تفویض محدود
مقدمه
اینکه کسی بتواند به اذن خداوند در نظام هستی تصرفی کند، نخستین مسئلهای است که باید بررسی شود. قرآن کریم که خود معجزه جاویدان آخرین فرستاده الهی است، دراینباره بهطور فراوان معجزات پیامبران را یادآور ساخته است؛ چنانکه معجزات حضرت عیسی (ع)، مانند شفا دادن نابینا و مبتلا به پیسی و نیز زنده کردن مردگان و... به تصویر کشیده شده است.[۱] این آیات و آیات فراوان دیگری که در قرآن کریم وجود دارد، بر آموزه تفویض محدود تأکید کرده است. افزون بر آن، براساس آیات قرآن کریم، این شأن ویژه پیامبران نیست، بلکه برخی از بندگان صالح نیز از آن بهرهمندند؛ چنانکه دراینباره میفرماید: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي...﴾[۲].
گفتار بیانشده در این آیه بنابر نقل مشهور[۳] از جانب آصف بن برخيا، وزیر و وصی[۴] حضرت سلیمان (ع) است. اینکه وی میتواند در زمانی کمتر از یک چشم بر هم زدن، تخت بلقیس را نزد پیامبر خود حاضر کند، نشاندهنده بهرهمندی از ولایت تکوینی است که از فضل خداوند بدو داده شده است.
در روایات معجزات فراوانی برای پیامبر اکرم (ص) نقل شده که دانشمندان مسلمان، آنها را با تدوین کتابهایی جمع کردهاند[۵].
همچنین درباره امامان معصوم (ع) نیز روایاتی فوق حد تواتر وجود دارد که ایشان در عالم تکوین، کراماتی پرشمار را بروز دادهاند؛ تا آنجا که کتابهایی مستقل دراینباره نگارش یافته است.[۶] برای نمونه، ابوبصیر در روایتی صحیح نقل میکند که روزی - درحالیکه نابینا بودم - بر امام باقر و امام صادق (ع) وارد شدم. به ایشان عرض کردم که آیا شما میتوانید مردگان را زنده کنید و اكمه و ابرص را شفا دهید؟ امام (ع) فرمود: "بله، به اذن خدا". آنگاه مرا بهسوی خود فراخوانده، بر چشم و صورت من دست کشید. پس از آن، خورشید و آسمان و خانه و هر آنچه در آن بود، دیدم. امام (ع) فرمود: "آیا دوست داری که مانند مردم بینا باشی؛ اما آنچه در قیامت علیه آنهاست، عليه تو هم باشد، یا آنکه به حالت پیشین برگردی و بهشت از آن تو باشد؟" گفتم: "میخواهم به حالت پیشین برگردم". امام نیز بر چشم من دست کشید و به حالت نخستین بازگشت.[۷] افزون بر آن، روایاتی نیز بهطور خاص دراینباره وارد شده که امام (ع) بر بهرهمندی خود از این مقام تأکید کرده است. مانند آنجا که امامان پاک (ع) در سخنانشان از بهرهمندی خود از اسم اعظم الهی (بهگونهای که برای آصف بن برخیا وجود داشت) سخن به میان آوردهاند؛ چنانکه امام باقر (ع) در سخنی به جابر تأكيد کردند که توانایی آصف بن برخیا برای حاضر کردن تخت بلقیس، بهدلیل در اختیار داشتن یک حرف از هفتادوسه حرف اسم اعظم خداوند بود؛ درحالیکه ما امامان، هفتادودو حرف از اسم اعظم را در اختیار داریم[۸].
براساس این روایت، برخورداری از علم الهی است که موجب توانمندی بر تصرف تکوینی میشود؛ علمی که در روایاتی پرشمار برای امامان (ع) ثابت شمرده شده است. در روایات فراوانی نیز از تعبير "علمالكتاب" برای امامان (ع) استفاده شده که یادآور این آیه نورانی است: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ...﴾.[۹] برای نمونه، بریدبنمعاویه در نقلی صحیح، از امام باقر (ع) درباره آیه ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۱۰] پرسید و ایشان تأکید کردند که مقصود ما هستیم.[۱۱] بنابراین آنچه موجب توانمندی بر تصرف در هستی میشود، بهرهمندی از علمالكتاب است که امامان (ع) از آن برخوردارند. براساس چنین شأنی است که توسل به ایشان صحیح بوده، ادله پرشماری بر آن دلالت دارد.[۱۲] امام (ع) براساس داشتن چنین شأنی است که واسطه میشود تا فیضی به برخی بندگان برسد. چنین وساطتی گاه ممکن است بدون علم کسی باشد که این فیض به او میرسد و گاه نیز ممکن است او از آن خبردار شود. گاهی نیز ممکن است به امام مراجعه شود و گاهی نیز ممکن است بدون مراجعه، امام آن را در حق کسی روا داند. سیره عملی امامان (ع) آکنده از ابراز و اثبات این شأن است؛ بهگونهای که انکار آنها ممکن نیست[۱۳].[۱۴]
منابع
پانویس
- ↑ آلعمران (۳)، ۴۹.
- ↑ «کسی که دانشی از کتاب داشت، گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!" و هنگامی که [سليمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید، گفت: "این از فضل پروردگار من است.."» (نمل، ۴۰).
- ↑ البته دراینباره دیدگاههای دیگری نیز بیان شده است (ر. ک: حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۷۸؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۹۶؛ عبدالرحمان بن محمد ابن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۹، ص۲۸۸۵؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج۸، ص۳۴۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۴، ص۵۵۶؛ محمد بن محمد رضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۹، ص۵۶۲؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۴، ص۱۶۱؛ اسماعيل بن عمرو بن کثیر، تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص۱۷۳؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم و السبع المثانی، ج۱۰، ص۱۹۸).
- ↑ وصی بودن آصف بن برخیا برای حضرت سلیمان (ع) از برخی روایات استفاده میشود (ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۴۰۳؛ همو، من لايحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۶؛ همو، کمالالدین و تمام النعمة، ج۱، ص۱۵۷).
- ↑ برای نمونه، ر. ک: احمد بن حسين بيهقی، دلائل النبوة؛ اسماعيل بن محمد تمیمی اصبهانی، دلائل النبوة.
- ↑ برای نمونه، ر. ک: محمد بن جریر بن رستم طبری آملی، دلائل الامامة؛ همو، نوادر المعجزات فی مناقب الائمة الهداة (ع)؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح.
- ↑ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۶۹؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۱۱ و ۷۱۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۰. گفتنی است اگرچه این روایت به خودی خود بهدلیل وجود شريس الوابشی (مجهول الحال) معتبر نیست، به همین مضمون روایات متعدد و مستفیضی وجود دارد که از طریق تراکم ظنون، موجب اطمینان نسبت به صدور این محتوا از ائمه (ع) میشود (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۹ و ۲۳۰؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۰۸-۲۱۷.
- ↑ نمل (۲۷)، ۴۰.
- ↑ رعد (۱۳)، ۴۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۹ و نیز ر. ک: محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۱۲-۲۱۶.
- ↑ برای آگاهی از دعاهایی که در آنها مسئله توسل بهحق امامان (ع) مطرح شده است، ر. ک: جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۲۱۶، ۲۳۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۴۶۷؛ محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ج۱، ص۳۰۲. همچنین برای آشنایی با مبانی بحث توسل و ادله عقلی و نقلی دال بر آن، ر. ک: سید محسن خرازی، کلمة حول التوسل.
- ↑ دراینباره، ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ابواب التاريخ؛ محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الارشاد.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۰۵ ـ ۱۰۸.