بنی‌زوف

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«بنی‌زَوف» از شاخه‌های قبیله بنی‌مراد از مذحج هستند[۱] که نسب از زوف بن زاهر بن عامر بن عوثبان بن زاهر بن یحابر (مراد) می‌برند[۲]. از اخبار جاهلی این طایفه خبری در دست نیست؛ اما از اخبار دوران اسلامی آنان، گزارشات معدودی موجود است که مشارکت در فتوحات اسلامی به‌ویژه فتح مصر از جمله آنهاست[۳]. فرزندان زوف، پس از فتوحات اسلامی، از خاستگاه اولیه خود یمن، به مصر[۴] و عراق کوچیدند و در شهرهای مختلفی همچون کوفه[۵] ساکن شدند. آنان در مصر مسجدی مختص به خود داشتند[۶]. علاوه بر فتوحات اسلامی، از دیگر اخبار معدودی که در لابلای تاریخ اسلامی این قوم می‌توان جست، حضور ایشان در برخی حوادث مهم صدر اسلام بخصوص وقایع دوران حکومت امام علی(ع) است. حضور بعضی از مردمان آنان در هیأت اعزامی مصر به عراق نزد امیرالمؤمنین(ع)[۷] و نیز مشارکت برخی از مردم بنی زوف در نبرد صفین از جمله مواردی است که می‌توان بدان اشاره کرد. از حضور مستقل بنی زوف در سپاه امیرالمؤمنین(ع) اطلاعی در دست نیست اما از آنجا که بنی زوف غالباً در مصر و کوفه ساکن بودند و هر دو این مناطق، در زمان جنگ صفین (سال ۳۷ هجری) تحت حاکمیت امام علی(ع) قرار داشت و از سوی دیگر، سران بنی مراد و دیگر قبایل مذحج، در جبهه علوی(ع) حضور داشتند، به نظر می‌رسد، مردم طایفه بنی زوف هم به تبع در لشکر عراق حضور داشته‌اند. با این حال، هستند برخی از افراد این طایفه، که نامشان در جبهه مقابل و در سپاه معاویه به ثبت رسیده که از جمله آنان می‌توان از شخصی به نام عوف بن مجزأه مرادی کوفی مکنی به «ابو احمر» یاد کرد. عوف از شجاعان سپاه معاویه و از رزم‌آوران کم‌نظیری بود که پیش‌تر، تنی چند از عراقیان را کشته بود. وی در یکی از روزهای جنگ صفین به میدان رفت و ضمن معرفی خود به عنوان شهسوار زوف، از سپاه عراق مبارز‌طلبید. اما کسی حاضر نشد با وی نبرد کند، از این‌رو، عراقی‌ها فریاد برآوردند و از عکبر بن جدیر اسدی خواستند به میدان او برود. عکبر از یاران خویش جدا شد و در حالی که همه، آنها را نظاره می‌کردند به سوی او رفت. رزم‌آور مرادی ایستاده بود و رجز می‌خواند: بِالشَّامِ أَمْنٌ لَيْسَ فِيهِ خَوْفْ *** بِالشَّامِ عَدْلٌ لَيْسَ فِيهِ حَيْفْ بِالشَّامِ جُودٌ لَيْسَ فِيهِ سَوْفْ *** أَنَا الْمُرَادِيُّ وَ رَهْطِي زَوْفْ أَنَا ابْنُ مَجْزَأَةٍ وَ اسْمِي عَوْفْ *** هَلْ مِنْ عِرَاقِيٍّ عَصَاهُ سَيْفْ يَبْرُزُ لِي وَ كَيْفَ لِي وَ كَيْفْ

به شام امن و آسایش است و هراس نباشد، به شام عدل و داد است و بیداد و ستم نباشد؛ در شام گشاده دستی است و در آن امساک و امروز و فردا کردن نیست، من مرادی ام و تبارم زوف است؛ من پسر مجزأه هستم و نامم عوف است، آیا عراقی ای یارای آن دارد که شمشیر برگیرد؛ و به هماوردی من آید تا مرا و خود را بیازماید که چگونه‌ایم». عکبر اسدی نیز در حالی که در پاسخ او رجزهایی می‌خواند به مصاف او رفت و پس از رد و بدل شدن چند نیزه، این حریف عراقی بود که بر رقیب شامی‌اش ظفر یافت و او را به هلاکت رساند[۸]. علاوه بر آن، چنان‌که از شعر یحیی الخولانی فهمیده می‌شود، بنی زوف صاحبان اسبی از تبار اسبان مسابقه به نام «الزعفران» بودند که به سرقت رفت[۹].

از میان طایفه بنی زوف بن زاهر، اعلام و رجال معروفی به پا خاستند که از جمله مردان مشهور آنان می‌توان به نام رشد بن یزید که در میان هیئتی از مردم مصر نزد علی بن ابی طالب حاضر شد، اشاره کرد. نقل است که عبدالعزیز بن مروان دست او را به دلیلی که تاریخ ذکر نکرده، قطع کرد. از دیگر مردان این قوم هم می‌توان از عبدالله بن ابی مره، از مردان فاتح، احمد بن شعیب بن سعید (م. ۱۱۸ هجریاحمد بن سیور (از رجال قرن دوم هجریاحمد بن عمرو بن شجره (م. ۲۶۳ هجری) و ابراهیم بن ثور (م. ۳۰۳ هجری) همگی اهل روایت و حدیث هستند، یاد کرد[۱۰].[۱۱]

منابع

پانویس

  1. ابن دُرَیْد، الاشتقاق، ج۱، ص۴۱۴؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۳۴.
  2. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۲، ص۸۱.
  3. محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۸۰.
  4. محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۷۹.
  5. ر.ک: نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۴۵۰.
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۵.
  7. محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۸۰.
  8. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۴۵۰-۴۵۱.
  9. محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۷۹.
  10. محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۸۰. نیز ر.ک: مقریزی، المقفی الکبیر، ج۱، ص۱۱۸؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۲، ص۲۵۸؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۲، ص۸۱.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.