بحث:فرعون در قرآن
مقدمه
فرعون علم جنس و لقب پادشاهان قدیم مصر است. پیش از فتح مصر به دست کمبوجیه پادشاه ایران بیست و شش سلسله پادشاهان بر مصر حکومت کردند که هر یک از افراد آن سلسلهها را فرعون و مجموع آنان را فراعنه مینامند.
راجع به اصل کلمه فرعون چهار نظر اظهار شده است:
- فرعون مرکب از دو کلمه باشد یکی «فاه» که به منزله حرف تعریف است و دیگر «رآء» که به معنی خورشید میباشد. بنابراین فرعون نخست نام خورشید بزرگترین معبود ملل شرق بوده سپس پادشاهان که خود را مظهر او میپنداشتهاند این نام را به خود دادهاند.
- فرعون از لفظ «ادرو» که در زبان قبطی به معنی پادشاه است اشتقاق یافته باشد ولی این نظر بر حسب قواعد اشتقاق بعید مینماید.
- فرعون مرکب از دو کلمه است «فارا» به معنی قصر و «آوه» به معنی عالی است و قصر عالی یا دربار مجازا بر خود پادشاهان اطلاق شده و با تعریب به صورت فرعون درآمده و در زبان اروپائی به صورت «فارا اوه» تلفظ میشود.
- فرعون مرکب از دو لفظ باشد «فارع واون» لفظ اول به معنی حاکم یا کاهن است چنانکه پدرزن یوسف که کاهن اون بوده «فوتی فارع» نام داشته است. لفظ دوم «اون» به نام شهری از شهرهای مصر است. صاحبان این نظر میگویند کاهن یا حاکم شهر اون وقتی بر تمام مصر حکومت یافت، به آن مناسبت او و فرزندانش را فرعون نامیدند و به تدریج عنوان فرعون بر تمام پادشاهان قدیم مصر اطلاق گردید.
در تاریخ مذاهب، سه تن از فراعنه معروفاند:
- فرعون زمان حضرت یوسف که در تواریخ و تفاسیر اسلامی «ریان بن ولید» نامیده شده (رجوع شود به تفسیر مجمع البیان) با مطالعه جهات تاریخی، این فرعون بر «آپوفیس» یا «پوفس» که یکی از فراعنه سلسله پانزدهم و از خانواده هیکسسها بوده قابل انطباق میباشد.
- فرعونی که در زمان ولادت حضرت موسی بر مصر حکومت میکرده و در تواریخ اسلامی قابوس بن مصعب نامیده شده و عبرانیان او را فرعون تسخیر مینامند. «وپرستد» او را «خیان» نامیده است. به زعم اکثر مورخین فرعون تسخیر «رامسس» یا «رعمسیس» دوم است. وی سومین نفر از سلسله نوزدهم فراعنه مصر بوده و یونانیان او را «سوستر» نامیدهاند. این فرعون در خارج مصر فتوحاتی کرده و با اقوام خارجی منجمله با بنی اسرائیل دشمنی و عداوت داشته است.
- فرعونی که در تاریخ ادیان شهرت دارد فرعون زمان خروج است که نام او در تواریخ اسلامی ولید بن مصعب ذکر شده و نامهای دیگری هم به او دادهاند. نام تاریخی وی منفیلینی یا منفتاه است وی ۱۴۹۱ سال پیش از میلاد مسیح میزیسته و بعد از پدر خود رامسس دوم به پادشاهی رسیده و رویه پدر خود را در سختگیری نسبت به خارجیان ادامه میداده است. اخیراً مقبره این فرعون کشف شده و چون ساختمان این قبر بر خلاف مقابر دیگر ناتمام است حدس میزنند که مرگ وی ناگهانی بوده و همچنین قبر پسر این فرعون نیز کشف شده و مستشرقین احتمال میدهند که قبر متعلق به نخستزاده فرعون باشد و مرگ او را یکی از بلایائی میدانند که به موجب تورات بر خانواده فرعون نازل شده است. در قرآن مجید نام فرعون شصت و هشت بار مذکور است و در همه موارد به فرعون یا فرعونهای زمان حضرت موسی توجه دارد. فرعون از پیش دانسته بود که در بنیاسرائیل شخصی ظهور خواهد کرد و فرزندان اسرائیل را نجات خواهد داد و بساط جبروت و نخوت او را واژگون خواهد کرد از این رو دستور داد فرزندان ذکوری که در خاندان اسرائیلیان متولد شوند به هلاک رسند (بنابر بعضی روایات فقط دو سال یک بار تولد فرزندان ذکور در خاندان بنی اسرائیل، مجاز بود با این گونه روایات وجود و بقاء هارون که مسنتر از حضرت موسی است تصحیح میشود) چون حضرت موسی متولد گردید مادرش او را در صندوقی جای داد و در رود نیل افکند (قصه در آب افتادن مولود به چند شخص دیگر منجمله به دارا نسبت داده شده است) فرعون و زوجهاش در کنار رود نشسته بودند و امواج با عظمت نیل را مشاهده میکردند ناگهان صندوق ظاهر شد. زوجة فرعون که به موجب قصص اسلامی «آسیه» نامیده میشود و شاید نام وی محرف «اسنات» باشد خواست که صندوق را بگیرد و به حضور آورد و چون کودک خوش سیما را در درون صندوق یافت به فرعون پیشنهاد کرد که وی را به فرزندی قبول کنند و بالاخره فرعون را با خود موافق ساخت (در تورات این زن دختر فرعون معرفی شده و به عقیده نگارنده میان تورات و قرآن از این نظر تناقضی نیست چه آسیه بر حسب سلسلة النسبی که در روایات اسلامی برای او تنظیم شده در عین حال که زوجة فرعون است نواده فرعون زمان حضرت یوسف هم میباشد) موسی در خانه فرعون تربیت شده و شاید ولیعهد رامسس یعنی منفتاه عهده دار تربیت او بوده است.
روزی موسی دید که یک تن قبطی با یک تن اسرائیلی میجنگند. بنابر بعضی روایات مرد قبطی خوانسالار بوده و میخواسته است با قهر، اسرائیلی را به بیگاری بگیرد. حضرت موسی را عرق تعصب قومیت و شور ملیت به جنبش آمده و به کمک اسرائیلی شتافت. در نتیجه مرد قبطی کشته شد و حضرت موسی از ترس گریزان شده از مصر بیرون آمد و راه مدین را در پیش گرفت.[۱]
فرعون خروج
در قرآن به وجود دو فرعون در زمان حضرت موسی تشریح نشده بلکه برعکس عدهای به قرینه ﴿أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا﴾[۲] به وجود یک فرعون معتقد شدهاند، لکن چون تربیت موسی در خانواده فرعون انجام یافته میتواند فرعون زمان خروج که پسر فرعون تسخیر است پروردن موسی را به خود نسبت دهد خاصه در صورتی که تفویض تربیت موسی به او از طرف رامسس محتمل باشد، این عقیده بیشتر قوت مییابد.
باری حضرت موسی به مدین رفت و هفت سال اجیر پیر مدین شد و با دختر او مزاوجت کرد (رجوع شود به مقاله شعیب). پس از پایان مدت استیجار، راه مصر پیش گرفت و در اثناء راه به قسمی که در مقاله موسی نوشته خواهد شد به رسالت مبعوث گردید و با آیات نه گانه مأمور شد که خانواده فرعون را به پرستش خدای یگانه دعوت کند و بنی اسرائیل را از مصر با خود بیرون برد. (در تورات برخی از معجزات و آیات به هارون منسوب است منجمله عصا به موجب تورات از آن هارون است لکن به قسمی که در مقاله شعیب مرقوم افتاد منابع دیگر یهود عصای اعجاز آمیز را از آن موسی میدانند. به عقیده نگارنده امتیازاتی که در تورات فعلی به هارون داده شده از کهان است چه کاهنان یهود از فرزندان هارون بودهاند و میبایست برای رفع و تعظیم مقام خود به جد خویش افتخارات بیشتری نسبت دهند). بعد از اظهار آیات و مغلوب شدن ساحران باز فرعون ایمان نیاورد و دستور داد کسانی را که به حضرت موسیایمان آورده بودند به قتل رسانند. میگویند اولین کسی که به موسی ایمان داشته و عقیده خود را در دل نهان میکرده حزقیل است که نام او در قرآن مذکور نیست و در قرآن به عنوان مؤمن آل فرعون معرفی شده است. بعضی او را برادرزاده فرعون و برخی خزانهدار فرعون معرفی کردهاند. برخی هم گفتهاند حزقیل نجاری بوده که برای مادر موسی صندوق ساخته و در آن صندوق، موسی به آب افکنده شده است. اهل قصص نوشتهاند که زن حزقیل ماشطه دختر فرعون بوده و چون وی اظهار ایمان کرده فرعون او و فرزندانش را در دیگ آب جوش سوزانیده است. بر حسب روایات، حزقیل و زوجهاش و همچنین آسیه زن فرعون و همه سحره به قتل رسیدند ولی نیروی معنوی حضرت موسی و دیدن آیات و معجزات او موجب شد که فرعون بر خلاف میل خویش به بنیاسرائیل اذن خروج داد، لکن با لشکری گران ایشان را تعقیب کرد. برای بنی اسرائیل دریا شکافته شد و آنان از دریا گذشتند اما فرعون و هامان و همه سپاهیان تعقیب کننده در دریا غرق شدند. بنابر نقل قصص، نخست لشکریان فرعون از عبور دریا اجتناب داشتند اما جبرئیل سوار بر اسب در پیش روی آنها ظاهر شد و به دریا زد و لشکریان فرعون هم به راهنمائی او به دریا وارد گردیدند و در سینه دریا برای همیشه مدفون شدند.
فرعون هنگام فرا رسیدن مرگ به خدای بنی اسرائیل اظهار ایمان کرد لکن توبه او پذیرفته نشد. باز به پاداش اظهار ایمانش بدنش از چنگ امواج نجات یافت و به ساحل افکنده شد تا در خشکی مدفون گردد و عبرت آیندگان باشد.
بنا به روایتی جبرئیل برای آنکه فرعون اظهار ایمان خود را تکرار نکند با کف دریا دهان او را بست. در قرآن مجید ضمن قصة فرعون از هامان وزیر او نیز سخن به میان آمده است. هامان به موجب آیه ۳۸ از سوره قصص مأمور گردیده برای فرعون برجی چنان بلند بسازد که فرعون از فراز آن به آسمان دست یابد و تسلط خود را بر خدای موسی بگستراند. ارباب قصص نوشتهاند که هامان کاخی بس بلند ساخت و فرعون بر فراز آن رفت و به جانب خدای موسی به گمان خود تیرانداخت. خداوند تیر او را رنگین بازگردانید و فرعون پنداشت که تیرش به خدای موسی اصابت کرده و به خون او رنگین شده است. آنگاه جبرئیل مأمور گردید تا آن برج را واژگون کند و آن را به سه قطعه منقسم ساخته هر قطعه را در گوشهای از جهان پرتاب کند و بعضی هم نوشتهاند عدهای از خاندان فرعون بر اثر ویرانی این برج هلاک و نابود شدند. قصه گذشته درباره برج نمرود هم گفته شده و در تلمود بابلی سانهدرین هم از آن گفتگو به میان آمده است. ربی رباح در مدراش تکوین باب ۱۸ شماره ۶ در تفسیر شماره چهارم از باب یازدهم سفر تکوین گفته است در آسمان بتی شمشیر به دست گذاشتهاند تا با خدا بجنگد. (شاید برجی که بنایش به فرعون نسبت داده شده یکی از اهرام مصر باشد).
در مدراش تنهوما مسطور است که چون فرعون از پرستش خداوند و اطاعت امر او سر باز زد جبرئیل به صورت مردی بر وی ظاهر شد و از بندۀ نافرمان خویش پیش فرعون شکایت کرد. فرعون گفت: جزای چنین بندهای آن است که در رود نیل غرق شود. جبرئیل از او خواست که این دستور را بنویسد و در اختیار او بگذارد. فرعون چنین کرد. هنگامی که فرعون در شرف غرق شدن بود جبرئیل دستور وی را به او نشان داد. قصه پشیمانی فرعون هنگام غرق، در پرقی الیعاذر مسطور است. داستان ظاهر شدن جسد فرعون و غرق شدگان مصری در مدراش Vayos - cha مذکور است رجوع شود به مجموعه - Beth Hamidrasch طبع yellineck جلد ۱ صفحات ۲۵-۵۷.[۳].
پانویس
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص481-483.
- ↑ «(فرعون) گفت: آیا در کودکی تو را نزد خود نپروردیم و سالهایی از عمرت را نزد ما نگذراندی؟» سوره شعراء، آیه ۱۸.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص483-485.