جامعیت اسلام در فقه سیاسی
مقدمه
یکی از ویژگیهای اساسی و بنیادین دین اسلام جامعیت و شاملیت آن است که به علت داشتن چنین ویژگی به عنوان مکتب جامع شناخته میشود. اسلام به عقیده همه مسلمانان و به گمان همه کسانی که به تحقیق و بررسی این آیین پرداختهاند یک مکتب جامع است و در بیان اصول زندگی هیچ امر لازمی را فروگذار نکرده ﴿وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[۱] و تکلیف انسان را در تمامی مراحل زندگی مشخص کرده است[۲]. اگر در این آیه از قرآن: ﴿مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْ﴾[۳] دقت شود معلوم خواهد شد که حدود جامعیت اسلام تا کجا پیش میرود و اسلام مدعی چه نوع مکتب جامعی برای زندگی است. مسئله جامعیت اسلام از حوزه تردید و شک خارج است و به همین دلیل است که میتواند آیین جهانی و دین جاویدان و جایگزین همه ادیان باشد. اکنون با توجه به این اصل که حکومت امری اجتنابناپذیر در زندگی انسانی است آیا میتوان تردیدی به خود راه داد که مکتب جامعی چون اسلام فاقد مسئله حکومت و تبیین روشنی از حاکمیت و دولت باشد.
از این ملازمه عقلی، میتوان چنین نتیجه گرفت که تمامی کسانی که دین را از سیاست جدا و یا مسئله حکومت را در زمان غیبت امام(ع) مسئولیتی اهمال شده تلقی میکنند، بهطور مستقیم یا جامعیت اسلام را انکار میکنند و یا در جاودانگی آن تردید میکنند؛ و نیز آنهایی که طرح حکومت اسلامی را بیش از حد، دنیایی کردن دین تفسیر میکنند در حقیقت با مرز بندی نادرستی بین دنیا و دین ناشیانه راه جدایی دین از سیاست را دنبال میکنند که سرانجام هر دو نفی جامعیت و جاودانگی اسلام است. اگر سکولاریزم به معنای استبداد کلیسا در غرب، به معنای دیگر آنکه دور کردن دین از قلمروی سیاست است، انجامید، به دلیل برداشت نادرست از هر دو کلمه دین و سیاست و رویه غلط کلیسا در اعمال قدرت سیاسی بود که به هیچ وجه قابل مقایسه نیست با آنچه که در اسلام مطرح شده است.
این نوعی سفسطه است که اگر ما دیدیم سوءاستفاده از انرژی و سموم شیمیایی به تحریم آن دو انجامید، از بهرهگیری منطقی و درست از آن دو در روشن کردن راههای زندگی و آبادانی و زراعت و ریشهکن کردن بیماریهای انسانی و آفات نباتی دست بکشیم و خود را به چنگال عفریت ظلمت و فقر و بیماری بیفکنیم. وقتی مسائلی چون نظافت و بهداشت، ازدواج و طلاق، دادوستد و انواع معاملات، حدود و دیات و قصاص و بسیاری دیگر از مسائل مادی زندگی در اسلام مطرح است و ما آنها را به عنوان احکام دین و جزو دین پذیرفتهایم و این آمیختگی را به فصل عبادات به معنی دنیایی شدن دین تلقی نکردهایم، چگونه است که وقتی به مسئله حکومت میرسیم آن را مایه دنیایی شدن دین و یا خلط سیاست با دین میانگاریم؟![۴].[۵]
منابع
پانویس
- ↑ «و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچتر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۲۷۲.
- ↑ «ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ فقه سیاسی، ج۲، ص۱۷۲ – ۱۷۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۱۹.