[۴۸]؛
قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۴۹]. در این آیات به‌ صورت صریح پیامبران (ع) هرگونه علم به غیب و علم به ملأ اعلی و آگاهی‌های غیر عادی را از خودشان نفی کرده‌اند و کسی که علمی را که فضیلت است از خویشتن نفی می‌کند چگونه دیگران می‌خواهند آن را بر او اثبات کنند.

نقد و بررسی:

جواب عمومی: در پاسخ استدلال به این گونه آیات، علاوه براین که در مقابل آنها آیات مثبته دیگری وجود دارد، می‌توان چنین گفت: پیامبر (ص) به‌خاطر افکار خرافی غلطی که در میان مردم جاهلی بود و بیم آن می‌رفت که پیامبر (ص) را تا حد خدایی بالا ببرند و بپرستند، پیامبر (ص) از (باب "كَلَّمِ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ") از خود نفی علم غیب می‌کند و خود را بشری مانند سایر انسان‌ها معرفی می‌کند همان‌طور که قرآن به افکار و عقائد غلط آنان اشاره می‌کند: [[وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ لَوْلا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا]][۵۰] بنابراین آیات فوق، علم غیب و آگاهی را که توسط وحی و تعلیم الهی به پیامبران (ع) آموخته شود هرگز نفی نمی‌کند. زیرا اصولاً دعوی نبوت و رسالت ملازم با ادعای علم غیب و آگاهی از وحی است و معنی ندارد پیامبر (ص) دعوی نبوت و رسالت بکند و آن‌گاه به‌طور کلی علم غیب را از خود سلب نماید.

جواب اختصاصی: در آیه قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ[۵۱] ممکن است جمله لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ تتمه آن باشد یعنی نمی‌گویم خزائن خدا نزد من است و نمی‌گویم غیب را می‌دانم و نگفتن دلیل بر ندانستن نیست. اما در آیه وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۵۲] پیامبر (ص) علم بالذات و مستقل را از خودش نفی می‌کند، همان‌گونه که مالکیت هر گونه سود و زیان را به طور مستقل از خود نفی کرده است، با اینکه شکی نیست که هر انسانی مالک سود و زیان‌هایی درباره خویش و دیگران است. بنابراین، جمله قبل گواه روشنی است بر اینکه هدف، نفی مالکیت سود و زیان یا نفی علم غیب به طور مطلق نیست بلکه هدف نفی استقلال می‌باشد و به تعبیر دیگر پیامبر (ص) از خودش چیزی نمی‌داند بلکه آنچه خدا از غیب و اسرار نهان در اختیارش گذارده است می‌داند. علاوه بر این برخی مفسرین گفته‌اند مراد از غیب در این آیه قیام رستاخیز است. و اما آیه: قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ[۵۳]؛ درست است که در این آیه پیامبر (ص) از خود علم غیب را نفی می‌کند، اما منافات با این ندارد که به‌وسیله وحی عالم به غیب باشد چنان‌که در آیات دیگری به آن تصریح شده است مانند: ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۵۴] و امثال آن. جمله بعدی هم شاهد این مطلب است که می‌فرماید: إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ[۵۵] بنابراین معنای دو جمله چنین است که من هیچ‌یک از این حوادث رااز ناحیه خود نمی‌دانم بلکه من تنها پیروی می‌کنم آنچه را که از این حوادث به من وحی می‌شود. علامه طباطبائی می‌فرماید: آیاتی که علم غیب را از آن حضرت و از سایر انبیاء (ع) نفی می‌کند تنها در این مقام است که این حضرات از آن جهت که بشر هستند و طبیعت بشری اقتضای علم غیب را ندارد و این منافات ندارد که با تعلیم الهی از طریق وحی حقایقی از غیب برایشان منکشف شود و این خاصیت خود آنان است بلکه هر چه معجزه می‌آورند به اذن خدای تعالی و امر اوست.[۵۶] علامه جعفری نیز معتقد است که خداوند با نفی علم غیب از پیامبر (ص)، می‌خواهد از گستاخی مردم و توقعات غیر منطقی آنان جلوگیری کند یعنی شما به حد کافی برهان و دلیل دارید و دیگر برای توجیه سستی خود مطالبه غیب از پیامبر (ص) ننمائید[۵۷]»[۵۸].

۳. حجت الاسلام و المسلمین امام‌خان؛
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امام‌خان در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در این‌باره گفته‌ است:

«۱. قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ[۵۹] علامه طباطبائی می‌فرماید:غرض از اینکه می‌فرماید: وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ این است که من در علم به چیزی از خود، استقلال ندارم، و چنان نیستم که بی‌اینکه از وحی بیاموزم به چیزی علم پیدا کنم[۶۰]

۲. وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ[۶۱] محمد جواد نجفی در تفسیر آسان می‌نویسد: "آیا انبیاء (ع) علم غیب داشتند یا نه؟ به مناسبت جمله وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ که در آیه ۳۱ سوره هود است و حضرت نوح پیامبر (ع) در آن می‌فرمایند: من علم غیب ندارم اشاره مختصری به این موضوع می‌کنیم. و آن این است: هر گاه آیات و اخباری را که درباره علم غیب وارد شده‌اند مورد بررسی قرار دهم می‌بینیم: پیامبران (ع) به‌طور مطلق دارای علم غیب نبوده‌اند. از جمله آن آیات همین جمله فوق می‌باشد[۶۲]

۳. وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ[۶۳] در این آیه هم پیغمبر اسلام (ص) نفی علم می‌کند و این نفی علم یعنی پیغمبر (ص) علم غیب ندارد، زیرا کسی که علم غیب داشته باشد، معنی ندارد که این‌طوری اظهار به عدم علم کند.

۴. قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۶۴] صاحب تفسیر مجمع البیان می‌گوید: که ابومسلم در رابطه با این آیه می گوید: "چون در آیه پیش بیان کرد که پیامبر خدا غیب نمی‌داند، در این جا بیان کرد که علم غیب، مخصوص کسی است که مالک سود و زیان است. یعنی خدا، و بعضی دیگر می‌گویند: این آیه نیز در جواب سؤال ایشان است، یعنی: من که مالک سود و زیان خود نیستم، چگونه علم غیب دارم"[۶۵] خلاصه اینکه از مطالب بالا به این نکته می‌رسیم که غیب را فقط خدا می‌داند.

۵. قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ[۶۶] در این آیه از جمه أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ به این مطلب پی می‌بریم که چیزی هست که رسول گرامی (ص) علم به آن ندارد، و این به این معنی است که پیامبر (ص) علم غیب ندارند زیرا کسی که علم داشته باشد معنی ندارد که بگوید "من بلد نیستم و من علم ندارم پس انبیاء (ع) و پیغمبران عالم الغیب نیستند.

۶. مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۶۷] در تفسیر این آیه مفسرین می‌نویسند: رسول اکرم (ص) برای اینکه به مردم برساند که من رسول پروردگار شمایم و آنچه گویم از عالم قیامت و حشر و احکام و آنچه موظف بر انجام می‌باشید از پیش خود و بفکر خود نمی‌گویم بلکه وحی است و از جانب حق تعالی مامور گردیده‌أم به شما برسانم این است که فرموده من قبل از نزول وحی هیچ دانشی از اوضاع عالم بالا نداشتم.

۷. قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۶۸] این آیه کریمه نیز شاهد بر این مطلب است که پیغمبر اکرم (ص) علم به غیب نداشتند زیرا در غیر این صورت معنی ندارد که بگویند من خبر از افعالشان نداشتم.

۸. قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ[۶۹] در رابطه با این آیه کریمه از ابومسلم نقل شده است که: پیغمبر (ص) می‌خواهد بگوید که: من بغیر از رسالت ادعائی ندارم، و ادعا به علم غیب هم نمی‌کنم. و ادعا نمی‌کنم که می‌دانم که خدا چه بر سر من و شما می‌آورد که ما را می‌کشد یا زنده می‌گذارد، و سودی به ما می‌رساند یا زیانی خواهد رسانید، تنها این را می‌دانم که برای من وحی می‌آید[۷۰] از این آیه کریمه نیز واضح است که علم به غیب منحصراً به خدا تعلق دارد و انبیاء (ع) علم به غیب ندارند. گرچه بعداً اثبات خواهم کرد که منظور من از این حرف که پیغمبر (ص) علم غیب ندارد چیست؟ آیا هر نوع علم به غیب از پیغمبر (ص) سلب می‌شود یا اینکه علم غیب استقلالی فقط و علم غیب موهبتی از سوی حق‌تعالی برای پیامبران ثابت می‌شود؟

۹. يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ[۷۱] صاحب تفسیر احسن الحدیث می‌گوید: لفظ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ نیز شاهد این احتمال است که نهان را خدا می‌داند پیامبران (ع) فقط عیان را می‌دانند و آن هم به مقداری که مقدور است[۷۲] خلاصه این که در این نه آیه پیامبران (ع) علم غیب را از خود نفی کردند، حال به بررسی و پاسخ این آیه می‌پردازیم. پاسخ اجمالی از این دسته آیات:

اولاً: همان پاسخی که در دسته اول آیات نفی گفتیم در اینجا هم اختصاصاً بیاد می‌آوریم که: در برابر این‌گونه آیات نمی‌توان آیاتی را که صریحاً تعلیم علم غیب را به پیامبران (ع) اعلام می‌کند نادیده گرفت، بلکه به مقتضای سخن امیر مؤمنان علی (ع) در نهج‌البلاغه "القرآن ینطق بعضه علی بعض" قرآن برخی از آن بیانگر برخی دیگر است؛ این گونه آیات را باید در نظر گرفت، و هنگامی که این دو دسته آیات در کنار هم قرار گیرند، قرائن و شواهدی در خود این دو دسته آیات دیده می‌شود که حکایت می‌کند اصلاً اصطکاک و تنافی بین این دو دسته وجود ندارد، بلکه آیات نافیه، علم غیب ذاتی و استقلالی را نفی می‌کند و آیات مثبته، علمی را که توسط تعلیم الهی انجام گیرد اثبات می‌نماید.

ثانیاً: ظاهر این‌گونه آیات ممکن است برای سرکوبی افکار جاهلیت وارد شده باشد، زیرا افکار زمان جاهلیت درباره پیامبران (ع) به گونه‌إی بود که علاوه بر خرافی بودن بیم آن می‌رفت مردم پس از آنکه به پیامبران (ع) ایمان آورند آنان را بجای خدا و معبود قرار داده آنان را پرستش کنند و مبتلا به شرک شوند. چنانکه قرآن کریم در این باره می‌فرماید: وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ لَوْلا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا[۷۳]

ثالثاً: در خود آیات اگر توجه کنیم همان‌جا که علم غیب را از پیامبر (ص) نفی می‌کند همان‌جا وحی که بخشی از علم غیب است اثبات می‌شود، و این به همان معنی است که گفتیم که مراد از علم غیب که نفی شده علم غیب ذاتی و استقلالی است و علم غیب که توسط وحی و تعلیم الهی به پیامبران (ع) می‌رسد بجای خود باقی و اثبات می‌شود. و همچنین در آیات اگر توجه کنیم می‌بینیم پیامبران (ع) دانستن یا آگاهی به هر غیبی را از خود نفی نکرده بلکه با ضمیر نسبت به مطالب خاصی اظهار بی‌اطلاعی می‌کند مثلاً در این آیه وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ[۷۴] ضمیر لَعَلَّهُ اشاره به آیه قبل است وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ[۷۵] و منظور از وعد وعده‌إی است که راجع به قیامت داده شده است و مسئله قیامت طبق آیات متعدد از مسائلی است که جز خدا از وقت آن آگاهی ندارد. و پیامبران (ع) هم در این آیه از مستور بودن وقت قیامت حرف می‌زند. خلاصه این‌که همه آن آیات یا بخشی از علم غیب را از پیامبران (ع) سلب می‌کنند مثل وقت قیامت یا انکه ناظر به رد افکار جاهلیت وارده شده است با اینکه بخشی از علم غیب را در آیه بعد به اثبات می‌رسانند. مثلاً به وسیله وحی، و هیچ کدام به طور مطلق علم غیب را نفی نمی‌کنند»[۷۶].
۴. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است: «آیاتی که ظهور در اختصاص علم غیب به خداوند دارد، علم غیب به نحو اصالت و استقلال است. و آیاتی که علم غیب را بر غیر خداوند ثابت می‌کند به نحو تبعیّت و به اذن خداوند است. با همین بیان می‌توانیم از آیاتی که ظهور در انکار علم غیب از پیامبر (ص) دارد جواب دهیم، زیرا انکار این آیات به نحو استقلال بوده نه آن که به طور مطلق آن را از پیامبر (ص) نفی کنند. ابن حجر هیتمی می‌گوید: بین این آیات: قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ[۷۷] و عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا[۷۸] و بین علم انبیاء و اولیاء به پاره‌ای از غیب هیچ‌گونه منافاتی نیست، زیرا علم آنان به اعلان از جانب خداوند متعال است و این غیر از آن علمی است که از صفات ازلی و ابدی خداوند است که از تغییر و تحوّل منزّه است"[۷۹] و نیز ابن ابی الحدید معتزلی می‌گوید: "ما منکر وجود افرادی که خبر از غیب داده و می‌دهند نیستیم ولی آن را مستند به خداوند باری تعالی می‌دانیم که با قدرت و تمکین و آمادگی اسباب آن، به آنان عطا نموده است"[۸۰]»[۸۱].
۵. آقای شیخ‌زاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة).
آقای شیخ‌زاده در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:

«آیاتی که مطلق علم را از پیامبر (ص) نفی نموده دارای دو واژه علم و درایه می‌باشد مانند: وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ[۸۲]؛ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ[۸۳] و آیات شبیه آن همچون: سجّین، قارعه، طارق، علیّون و... به هر صورت دراین نوع آیات علم از پیامبر (ص) نفی گردیده و مطلوب مخالفان را ثابت می‌کند.

جواب: آیات دارای واژه درایت در موضوعات خاصی به کار رفته و عمومیتی ندارد تا هر نوع علم غیر را نفی کند و بر فرض قبول آن مراد اینست که پیامبر (ص) از راه عـادی نمی‌داند امّا آگاهی آن حضرت را از تعلیم الهی نفی نمی‌کند. آیات دارای واژه علم نیز هر نوع علم غیبی را نفی نمی‌کند بلکه مربوط به گروه خاصی از منافقان است که شناخت آنان از راه عادی نفی گردیده نه از راه علم غیب به تعلیم الهی. اصولاً شناخت منافقان منحصر به راه‌های غیبی نیست بلکه از راه عادی و علائمی که در قرآن برای شناخت آنان بیان شده نیز ممکن است. از میان جواب‌های که به دلائل سه گانه قرآنی مخالفان داده شد جواب اول از دلیل اول بهترین، دقیق ترین، فراگیرترین جواب‌ها است که به عنوان یک قاعده کلی در سراسر مباحث علم غیب و بسیاری از مسائل کلامی دیگر کاربرد دارد و تنها جوابی است که همه علمای شیعه در عمق و اتقان آن اتفاق نظر داشته و همگی آن را پذیرفته‌أند و در کتب‌شان أعم از تفسیری و کلامی و... از آن بهره جسته‌اند و آن جواب این بود که علم غیب خداوند ذاتی اما از انبیاء به تعلیم خداوند است»[۸۴].

سؤال‌های مصداقی این پرسش

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. «بگو: نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز می‌نهد؟»؛ سوره جن، آیه: ۲۵.
  2. و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟ * بی‌گمان او گفتار بلند را و آنچه را پنهان می‌دارید می‌داند.* و نمی‌دانم، بسا این برای شما آزمونی و مایه برخورداری تا هنگامی (معیّن) باشد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۹ - ۱۱۱.
  3. و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۱.
  4. مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که هم‌ستیزی می‌کردند.به من جز این وحی نمی‌شود که من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم؛ سوره ص، آیه: ۶۹ - ۷۰.
  5. (و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته‌ام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمی‌گویم که خداوند هیچ‌گاه به آنان خیری نمی‌رساند، خداوند از درون آنان آگاه‌تر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگران خواهم بود)؛ سوره مبارکه هود، آیه ۳۱.
  6. (بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟)؛ سوره مبارکه انعام، آیه ۵۰.
  7. ((نوح) گفت: و مرا از آنچه آنان می‌کردند چه آگاهی است؟)؛ سوره مبارکه شعراء، آیه ۱۱۲.
  8. روزی که خداوند پیامبران را گرد می‌آورد و می‌فرماید که به (دعوت) شما چه پاسخ داده شد؟ می‌گویند: ما را هیچ دانشی نیست، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی؛ سوره مبارکه مائده، آیه ۱۰۹.
  9. بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم؛ سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۸.
  10. (و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند؛ سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۱.
  11. (مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که هم‌ستیزی می‌کردند * به من جز این وحی نمی‌شود که من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم)؛ سوره مبارکه ص، آیه ۶۹و۷۰.
  12. (بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم)؛ سوره مبارکه احقاف، آیه ۹.
  13. (و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟؛ سوره مبارکه انبیاء، آیه۱۰۹.
  14. وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر المنیر فی العقیدة والشریعة، ج۱۲، ص۵۸.
  15. جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ سوره مبارکه انعام، آیه ۵۰.
  16. منشور جاوید، ج۱۰، ص۱۱۰-۱۱۱.
  17. تفسیر کبیر، ج ۱۲، ص۱۲۳، جامع البیان، ج۵، ص۱۶۳.
  18. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۲۰۲.
  19. و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۵.
  20. (و کارنامه (ها) برنهاده می‌شود و پیامبران و گواهان را می‌آورند؛ سوره مبارکه زمر، آیه۶۹.
  21. برخیزند یاری می‌کنیم؛ سوره مبارکه غافر، آیه۵۱.
  22. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۲۰۲.
  23. و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند؛ سوره مبارکه اعراف، آیه ۴۶.
  24. تفسیر المنار، محمد رشید رضا، ج۹، ص۵۰۸.
  25. مگر آنچه را خدا خواهد؛ سوره مبارکه اعلی، آیه ۷.
  26. منشور جاوید، ج۱۰، ص۱۱۳.
  27. منافقانی؛ سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۱.
  28. تفسیر مراغی، ج۱۱، ص۱۲.
  29. تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۱.
  30. علم پیامبر و امام، احمد مطهری و غلام‌رضا کاردان، ص ۴.
  31. و اگر می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم آنگاه آنان را به چهره می‌شناختی و آنان را با آهنگ گفتار می‌شناسی؛ سوره مبارکه محمد، آیه ۳۰.
  32. اُسد الغابة، عزالدین بن اثیر جزری، ج۱، ص ۵۷۳.
  33. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟؛ سوره مبارکه بقره، آیات ۳۰ الی ۳۳.
  34. تفسیر کبیر، ج۲۶، ص۲۲۶.
  35. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۶۸.
  36. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص ۳۵۰.
  37. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۱۶ الی ۱۲۳.
  38. و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۱.
  39. و تو چه دانی، بسا او پاکیزگی یابد؛ سوره مبارکه عبس، آیه ۳.
  40. و تو چه دانی که "سجّین" چیست؛ سوره مبارکه مطففین، آیه ۸.
  41. و تو چه دانی که "علّیین" چیست؛ سوره مبارکه مطففین، آیه ۱۹.
  42. و آنچه تو را بدان دانشی نیست؛ سوره مبارکه اسرا، آیه ۳۶.
  43. و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ سوره مبارکه اسرا، آیه ۲۳.
  44. و آنچه تو را بدان دانشی نیست؛ سوره مبارکه اسرا، آیه ۳۶.
  45. و بر زمین، خرامان گام برمدار)؛ سوره مبارکه اسرا، آیه ۳۷.
  46. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره مبارکه انعام، آیه ۵۰.
  47. مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که هم‌ستیزی می‌کردند؛ سوره مبارکه ص، آیه ۶۹.
  48. بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد؛ سوره مبارکه احقاف، آیه ۹.
  49. بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم؛ سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۸.
  50. و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟ یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمی‌افکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟)؛ سوره مبارکه فرقان، آیات ۷ و ۸.
  51. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره مبارکه انعام، آیه ۵۰.
  52. سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۸.
  53. بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم؛ سوره مبارکه احقاف، آیه ۹.
  54. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۴۴.
  55. جز از آنچه به من وحی می‌شود؛ سوره مبارکه انعام، آیه ۵۰.
  56. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۵، ص ۳۱۳.
  57. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۵۰۷.
  58. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۶۰الی۶۴.
  59. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟ سوره مبارکه انعام، آیه۵۰.
  60. محمد حسین، طباطبائی، المیزان، ج ۷، ص ۱۳۴.
  61. و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته‌ام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمی‌گویم که خداوند هیچ‌گاه به آنان خیری نمی‌رساند، خداوند از درون آنان آگاه‌تر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگران خواهم بود؛ سوره مبارکه هود، آیه ۳۱.
  62. نجفی محمد جواد، تفسیر آسان، ج ۷ ص ۲۷۰.
  63. و نمی‌دانم، بسا این برای شما آزمونی و مایه برخورداری تا هنگامی (معیّن) باشد؛ سوره مبارکه انبیا، آیه ۱۱۱.
  64. بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم؛ سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۸.
  65. طبرسی، تفسیر مجمع البیان، (ترجمه) ج ۱۰ ص ۱۳۱.
  66. (گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود.) سوره مبارکه هود، آیه ۴۷.
  67. مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که هم‌ستیزی می‌کردند؛ سوره مبارکه هود آیه ۶۹.
  68. نوح گفت: و مرا از آنچه آنان می‌کردند چه آگاهی است؟؛ سوره مبارکه شعراء، آیه ۱۱۲.
  69. (بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم.) سوره مبارکه احقاف، آیه ۹.
  70. طبرسی، مجمع البیان، (ترجمه) ج ۲۲، ص ۳۸۵.
  71. (روزی که خداوند پیامبران را گرد می‌آورد و می‌فرماید که به (دعوت) شما چه پاسخ داده شد؟ می‌گویند: ما را هیچ دانشی نیست، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی.) سوره مبارکه مائده، آیه ۱۰۹.
  72. قرشی، علی اکبر، احسن الحدیث، ج ۳ ص ۱۶۱.
  73. و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟ یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمی‌افکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟؛ سوره مبارکه فرقان، آیه ۷و۸.
  74. و نمی‌دانم، بسا این برای شما آزمونی و مایه برخورداری تا هنگامی (معیّن) باشد؛ سوره مبارکه انبیا، آیه ۱۱۱.
  75. (نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟؛ سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۹.
  76. عسکری امام‌خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
  77. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند؛ نمل آیه ۶۵.
  78. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند؛ جن آیه ۲۶.
  79. الفتاوی الحدیثیه، ص ۲۲۲٫.
  80. شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۴۲۷٫.
  81. شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات،ج ۲، ص۵۴۱تا۵۵۴.
  82. و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟؛ قدر ،آیه ۲.
  83. تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ توبه ۱۰۱.
  84. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۲۴ - ۲۶.