جامعیت اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جامعیت اسلام ناب محمدی

اسلام ناب محمدی (ص) خوانشی جامع و جهانی[۱] از اسلام است که بر اساس آیه ابلاغ[۲] جاودانه بوده و از ویژگی‌های آن چند بعدی بودنش است[۳]. اسلام ناب برخلاف یهودیت که شریعتی خشک را عرضه می‌کند[۴] و نیز تأکید افراطی مسیحیت زمان ظهور اسلام بر اخلاق و رهبانیت[۵]، میان دنیا و آخرت را جمع کرده[۶] و البته در این میان اصالت را به جانب آخرت داده است[۷]. اسلام ناب محمدی (ص) اسلامی جامع است که فرهنگ جهاد، شهادت، مقاومت و هجرت را در جامعه اسلامی بارور کرده[۸] و علاوه بر اینکه از اسلام منزوی سکولار منحصر در مسجد و عبادت جداست، در همه عرصه‌های زندگی حضور دارد[۹]. برخلاف آنچه برخی مدعی هستند[۱۰]. اسلام ناب محمدی (ص) صرفاً در زمینه اندیشه سیاسی و در تقابل با اسلام غیر سیاسی نیست؛ بلکه چنان جامعیتی دارد که راحت‌طلبی، سازش، فرومایگی، التقاط، وهم‌گرایی و ترویج خرافه، استکبار، نفاق و فهم قشری از دین، در آن جایی ندارد[۱۱] و در آن دنیا و آخرت، زهد و حضور پرشور اجتماعی، شریعت و عقلانیت، عاطفه و قاطعیت و سایر ابعاد برخاسته از اسلام ناب، همگی با هم در نظر گرفته می‌شوند[۱۲].[۱۳]

قلمرو و جامعیت اسلام

گستره آموزه‌های ادیان یکی از مباحث فلسفه دین و کلام جدید است. در نگاه حداقلی تنها رسالت دین ارائه رهنمودهایی برای رسیدن به سعادت و کمال اخروی انسان است. اما در اندیشه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دین اسلام شامل همه نیازهای فردی و اجتماعی انسان برای دست‌یابی به سعادت در زندگی دنیایی و حیات اخروی است.

برای پی بردن به جامعیت اسلام لازم است که اهل تحقیق به منابع آن یعنی قرآن و سنت مراجعه کنند، تا شواهد این ادعا را بیابند. اسلام هم به نیازهای معنوی و هم به حوائج زندگی دنیایی بشر توجه داشته و همه آنها را در ساحت‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی برآورده ساخته است[۱۴].[۱۵]

زندگی دنیایی و حیات معنوی

اسلام هم‌زمان به ابعاد معنوی و نیازهای مادی زندگی مردم توجه دارد. همان نگاه الهی و اخلاقی در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی انسان لحاظ شده است[۱۶]. کسانی که می‌پندارند اسلام عهده‌دار حیات معنوی است و آن را در برخی شئون خاص مانند زهد و عبادت محصور می‌دانند، اسلام را درست نشناخته‌اند. اسلام به نیازهای مادی مردم؛ لذات مردم و خواسته‌های بشری نظر دارد. قرآن می‌فرماید: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ[۱۷]ایمان و تقوا که باشد، برکات آسمان و زمین جاری خواهد شد. برکات آسمانی همان گشایش‌های معنوی و تقرب إلی الله است. برکات زمینی، همه آن اموری است که به زندگی زمینی انسان مربوط می‌شود؛ آزادی، رفاه، استقلال، امنیت، سلامت بدن. در اندیشه اسلامی، ایمان و پرهیزکاری اسباب تحقق همه این خیرات و برکات مادی و معنوی است[۱۸].

نگاه صرفاً معنوی به اسلام و محدود کردن اسلام به ابعاد مادی و امور سیاسی و اجتماعی، دو انحراف در فهم و بهره‌گیری از معارف اسلامی است. نباید تصور کرد اسلام به دنبال محدود کردن زندگی بشر در امور معنوی است. چنان‌که امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه که کتاب زهد است، رفتار کسی را که برای کسب آخرت از زندگی دنیا دست می‌شوید، محکوم می‌نماید[۱۹].

آنچه امروز در درجه اول برای ملت ایران مطرح است، تمسک به اسلام است. همه خیرات و برکاتی که یک ملت آرزومند داشتن آنهاست، به برکت اسلام برای یک ملت حاصل می‌شود. ما برای اینکه آزادی به دست بیاوریم، استقلال به دست بیاوریم، رفاه عمومی به دست بیاوریم، پیشرفت علمی به دست بیاوریم، پیشرو بودن در میدان‌های گوناگون بشری را به دست بیاوریم، اوج عزت را برای خودمان - به عنوان ملت ایران - فراهم بکنیم، راه منحصر به فرد امروز ما عبارت است از تمسک به اسلام. اسلام همه اینها را در تعالیم خود، در بطن خود، برای یک ملت به ارمغان می‌آورد[۲۰].

اسلام همه عوامل رشد انسانی را در بر دارد. از یک سو برای تربیت معنوی مردم اهمیت قائل شده و حتی حکومت را به همراه خانواده و والدین در برابر آن موظف می‌داند و از سوی دیگر عمران و آبادانی را تحسین می‌نماید. بوسه پیامبر بر دست کارگر و کارکردن امیرالمؤمنین و دیگر ائمه(ع)، و دیگر آموزه‌هایی که به طور ویژه در مکتب اهل بیت(ع) تبیین شده، همگی نشانگر توجه اسلام به رشد مادی انسان است. این ویژگی جامع الاطراف بودن اسلام، در معارف مکتب اهل بیت(ع) نمود برجسته‌ای دارد.

البته اسلام رشد مادی را در کنار رشد معنوی می‌پسندد و زندگی انسان را بدون ارتباط با خداوند بی‌معنا می‌داند: قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ[۲۱]. «قرآن به سوی کشف منابع طبیعت و آبادانی دنیا و تسلط بر ابزار مادی و فراگیری علوم و فنون فرامی‌خواند و همه خلقت مادی را برای انسان معرفی می‌کند، ولی از انسان می‌خواهد در مسیر بهره‌مندی از طبیعت و رشد مادی از یاد خدا غفلت نورزد و همه این تصرفات را در قالب عبادت به انجام رساند[۲۲].[۲۳]

توجه همزمان به جنبه‌های فردی و اجتماعی

تعالیم اسلام در جمع بین جنبه‌های فردی و عرصه اجتماعی زندگی بشر نیز نگاه همه جانبه خود را نمایان می‌سازد. از همان آغاز بعثت و پس از رهایی از محدودیت‌ها و تنگناهای مکه، نبی مکرم(ص) سنگ بنای جامعه اسلامی را بنیان گذاشتند. تشکیل حکومت اسلامی، تجهیز لشکر و نامه نگاری به قدرتهای بزرگ آن زمان، جلوه‌هایی از رفتار اجتماعی و سیاسی ایشان در مدینه بود. سیره نبوی بهترین دلیل برای نقض تلاش کسانی است که اسلام را فاقد عنصر سیاست می‌پندارند.

در اسلام دین و دولت هر دو از منبع وحی الهی سرچشمه می‌گیرند. جدا کردن دولت از این منبع الهی و انداختن دولت به دامان سیاست‌بازی و سیاست‌کاری مصداق الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ[۲۴] است. از سوی دیگر اینکه اسلام را منحصر در فرازهای سیاسی و جلوه‌های اجتماعی بپنداریم و آن را فقط خضوع و خشوع دل‌ها، معنویت و تضرع در برابر خداوند بیانگاریم نیز خطا و انحراف است»[۲۵].

معارف اسلامی که بر قلب مقدس نبی اکرم(ص) نازل شد، هم شامل حج و روزه و نماز بود و هم آنکه احکام خانواده و جهاد فی سبیل الله و تشکیل حکومت و روابط حاکمان و مردم را بیان فرمودند. در اسلام، از محیط داخل خانه تا محیط کسب‌وکار و معیشت تا عرصه جهانی همه جا موازین حق و عدالت مطرح شده است[۲۶]. اسلام همه این مجموعه را بر بشریت عرضه کرد. با این دامنه کامل بود که در نهایت پیغمبر اکرم(ص) فرمودند همه آنچه را که در دوری و نزدیکی شما به بهشت و جهنم تأثیرگذار بود بیان کردم، بلکه ایشان همه این آموزه‌ها را عملی ساختند؛ «مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا و قد نهیتکم هند و امرتکم به»[۲۷] و [۲۸].

همان‌گونه که آموزه‌های اسلام در ارتباط انسان با خداوند بدیع و پیشرو بوده، در نظام سیاسی و اجتماعی نیز مفاهیم اسلامی ابداع و نوآوری است. مفهوم اسلامی «ولایت» که در برابر حکومت مطرح شده است، متضمن معانی نوینی است که در نظامات سیاسی بشری سابقه نداشته است. ولایت، حکومتی است که حاکم با مردم دارای پیوندهای عاطفی، فکری و عقیدتی است. اتصال مردم به این حکومت از سر محبت و علاقه است و استکبار و خودسری در آن راه ندارد؛ زیرا حاکم همانند مردم خود را در برابر خداوند بنده و مسئول می‌داند. این نظام حکومتی از همه الگوهای حکومتی مردمی‌تر است؛ زیرا بر مبنای ارتباط فکری و عاطفی بنا شده است[۲۹].

برپایی نظام جمهوری اسلامی توانایی دین در مدیریت صحنه اجتماعی زندگی انسان را در عمل اثبات کرد. موفقیت امام خمینی در برپایی حکومتی بر موازین اسلامی نشان داد که دین تنها برای ارتباطات فردی و عبادی نیامده است و همه عرصه‌های سیاست و اقتصاد در قلمرو شریعت اسلامی می‌گنجد[۳۰]. احکام و موازین حقوقی اسلام نیز مجموعه ارزشمندی است که از ظرفیت ساماندهی نظم اجتماعی برخوردار است. اگر در این سالیان بیش از این بر این ذخائر متمرکز می‌شدیم، ثمرات بیشتری از آن به دست می‌آوردیم[۳۱].[۳۲]

جامعیت

در میان ادیان و مذاهب، هیچ دین و مذهبی مانند اسلام در شئون زندگی مردم مداخله نکرده است. اسلام در مقررات خود به یک سلسله عبادت‌ها و اذکار و اوراد و یک رشته اندرزهای اخلاقی اکتفا نکرده است؛ همان‌طوری‌که روابط بندگان با خدا را بیان کرده، خطوط اصلی روابط انسان‌ها و حقوق و وظایف افراد را نسبت به یکدیگر نیز در تشکل‌های گوناگون بیان کرده است[۳۳]. دین مقدس اسلام این امتیاز بزرگ را دارا بوده و هست که حقوق و اخلاق را توأمان مورد عنایت قرار داده است. در اسلام همچنان‌که گذشت صمیمیت و نیکی به عنوان اموری اخلاقی و مقدس شمرده می‌شوند، آشنایی با حقوق و دفاع از حقوق نیز «مقدس» و انسانی محسوب می‌شود. قرآن تنها مجموعه‌ای از قوانین نیست. محتویات قرآن صرفاً یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست. در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر. قرآن همان‌طوری‌که در مواردی با بیان قانون، دستورالعمل معین می‌کند و در جای دیگر، وجود و هستی را تفسیر می‌کند. راز خلقت زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان و راز موت‌ها و حیات‌ها و عزت‌ها و ذلت‌ها، ترقی‌ها و انحطاط‌ها، ثروت‌ها و فقرها را بیان می‌کند.

قرآن کتاب فلسفه نیست اما نظر خود را درباره جهان، انسان و اجتماع که سه موضوع اساسی فلسفه است به‌طور قاطع بیان کرده است. قرآن به پیروان خود تنها قانون تعلیم نمی‌دهد و صرفاً به موعظه و پند و اندرز نمی‌پردازد، بلکه با تفسیر خلقت به پیروان خود طرز تفکر و جهان‌بینی مخصوص می‌دهد[۳۴]. بدیهی است که مقصود از جامعیت این نیست که در هر مورد جزئی و فرعی در قرآن و سنت دستوری خاص رسیده است. چنین چیزی نه منظور است و نه ممکن. اگر در قرآن کریم فرموده است مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ[۳۵] و یا تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[۳۶] مقصود این نیست که حکم هر واقعه جزئی و هر فرع از فروع جداگانه در قرآن کریم بیان شده است، بلکه خطوط اصلی حیات بشر در جمیع شئون اعم از عبادت‌ها و اخلاقیات و اجتماعیات در این کتاب کریم رسم شده است و سنت که به وسیله پیامبراکرم(ص) و ائمه اطهار هم بیان می‌شود، بیان و تشریح همان‌ها است[۳۷].[۳۸]

خاتمیت

دین اسلام و شریعتی که پیامبر اسلام بدان مبعوث شده، شریعت خاتم است؛ یعنی بعد از پیغمبر اعظم(ص) اسلام دیگر پیغمبری نخواهد آمد[۳۹]. این عقیده، جزء ضروریات دین اسلام است. اگر کسی منکر خاتمیت شود، منکر اسلام شده است[۴۰]. از همان آغاز که پیغمبر اسلام مبعوث شد، از آن اولین نفری که به حضرت ایمان آورد نه فقط به این عنوان که حضرت پیامبر خدا است بلکه به این عنوان که وی پیامبر خاتم است به او ایمان می‌‌آورد.

از نظر معارف الهی: هریک از پیامبران حد و مقامی دارند و معارف الهی را متناسب با درجه سیر و سلوک خودشان یعنی تا حد عروج خودشان بیان می‌کنند. به عبارت دیگر آن مقدار که توانسته است کشف کند و به اصطلاح عرفا در حدی که مکاشفه‌اش رسیده است، بیان می‌کند؛ توان و قدرت بیشتر از آن را ندارد. بعد از او اگر مکاشف دیگری یک قدم از او جلوتر رفته باشد قهراً او مأموریت دارد که معارف و حقایق را برای مردم شرح بدهد. این سیر تا آخرین حد مکاشفه که اصطلاحاً به آن «ختام» گفته می‌شود ادامه دارد. در آن مرحله انسانی می‌آید که از معارف الهی آنچه را که برای بشر مقدور است و امکان دارد که دریابد درمی‌یابد به گونه‌ای که آنچه از معارف الهی که ممکن است کشف کند، کشف کرده باشد. در این صورت این بشر دیگر زمینه را برای هیچ پیغمبری بعد از خودش باقی نمی‌گذارد. یعنی آخرین حد معارف همان است که او بیان کرده است. دیگر ماورای آن، معارفی از معارف الهی وجود ندارد که دیگری بعد از او بیاید و بیان کند و به اصطلاح او به لوح محفوظ الهی اتصال کامل پیدا کرده است[۴۱].

از نظر قوانین: سرّ احتیاج به پیغمبر این است که انسان به یک سلسله مسائل احتیاج دارد که برآوردن آنها کار وحی و دین است. مسئله وحی به حسب زمان‌ها فرق نمی‌کند ولی به حسب استعدادها فرق می‌کند. به حسب درجه تمدن نیز نیست، به گونه‌ای که اگر تمدن عوض شود و ارتقا بیابد، قانون هم عوض شود و در نتیجه پیغمبر هم عوض شود. تغییر وحی به حکم این است که درجۀ تمایل خود بشر یعنی استعداد او برای فراگرفتن قوانین الهی تغییر می‌کند. اجتماع بشری مانند فرد است؛ دوره کودکی، دوره رشد و دوره بلوغ دارد. بشریت در ابتدای زندگی‌اش بر روی زمین حالت یک کودک را دارد؛ یعنی اساساً قدرت دریافتش ضعیف و کم است. هرچه که پیش می‌رود و رشدش بیشتر می‌شود استعداد بیشتری پیدا می‌کند. دوره خاتمیت یعنی دوره‌ای که بشریت به حدی رسیده است که اگر قانون را به او تلقین و تعلیم کنند، می‌تواند آن را ضبط کند و بعد با نیروی عقل خودش از همین قوانین برای همیشه استفاده کند. زمانی که بشر رسید به آنجا که می‌تواند آنچه را که باید از ناحیه وحی بگیرد و نگه دارد و استعدادش رسیده است به آنجا که این اصول ثابت (وحی) را حفظ کند و همچنین قوه تطبیق و اجتهاد در او باشد، یعنی هر حادثه‌ای را که برایش پیش می‌آید با یک سلسله اصول کلی تطبیق بدهد و آن اصول کلی را مقیاس قرار بدهد، آن زمان می‌شود دوره خاتمیت[۴۲].

قبلاً گفته شد که پیامبران با همه اختلاف‌های فرعی و شاخه‌ای حامل یک پیام و به یک مکتب وابسته بوده‌اند. این مکتب به‌تدریج بر حسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است تا بدانجا که بشریت رسید به حدی که آن مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد و چون بدین نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. آن کسی که به وسیله او صورت کامل مکتب عرضه و ابلاغ شد، حضرت محمد بن عبدالله(ص) است و آخرین کتاب آسمانی، قرآن است که پیام پروردگار را به‌طور کامل به بشریت عرضه کرده و تغییر آن ممکن نیست[۴۳]. بنابراین آنچه که در ختم نبوت و خاتمیت شریعت اسلام نقش اساسی دارد، بلوغ و رشد فکری - اجتماعی بشر است. این ویژگی اساسی در عصر بعثت حضرت محمد(ص) وجود داشت به گونه‌ای که کتاب آسمانی خود را به دور از هرگونه تحریف و تغییر و دستبردی حفظ کند، به مرحله‌ای برسد که بتواند برنامه تکاملی خود را - نه منزل به منزل و مرحله به مرحله – بلکه یک‌جا تحویل بگیرد و استفاده کند و بتواند ترویج و تبلیغ، اقامه دین، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را خود بر عهده بگیرد و به پیامبران تبلیغی که مروج و مبلغ شریعت پیامبران صاحب شریعت بوده‌اند[۴۴] نیازی ندارد. بتواند در پرتو «اجتهاد» کلیات وحی را تفسیر و توجیه کند و در شرایط مختلف مکانی و متغیر زمانی هر موردی را به اصول مربوطه ارجاع دهد. عالمان و صالحان امت اسلامی خود آن نیازها را رفع کرده و آن مسئولیت‌ها را به انجام می‌رساند[۴۵]. از نکات گفته شده معلوم شد که تفسیر ختم نبوت این نیست که نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغاتی که از راه وحی رسیده برطرف شده و چون بشر در اثر بلوغ و رشد فکری به این تعلیمات نیازی ندارد، نبوت پایان یافته است! هرگز اینگونه نیست. نیاز به وحی جدید و تجدید نبوت رفع شده اما نیاز به دین و تعلیمات الهی در هیچ زمانی حتی در عصر خاتمیت از بین نرفته است[۴۶].[۴۷]

منابع

پانویس

  1. الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  2. قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
  3. ایزدپناه، عباس، درآمدی بر مبانی آثار و اندیشه‌های امام خمینی، ص۱۷۲.
  4. کتاب مقدس، لاویان.
  5. کتاب مقدس، متی، ۵؛ ۶؛ ۷.
  6. مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا * كُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا «هر کس این جهان زودگذر را بخواهد، آنچه در آن بخواهیم برای هر کس اراده کنیم زود بدو می‌دهیم سپس برای او دوزخ را می‌گماریم که در آن نکوهیده رانده درآید * و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد * به هر یک از آنان و اینان از دهش پروردگارت یاری می‌رسانیم و دهش پروردگارت بازداشته نیست» سوره اسراء، آیه ۱۸-۲۰.
  7. وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره قصص، آیه ۷۷.
  8. مهدوی، غلامرضا، اسلام ناب محمدی از دیدگاه امام خمینی، ص۲۶-۲۷.
  9. آیت الله خامنه‌ای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
  10. Adib-Moghaddam, Arshin, a Critical Introduction to Khomeini, New York: Cambridge University Press, ۲۰۱۴, P ۱۶۱.
  11. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۸ -۴۵۰؛ بابایی زارچ، علی محمد، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، ص۱۵۴- ۱۵۷.
  12. آیت الله خامنه‌ای، ۲/۷/۱۳۸۸.
  13. احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ج۴ ص ۱۴۵.
  14. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع طلاب و فضلای مشهد، ۴/۱/۱۳۶۹.
  15. حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلام‌شناسی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۲۱۸.
  16. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۷.
  17. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  18. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان شیراز، ۱۴/۲/۱۳۸۷.
  19. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان، به مناسبت «روز وحدت حوزه و دانشگاه»، ۲۴/۹/۱۳۷۲.
  20. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم لار، ۱۹/۲/۱۳۸۷.
  21. «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
  22. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون و مبلغان، در آستانه «ماه محرم»، ۲۶/۲/۱۳۷۵.
  23. حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلام‌شناسی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۲۱۹.
  24. «آنان که قرآن را چند پاره کردند» سوره حجر، آیه ۹۱.
  25. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در روز مبعث، ۳۱/۵/۱۳۸۵.
  26. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع مردم ارومیه در استادیوم تختی، ۲۷/۶/۱۳۷۵.
  27. کافی، ج۲، ص۷۴.
  28. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه (عاشورای ۱۴۱۶)، ۱۹/۳/۱۳۷۴.
  29. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا(ع) در مشهد مقدس، ۶/۱/۱۳۷۹.
  30. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۴/۳/۱۳۷۲.
  31. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار رؤسای قضایی کشورهای اسلامی، ۱۴/۹/۱۳۸۶.
  32. حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلام‌شناسی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۲۲۱.
  33. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۰۱.
  34. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، صص ۱۳۰ و ۱۳۱.
  35. «ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم» سوره انعام، آیه ۳۸.
  36. «بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  37. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۳۵.
  38. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۸۱.
  39. مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  40. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۱۵۳.
  41. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۲۳۶ و ۲۳۷.
  42. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۲۳۸-۲۴۱.
  43. مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۳.
  44. برای آگاهی از نبوت تشریعی و تبلیغی ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۸؛ ج۳، صص ۱۵۴-۱۷۳.
  45. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۵. ر.ک: ج۳، صص ۱۵۶ و ۱۵۷.
  46. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۱۸۵ و ۱۸۶.
  47. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۸۶.