حبابه والبیه
حبابه والبیه | |
---|---|
نام کامل | حبابه بنت جعفر اسدی |
جنسیت | زن |
کنیه |
|
از قبیله | بنیاسد |
از تیره | بنی والبه |
پدر | جعفر اسدی |
دختر | فاطمه بنت حبابه والبیه |
درگذشت | ۱۸۳ هجری |
طول عمر | بیش از ۲۴۰ سال |
از اصحاب | |
از زنانی است که طبق روایتی از امام صادق S جزو یاران حضرت مهدی S خواهد بود. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام حسن S و ابن داود او را از اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر (ع) میداند. برخی دیگر ایشان را از اصحاب هشت امام معصوم -تا امام رضا S- شمردهاند. همچنین گفته شده است که امام رضا S، ایشان را در پیراهن شخصی خود کفن کرد. او به هنگام مرگ، بیش از ٢٤٠ سال داشت. او دوبار به دوران جوانی بازگشت که یک بار با معجزه امام سجاد S و بار دوم با معجزه امام رضا S بود و اوست که هشت امام معصوم بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند[۱]. حبابه والبیه میگوید: ... به امیر مؤمنان S عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد. دلیل امامت چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن سنگریزه را نزد من بیاور.» آن را به حضور حضرت آوردم، علی S با انگشتر خود بر آن مهر زد، بهگونهای که آن مهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: «ای حبابه! هرکس که مدّعی امامت شد و توانست مانند من این سنگ را مهر کند، او امامی است که پیروی از او واجب است. امام کسی است که هرچیز را بخواهد میداند.» من پی کار خودم رفتم، تا امیر مؤمنان S از دنیا رفت. آنگاه خدمت امام حسن S آمدم که بر جای علی S نشسته بود و مردم از او سؤال میکردند. چون مرا دید، فرمود: «ای حبابه والبیه!» عرض کردم: بلی سرور من! فرمود: «آنچه همراه داری بیاور». من آن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. ان بزرگوار مانند علی S با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ بهگونهای که جای مهر بر آن نقش بست. سپس به حضور امام حسین S که در مسجد رسول خدا بود آمدم. مرا نزد خود خواند و خوشآمد گفت و فرمود: «دلیل آنچه تو میخواهی موجود است. آیا نشانه امامت را میخواهی؟» گفتم: آری، ای آقای من! فرمود: «آنچه با خود داری بیاور»؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست.
پس از امام حسین S خدمت امام سجاد S رسیدم و به قدری پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولی شده بود و صد و سیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع و سجود بود و به من توجّهی نداشت. از دریافت نشانه امامت ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد و به اشاره او جوانیام برگشت. گفتم: ای آقای من! از دنیا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود «نسبت به آنچه گذشته است، آری و آنچه مانده است نه. یعنی ما به گذشته علم داریم؛ اما آینده از غیب است که غیر خدا آن را نمیداند و یا مصلحت نیست بگویم». آنگاه به من فرمود: «آنچه با خود داری بیاور». من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مهر بر آن زد. پس از گذشت زمانی، به حضور امام باقر S آمدم، ان حضرت نیز بر آن سنگ، مهر زد. بعد از او نزد امام صادق S آمدم و آن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طی شدن سالها به حضور امام کاظم S شرفیاب شدم، ان بزرگوار نیز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا S رسیدم، مهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زنده بود[۲][۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
- بنیاسد (قبیله)
- جعفر اسدی (پدر)
- فاطمه بنت حبابه والبیه (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ تنقیح المقال، ج ۲۳، ص ۷۵.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۵؛ چشماندازی به حکومت مهدی S، نجم الدین طبسی، ص ۷۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۶۶.