بحث:هارون عباسی
مقدمه
چون روش مقدس پیشوایان بر حق این بود که همه ساله، برای حج یا عمره، پیاده رهسپار میشدند، و مسلمین جهان را به این موضوع متوجه ساخته بودند، خلفا جور هم، از نظر عوام فریبی، و استحمار افراد بیاندیشه و نادان، این سفر را در دوران استیلا خود انجام، و گاهی هم به تقلید از آنان این راه را پیاده میپیمودهاند! بسیار دیده شده، افرادی که اصولاً عقیدهای به پیغمبران و امامان شیعه و قرآن و کعبه و حتی عقیده به معاد ندارند، اما برای گول زدن افراد جاهل به زیارت امامان میروند و نسبت به بارگاه و آستانه آنها خدمات مالی نموده تعمیرات و بناها میسازند، مرقد حضرت رسول(ص) و کعبه معظمه را زیارت میکنند! با اینکه برای محو آثار اسلام و قرآن آن کمر بستهاند، مع الوصف قرآنها، به خط خود نوشته و یا چاپ مینمایند، و با اینکه بسا خانمانها را ویران و دسترنج ستمدیدگان را به یغما میگیرند، املاکی جهت امور خیریه وقف مینمایند! حج تاریخی امپراطور قرن دوم هجرت، پنجمین خلیفه عباسی هارون الرشید از این نمونه است! حج پیاده هارون متکبر و همسرش زبیده از بغداد تا مکه، هر چند که به نذر بوده است، اما در واقع غرضش آن بود که دلهای عوام را به سوی خود جلب نماید، و ای کاش سواره میرفت تا دیگران را به آن همه زحمت طاقتفرسا نینداخته و آن همه شکوه و جلال برای خود قائل نمیشد! شرح این مسافرت را که از جهاتی مورد دقت میباشد (بعضی از نویسندگان) از کتاب (الامامة والسیاسة) ابن قتیبه دینوری ترجمه نموده و اینک ترجمه او را در اینجا به اختصار میآوریم، تا خوانندگان بصیر با حج پیاده پیشوایان برحق، مقایسه نمایند.
میگوید: که رشید در شهر رقه، روزی به وزیر خود (عمرو بن مسعده) گفت: تو پیوسته با من درباره (رجحی) گفتگو کردی و مرا بر او مهربان نمودی تا او را والی اهواز ساختم، اکنون رفته در ناف دنیا نشسته و آن را از سر تا پوست میبلعد و یک درهم از مالیات آن را نمیپردازد! همین ساعت باید به اهواز بروی و با خواری تمام او را مؤاخذه نموده و عذری از او نپذیری. ابن مسعده میگوید: پیش خود گفتم از وزارت، مأمور رسیدگی یک کارمند دارائی شدم! ولی چارهای نداشتم چون خود واسطه حکومت او شده بودم. گفتم: باشد میروم، رشید گفت: سوگند یاد کن که در بغداد یک روز بیشتر نمانی. من سوگند یاد کردم و به سوی بغداد شتافتم که از آنجا به اهواز بروم. فریاد کشید: ای ملوان مردی آوارهام، به ناخدا گفتم کنار بکش و سوارش کن. گفت: ای آقا! این مرد هوچی و شرّافکن است، اگر با شما بنشیند اسباب اذیت خواهد بود. به او التفاتی نکرده، به غلامان دستور دادم سوارش کنند. چون چاشت آوردند، او را به خوراک دعوت کردم و او با اشتهای تمام مشغول شد، ولی پاکیزه غذا خورد، چون سفره را برچیدند، پا نشد و دست آلوده نشست. خود را به کاری مشغول ساختم تا از نزدم برود، ولی او نرفت!
به او گفتم: ای مرد چه کارهای؟ گفت: جولا! پیش خود گفتم، بد از بدتر شد، اندرز ناخدا را نشنیدم و با جولایان همخوراک شدم! گفتم: وضو بساز، وضو ساخت و به من گفت شما کار مرا پرسیدی، اکنون خودت چه کارهای؟ با خود گفتم، این زبان درازی، از کار نخست بدتر شد، نخواستم بگویم وزیرم، گفتم دبیرم! گفت دبیری ۵ قسم است:
هر یک را نام بردم، در آن خصوص سوالی کرد که نتوانستم پاسخش را بدهم، خود او جواب مسئلهها را گفت و خود را معرفی کرد، معلوم شد که اهل دانش و فضل است. او را گرامی داشتم و با خود به اهواز بردم و به من کمک شایانی کرد، و سفر بسیار طول کشید. چون برگشتم، هارون گفت، وای بر تو چرا سفرت به طول انجامید؟ سوگند یاد کردهام، یا تو را مجازات کنم، یا پیاده به مکه روم، ولی از مجازات تو گذشتم، اکنون تکلیف چیست؟ گفتم یا امیرالمؤمنین، شما ولی نعمتید، حق دارید به سوگند خود وفا کنید گفت نمیخواهم تو را اذیت کنم، گفتم پس کفاره بدهید، چون پیغمبر(ص) فرموده است: هر کس سوگندی یاد کرد و بهتر از آن را دید، کفاره بدهد و آن کار بهتر را انجام دهد. گفت وای بر تو، علما در این موضوع به کفاره رأی نمیدهند. من قصد دارم پیاده به مکه روم! عمرو گفت: اکنون که چنین تصمیمی دارید یک سال به من مهلتدهید تا راه را بسازم و آسایشگاهها فراهم نمایم. هارون موافقت کرد. سپس عمرو دستور داد تا تپهها و کوهها را هموار ساختند، و جویها را از مسیر گردانیدند، خندقها و رودخانهها را پر کردند تا میان بغداد و مکه، راه صاف و هموار گشت. بار اندازها، با مسافت معینی که چهار فرسخ بود ساختمان شد، و آسایشگاه ویژه هارون را با فرشهای قیمتی مفروش، و پردههای زرنگار افکنده، و از همه نوع، خوراک و مشروبات و میوهها در آنها آماده ساختند.
سپس به عرض خلیفه رسید که راه آماده است، و چون زبیده، خلیفه را بر عمرو بن مسعده برانگیخته و وادار به مجازات کرده بود، او هم پیاده به همراه هارون راهی این سفر شد! اسبهای سواری را یدک میکشیدند، یک منزل راه را چهار فرسخ فرش و از دو طرف پرده میکشیدند، و روپوش بر آن میافراشتند. هارون یک فرسخ که طی میکرد، در خیمهای مخصوص فرود میآمد و آسایش میکرد و هر چه دلش میخواست میخورد و میآشامید و بعد راه میافتاد و یک فرسخ دیگر طی میکرد، و در خیمه دیگری باز آسایش مینمود، و با این کیفیت چون چهار فرسخ تمام میشد وارد پارکی میشد که قبلاً آماده شده بود. در این پارکها که دارای حمام بود با زبیده استحمام، و یک روز میآرمیدند، و روز دوم باز چهار فرسخ دیگر را که یک منزل خلیفه بود، به همین کیفیت آماده و سپس راه میافتادند. نوشتهاند که این سفر کذائی خلیفه از بغداد تا مکه سه ماه به طول انجامیده است. در این سفر، وزیران، سپهبدان، افسران ارتش، دانشمندان درباری، فقها عامه، پزشکان و قشون و لشکریان، خلیفه را همراهی میکردند. چون خلیفه در شاذروان ملوکانه خود فرود میآمد، خواجه سرایان، نوازندگان به کار خود مشغول میشدند به طوری که صوت آنها را بشنود، و خود آنها مزاحم خلیفه نباشند.
دستوراتی که برای استانها و شهرها داشت مینوشتند و به جاهای دوردست میفرستادند، از مسافت هشت شبانه روز با چاپار، و از مسافت یک ماه به وسیله (کبوتران نامه بر) یک روزه جواب میرسید. نامه را به پر کبوتر میبستند و پرواز میدادند، اوج میگرفت تا از دیده پنهان میشد، و چون فرود میآمد آرام هنوز نگرفته، مأمورین فوراً نامه را باز نموده هر طور لازم بود با کبوتر دیگر جواب آن فوراً فرستاده میشد. مأموران و همراهان هر کدام وظیفه خاصی داشته و هر یک با وظیفهشناسی عجیبی از خوف هارون به انجام کار خود مشغول و اشتغالی جز به مسئولیت خویش نداشتهاند[۱].[۲].
منابع
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۷۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۸۰.