بحث:عمود نور
عمود نور یکی از مجاری علم امام
از جمله مجاری علم امام(ع) بر اساس روایات بهرهمندی از عمود و نور الهی است؛[۱] چنانکه هر وقت خواسته باشند از غیب آگاهی یابند، به سبب قدرت و اذنی که خداوند به آنها داده است، هرچه را بخواهند برای آنها روشن میگردد.[۲] این عمود در حقیقت کانال اتصال بین امامان(ع) و پروردگار است که معصومین(ع) از این طریق با خدا در ارتباط هستند و هر چیزی که میخواهند از خدا دریافت میکنند.[۳] عمود نور، حقیقتی غیر مادی است که تنها ائمه(ع) قادر به دیدن و شهود آن هستند.[۴] در روایتی آمده است: «روزی امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «از بالای آسمانها و از زیر زمینها از من سؤال نمایید تا شما را آگاه نمایم. در این میان یکی برخاست و گفت: "الآن جبرئیل کجاست؟" پس آن حضرت نظری به آسمان و نظری به زمین انداخت و به مشرق و مغرب توجه نمود و به سؤالکننده فرمود: "به خدا سوگند! تو جبرئیل هستی". پس از آن او را ندیدند.»[۵]در ذیل آیه ﴿﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً﴾﴾[۶] روایات متعددی با تعابیر مختلفی مانند عمود من نور، منار من نور، مصباح من نور، عمود من السماء، بیان شده است.[۷] روایات ذیل این عناوین، همگی در یک نکته اشتراک و اتحاد دارند، هر چند در ذکر عنوان، زمان یا تعبیر از این فعل، اختلاف و تفاوتهایی در عبارات روایات وجود دارد، این امر مشترک، ارتباط عمود یا منار یا مصباح نور با اعمال بندگان و خلایق است. به تعبیر دیگر به طور قطع میتوان ادعا نمود روایات، از آگاهی امام نسبت به کنش، رفتار و اعمال انسانها خبر میدهند. از این رو ثمره و نتیجه وجود عمود نور برای امام، مشاهده و توان دیدن اعمال انسانهاست.[۸] یعنی علم به اعمال از طریق مشاهده است، نه گزارش.[۹] به کمک این ستونِ نوریِ سداد آور و توفیق بخش است که امام معصوم(ع) از ایمان و نفاق پنهان در سینهها آگاه میشود. زیرا به واسطه آن نور، باطن چون ظاهر برای او آشکار میگردد، بدون آن که حجابی در کار باشد. از این رو حضرت رضا(ع) در نامهای برای بعضی از یارانش چنین نوشت:[۱۰] «هنگامی که مردم را میبینیم، آنها را با حقیقت ایمان یا حقیقت نفاق میشناسیم.»[۱۱] زیرا برای کسی که از ستونِ نوریِ بر گرفته از خیمهگاه عالم طبیعت و پر کشیده تا عنان عالم غیب برخوردار است، قلبهای بندگان مانند قلبهایشان هویداست، بیآن که حجابی باشد. شاهد گویای مدعا، روایت حمزة بن عبدالمطلب بن عبدالله جعفی است،[۱۲] میگوید: "نزد حضرت رضا(ع) رفتم در حالی که کتاب یا کاغذی همراه داشتم و در آن از امام صادق(ع) چنین نقل شده بود: «دنیا برای صاحب این امرِ امامت همچون گردویی دو نیم شده تمثل یافته است.» حضرت رضا(ع) فرمود: «ای حمزه، به خدا سوگند! این سخن حق است، آن را بر روی پوستی بنویس.»[۱۳]
عمود نور در روایات
- برخی از روایات درباره عمود نور عبارتند از:[۱۴]
- محمد بن مروان میگوید از امام صادق(ع) شنیدم حضرت فرمودند:[۱۵] «امام در همان زمانی که در شکم مادر است، گفتوگوها را میشنود و وقتی به دنیا میآید، بین دو کتفش نوشته شده است: ﴿﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾﴾«کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید و هیچ کس تبدیل و تغییر آن کلمات نتواند کرد و او خدای شنوا و داناست»؛ سوه انعام سپس وقتی زمام امر به دست او بیفتد، خداوند عمودی از نور برایش قرار میدهد و با آن نور آنچه را اهل هر شهری عمل میکنند، میبیند.»[۱۶] روایتی بدین مضمون از امام باقر(ع) نیز روایت شده است.[۱۷]
- در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمودند:[۱۸] «زمانی که [امام] پای به دنیا بگذارد به وسیله حکمت مزین میگردد و برای او چراغی قرار داده میشود تا با آن کارهای بندگان را میبیند.»[۱۹]
- صالح بن سهل نقل میکند:[۲۰] «نزد امام صادق(ع) نشسته بودیم حضرت فرمودند ای صالح بن سهل خداوند در میان خودش و امام ستونی از نور قرار داده است، خداوند از این طریق به امام مینگرد و امام نیز از این طریق به پروردگارش مینگرد و هنگامی که بخواهد چیزی را بداند، در آن ستون نور نظر میافکند و از آن آگاه میشود».[۲۱]
- جمیل بن دراج از امام صادق(ع) نقل کرده است: «هنگامی که امام(ع) به امامت برسد، در هر شهری، برای او مناری از نور بلند میشود که امام(ع) در آن، به اعمال بندگان مینگرد.»[۲۲]
- امام صادق(ع) در روایتی دیگر میفرمایند: «خداوند ستونی از نور دارد که آن را از همه مخلوقاتش پوشانده است. یک طرف این ستون، نزد خدا و طرف دیگر آن، در گوش امام است. پس هرگاه خداوند چیزی اراده کند، آن را در گوش امام وحی میکند.»[۲۳]
- حسن بن راشد میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند:[۲۴] «هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور برمی افرازد که بوسیله آن اعمال مردم را میبیند، و از این طریق خداوند، حجت را بر خلق خود تمام میکند.»[۲۵]
- اینکه منظور از نور الهی در این روایات چیست، معلوم نیست. ولی بعضی از راویان، نور الهی را به "ملک" تعبیر کردهاند:[۲۶] «محمد بن عیسی بن عبید میگوید: من و ابنفضال نشسته بودیم، یونس وارد شد و گفت: من خدمت امام رضا(ع) رسیدم و به او گفتم: قربان شما شوم! مردم درباره عمود، سخن بسیار گفتهاند. امام به من فرمود: ای یونس! نظر تو درباره آن چیست؟ نظرت این است، یک عمود آهنی است که برای صاحب تو برافرازند؟! عرض کردم: نمیدانم. فرمود: عمود، فرشتهای است که بر هر شهری گماشته شده است و خدا به وسیله او کردار آن شهرها را میرساند.»[۲۷]
- بنابراین اگر منظور از نور الهی، ملک یا روحالقدس باشد، نمیتوان آن را مجرای جداگانهای برای علم امام دانست. بلکه همان القای روحالقدس است.[۲۸] به عبارتی دیگر عمود نور امری جدا از امام نیست؛ بلکه ویژگی و توانی در امام است که خداوند آنرا برای احتجاج بر خلقش برای امام فراهم نموده است؛ مانند روایتی که پس از اشاره به وجود منار نور میفرماید: "فَبِهَذَا یَحْتَجُ اللَّهُ عَلَی خَلْقِه"[۲۹] علامه مجلسی ذیل این روایت، ضمیر اشاره منفصل "هذا" را به خود امام برمیگرداند و صحیح هم همین است.[۳۰] با توجه به این جمله، اگر منار یا عمود نور را امری جدا از امام بدانیم، احتجاج الهی به امام صحیح نخواهد بود.[۳۱] علامه مجلسی میگوید:[۳۲] "نامیده شدن ملک با عنوان عمود، استعاره است؛ گویی ملک عمودی از نور است که امام در آن نظر میکند. همچنین ممکن است این تشبیه به این دلیل صورت گرفته که اعتماد امام در کشف امور، به ملک است.[۳۳]
- در مجموع از روایات به دست میآید، این ستون نور، به طور مستقل، مجرای علم نیست؛ بلکه تمثیلی برای مجرای الهامی علم امام(ع) است که هرگاه خداوند بخواهد، با آن، امام را آگاه میکند.[۳۴]
نیاز به نور
پیش از آنکه نور را تعریف کنیم، لازم است دلیل نیاز به نور را بدانیم. ما در دنیای تاریکیها زندگی میکنیم. تاریکیها، معنی زندگی را برای انسان تغییر داده است، به دلیل تغییر معنای زندگی، همه کسل هستند و دائماً درگیر این مسئلهاند که چرا اصلاً به دنیا آمدهاند.
فیلسوف در تاریکی بحث میکند، متکلم در تاریکی بحث میکند، و جاهل در تاریکی بحث میکنند و کسی هم که سؤال میکند، در تاریکی سؤال میکند و کسی هم که جواب میدهد، در تاریکی جواب میدهد. اگر کسی کتاب معالجه یک بیماری را در دست داشته باشد، هزار سال هم در تاریکی بنشیند این کتاب هیچ خاصیتی برایش ندارد، چون کتاب را باید در نور خواند.
حتی برای خواندن قرآن هم نور لازم است. قرآن برای کسانی که نور ندارند، هدایت به همراه نمیآورد. کسانی که میگویند «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه»؛ گویی در یک اتاق تاریک نشستهاند و میخواهند مطالعه کنند[۳۵].
خاصیتهای نور
نور خاصیتهای درونی و بیرونی دارد. خاصیت درونی و اصلی نور این است که انسان برای حیات به نور نیاز دارد و نور برای انسان مثل آب برای ماهی است. همانطور که در هوای آلوده مشکل تنفسی پیدا میکنیم، هرچه نور کمتر باشد، قلب ما هم تنگتر میشود. پس نیاز ما به نور، نیاز حیاتی قلب است و تغذیه و تنفس قلب ما به نور است. قرآن میفرماید: ﴿ أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ﴾[۳۶]
این آیه، نیاز حیاتی و حرکتی را بسیار زیبا بیان فرموده است. کسی که مرده با نور زنده میشود و در بین مردم، حرکت میکند، در بین مردم میدرخشد و خودش برای دیگران مبنای نور میشود.
نیاز دیگر به نور که نیازی بیرونی است و بعضاً بیشتر به آن توجه میشود، نیاز به نور هنگام حرکت، دیدن اطراف و مطالعه است. اگر رانندگی بلد باشیم و جاده هم فراهم باشد، اما نور نداشته باشیم، نمیتوانیم رانندگی کنیم. معمولاً ما نیاز به نور را از نوع نیاز بیرونی میدانیم، اما نیاز به نور، نیاز حیاتی ماست؛ یعنی اگر نور نباشد، قلب و موقعیت انسانی ما از کار میافتد. مثل ماهی که از آب بیرون افتاده باشد و نمیتواند دوام بیاورد.
فایده دیگر نور این است که اگر نور باشد، قبل از اینکه عمل کنیم، مشاهده میکنیم «الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ»[۳۷].
وجود نور کمک میکند تا درک ما از جهان، آیات تکوین و تشریع، قرآن و حتی خودمان، درست باشد؛ بنابراین میفرماید: ﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴾[۳۸] عرض کردند "النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا" کیست. فرمودند: امیرالمؤمنین (ع) و اولاد ایشان (ع) هستند و بعد فرمودند: ائمه (ع) قلوب مؤمنین را منور میکنند[۳۹].[۴۰]
کتاب و نور؛ قرآن و عترت
اینجاست که معنای «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً»[۴۱] روشن میشود. اگر انسان چراغ و نور همراه داشته باشد، ولی کتابی برای خواندن نداشته باشد، بیسواد میماند. اگر کتاب داشته باشد، اما نور و چراغ نداشته باشد، باز هم بیسواد میماند. اگر قرآن داشته باشیم و همراهی اهل بیت (ع) را نداشته باشیم، از هدایت بویی نمیبریم و اگر اهل بيت (ع) را در کنار خود داشته باشیم، اما همراهی قرآن را نداشته باشیم، باز هم از هدایت بیبهرهایم.
کسی که حقیقتاً تابع قرآن است، به سراغ اهل بیت (ع) میرود و کسی که واقعاً تابع اهل بیت (ع) است، تابع قرآن هم میشود. عدهای هستند که ظاهراً به یکی از این دو ثقل تمسک دارند، اما این تمسک، واقعی نیست و در حقیقت، آنها به نفس خود متمسک هستند.
امام محمد باقر (ع) فرمودند: کسی نیست که محب ما باشد، مگر اینکه خدا قلبش را تطهیر میکند. قلب طاهر میتواند در مسیر فهم، تعلیم و تعلّم قرآن قرار بگیرد، اما قلبی که طاهر نباشد و در آن مرض باشد، با متشابه قرآن گمراه میشود﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ﴾[۴۲].[۴۳]
نور حیاتبخش
وقتی که نور باشد، دیگر کسی سؤال نمیکند، چون به پاسخ مطلب رسیده است. نیاز ما به نور، برای درک درست و مشی صحیح است. قرآن مثال بسیار دقیق و در عین حال، بسیار لطیف و زیبایی دارد؛ میفرماید: ﴿ مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴾[۴۴].
عدهای در مسائل دینی زحمت زیادی میکشند و نماز و روزه بهجا میآورند، اما قرآن میفرماید مَثَل اینها مثل کسی است که آتشی برپا میکند تا جلو را ببیند، ولی این آتش، تنها گرما و سوزندگی دارد و حرارتش او را اذیت میکند. خداوند نور را برده است؛ یعنی او فعالیت کرده، ولی این عبادت برای او نور نشده است، بلکه تبدیل به آتش و جهنم شده است.
روایاتی به همین مطلب اشاره میفرماید: یا علی! اگر کسی شب تا صبح عبادت کند، ولی ولایت تو را نداشته باشد، به جهنم میافتد.
ما برای رسیدن به عرفان نفس به نور نیازمندیم. وقتی در تاریکی به خود نگاه میکنیم، تصور میکنیم خود را شناختهایم و بعد اسم این شناخت را عرفان و معرفت نفس میگذاریم و بعد گمان میکنیم که خدا را هم شناختهایم؛ مثل همان کسی که در تاریکی فیل را نشانش دادند. فرمودند:و ما اهل بیت (ع) دامن رسول الله (ص) را میگیریم و شیعه ما دامن ما را میگیرند[۴۵].
سؤال شد که دامن شما و دامن خدا چیست؟ فرمودند: نور است؛ یعنی سلسله مراتب این وجود، بر اساس نور است. انوار نیست، بلکه یک نور است. منتها از هر پنجرهای به شکل همان پنجره به درون اتاق و از هر زاویهای به هندسه همان زاویه میتابد. هر ظرف، هر زمان و هر مکانی بهقدر ظرفیت خود، از این نور بهره میگیرد[۴۶].
روشنبینی با نور اهل بیت (ع)
انسانی که از نور اهل بیت (ع) حیات پیدا کند و نور بیابد، در زندگی روشنبینی پیدا میکند. شاید اگر کسی بخواهد با چنین انسانی بحث و جدل کند، او جوابی نداشته باشد، چرا که بحث و جدل متعلق به اتاقهای تاریک است، ولی متوجه میشود که درست میبیند و راه را درست طی میکند.
گاهی میدانیم که مسیر درستی را طی میکنیم، اما گاهی هم با بحث و جدل میخواهیم مسیر را پیدا کنیم. این دو با هم متفاوت هستند. قرآن در همین زمینه به کسانی که راه دوم را در پیش گرفتهاند و این خط درونی و ضعف و تاریکی را دارند، میفرماید: ﴿أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾[۴۷]. آنها مثل کسانی هستند که در یک بیابان لحظهای حرکت میکنند و لحظهای دیگر میایستند. رعد و برقی میزند و کمی جلو پایشان روشن میشود، حرکت میکنند و باز میایستند، چرا که نور ندارند، روشنبینی و آرامش خاطر را هم در مسیر زندگی ندارند، اما شیعیان اهل بیت (ع) اینگونه نیستند. آنها زندهاند در حالی که بقیه ادای زندگی را درمیآورند، به منبع نور وصلند، میدانند چگونه زندگی کنند و باید به کدام سو حرکت کنند. قرآن میفرماید: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴾[۴۸].
قرآن برای کسی قابل فهم است که نور داشته باشد: ﴿ قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ ﴾[۴۹].
بنابراین شناخت خدا، پیامبر (ص) و ائمه (ع) هم اگر با نورانیت همراه باشد کارساز است. فرمودند: از فراست مؤمن بپرهیزید، چرا که او با نور خدا میبیند[۵۰].[۵۱].
راه مؤمن
معاویه بن عمار سؤال کرد که تفسیر این حدیث چیست که فرمودند:«إِنَ الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»[۵۲]. حضرت فرمودند:هنگامی که خداوند مردم را از نور خود خلق کرد، میثاق ولایت ما را از آنها گرفت. آنها را از نور خودش خلق کرد. پس مؤمن، برادر تنی مؤمن است. پدر مؤمنین نور و مادر مؤمنین رحمت است [۵۳].
ریشه، مبنا و حقیقت وجودی مؤمن، نور است.
برادر تنی یک اصطلاح شرعی و فقهی است، ولی اگر از باب معرفتی نگاه کنیم، مؤمن برادر تنی مؤمن است. روح مؤمنین با هم برادر است[۵۴].
مؤمن به نور خدا میبیند
مؤمن همه چیز را به نور خدا میبیند. گاهی هیچکس چیزی نمیبیند یا همه چیز را بنبست میبیند، اما مؤمن، همه چیز را روشن و با نور خدا میبیند. «إِنَ الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»[۵۵]. روایتی است که انسان باید سالها در ذهن و ضمیر خود روی آن تأمل کند تا عمقش را دریابد: "مؤمن به وسیله و همراه با آن نوری که از آن خلقشده نگاه میکند"[۵۶].[۵۷]
نور هدایت
پیغمبر (ص) فرمودند: هنگامی که خداوند بهشت را از نور خود خلق کرد، آن نور را تقسیم کرد. یک سوم آن نور به من رسید و یک سوم آن به حضرت زهرا (س) رسید. یک سوم دیگر هم به حضرت علی (ع) و فرزندانشان (ع) رسید. کسی که آن نور به او رسیده باشد و در محل تابش آن نور قرار گرفته باشد به ولایت پیغمبر (ص) و آل پیغمبر (ع) هدایت میشود و اگر آن نور به کسی برخورد نکند، او از ولایت آل پیغمبر (ع) به دور خواهد بود[۵۸].
نور اهل بیت (ع)
خداوند میفرماید: ﴿ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ﴾[۵۹].[۶۰]
نور مورد نیاز ما، نوری است که اصلش خداست و در وجود مقدس رسول الله (ص)، حضرت زهرا (س)، امیرالمؤمنين (ع) و اولاد ایشان (ع) تجلی کرده است. یکی از طریق حضرت زهرا (س)، دیگری از طریق امیرالمؤمنین (ع) و یکی هم از طریق پیغمبر (ص) به این نور میرسد. قرآن کریم میفرماید: ﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴾[۶۱].
پیامبر (ص) وظیفه بیان و تبیین قرآن را داشتند، ولی نوری به همراه دارند که میتواند در فهم قرآن به ما کمک کند.
برای به دست آوردن این نور باید بدانیم که هیچکس برای دیدن خورشید، در غار پنهان نمیشود، بلکه از غار بیرون میآید و در مقابل تابش نور خورشید قرار میگیرد. در این صورت -خواه ناخواه- نور خورشید بر او میتابد و او برای بهرهگیری بیشتر، خود را در جهت تابش نور قرار میدهد. آیینه هم برای انعکاس نور، باید خود را با نور تنظیم کند و اگر پشت به نور باشد، نمیتواند نور را منعکس کند. اگر کسی به سراغ ائمه (ع) بیاید، ناخودآگاه به چیزی رسیده که نیاز اوست. دلیل توصیههای مکرر پیغمبر (ص) به رفتن در خانه اهل بيت (ع)، این است که نیاز و تغذیه قلب ما از نور ائمه (ع) است، چرا که ایشان در واقع چشمههای نور الهی هستند و هر جا که ذکر این بزرگواران باشد، نورشان نازل میشود[۶۲].
پانویس
- ↑ ر.ک: سید محمد جعفر سبحانی، منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶؛ محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۶، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴؛ ناصرالدین اوجاقی، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۴ ـ ۶۸.
- ↑ ر.ک. سید محمد جعفر سبحانی، منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶.
- ↑ ر.ک. سید انیسالحسن نقوی، علم غیب ائمه معصومین(ع)، ص ۴۰ ـ ۴۱.
- ↑ ر.ک. سید علی هاشمی، شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه، ص ۸۷.
- ↑ ر.ک. سید محمد جعفر سبحانی، منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل القمی، ص ٩٨ و بحار الانوار، ج ٣٩، ص ١٠٨.
- ↑ «کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید»؛ سوره انعام، آیه ١١۵.
- ↑ ر.ک. سید محمد جعفر سبحانی، منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶؛ محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۶، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴.
- ↑ ر.ک. محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۶، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴.
- ↑ ر.ک. سید علی هاشمی، شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه، ص ۸۷.
- ↑ مسند الإمام الرضا(ع)؛ ج ۱، کتاب الإمامه؛ ص ۱۵۶، ح ۲۲۶.
- ↑ ر.ک. عبدالله جوادی آملی، قرآن کریم از منظر امام رضا(ع)، مرکز اطلاعرسانی غدیر.
- ↑ مسند الإمام الرضا(ع)، ج ۱، ص ۱۷۲، ح ۲۶۸.
- ↑ ر.ک. عبدالله جوادی آملی، قرآن کریم از منظر امام رضا(ع)، مرکز اطلاعرسانی غدیر.
- ↑ ر.ک. محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۶، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴؛ در کتاب بصائرالدرجات بیست و هفت روایت به مضامین مختلف در این زمینه نقل شده و در کتاب بحارالانوار شانزده روایت: محمد نظیر عرفانی، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۹۰.
- ↑ کافی، ج ١، ص ٣٨٧.
- ↑ ر.ک. سید محمد جعفر سبحانی، منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶.
- ↑ ر.ک. عسکری امامخان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم؛ سید انیسالحسن نقوی، علم غیب ائمه معصومین(ع)، ص ۴۰ ـ ۴۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۵۶۴.
- ↑ ر.ک. سید محمد جعفر سبحانی، منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۴۶٠؛ بحار الانوار، ج ٢۶، ص ١٣۵؛ منهاج البراعه، میرزا حبیبالله خویی، ج ۵، ص ٢٠٠.
- ↑ ر.ک. سید محمد جعفر سبحانی، منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶.
- ↑ ر.ک. محمد حسن نادم، سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۰؛ محمد نظیر عرفانی، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۰۰.
- ↑ ر.ک. محمد حسن نادم، سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۰.
- ↑ اصول الکافی، ج ۱، ص۳۸۷.
- ↑ ر.ک. عسکری امامخان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
- ↑ ر.ک. محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۶، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴.
- ↑ کافی، ج ١، ص ٣٨٧.
- ↑ ر.ک. سید محمد جعفر سبحانی، منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۸۷.
- ↑ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج ۶، ص ۳۶۰.
- ↑ ر.ک. محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۶، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ج ۴، ص ۲۶۸.
- ↑ ر.ک. محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۶، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴.
- ↑ ر.ک. محمد حسن نادم، سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۰.
- ↑ ر.ک: حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود؛ سوره انعام، آیه ۱۲۲.
- ↑ اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳.
- ↑ به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه:۸.
- ↑ «وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين»؛اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۴.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ احتجاج طبرسی، ج ۳، ص ۴۰۴.
- ↑ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند؛ سوره آل عمران، آیه۷.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشناییشان را ببرد و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند؛ سوره بقره، آیه ۱۷.
- ↑ «نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا"»؛ توحید صدوق، ص ۱۶۵.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ یا چون (گرفتارانند زیر) رگبار بارانی از آسمان که در آن، تاریکیها و تندر و برقی است؛ از (نهیب) آذرخشها، به پرهیز از مرگ، سرانگشتان در گوشها مینهند- و خداوند، فراگیر کافران است-نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند و چون بر آنها تاریک گردد وا میمانند. و اگر خداوند میخواست، شنوایی و بیناییهاشان را از میان میبرد؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۹ - ۲۰.
- ↑ ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید؛ سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۴.
- ↑ «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۸.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ بصائر الدرجات، ج۱، ص ۸۰.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِي رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِيثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَايَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِي خُلِقَ مِنْهُ»؛ فضائل الشیعه، ص ۲۷.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۸۰.
- ↑ «إِنَّمَا يَنْظُرُ بِذَلِكَ النُّورِ الَّذِي خُلِقَ مِنْه»؛ فضائل الشیعه، ص ۲۷.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۷.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه۸.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۲۲۸.