احترام و تکریم زن
احترام به زنان از موضوعاتی است که به طور ویژه در اسلام و سیره و نبی اکرم (ص) بدان پرداخته شده است. رسول خدا (ص) برای ترسیم جایگاه واقعی زنان در جامعه بسیار کوشیدند و سرانجام موفق شدند تا حدودی جایگاه از دست رفته حقیقی زنان را به آنان بازگردانند. اسلام مقام انسانی زن را زنده کرد و برای وی حقوق اجتماعی ویژهای در نظر گرفت. رسول خدا (ص) بهترین افراد امتش را کسانی میدانند که با همسرانشان، بهترین و خوش خلقترین فرد باشند و در مورد آن حضرت گفته شده است: "کسی مهربانتر از ایشان نسبت به خانوادهاش نبوده است".
اسلام و کرامت زن
از جمله مسائلی که در مسیر بزرگداشت اسلام و نظام اسلامی، نسبت به حقوق انسان قابل ذکر است، مقام و منزلتی است که این مکتب برای زن قایل است. اسلام، در زمانی که با آن به عنوان انسان درجه دوم و در ردیف حیوانات برخورد میشد، نجات و احیای حقوق او را از برنامههای اساسی خود دانست و مرد و زن را در سیر عبودیت و کمال، یکسان مورد عنایت و خطاب قرار داد؛ چنانچه قرآن میفرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً﴾[۱].
در روایات منسوب به پیامبر (ص) و ائمه (ع)، نگرش تکریمی اسلام به زن آشکارا سند عزت و ارزشمندی زن است؛ چنانچه رسول خدا فرمود: «بهترین فرزندانتان دختران شما هستند”[۲] و امام صادق (ع) فرمود: «الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ غَيْرِ صَالِحٍ»؛ زن درستکار و صالحه برتر از هزار مرد ناصالح است[۳] و در جایی دیگر سخنی دارد که جا دارد، زنان به خود افتخار نموده و با زمینههایی که خداوند در اختیارشان نهاده است، بیشترین بهره را ببرند آن حضرت میفرمایند: «أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِي النِّسَاءِ»[۴]: بیشترین خوبی در زنان است[۵].
موقعیت اجتماعی زنان در عصر جاهلی
زنان، در زمان جاهلیت در سختترین شرایط به سر میبردند و از کوچکترین حقوق و ارزش اجتماعی محروم بودند و مانند کالا خرید و فروش میشدند. اعراب جاهلی برای زنان، حق ارث قائل نبودند و هیچ ارثی به آنان تعلق نمیگرفت؛ بلکه زنان را نیز همراه اموال دیگر به ارث میبردند. به همین دلیل، این مَثَل در میان آنان رواج داشت: وَ إِنَّمَا أُمَّهَاتُ النَّاسِ أَوْعِيَة[۶].
درباره وضعیت اسفبار زنان در دوران جاهلی، کافی است به برخی آیات قرآن کریم اشاره کنیم که اوضاع زنان در آن عهد به تصویر کشیده شده است؛ در آیات ۵۸ و ۵۹ سوره نحل در این باره چنین آمده است: ﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[۷]. از سیاق آیات چنین بر میآید که این دیدگاه در میان تمامی اعراب آن دوران، رایج بوده است.
پس از طلوع خورشید اسلام در سرزمین عرب، رسول خدا (ص) مقام انسانی زن را زنده کرد و برای وی حقوق اجتماعی ویژهای در نظر گرفت[۸]. ایشان قوانین مربوط به ازدواج و طلاق را معین و مدون ساخت و روابط ناسالم میان مرد و زن و نیز انواع ازدواجهای عرب جاهلی را از میان برد و ممنوع اعلام کرد؛ زیرا این مسائل، عفت عمومی جامعه را جریحهدار ساخته و سلامت نسل را به خطر انداخته بود[۹].[۱۰]
جایگاه تکریم زن در سیره نبوی
از موضوعاتی که به طور ویژه در سیره و کلام نبی اکرم (ص) بدان پرداخته شده و به صورتهای مختلف جلوهگر گردیده، توجه دادن مردم به نقش زن و بیان ارزشها و منزلت او در اجتماع است. رسول خدا (ص) برای ترسیم جایگاه واقعی زنان در جامعه بسیار کوشیدند و سرانجام موفق شدند تا حدودی جایگاه از دست رفته حقیقی زنان را به آنان بازگردانند[۱۱].
پاسداشت حرمت زن در کلام نبوی (ص)
رسول خدا (ص) توهین به مقام شامخ زن را نشانه پستی مرد دانسته[۱۲]، مردان را از تحقیر زنان بر حذر میداشت و میفرمود: "ملعون است، ملعون است کسی که عیال خود را ضایع کند"[۱۳] و میفرمود: "زن و عیال انسان، اسیران اویند و بهترین بندگان در پیشگاه خداوند عزوجل، خوش رفتارترین آنان با اسیران خود است"[۱۴]. ایشان بهترین افراد امتش را کسانی میدانند که با همسرانشان، بهترین[۱۵] و خوش خلقترین[۱۶] فرد باشند؛ از اینرو به مسلمانان توصیه میفرمود: "هرکس همسری برگزید، باید او را تکریم کند"[۱۷]. پیامبر اکرم (ص) علاقهمندی به زنان را یکی از خصلتهای هفتگانه مختص اهل بیت (ع) برمیشمرد[۱۸] و میفرمود: "آنقدر جبرئیل به من درباره زنان سفارش کرد، تا جایی که گمان بردم شایسته نیست آنان را طلاق داد؛ مگر آنکه آشکارا کار زشتی از آنان سر زند"[۱۹].[۲۰]
بهترین و بدترین زنان
از نظر ایشان بهترین زنان، زنی است که فرزندآور و دوستدار و علاقهمند به شوهر و زندگی باشد و در عشیره خود عزیز و عفیف و در حضور شوهر، ذلیل، متواضع و مطیع باشد و خود را برای شوهر بیاراید و زنی است که برای غیر شوهر در پرده و حجاب و بدون آرایش باشد و زنی است که سخن شوهر را بشنود و از امرش اطاعت کند و خواستهاش را برآورد؛ همچنین، زنی است که در راه خانه و خانهداری، بذل مال کند؛ اما مانند مردان، گشاده دست نباشد[۲۱].
روزی فرمود: "آیا میخواهید بدترین زنان را برای شما معرفی کنم؟ او زنی است که در میان فامیل به سبب بداخلاقی، زبون و ذلیل باشد؛ نازا و کینهتوز و در زشتیها بیبند و بار باشد و چون همسرش به سفر برود، او نیز از خانه بیرون رود و چون همسرش حاضر شود، سخنش را نشنود و امرش را اطاعت نکند. وقتی همسرش با او خلوت میکند، او مانند مرکبی باشد که از سواری دادن فرار کند؛ در حالی که عذری نداشته باشد و بدانید! گناه وی آمرزیده نمیشود[۲۲].[۲۳]
تکریم زن در سیره نبوی (ص)
احترام به همسر
رسول خدا (ص) زن را در ظرافت، لطافت، ضعف و شکنندگی به شیشه تشبیه کرده، به مسلمانان توصیه فرموده است: با شیشهها مدارا کنید[۲۴]. آن بزرگوار، صبر و مدارا بر خطاهای همسران و نیز رأفت و مهربانی با آنان را سرلوحه رفتار خویش با همسرانش قرار داده بود؛ به گونهای که در سیره عملی پیامبر خدا (ص) میتوان مصادیق فراوانی را از مداراهای آن حضرت با خانواده دید. آن بزرگوار در مقابل گفتار و رفتار همسرانش که گاه رنجش شدید ایشان را در پی داشت، بزرگوارانه مدارا کرده، با اخلاق نیکو و سعه صدر با آنها رفتار میکرد؛ ایشان هیچ گاه در مقابل آنان گفتار یا رفتار خشونت آمیز از خود بروز نداد. هیچ گاه کسی را نزد[۲۵]؛ بلکه از راههای مختلفی چون ترک مراوده، صحبت نکردن موقت و... سعی میکرد آنان را به اشتباه خود متوجه کند[۲۶]. مهربانی و محبت ایشان به همسران تا آن حد بود که از انس بن مالک، خادم پیامبر گرامی اسلام (ص) روایت شده است: "من کسی را مهربانتر از رسول خدا (ص) نسبت به خانوادهاش ندیدهام"[۲۷].
احترام به دختر خویش
از مصادیق تکریم شخصیت زنان در سیره نبوی (ص) تکریم مقام شامخ حضرت زهرا (س) است. رسول اکرم (ص) برای دختر خویش احترام زیادی قائل بود و دست دخترش را میبوسید و در برابرش، تمام قد برمیخاست و آن بانوی بزرگوار را در جای خود مینشانید[۲۸] و با این کار، منزلت دخترش را بر همگان روشن میساخت. پیغمبر اکرم (ص) هرگاه میخواست به سفر برود، آخرین وداعش با فاطمه (س) بود و وقتی هم از سفر برمیگشت، فاطمه (س) اولین کسی بود که به ملاقات ایشان میرفت[۲۹].
پیامبر (ص) میفرمود: فاطمه (س) پاره تن من است؛ هر کس او را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است؛ فاطمه (س) عزیزترین مردم نزد من است[۳۰].[۳۱]
توجه به منزلت اجتماعی زنان
توجه واقعی به جایگاه زن
رسول خدا (ص) برای ارزش بخشیدن به زنان و برگرداندن شخصیت واقعی آنان، کوشید شخصیت آنان را از زشتیها و پلشتیها پاک ساخته، گوهری ناب را از زن به جامعه بنمایاند. پیامبر گرامی اسلام (ص) بسیار کوشید تا راههای مهجوریت و عوامل تضییع شخصیت و ارزشهای زنان را از بین بردارد. خاتم انبیا (ص) برای برگرداندن شخصیت از دست رفته زنان و تبیین جایگاه ایشان، ستر و عفاف را اصلی اساسی میدانست و به آن بسیار توجه داشت. احادیث بسیاری از آن حضرت در باب حجاب و عفاف نقل شده است تا شخصیت اصیل زنان از گرفتاری در بندهای شهوات حیوانی، نجات یابد و روح آنان به کمال رهنمون شود. آن حضرت به همین منظور با بیان اینکه زنان عورتاند[۳۲]، هم از مردان و هم از زنان در این امر خطیر مدد گرفت؛ یعنی از زنان در حفظ عفت و اجتناب از اعمالی که به اعمال منافی عفت میانجامد و از مردان در حیا، غمض بصر، غیرت ورزی و حفظ نوامیس یاری خواست. پیامبر اکرم (ص) علاوه بر تأکید بر حفظ حجاب و عفت عمومی، شرایطی را نیز برای رفاه و آسایش بیشتر زنان در اجتماع در نظر گرفت؛ مثلا میفرمود: در [مجامع عمومی] میان زنان و مردان نامحرم فاصله ایجاد کنید[۳۳]. خود حضرت نیز در زمان حیات خویش برای آسایش بیشتر زنان فرمود که در ورودی زنان به مسجد، از در ورودی مردان جدا باشد[۳۴] و تأکید میکرد که بر زنان سزاوار نیست از وسط جاده عبور کنند؛ بلکه باید از کنارهها راه بروند[۳۵].
مشورت با زنان
از مصادیق توجه به جایگاه اجتماعی زنان، مشاوره با آنان در امور است. رسول اکرم (ص) مردان را به مشورت با زنان توصیه کرده، میفرمود: با زنان مشورت کنید و {هرگاه منطبق با عقل و مصلحت نبود} مخالفت کنید[۳۶]. نقل شده که پس از صلح حدیبیه، رسول خدا (ص) به مسلمانان دستور دادند قربانی کرده، پس از آن تقصیر کنند؛ ولی هیچکس فرمان پیامبر (ص) را اجرا نکرد. پس رسول اکرم (ص) در حالی که سخت خشمگین بود، به خیمه برگشت و به نزد همسر خویش، ام سلمه که در این سفر همراه حضرت بود وارد شد و جریان را نقل کرد، ام سلمه گفت: "شما خود قربانی کنید و حلق کنید و با کسی سخن مگویید". پیامبر (ص) بیرون آمد و به مشاوره ام سلمه عمل کرد؛ مسلمانان نیز از ایشان پیروی کردند[۳۷].
آزادی زنان در امر ازدواج
خاتم انبیا (ص) درباره ازدواج و برخی مسائل خانوادگی دیگر نیز به مشورت با زنان فرمان داده و نقل شده است که آن حضرت فرمود: "با زنان در مسئله ازدواجشان مشورت کنید"؛ گفته شد: "دوشیزگان حیا میکنند"؛ فرمود: "سکوت آنان نشانه رضایت آنهاست"[۳۸]. از ابوسلمه نیز روایت شده است که زنی از انصار، همسر مردی از انصار بود و شوهرش در جنگ احد به شهادت رسید و از وی فرزندی داشت. پس، عموی بچهاش و مردی دیگر، آن زن را از پدرش خواستگاری کردند. پدرش او را به ازدواج مرد بیگانه درآورد. سپس آن زن نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: "پدرم مرا به ازدواج مردی در آورده که به او رغبتی ندارم". رسول خدا (ص) پدر آن زن را فراخواند و فرمود: "دخترت را به ازدواج فلان مرد در آوردی؟" گفت: "آری"؛ فرمود: "تو اختیاردار ازدواج دخترت نیستی" و به دختر فرمود: "برو با برادر شوهرت ازدواج کن!"[۳۹].
زن و آموختن علوم، در سیره نبوی (ص)
در برخی منابع، نقل شده است که روزی زنی نزد پیامبر خدا (ص) آمد و گفت: "ای رسول خدا مردها از سخنان شما استفاده میکنند؛ روزی را هم برای ما تعیین بفرمایید تا به محضرتان آمده، از آنچه خداوند به شما میآموزد، ما نیز بهرهمند شویم". پیغمبر خدا (ص) نیز روزی را با آنها وعده کرد تا جمع شوند و حضرت به آنان علوم دین بیاموزد. در روز وعده شده، زنان جمع شدند و پیامبر (ص) نزد آنان رفت و تعالیم خدا را به آنان آموزش داد[۴۰]. از ام سلمیان بن ابی حثمه نیز نقل شده است، پس از آنکه به عدهای از زنان مدینه، خواندن و نوشتن آموخته بود، پیامبر (ص) به وی دستور فرمود که به برخی زنان مانند حفصه، همسر پیامبر (ص) قرآن بیاموزد[۴۱].[۴۲]
تکریم زنان شاغل
هیچ یک از آموزههای دینی با کار کردن زنان مخالف نیستند، بلکه در اسلام، زنان شاغل همواره از ارزش و احترام برخوردار بودند. آنچه در اسلام درباره کار زنان مطرح است، حفظ حدود و احکام الهی و حضور عفیفانه آنها در جامعه است. اسلام، استفاده ابزاری از زیباییها و ویژگیهای خاص زن را ناپسند میشمارد؛ زیرا این امر، بنیاد خانواده و اجتماع را به مخاطره میاندازد، ولی در صورتی که کار زنان با عفت و پاک دامنی آنها منافاتی نداشته باشد، آن را میپذیرد.
برخی نمونههای رفتاری پیامبر با زنان شاغل و سفارشهای آن حضرت به این گروه از زنان، تأییدکننده درستی کار زنان از نظر اسلام و پیامبر است. در روایتها آمده است که آن حضرت با زینب عطّاره (عطر فروش) با خوبی و احترام رفتار میکرد و به او میفرمود: «هرگاه تو نزد ما میآیی، خانه ما خوش بو میشود». آن گاه از فرصت استفاده میکرد و روش درست معامله را به وی میآموخت و میفرمود: "هرگاه چیزی میفروشی، [جنس] خوب بفروش و غش [در معامله] مکن که این کار، برای دارایی و مال، پاکتر و برای ماندن آن، بهتر است"[۴۳].[۴۴].
قدرشناسی از زنان
قدرشناسی، از صفات پسندیده و ارزنده انسان است. پیامبر اکرم (ص)که صاحب خُلقی عظیم و اسوهای نیکو برای همه انسان هاست، در بهره مند بودن از این صفت نیکو نیز سرآمد است. آن حضرت، به مناسبتهای مختلف و در سخنان خویش از مادرانی که به وی شیر داده بودند و در پرورش ایشان نقش داشتند، همسرانی که در غمها و شادیها یار و یاورش بودند و زنان دیگری که به نوعی با زندگی آن حضرت رابطه داشتند، به نیکی، یاد و از آنان قدردانی میکرد. رسول اعظم (ص) همواره برای زیارت قبر مادر خود به اَبواء[۴۵] میرفت و برای او نماز میخواند.
با اندکی دقت در گزارشهای تاریخی به عُمق مهر و محبت پیامبر نسبت به زنانی که به آن حضرت خدمت کردهاند، میتوان پی برد. فاطمه بنت اسد یکی از این بانوان است که بارها از سوی پیامبر اکرم (ص) تحسین شد و حتی پیامبر از او با عنوان «مادر» یاد کرد. وی همسر ابوطالب بود و نسبت دیگری با پیامبر نداشت، ولی پیامبر به علت گذراندن بخشی از زندگی در خانه ابوطالب ـ پس از مرگ عبدالمطلب ـ و مشاهده مراقبتها و رفتارهای خالصانه این بانو، وی را مادر خود میدانست و میفرمود: «كَانَتْ أُمِّي بَعْدَ أُمِّي الَّتِي وَلَدَتْنِي»؛ «این بانو مادر من است پس از مادری که مرا به دنیا آورد»[۴۶]. پیامبر همواره او را میستود و میفرمود: «بعد از ابوطالب هیچ فردی مهربانتر از فاطمه بنت اسد نسبت به من نبود»[۴۷]. پیامبر پس از مرگ فاطمه، او را در پیراهن خویش کفن کرد. در تشییع جنازه او نیز شرکت جست و بر پیکر این بانوی بزرگ نماز خواند و پس از گریه و سوگواری، وی را در قبر نهاد[۴۸]. به نظر میرسد ستودن این زن هم در کلام و هم در عمل نشان دهنده اوج حقشناسی و حسّ قدردانی در وجود حضرت محمد (ص)است[۴۹].
تکریم نقشهای اصیل همسری و مادری
اساسیترین و مهمترین مسئولیت زنان، تربیت نسل سالم و صالح است. این مسئولیت در روند سالمسازی جامعه نقش بسزایی دارد. بر همین اساس، اسلام به نقش پرورشی زنان توجهی ویژه دارد. زنان در جامعه نقشهای دیگری چون نقش سیاسی، اجتماعی، علمی، فرهنگی و هنری نیز بر عهده دارند، ولی همه این نقشها تحت الشعاع نقش اصیل همسری و مادری است. رسول اعظم (ص) با شیوهها و رفتارهای ویژه خود با زنان، اهمیت این نقش را به مسلمانان و جهانیان گوشزد کرد.
تجلیل پیامبر از مقام مادر اعم از نَسَبی و رضاعی یکی از نمونههای برجسته قدرشناس بودن او است. اولین بانویی که در زندگی پیامبر نقشی مهم و اساسی داشت، مادر آن حضرت؛ یعنی آمنه بنت وهب بود. بنا به قول مشهور، این بانوی بزرگوار و باحیا (محتشمه) دوران بارداری خود را در حالی سپری میکرد که در مصیبت و سوگ همسر جوانش، عبدالله به سر میبرد و فرزند خود را در این شرایط روحی سخت به دنیا آورد. گرچه مادر آن حضرت پس از تولد او، به دلایل گوناگون[۵۰]، فرزند خود را به حلیمه سعدیه سپرد و فاصلهای قابل توجه (بیش از سه سال) بین مادر و فرزند افتاد ولی محمد (ص) شیرینی همان لحظههای کوتاه با مادر بودن را فراموش نکرد و از آن روزها به خوبی یاد میکرد: "در سفری که با مادرم به مدینه رفتیم، مردی یهودی مرا نگریست و با فاصلهای بار دیگر نگاهم کرد و نامم را پرسید. گفتم: احمد. در حالی که به پشت من نگاه کرد، شنیدم که میگفت: او همان پیامبر این امت است. سپس نزد برادران یهودی خود رفت و به آنان خبر داد. وقتی این خبر به مادرم رسید، برای من ترسید و از مدینه خارج شدیم و او در ابواء از دنیا رفت و در آنجا دفن شد"[۵۱].[۵۲]
آخرین وصایای حضرت درباره زنان
نگرانی رسول اکرم (ص) درباره زنان به حدی بود که آخرین وصایای ایشان در آخرین روزهای حیات مبارکش، درباره زنان بود[۵۳]. آن بزرگوار در حجة الوداع، در خطابههای خود، نگرانی خویش را از این امر ابراز داشت و فرمود: "در حق زنانتان احسان کنید؛ زیرا آنان را با کلمهای تحت تصرف خویش در آوردهاید و به فرمان خود نگه میدارید. زنهار! زنهار! ایشان را آزار مکنید و ایشان را شکسته خاطر مدارید و گرسنه و برهنه نگذارید و یقین بدانید که فردای قیامت در آن محشر پر ملامت، از حال ایشان سؤال خواهد شد"[۵۴].
رسول گرامی اسلام (ص) میفرمود: "ای مردم! شما بر زنان حقی دارید و زنان بر شما حقی دارند؛ آنها را به اجبار، همسر خود قرار ندهید و بر آنهاست که به فحشا تن ندهند و اگر چنین کردند، خداوند به شما اذن داد که از رختخواب آنها کناره بگیرید و به آرامی آنها را بزنید... به زنان نیکی کنید! همانا آنان اسیران شمایند و چیزی از خود ندارند. همانا شما آنها را به امانت از خدا گرفتید و با نام خدا بر شما حلال شدند..."[۵۵].[۵۶]
منابع
پانویس
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۱۳.
- ↑ الغدیر، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۱.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۷.
- ↑ مادران حکم ظروف را دارند که فقط برای جای نطفه آفریده شدهاند.
- ↑ «و چون یکی از ایشان را به دختر (دار شدن) نوید دهند چهرهاش (از خشم) سیاه میشود و او (ناگزیر) خشم خود را فرو میخورد از بدی خبری که به او دادهاند از قوم خود پنهان میگردد؛ آیا او را با (احساس) خواری نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند؛ هان! بد داوری میکنند» سوره نحل، آیه ۵۸-۵۹.
- ↑ سوره نساء، آیات ۴، ۲۲، ۳۲ و....
- ↑ البخاری، صحیح، ج ۶، ص ۱۳۲ - ۱۳۳.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۹۳ ـ ۹۵.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۹۳؛ طیبی، ناهید، گونهشناسی رفتار پیامبر اعظم با زنان، ص ۵۹.
- ↑ المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۱۶، ص ۳۷۱؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۳۲ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۱۳، ص ۳۱۳.
- ↑ «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُولُ»؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۵۵۵؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۱۶؛ ابن حبان، صحیح، ج ۹، ص ۴۸۵؛ الترمذی، سنن، ج ۵، ص ۳۶۹ و محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۳۶.
- ↑ «عِيَالُ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْسَنُهُمْ صُنْعاً إِلَى أُسَرَائِهِ»؛ من لایحضره الفقیه، ص ۵۵۵ و مکارم الاخلاق، ص ۲۱۷.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ص ۵۵۵؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۱۶؛ سنن الترمذی، ص ۳۶۹ و سنن ابن ماجه، ص ۶۳۶.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۹۲ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۶.
- ↑ «مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَةً فَلْيُكْرِمْهَا»؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۴۹ - ۲۵۰؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۵۷ و نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۵۸.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۵۷، الجعفریات، ص ۱۸۲ و فضل الله راوندی، النوادر، ص ۱۵.
- ↑ «أَوْصَانِي جَبْرَئِيلُ ع بِالْمَرْأَةِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي طَلَاقُهَا إِلَّا مِنْ فَاحِشَةٍ مُبَيِّنَة»؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۴۰؛ کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۵۱۲ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۹۱.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۹۵ ـ۹۶.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۳۲۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۷۰۰ و محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۷۴ - ۳۸۵. همچنین با اختلاف در: الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۳۰ و کنز العمال، ج ۱۶، ص ۲۹۶.
- ↑ «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَرِّ نِسَائِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَخْبِرْنَا قَالَ مِنْ شَرِّ نِسَائِكُمُ الذَّلِيلَةُ فِي أَهْلِهَا الْعَزِيزَةُ مَعَ بَعْلِهَا الْعَقِيمُ الْحَقُودُ الَّتِي لَا تَتَوَرَّعُ عَنْ قَبِيحٍ الْمُتَبَرِّجَةُ إِذَا غَابَ عَنْهَا زَوْجُهَا الْحَصَانُ مَعَهُ إِذَا حَضَرَ الَّتِي لَا تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ لَا تُطِيعُ أَمْرَهُ فَإِذَا خَلَا بِهَا تَمَنَّعَتْ تَمَنُّعَ الصَّعْبَةِ عِنْدَ رُكُوبِهَا وَ لَا تَقْبَلُ لَهُ عُذْراً وَ لَا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْباً»؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۹۱؛ تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۴۰۰ و مکارم الاخلاق، ص ۲۰۲. همچنین با اختلاف در: الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۳۰ و کنز العمال، ج ۱۶، ص ۲۹۶.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۹۶ ـ ۹۷.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۱۱۱؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص ۱۱۱ و العینی، عمدة القاری، ج ۲۲، ص ۱۸۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۱۶۵ و ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۶.
- ↑ اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۷۱ و تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۶، ص ۱۲۰.
- ↑ «مَا رَأَيتُ أَحَداً كَانَ أَرْحَمُ بِالعِيالِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) »؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۱۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۷، ص ۷۶؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۰۹ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة، ج ۱، ص ۳۳۰.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ۱۳۹۰ش، ج ۱، ص ۲۹۶؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۱۵۱؛ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۳، ص ۱۲۴ و البخاری، الادب المفرد، ص ۲۰۹.
- ↑ احمد بن عبدالله الطبری، ذخائر العقبی، ص ۳۷ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۴۵.
- ↑ مسنداحمد، ج۲، ص، ۲۳۲؛ امالی صدوق، ص ۵، ص ۱۰۴؛ امالی شیخ مفید، ص ۲۶۰؛ سنن ترمذی، ج۴، ص۵.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۹۷ ـ ۱۰۰.
- ↑ .الجعفریات ۹، ص ۱۸۵، ص ۹۴، النوادر، ص ۳۶، ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج ۳، ص ۴۶۷ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص ۱۸۵.
- ↑ الخطاب الرعینی، مواهب الجلیل، ج ۲، ص ۵۷۸ - ۵۷۹ و العجلونی، کشف الخفاء، ج ۱، ص ۲۷۹.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۱۱۳؛ الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۱، ص ۳۰۳ - ۳۰۴؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۱، ص ۱۲۱ و ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۲۱۴.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۵۱۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۳۰۹ و مکارم الاخلاق، ص ۲۵۹.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۸۹ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۷.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۶۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ٣. کنز ج ۲، العمال ص ۶۳۷، ج و ۱۶ دلائل، ص النبوه ۳۱۳،، السنن ج ۴، ص ۱۵۰.
- ↑ کنزالعمال، ج۶، ص۳۱۳، السنن الکبری (بیهقی)، ج ۷، ص ۱۲۳؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۲۹، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۶۰۱ و صحیح ابن حبان، ج۹، ص۳۹۳.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری، ج ۹، ص ۱۶۸؛ عمدة القاری، ج ۲، ص ۱۲۹ و الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۳۳۵.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۴۹؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۳۹ و عمدة القاری، ج ۲۵، ص ۴۸ و نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۲۵۲ - ۲۵۳.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۹، و بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۵۴.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۰۰-۱۰۴.
- ↑ الاصابه، ج۴، ص۲۷۸.
- ↑ طیبی، ناهید، گونهشناسی رفتار پیامبر اعظم با زنان، ص ۷۶.
- ↑ سرزمینی است بین مکه و مدینه که آمنه، مادر پیامبر در آنجا مدفون است.
- ↑ کنز العمال، ج۱۳، ص۶۳۶.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۸؛ استیعاب، ج۴، ص۴۴۶.
- ↑ استعاب، ج۴، ص۴۴۶.
- ↑ طیبی، ناهید، گونهشناسی رفتار پیامبر اعظم با زنان، ص ۵۹.
- ↑ از جمله رسم عرب بر این بود که خاندانهای شریف، فرزندانشان را شیر نمیدادند و به زنان معروفی که هر ساله برای گرفتن کودکان شیرخواره و پرورش جسم آنان در بادیهها به مکه میآمدند، میسپردند دلیل این کار ممکن بود ترس توطئه یهود یا تألمات روحی که پس از مرگ همسر ایجاد میشد و یا دلایل دیگری باشد که از بحث ما خارج است.
- ↑ علی بن یوسف حِلّی، العدد القویه، تحقیق: سیدمهدی الرجایی، ص۱۲۶؛ ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۳۵. این مطلب از ام ایمن نقل میکند.
- ↑ طیبی، ناهید، گونهشناسی رفتار پیامبر اعظم با زنان، ص ۷۱.
- ↑ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۳۳ - ۳۴؛ بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۴۹ - ۳۵۰ و وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۵۱۷.
- ↑ احمد بن تاج الدین استرآبادی، آثار احمدی، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و ائمه اطهار، ص ۳۴۰.
- ↑ نویری الله قلیایی، نهایة الأرب، ج ۱۷، ص ۳۷۴؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۲، ص ۳۳ و قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله (ص)، ج۲، ص ۱۰۶۲ - ۱۰۶۳.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۰۵-۱۰۶.