تقوا در کلام اسلامی
تقوا
“تقوا” از مادّه “وَقْی” به معنی خود نگهداری است، اینکه انسان در یک حالی باشد که بتوانند خود را نگهداری کند. به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است[۱]. تقوا یعنی پاکی[۲]. علی (ع) تصریح میکند که تقوا چیزی است که پرهیز از محرمات الهی و همچنین ترس از خدا، از لوازم و آثار آن است. پس در این منطق تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا، بلکه نیرویی است روحی و مقدس که این امور را به دنبال خود دارد[۳]. تقوا یعنی نفس را در وقایه قرار دادن از آنچه بیم میرود. تقوا در عرف شرع یعنی نگهداری نفس از آن چه انسان را به گناه میکشاند به این ممنوعات و محرّمات را ترک کند. تقوا یعنی خود را محفوظ نگاهداشتن، و میگوید استعمال کلمه تقوا به معنای خوف، مجاز است[۴]. تقوا نیرویی است روحی، نیرویی مقدس و متعالی که منشأ کششها و گریزهایی میگردد، کشش به به سوی ارزشهای معنوی و فوق حیوانی، و گریز از پستیها و آلودگیهای مادّی. از نظر نهجالبلاغه تقوا حالتی است که به روح انسان شخصیّت و قدرت میدهد و آدمی را مسلّط خویشتن و مالک “خود” مینماید[۵].
مفهوم تقوا در نهجالبلاغه مرادف با مفهوم پرهیز حتی به مفهوم منطقی آن نیست، تقوا در نهجالبلاغه نیرویی است روحانی که بر اثر تمرینهای زیاد پدید میآید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت درونی است. و از طرف دیگر، معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار میرود[۶].
لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یک زندگی انسانی اختیار کند این است که از اصول معیّن و مشخّص پیروی کند، و لازمه اینکه از اصول معین و مشخّصی پیروی کند این است که خود را در چهارچوب همان اصول محدود کند و از حدود آنها تجاوز نکند و آنجا که هوا و هوسهای آنی او را تحریک میکند که از حدود تجاوز کند خود را “نگهداری” کند. نام این “خود نگهداری” که مستلزم ترک اموری است تقوا است[۷]. تقوا در امروزه دنیا برای انسان به منزله یک حصار و بارو و به منزله یک سپر است و در فردای آخرت راه بهشت است. تقوا را به پناهگاهی بلند و مستحکم تشبیه فرمودهاند. تقوا حالتی است روحی در انسان که برای روح حالت حصن و حصار و حرز و اسلحه دفاعی و مرکب رام و مطیع را دارد و خلاصه یک قوّت معنوی و روحی است[۸]. تقوا یک حالت روحی و معنوی که ما از آن به ضبط نفس و یا مالکیّت نفس تعبیر میکنیم معرفی شده است[۹]. ... در این جملهها با صراحت کامل تقوا را به معنای آن حالت معنوی و روحانی ذکر کرده که حافظ و نگهبان از گناه است، و ترس از خدا را به عنوان یک اثر از آثار تقوا ذکر کرده است. از همین جا میتوان دانست که تقوا به معنای ترس نیست، بلکه یکی از آثار تقوا این است که خوف خدا را ملازم دل قرار میدهد. در آغاز سخن عرض کردم که معنای ﴿اتَّقُوا اللَّهَ﴾[۱۰] این نیست که از خدا بترسید[۱۱].
چیزی که نسبةً عجیب به نظر میرسد، ترجمه فارسی این کلمه به “پرهیزکاری” است. دیده نشده تاکنون احدی از اهل لغت مدعی شده باشد که این کلمه به این معنا هم استعمال شده، چنان که دیدیم “راغب” از استعمال این کلمه به معنای خوف اسم برد. ولی از استعمال این کلمه به معنای پرهیز نام نبرد. معلوم نیست از کجا و چه وقت و به چه جهت در ترجمههای - فارسی، این کلمه به معنای پرهیزکاری ترجمه - شده است؟! گمان میکنم که تنها فارسی زبانان هستند که از این کلمه مفهوم پرهیز و اجتناب درک میکنند. هیچ عرب زبانی در قدیم یا جدید این مفهوم را از این کلمه درک نمیکند. شکّ نیست که در عمل لازمه تقوا و صیانت نفس نسبت به چیزی، ترک و اجتناب از آن چیز است. امّا نه این است که معنای تقوا همان ترک و پرهیز و اجتناب باشد[۱۲].
تقوا، یعنی پاکی راستین، پاکی از چه؟ از آلودگیها، ریشه آلودگیهای روحی و اخلاقی چیست؟ خودخواهیها و خودپسندیها و خودگراییها[۱۳]. تقوا، یعنی “پرهیزکاری” و به عبارت دیگر تقوا یعنی یک روش عملی منفی؛ هر چه اجتنابکاری و پرهیزکاری و کنارهگیری بیشتر باشد، تقوا کاملتر است. طبق این تفسیر اولاً تقوا مفهومی است که از مرحله عمل انتزاع میشود؛ ثانیاً روشی است منفی، ثالثاً هر اندازه جنبه منفی شدیدتر باشد تقوا کاملتر است[۱۴]. یک حالت درونی و ملکه اخلاقی است که هر گاه این ملکه در انسان پیدا شد، قدرتی پیدا میکند که میتواند از گناه پرهیز کند، اگر چه گناه بر او عرضه شود[۱۵].
تقوا صفا است، صاف بودن فضای روح است[۱۶]. ممکن است انسانی باشد که همانطور که از نظر اجتماعی آزاد مرد است، زیر بار ذلّت نمیرود، زیربار بردگی نمیرود و آزادی خودش را در اجتماع حفظ میکند، از نظر اخلاق و معنویت هم آزادی خود را حفظ کرده باشد، یعنی وجدان و عقل خودش را آزاد نگه داشته باشد. این آزادی همان است که در زبان دین “تزکیه نفس” و “تقوا” گفته میشود[۱۷].[۱۸]
حقیقت تقوا
حقیقت تقوا، همان روحیه قوی و مقدس عالی است که خود حافظ و نگهدارنده انسان است. باید مجاهدت کرد تا آن معنا و حقیقت پیدا شود[۱۹].[۲۰]
تقوای دینی و الهی
تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را از آنچه از نظر دین و اصولی که دین در زندگی معین کرده، خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آنها نشود[۲۱].[۲۲]
تقوای ضعف
نوع اول اینکه انسان برای اینکه خود را از آلودگیهای معاصی حفظ کند از موجباب آنها فرار کند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگهدارد؛ شبیه کسی که برای رعایت حفظ الصحه خود کوشش میکند خود را از محیط مرض و میکروب و از موجبات انتقال بیماری دور نگهدارد، سعی میکند مثلاً به محیط مالاریاخیز نزدیک نشود، با کسانی که به نوعی از بیماریهای واگیردار مبتلا هستند معاشرت نکند[۲۳].[۲۴]
تقوای قوّت
یعنی اینکه [انسان] در روح خود حالت و قوّتی به وجود میآورد که به او مصونیّت روحی و اخلاقی میدهد که اگر فرضاً در محیطی قرار بگیرد که وسائل و موجبات گناه و معصیت فراهم باشد، آن حالت و ملکه روحی، او را حفظ میکند و مانع میشود که آلودگی پیدا کند؛ مانند کسی که به وسائلی در بدن خود مصونیّت طبی ایجاد میکند که دیگر نتواند میکروب فلان مرض در بدن او اثر کند[۲۵].[۲۶]
منابع
پانویس
- ↑ آشنایی با قرآن، ج۳، ص۱۶؛ آشنایی با قرآن ج۱-۲، ص۲۰۱؛ ده گفتار، ص۱۶.
- ↑ شناخت، ص۵۵.
- ↑ سیری در نهج البلاغه، ص۲۰۵.
- ↑ ده گفتار، ص۱۷.
- ↑ سیری در نهجالبلاغه، ص۲۰۶.
- ↑ سیری در نهج البلاغه، ص۲۰۲.
- ↑ ده گفتار، ص۲۷.
- ↑ ده گفتار، ص۲۶.
- ↑ ده گفتار، ص۲۵.
- ↑ «از خداوند پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
- ↑ ده گفتار، ص۲۴.
- ↑ ده گفتار، ص۱۸.
- ↑ قیام و انقلاب مهدی (ع)، ص۸۹.
- ↑ سیری در نهجالبلاغه، ص۲۰۰.
- ↑ آشنایی با قرآن ج۳، ص۱۹.
- ↑ آشنایی با قرآن ج۳، ص۱۷.
- ↑ گفتارهای معنوی ۲۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۶۹.
- ↑ ده گفتار، ص۲۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۳.
- ↑ ده گفتار، ص۲۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۷۱.
- ↑ ده گفتار، ص۲۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۷۱.
- ↑ ده گفتار، ص۲۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۷۲.