امام علی (ع) در مواردی به تبیین مفهوم بصیرت پرداختهاند. در نظر ایشان بصیرت، نعمتی است که به انسان اعطا شده است و آدمی خود باید در جهت بهکارگیری آن بکوشد[۲]. از اینرو بر داشتن بصیرت در موضعگیریها تأکید دارد و میفرماید: کسی را یافتم که پیرو حاملان علم بود، ولی در شناخت رمز و رازعلم بصیرتش نبود؛ در اولین شبهه که بر او عارض میشد، شک و تردید در دلش شراره میافروخت[۳][۴].
امام (ع) در مواردی به عواملی که موجب پدیداری بصیرت در آدمی میشود اشاره داشتهاند. از جمله عوامل ایجاد بصیرت میتوان به تمسک به قرآن کریم، عبرت از روزگار و ذکر حق اشاره کرد. نزد امام، نگاه بصیرانه به زندگی موجب میشود آدمی محدوده زندگی را فراتر از دنیای فانی بیند و در تفکر خویش فردی معاداندیش باشد: دنیا منتهای دیده نابیناست که نگاهش از آن درنمیگذرد و آنچه را که در آن سوی آن است، نمیبیند. آنکه اهل بصیرت است، دیدگان میگشاید و میداند که در آنسوی آن، سرای آخرت است. اهل بصیرت از دنیادل برمیکند و آنکه دیده باطنش نابیناست از آن دل برنمیکند. بینا برای آخرت توشه برمیگیرد و نابینا برای زندگیدنیا[۵][۶].
حضور عنصر بصیرت در جامعه اسلامی و میان مسلمانان، عاملی است که جمعیّت آنان را حفظ میکند. از اینرو کسانی را میستاید که در کشاکش فتنهها بصیرت خویش را، با پناه بردن به قرآن و اهل بیت، چنان صیقل میدهند که آهنگر تیغه شمشیر را صاف و صیقلی میکند[۷]. روند سستی امت اسلام در پیگیری امر حق، سرنوشت تاریخی آنها را تغییر خواهد داد، چنانکه آیه شریفه زیر بیان میدارد: در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند[۸]. امام، امتجاهل آن زمان را چنین وصف میکند: مردمانی ظالم و فاسد، سزاوار ناگواری حوادث شدند. همچنین گروهی به دامن بلای بیتفاوتی گرفتار شدند و گروهی از جبهه و جهاد بیشرمانه گریختند[۹]. خداوندسرنوشت آنها را تغییر داد و حاکمانی را بر آنها مسلط کرد که بر آنها ستم روا داشتند و آنها را بهسوی انحراف و انحطاط کشاندند. امام علی (ع) در پیشبینی وضعیّت امت اسلامی پس از خود میفرماید: هر آینه بعد از من بر شما روزگاری خواهد آمد که در آن هیچ چیز پنهانتر از حق و هیچ چیز آشکارتر از باطل نباشد و دروغ بستن به خدا و پیامبرش از هر چیز دیگر رایجتر باشد. در نزد مردم آن زمان، کالایی کاسدتر از قرآن نیست، اگر آن را چنانکه باید بخوانند و باز کالایی پرسودتر از قرآن نخواهد بود، اگر معنایش را تحریف کنند. در سراسر بلاد، چیزی ناشناختهتر از کار نیک و شناختهتر از زشتکاری نباشد. حاملان قرآن، قرآن را واگذارند و حافظان قرآن، قرآن را فراموش کنند. پس قرآن و اهل قرآن راندهشدگان باشند و از جمع مردم به دور. قرآن و اهل قرآن هر دو یک راه روان باشند و کس آن دو را احترام نکند. در این روزگار، قرآن و اهل قرآن در میان مردماند و در میان مردم نیستند، با مردماند و با مردم نیستند، زیرا گمراهی و هدایت را با هم سازگاری نباشد، هر چند در کنار هم آیند[۱۰]. از اینرو سفارش میکند که همواره پیرو راه راست باشند و از کمی اهل حق نهراسند. به مردم سفارش میکند تنها مستمسکی که باید به آن توجه کنند و همواره آن را در نظر داشته باشند، خشنودی و خشمخداوند است[۱۱]. امام (ع) امت اسلام را از پیرویحاکمان متکبر و فاسد پرهیز میدهد[۱۲] و مردمان را به استقامت در مسیر حق و یاوری آن برمیانگیزد:شما گفتهاید که پروردگار ما الله است. پس استقامت ورزید بر کتاب او و در راه او؛ در راهی که شما را بدان فرمان داده، به استواری گام نهید و بر طریقه شایستهعبادت او پایدار مانید. از آن راه، که در پیش پای شما گشاده است، بیرون مروید و در دینبدعت مگذارید و با دینمخالفت مکنید[۱۳][۱۴].