عصمت در کلام اسلامی به چه معناست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
عصمت در کلام اسلامی به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت
مدخل اصلیعصمت در کلام اسلامی
تعداد پاسخ۴ پاسخ

عصمت در کلام اسلامی به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

عصمت در لغت

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

عالمان شیعه بر حقیقت عصمت اتفاق نظر دارند؛ هرچند اختلاف‌های جزئی در کلماتشان و در تعریف آن به چشم می‌خورد؛ لکن آن اختلافات خللی به حقیقت عصمت نمی‌زند. با این بیان، به بررسی معنای اصطلاحی واژه عصمت، در میان متکلمان شیعی می‌پردازیم:

  1. شیخ مفید در تعریف «عصمت» می‌نویسد: «عصمت» لطفی است که خدای تعالی در حق مکلف روا می‌دارد، به طوری که وقوع گناه و ترک اطاعت از او ممتنع می‌گردد، هر چند که بر انجام آن قدرت دارد[۶].
  2. سید مرتضی می‌فرماید: بدان عصمت لطفی است که خدای تعالی در حق بنده روا می‌دارد و بنده با وجود آن، از عمل زشت خودداری می‌ورزد. پس گفته می‌شود خداوند به واسطه انجام عملی در آن شخص، وی را حفظ کرد تا با وجود آن، فرد معصوم روی‌گردانی از عمل زشت را برگزیند[۷].
  3. علامه حلی نیز در این باره می‌نویسد: عصمت لطفی پنهانی است که خداوند در حق مکلّف روا می‌دارد به طوری که وی، با وجود قدرت بر انجام معصیت، انگیزه‌ای بر ترک طاعت و ارتکاب معصیت نداشته باشد[۸]. ایشان در شرح تجرید نیز تعریف‌های متعددی برای عصمت ارائه کرده است[۹].
  4. مرحوم مظفر که یکی از عالمان بزرگ کلامی معاصر است، «عصمت» را چنین تعریف می‌کند: عصمت، دوری از گناهان و نافرمانی‌های کوچک و بزرگ و دوری از اشتباه و فراموشی است، هر چند صدور آن از پیامبر عقلاً مانعی ندارد؛ بلکه واجب است معصوم حتی از امور منافی مروت، مانند کارهایی که موجب خفّت و سبک شدن وی در میان مردم، همچون غذا خوردن در محل عبور و مرور، خنده با صدای بلند و هر عملی که نزد عموم مردم ناپسند به شمار آید نیز پرهیز کند[۱۰]. از دیدگاه مرحوم مظفر، معصوم علاوه بر پرهیز از خطا و معصیت، باید از اموری که موجب تحقیر و وهن وی در نظر مردم می‌گردد پرهیز کند. به عنوان مثال، هر چند خندیدن با صدای بلند و غذا خوردن در کنار خیابان گناه و خطا محسوب نمی‌شود، اما با مروّت و شخصیت اجتماعی افراد محترم ناسازگار است. بنابراین شأن معصوم بسیار بالاتر از آن است که مرتکب چنین افعالی گردد[۱۱].[۱۲]
  5. خواجه طوسی (م۶۷۲): «عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، گناه از صاحب عصمت سر نمی‌زند»[۱۳].
  6. محقق بحرانی (م ۶۹۹): «عصمت ملکه‌ای نفسانی است که مکلف را از انجام معصیت باز می‌دارد»[۱۴].
  7. فیاض لاهیجی (م ۱۰۷۲): «مراد از عصمت غریزه‌ای است که با وجود آن داعی بر معصیت صادر نتواند شد، با قدرت بر آن و این غریزه عبارت از قوت عقل است به حیثیتی که موجب قهر قوای نفسانی شود»[۱۵].[۱۶]

بر اساس آن چه از متکلّمان شیعه نقل شد، «عصمت» حالتی باطنی و ملکه‌ای نفسانی است که خداوند از لطف به برخی عطا می‌کند. بنابراین «عصمت» اکتسابی نیست و امری مستقل از علم است. اما برخی از اندیشمندان و عالمان معاصر، «علم» را سرچشمه «عصمت» دانسته‌اند. به عبارت دیگر، اساس و ریشه عصمت در معصوم علم او است؛ پس چون معصوم به قبح گناه و آثار آن علم و آگاهی دارد، با اختیار خود آن را مرتکب نمی‌شود[۱۷].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله حسینی میلانی؛
آیت‌الله حسینی میلانی در کتاب «عصمت از منظر فریقین» در این‌باره گفته است:

«عالمان شیعه بر حقیقت عصمت اتفاق نظر دارند؛ هرچند اختلاف‌های جزئی در کلماتشان و در تعریف آن به چشم می‌خورد؛ لکن آن اختلافات خللی به حقیقت عصمت نمی‌زند. با این بیان، به بررسی معنای اصطلاحی واژه عصمت، در میان متکلمان شیعی می‌پردازیم.

شیخ مفید در تعریف «عصمت» می‌نویسد: العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما[۱۸]؛ «عصمت» لطفی است که خدای تعالی در حق مکلف روا می‌دارد، به طوری که وقوع گناه و ترک اطاعت از او ممتنع می‌گردد، هر چند که بر انجام آن قدرت دارد.

سید مرتضی می‌فرماید: اعلم أن العصمة هي اللطف الذي يفعله تعالى، فيختار العبد عنده الامتناع من فعل القبيح، فيقال على هذا: ان اللّٰه عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبيح[۱۹]؛ بدان عصمت لطفی است که خدای تعالی در حق بنده روا می‌دارد و بنده با وجود آن، از عمل زشت خودداری می‌ورزد. پس گفته می‌شود خداوند به واسطه انجام عملی در آن شخص، وی را حفظ کرد تا با وجود آن، فرد [[[معصوم]]] روی‌گردانی از عمل زشت را برگزیند.

علامه حلی نیز در این باره می‌نویسد: العصمة لطف خفىّ يفعل اللّه تعالى بالمكلّف بحيث لا يكون له داع إلى ترك الطّاعة و ارتكاب المعصية مع قدرته على ذلك[۲۰]؛ عصمت لطفی پنهانی است که خداوند در حق مکلّف روا می‌دارد به طوری که وی، با وجود قدرت بر انجام معصیت، انگیزه‌ای بر ترک طاعت و ارتکاب معصیت نداشته باشد. ایشان در شرح تجرید نیز تعریف‌های متعددی برای عصمت ارائه کرده است[۲۱].

مرحوم مظفر که یکی از عالمان بزرگ کلامی معاصر است، «عصمت» را چنین تعریف می‌کند: هي التنزُّه عن الذنوب والمعاصي صغائرها وكبائرها، وعن الخطأ والنسيان، وإن لم يمتنع عقلاً على النبي أن يصدر منه ذلك، بل يجب أن يكون منزَّهاً حتى عمّا ينافي المروءة، كالتبذل بين الناس من أكل في الطريق أو ضحك عال، وكل عمل يستهجن فعله عند العرف العام[۲۲]؛ عصمت، دوری از گناهان و نافرمانی‌های کوچک و بزرگ و دوری از اشتباه و فراموشی است، هر چند صدور آن از پیامبر عقلاً مانعی ندارد؛ بلکه واجب است معصوم حتی از امور منافی مروت، مانند کارهایی که موجب خفّت و سبک شدن وی در میان مردم، همچون غذا خوردن در محل عبور و مرور، خنده با صدای بلند و هر عملی که نزد عموم مردم ناپسند به شمار آید نیز پرهیز کند.

از دیدگاه مرحوم مظفر، معصوم علاوه بر پرهیز از خطا و معصیت، باید از اموری که موجب تحقیر و وهن وی در نظر مردم می‌گردد پرهیز کند. به عنوان مثال، هر چند خندیدن با صدای بلند و غذا خوردن در کنار خیابان گناه و خطا محسوب نمی‌شود، اما با مروّت و شخصیت اجتماعی افراد محترم ناسازگار است. بنابراین شأن معصوم بسیار بالاتر از آن است که مرتکب چنین افعالی گردد[۲۳].[۲۴]

بر اساس آن چه از متکلّمان شیعه نقل شد، «عصمت» حالتی باطنی و ملکه‌ای نفسانی است که خداوند از لطف به برخی عطا می‌کند. بنابراین «عصمت» اکتسابی نیست و امری مستقل از علم است. اما برخی از اندیشمندان و عالمان معاصر، «علم» را سرچشمه «عصمت» دانسته‌اند. به عبارت دیگر، اساس و ریشه عصمت در معصوم علم او است؛ پس چون معصوم به قبح گناه و آثار آن علم و آگاهی دارد، با اختیار خود آن را مرتکب نمی‌شود.

علامه طباطبائی در زمره همین عالمان است. ایشان در این باره می‌نویسد: أن الأمر الذي تتحقق به العصمة نوع من العلم يمنع صاحبه عن التلبس بالمعصية والخطإ، وبعبارة أخرى علم مانع عن الضلال، كما أن سائر الأخلاق كالشجاعة والعفة والسخاء كل منها صورة علمية راسخة موجبة لتحقق آثارها، مانعة عن التلبس بأضدادها... أن هذه الموهبة الإلهية التي نسميها قوة العصمة نوع من العلم والشعور يغاير سائر أنواع العلوم[۲۵]؛ امری که عصمت به واسطه آن تحقق می‌یابد، نوعی علم است که مانع از ارتکاب معصیت و خطا توسط صاحب علم می‌شود. به عبارت دیگر علمی است که مانع از گمراهی می‌گردد، چنانکه سایر خلق‌ها همچون شجاعت، عفت، بخشندگی و همه امور این چنینی، صورت علمی پایدار است که موجب تحقق این آثار می‌شود و از ضدّ این امور مانع می‌گردد. همانا این موهبت الاهی که آن را «قوّه عصمت» می‌نامیم، نوعی از علم و شعور است که با سایر انواع علم مغایرت دارد.

وی در جای دیگر می‌نویسد: العصمة الإلهية التي هي صورة علمية نفسانية تحفظ الإنسان من باطل الاعتقاد وسيئ العمل[۲۶]؛ عصمت الاهی همان صورت علمی نفسانی است که انسان را از اعتقاد باطل و عمل ناپسند حفظ می‌کند.

بنابراین علامه طباطبائی معتقد است که «عصمت» ریشه در علم دارد؛ یعنی علم به مصالح و مفاسد احکام. اما این دیدگاه مورد تأمل است؛ زیرا در مذهب شیعه و بر اساس آموزه‌های دینی، «عصمت» گستره وسیعی دارد و حجت الاهی از بدو ولادت تا زمان رحلت معصوم است و علاوه بر گناه و معصیت، از سهو و نسیان و خطا نیز مصون است؛ حال آنکه علم با خطا و سهو و نسیان قابل جمع است، در نتیجه به نظر می‌رسد سخن ایشان مستلزم قول به عدم عصمت از خطا و سهو و نسیان است و این بر خلاف عقیده بزرگان شیعه امامیه درباره عصمت است»[۲۷].
۲. مصطفی سلیمانیان؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی سلیمانیان در کتاب «مقامات امامان» در این‌باره گفته‌ است:

«در این قسمت به برخی از تعریف‌های اندیشمندان متکلم درباره عصمت اشاره می‌شود:

شیخ مفید (م۴۱۳): «عصمت لطفی است که خداوند بر مکلّف می‌کند به نحوی که وقوع گناه و ترک بندگی از او ممتنع می‌شود، در حالی‌که قادر بر آن است»[۲۸]. و «عصمت همان توفیق و لطف و محافظت خداوند نسبت به حجج است که آنان را از گناه و اشتباه در دین خدا باز می‌دارد»[۲۹].

سید مرتضی (م ۴۳۶): «عصمت لطفی الهی است که به واسطه آن انسان از انجام کار قبیح امتناع می‌ورزد»[۳۰].

علامه حلی (م ۷۲۶): «عصمت لطفی خفی از جانب خداوند است که باعث می‌شود عبد انگیزه‌ای بر ترک طاعت و انجام معصیت نداشته باشد، با اینکه قدرت بر انجام آن دارد»[۳۱].

خواجه طوسی (م۶۷۲)؛ «عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، گناه از صاحب عصمت سر نمی‌زند»[۳۲].

محقق بحرانی (م ۶۹۹): «عصمت ملکه‌ای نفسانی است که مکلف را از انجام معصیت باز می‌دارد»[۳۳].

فیاض لاهیجی (م ۱۰۷۲): «مراد از عصمت غریزه‌ای است که با وجود آن داعی بر معصیت صادر نتواند شد، با قدرت بر آن و این غریزه عبارت از قوت عقل است به حیثیتی که موجب قهر قوای نفسانی شود»[۳۴].

علامه طباطبایی: «عصمت قوه‌ای است که انسان را از ارتکاب گناه و افتادن در خطا منع می‌کند»[۳۵].

استاد سبحانی در تفسیر و توضیح عصمت آن را نتیجه علم قطعی به عواقب گناه و شاخه‌ای از تقوا دانسته و می‌فرمایند: «عصمت ملکه‌ای نفسانی و راسخ در نفس است، انسان معصوم وقتی به درجه نهایی تقوا می‌رسد طهارتی را پیدا می‌کند که دیگر اثری از معصیت و تمرد اوامر الهی در او باقی نمی‌ماند»[۳۶].

و اشاعره هم طبق اعتقادات خود درباره جبر و اختیار، عصمت را این چنین معنی کرده‌اند: «عصمت یعنی اینکه خداوند در معصومین گناه را خلق نمی‌کند»[۳۷]»[۳۸]
۳. آقای صفرزاده؛
آقای صفرزاده در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته است:

«بینش توأم با لطف: این تفسیر مرکب از دو عنصر است؛ یکی بینش و بصیرت و دیگری لطف الهی. البته بینش و بصیرت بر اثر تلاش و مجاهدت نفس حاصل می‌گردد که اگر تقویت شود و به حد اعلا برسد دیگر وقوع معصیت عادتاً امکان نخواهد داشت و این بصیرت را لطف الهی تأیید می‌کند و موجب تقویت آن می‌گردد.

آیت‌الله معرفت در این باره می‌گوید: "حقیقت عصمت، بینش است که بر اثر مجاهدت نفس به دست می‌آید و توأم با لطف الهی است که از این بینش به حکمت یاد شده است. کتاب و حکمت، یعنی شریعت و بینش که اگر به حد کمال (حکمت) برسد وقوع معصیت عادتاً ممکن نیست"[۳۹].

تفسیر آقای معرفت دارای نکته‌های مثبتی است؛ از جمله می‌توان به اشاره ایشان درباره زمینه اختیاری عصمت اشاره کرد که با اختیار و با تلاش و مجاهدت، این حکمت و بصیرت به دست می‌آید. نکته دیگر این است که این بینش، توأم با لطف الهی است و در نتیجه وقوع معصیت را عادتاً ناممکن می‌کند.

نقد: در بیان آیت‌الله معرفت یک اشکال وجود دارد که بیان ایشان پاسخگو نیست و آن اینکه بیان ایشان فقط عصمت از گناه را در برمی‌گیرد؛ ولی عصمت از نسیان و اشتباه را شامل نمی‌شود، مگر اینکه گفته شود در مقام بیان عصمت علمی نیست.

ملکه مستلزم عدم مخالفت با تکالیف الزامی: بیان دوم در ماهیت عصمت، ملکه نفسانی است. این ملکه از مخالفت با فرمان‌های الهی با وصف اختیار و قدرت جلوگیری می‌کند. آقای محمدحسن مظفر می‌گوید: "بدان که همانا عصمت، ملکه‌ای است که عدم مخالفت با تکالیف الزامی را عمداً و سهواً با قدرت بر خلاف و معصیت اقتضا دارد"[۴۰].

این بیان در باب حقیقت عصمت، ابهام‌ها و اشکال‌های مختلفی دارد. ایشان عصمت را ملکه‌ای نفسانی دانسته‌اند و این از دو حال خارج نیست. اگر این ملکه نفسانی موهبت الهی است و انسان معصوم در کسب این عصمت بی‌اختیار است، مسلماً این عصمت جبری، نه برای معصوم مزیت است و نه پاداشی در قبال آن دارد و نه حتی با سایر مردم فرق دارد؛ حال اینکه ما عصمت را نوعی امتیاز و فضیلت برای معصوم می‌دانیم. ولی اگر این عصمت با اختیار و تلاش کسب شده باشد باز هم کلام ایشان ابهام و اشکال دارد، زیرا:

اولاً: این عصمت، نسبی است و فقط در دایره تکالیف الزامی کاربرد دارد، ولی عصمت مورد بحث ما مطلق است و شامل عصمت علمی امام است.

ثانیاً: این نوع از عصمت را که ایشان تبیین کرده‌اند بسیاری از غیر انبیا و امامان هم می‌توانند کسب کنند، لذا این نوع از عصمت برای امامان امتیازی در پی نخواهد داشت.

ثالثاً: این بیان، عصمت را در دایره خاص یک زمان محدود می‌کند، زیرا عدم مخالفت با تکالیف الزامی، زمانی معنا دارد که تکلیف بر معصوم باشد و حال اینکه عصمت، مطلق است و تمام عمر را شامل است ولو اینکه تکلیف نداشته باشد»[۴۱].
۴. آقای دکتر مینایی؛
آقای دکتر مینایی در کتاب «اندیشه کلامی عصمت» در این‌باره گفته‌‌اند: «از آنجاکه اهل کلام وظیفه دفاع از آموزه‌ها و گزاره‌های دینی را بر عهده دارند، برای پیامبران و رهبران الهی ویژگی خاصی را به نام عصمت اثبات می‌کنند. در اصطلاح اهل کلام رهبران و پیشوایانی که از طرف خداوند متعال عهده‌دار رساندن پیام خداوند به مردم و هدایت خلق به سوی حق می‌گردند، به برهان ضروری باید معصوم باشند. این بدان معناست که رهبران برگزیده خداوند نه تنها از نافرمانی، بلکه حتی از فکر گناه و نه تنها از هر گناه صغیره و کبیره، بلکه از دچارشدن به سهو، اشتباه، غفلت و فراموشی نیز مصون و محفوظ می‌باشند[۴۲]. اهل کلام ضرورتاً اثبات می‌کنند که پیامبران (ع) در دریافت و رساندن وحی از هرگونه خطا، فراموشی و غفلت و به طریق اولی از هرگونه دروغ و افترا مبرّایند. افزون بر آن، گروه زیادی از اهل کلام معتقدند پیامبران و راهبران برگزیده حق، از هر نافرمانی و گناهی در رفتار و گفتار مصون‌اند»[۴۳].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما، النکت الاعتقادیة، ص۳۷.
  7. اعلم أن العصمة هي اللطف الذي يفعله تعالى، فيختار العبد عنده الامتناع من فعل القبيح، فيقال على هذا: ان اللّه عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبيح، رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶.
  8. العصمة لطف خفىّ يفعل اللّه تعالى بالمكلّف بحيث لا يكون له داع إلى ترك الطّاعة و ارتكاب المعصية مع قدرته على ذلك، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹.
  9. ر.ک: کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۱.
  10. هي التنزُّه عن الذنوب والمعاصي صغائرها وكبائرها، وعن الخطأ والنسيان، وإن لم يمتنع عقلاً على النبي أن يصدر منه ذلك، بل يجب أن يكون منزَّهاً حتى عمّا ينافي المروءة، كالتبذل بين الناس من أكل في الطريق أو ضحك عال، وكل عمل يستهجن فعله عند العرف العام، عقائد الامامیة، ص۵۴.
  11. از کارهای سبک و اموری که مایه وهن است به «خلاف مروت» تعبیر می‌شود. شرط یا عدم شرط بودن «مروت» در بحث «عدالت» نیز مطرح است.
  12. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۷ و ۱۹.
  13. تلخیص المحصل، ص۳۶۹.
  14. النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الامامه، ج۱، ص۵۵.
  15. گوهر مراد، ص۳۷۹.
  16. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۱۱.
  17. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۹.
  18. النکت الاعتقادیة، ص۳۷.
  19. رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶.
  20. النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹.
  21. ر.ک: کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۱.
  22. عقائد الامامیة، ص۵۴.
  23. از کارهای سبک و اموری که مایه وهن است به «خلاف مروت» تعبیر می‌شود. شرط یا عدم شرط بودن «مروت» در بحث «عدالت» نیز مطرح است.
  24. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۷.
  25. تفسیر المیزان، ج۵، ص۷۸- ۸۰.
  26. تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۱۲.
  27. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۹.
  28. النکت الاعتقادیة، ص۳۷.
  29. تصحیح الاعتقاد، ص۱۲۸.
  30. رسائل الشریف، ج۳، ص۳۲۵.
  31. باب حادی عشر، ص۶۲؛ ر.ک: ارشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۳۱۰.
  32. تلخیص المحصل، ص۳۶۹.
  33. النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الامامه، ج۱، ص۵۵.
  34. گوهر مراد، ص۳۷۹.
  35. المیزان، ج۸، ص۱۴۲.
  36. الالهیات، ج۳، ص۱۵۹ و ر.ک: اللوامع الالهیه، ص۱۷۰.
  37. ر.ک: دلائل الصدق، ج۱، ص۳۷۰.
  38. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۱۱.
  39. محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹-۲۰.
  40. محمدحسن مظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۴.
  41. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۴۸.
  42. مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ج۱، ص۸۲.
  43. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت ص ۳۷.