تفسیر قرآن در قرآن
تفسیر به معنای پردهبرداری و رفع ابهام عبارت از دانشی است که چگونگی نزول آیات قرآن را مشخص میکند. تفسیر قرآن به دو گونه است: تفسیر ترتیبی، به این صورت که آیات به ترتیبی که در قرآن آمده یکی پس از دیگری تفسیر شود و تفسیر موضوعی، به این صورت است که آیات متعددی که دربارۀ یک موضوع در سراسر قرآن وجود دارد، جمعآوری و در ارتباط باهم ملاحظه و تفسیر شود.
معنای تفسیر
لغتدانان برای «تفسیر» معانی متعددی مانند کشف مراد از لفظ مشکل[۱]، کشف معنای لفظ و اظهار آن[۲]، بیان نمودن معنای سخن[۳]، شرح کردن کلام خدا، کشف کردن ظاهر قرآن[۴]، و بیان و تشریح معنا و لفظ آیات قرآن[۵]، را بیان کردهاند.
مناسبترین معنا برای کلمه «تفسیر» در آیۀ کریمه ﴿وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا﴾[۶] بیان است و جمعی از مفسّران نیز آن را به بیان[۷]، یا بیان و تفصیل[۸]، یا بیان و کشف[۹] (که همه نزدیک به هم است) معنا کردهاند.
در مقدمۀ شماری از تفاسیر و در کتابهای علوم قرآنی و برخی کتابهای دیگر، تعاریف مختلف و متعددی برای آن بیان شده است.
- در مقدمۀ مجمع البیان به «کشف مراد از لفظ مشکل» تعریف شده است[۱۰].
- در مقدمۀ التسهیل به «شرح قرآن و بیان معنای آن و آشکار کردن چیزی که قرآن با تصریح یا اشاره یا فحوا آن را اقتضا میکند» معنا شده است[۱۱].
- در مقدمه المیزان به «بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدالیل آنها» تعریف شده است[۱۲].
- در برهان زرکشی به نقل از راغب اصفهانی چنین تعریف شده است: «تفسیر در عرف دانشمندان کشف معانی قرآن و بیان مراد است، اعم از اینکه به حسب مشکل بودن لفظ و غیر آن و به حسب معنای ظاهر و غیر آن باشد»[۱۳].
- خود زرکشی آن را به «علمی که به وسیله آن فهم کتاب خدا که بر پیامبرش حضرت محمد (ص) نازل شده، و بیان معانی و استخراج احکام و حکمتهای آن به دست میآید» تعریف کرده است[۱۴].
- آیتالله خویی آن را به «آشکار کردن مراد خدای متعال از کتاب عزیزش» معنا کرده است[۱۵].
- آقا بزرگ تهرانی به «بیان ظواهر آیات قرآن براساس قواعد و لغت عرب» تعریف کرده است[۱۶].
- ما نیز در روششناسی تفسیر قرآن پس از بررسی تعریفهای مزبور[۱۷]، در تعریف آن گفتهایم:
تفسیر عبارت است از: بیان مفاد استعمالی آیات قرآن و آشکار نمودن مراد خدای متعال از آن برمبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره[۱۸].
در همۀ این معانی و تعاریف، خصوصیت کشف و بیان یا شرح و آشکار کردن برای تفسیر ذکر شده است و طبق این تعریفها، بهویژه تعریف اخیر، بخشی از مطالبی که در کتابهای تفسیری بهعنوان تفسیر قرآن بیان شده، از محدودۀ تفسیر خارج است و تفسیر حقیقی نمیباشد؛ زیرا دلالت آیات بر آن مطالب و مراد خدا بودن آنها، با قراین و شواهد روشنگر آشکار نگردیده و حتی ممکن است تمام یک کتاب تفسیری، تفسیری حقیقی نباشد؛ زیرا فاقد خصوصیاتی است که در این تعاریف برای تفسیر بیان شده است، ولی در عنوان این کتاب (تاریخ تفسیر قرآن کریم) برای اینکه همۀ آنچه را بهعنوان تفسیر برای قرآن کریم نوشتهاند، شامل شود، تفسیر به معنایی اعم از آن چیزی در نظر گرفته شده که در این تعریفها بیان گردیده است و هرگونه ذکر معنا برای آیات را دربر میگیرد، خواه مفسر دلالت آیات بر معنایی که ذکر کرده و مراد خدا بودن آن را با ارائه شواهد و قراین برمبنای قواعد ادبی و اصول عقلایی محاوره آشکار کرده باشد و خواه از آشکار کردن آن ناتوان مانده باشد.[۱۹]
مقدمه
تفسیر از ماده "فَسْر" به معنی اظهار معنایی است که با اندیشه و تدبر حاصل شده است. واژه تفسیر برای مبالغه است یعنی بسیار آشکار و واضح کردن: ﴿وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا﴾[۲۰].
"تفسیر" گاهی به تبیین مفردات الفاظ و معانی غریب نیز اطلاق میشود. قدماء مانند محمد بن جریر طبری در تفسیرش (جامع البیان فی تأویل آیات القرآن) آن را مرادف تأویل گرفته بلکه آن دو را یکی دانستهاند[۲۱]. بنابراین میتوان گفت: تفسیر همان کشف و آشکار ساختن معنای معقول همراه با کوشش و اجتهاد است.
این واژه در قرآن کریم فقط یک بار ﴿وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا﴾[۲۲] به کار رفته است و آن هم به معنای بیان و توضیح است. صاحب المیزان گوید: تفسیر، بیان معانی آیات قرآن و کشف مقاصد و مدالیل آنها است[۲۳]. آیت الله خویی گوید: تفسیر، روشن ساختن مراد خدای تعالی از آیات قرآن کریم است[۲۴].
تفسیر به عنوان یک علم تلقی میشود که در آن از یک سلسه مباحث و نیز، مسائل نظری بر اساس مبادی تصوری و تصدیقی و مبانی و اصول و قواعد تفسیر بحث میشود. از سوی دیگر تفسیر، کاری است که مفسر با تکیه بر مبانی و اصول و قواعد تفسیر به شرح و بیان مقاصد خدای متعال در آیات شریفه و نیز استنباط و استخراج معارف گوناگون مورد نیاز برای هدایت بشر از قرآن کریم، محقق میسازد[۲۵].
اهمیت و ضرورت تفسیر قرآن از چند جهت شایسته طرح است:
- قرآن کتابی آسمانی با ساختار منحصر به فرد خود است.
- این اثر بینظیر با زبان فصیح و بلیغ عربی است.
- مطالب آن در عین گستردگی در موضوع، بسیار مُوجَز و فشرده و کلی است.
- شماری از آیات آن در بستر زمانی و مکانی و به مناسبت خاصی نازل شده است.
- در این اثر آسمانی، مطالبی به صورت عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، ناسخ و منسوخ وجود دارد که تحلیل و بررسی آنها خود به خود بخشی از مباحث تفسیری را شکل میدهد.
- تبیین و کشف جزئیات آن به پیامبر اکرم (ص) واگذار شده است.
- با توجه به نزول تدریجی آن در طول بیست و سه سال دوران نبوت و رخدادهایی که زمینهساز نزول شماری از آیات بوده، بحث و بررسی برخی از احکام آن مانند جهاد و دیگر مسائل مربوط به آن، نیازمند تحلیل و بررسی وقایع خاصی است که به نوعی بخشی از مباحث مربوط به تفسیر را تشکیل میدهد.
با توجه به نکات فوق، تلاش و کوشش در جهت تبیین هر یک از آنها، به ناچار سر از فنّ تفسیر و مسائل مربوط به آن در میآورد. بنابراین برای فهم مطالبی که در قرآن کریم آمده و عمده آنها را در سه بخش: اعتقادات، اخلاقیات و احکام خلاصه میشود راهی جز تبیین و تشریح و توضیح آنها، وجود ندارد و این همان تفسیر و یا فنّ تفسیر است.
از سوی دیگر قرآن کریم مشتمل بر معانی دقیق و مفاهیم ظریف و تعالیم و حکمتهایی والا، درباره حقیقت خلقت و اسرار هستی است که توده مردم در عصر رسالت از درک آن ناتوان بودند. از جمله این موارد، مسائل مربوط به صفات جمال و جلال الهی، شناخت وجود انسان، اسرار خلقت، میزان دخالت بشر در زندگی، هدف آفرینش، مبدأ و معاد است که همه اینها در قرآن کریم به صورت فشرده و کوتاه در قالب الفاظ و تعابیر کنایی و استعاری و مجازی مطرح گردیده که شرح و بیان آنها به بررسی و تدبر و دقت نظر و قدرت تفکر بالا نیازمند است. علاوه بر این، در قرآن کریم به حوادث گذشته تاریخ و سرگذشت امتهای پیشین اشاراتی رفته است و گاه از عادات و رسوم جاهلیت مردمان معاصر نزول قرآن از قبیل مسئله نَسیء﴿إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۲۶] که بر اساس آن ماههای حرام را تغییر میدادند و همچنین ورود به خانهها از پشت بام و دیوار آن ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۲۷] و مانند آن یاد شده است که تمام اینها نیازمند شرح و بیان است. همچنین، در قرآن کریم گاه الفاظ غریب و نا آشنایی آمده که محتاج توضیح است الفاظی مانند: بحیره، سائبه، وصیله ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۸]. روشن است که بخشی از تفسیر قرآن به توضیح الفاظ کوتاه و بیان معنای آنها و بخشی دیگر به ترجیح احتمالی به دلیل شیوایی و ظرافت معنای به دست آمده از آن بر احتمال دیگر مربوط است؛ لذا مفسر باید قاعدهای کلی در اختیار داشته باشد که هنگام تفسیر بتواند بر آن اعتماد کند و بدان تمسک جوید و آن قاعده عبارت است از: شناخت معانی واژهها، شناخت ترکیب جملات، آگاهی از شیوه و سبک قرآن، ظاهر و باطن آیات و مطالب دیگری که فهم قاصر بشر به آسانی به آنها نمیرسد[۲۹].
بنابراین، تفسیر والاترین علم و فنّی است که میتوان به آن پرداخت؛ زیرا شرف یک علم یا به سبب شرافت موضوع آن است؛ یا به سبب اهمیت غرض و هدف آن است، یا به سبب میزان احتیاج به آن است و علم تفسیر از هر سه جهت (موضوع، غرض و میزان احتیاج) از بالاترین ارزش برخوردار است؛ زیرا موضوع آن کلام خدا، غرض از آن تمسک به عروة الوثقای حق و دستیابی به سعادت حقیقی است و میزان احتیاج به آن نیز، چنان است که تحصیل هر کمال دینی، دنیایی و آخرتی بر علم به کتاب خدا متوقف است[۳۰].[۳۱].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، واژه «فسر».
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، واژه «فسر».
- ↑ صفیپور، منتهی الادب، واژه «فسر».
- ↑ دهخدا، لغتنامه، واژه «تفسیر».
- ↑ معین، فرهنگ فارسی معین، واژه «تفسیر».
- ↑ «و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم» سوره فرقان، آیه ۳۳.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۹، ص۳۸۸ به نقل از مجاهد، ابو الفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۴، ص۲۰۷؛ نسفی، تفسیر نسفی، ج۲، ص۶۸۴؛ لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۳۳۵.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۹، ص۳۸۸؛ بغوی، تفسیر البغوی المسمّی معالم التنزیل، ج۳، ص۳۶۸.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۶؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱۹، ص۱۶.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۸۰.
- ↑ ابن جزی کلبی، التسهیل لعلوم التنزیل، ج۱، ص۹. عبارت عربی وی چنین است: و معنی التفسیر شرح القرآن و بیان - معناه و الافصاح بما یقتضیه بنصّه او اشارته او نجواه. در بعضی نسخهها به جای «نجوا». «فحوا» است (ر. ک: التسهیل لعلوم التنزیل؛ ط بیروت، المکتبة العصریّة، ۱۴۲۳ ه.ق، تحقیق رضا فرج الهمامی، ج۱، ص۱۵) و ترجمه فوق طبق آن نسخه است.
- ↑ «التفسیر هو بیان معانی الآیات القرآنیة و الکشف عن مقاصدها و مدالیلها» (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴).
- ↑ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۴۹ (نوع چهل و یکم، فرق بین تفسیر و تأویل).
- ↑ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۴۹ (نوع چهل و یکم، فرق بین تفسیر و تأویل).
- ↑ خویی، البیان، ص۳۹۷.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۲۳۲.
- ↑ برای آگاهی از نقایص این تعریفها ر. ک: بابایی و دیگران، روششناسی تفسیر قرآن، ص۱۲-۲۰.
- ↑ بابایی و دیگران، روششناسی تفسیر قرآن، ص۲۳. توضیح این تعریف را نیز در ص۲۴ همان کتاب بنگرید.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵-۷.
- ↑ «و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم» سوره فرقان، آیه ۳۳.
- ↑ مفردات.
- ↑ «و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم» سوره فرقان، آیه ۳۳.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۷.
- ↑ البیان، ص۳۹۷.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۱۲.
- ↑ «بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگ» سوره توبه، آیه ۳۷.
- ↑ «از تو درباره ماههای نو میپرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّاند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانهها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانهها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
- ↑ «خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و مادهزاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ میبافند و بیشتر آنان خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.
- ↑ تفسیر و مفسران، ج۱، ص۲۲؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۵.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ۲۰.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.