حمد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

مسئله تحمید حق‌تعالی یکی از حقایق و معارف بلند متون دینی است. قرآن کریم تمام ذرات عالم را تسبیح گوی و حامد حق تعالی معرفی می‌کند. اندیشمندان اسلامی به مسئله تسبیح و تحمید توجه داشته و در آثار خود به آن پرداخته‌اند.

امام خمینی برای حمد مراتبی قائل است و برترین مرتبه حمد را حمد ذات حق تعالی به زبان ذات می‌داند، از دیگر مراتب حمد، حمد به لسان احدیت غیبی در مرتبه احدیت است. ایشان در بیان اتحاد حامد و محمود و حد معتقد است که سالک هنگامی که دایره وجود عالم را به اسم «الله» ببیند، همه ثناها و محامد را به حق و اسم جامع الله ارجاع می‌دهد. به اعتقاد وی رسیدن عبد به مقام حامدیت، نتیجه قرب نوافل است که حق تعالی زبان عبد می‌گردد و در قرب فرایض، عبد زبان حق می‌گردد[۱].

معناشناسی

تحمید به معنای کثرت حمد و ستایش خداوند است[۲] و در اصطلاحِ دینی، ستایش خداوند به همه صفات پسندیده اوست، در قبال نعمت‌هایی که به انسان عطا فرموده است[۳]. در اصطلاحِ عرفانی تحمید، ستایشِ خداوند است به آنچه به واسطه جمال و جلالش لایق آن است[۴]. برخی ثنای الهی را همراه نفی و اثبات می‌دانند که تنزیه، نفی نقائص از پروردگار است و تحمید، وصف پروردگار است به صفات اثباتی[۵].

امام خمینی تسبیح را تنزیه حق‌تعالی از نقص و امکان در مقام ذات و صفات و افعال[۶] و حمد و تحمید را اظهار کمال محمود و بیان محامد او می‌داند[۷]. ایشان مقام تحمید را مقام ارجاع و بازگشت همه محامد و ستایش‌ها به خداوند و نفی آن از غیر او معرفی می‌کند[۸].[۹]

حقیقت تحمید

امام خمینی حمد را برترین فرد شکر زبانی[۱۰] و مقام تحمید را مقام توحید افعالی و مقام بازگشت همه ستایش‌ها و ثناها به حق‌تعالی و نفی آن از غیر حق می‌داند؛ از این جهت در عالم وجود غیر از جمیل مطلق، هیچ جمیل و فاعل جمیلی نیست تا به جمال یا فعلش ستوده شود.[۱۱] ایشان مقام تحمید را پس از مقام ذکر و پیش از مقام تعظیم می‌داند؛ زیرا پس از اینکه نمازگزار همه موجودات را اسمای الهی و ظل آنها دید، نوبت به تحمید می‌رسد و اعتراف می‌کند که همه محامد مختص ذات خداوند است و دیگر موجودات در آن شریک نیستند؛ زیرا کمالی از خود ندارند تا ثنا شوند. پس از این مرحله به افق وحدت نزدیک می‌شود و صورت رحمت رحمانیه و رحیمیه بر قلب او تجلی می‌کند و هیبتی از این تجلی حاصل می‌شود که سبب عظمت حق در قلب اوست.[۱۲].[۱۳]

اقسام و مراتب

حمد قولی و فعلی و حالی

حمد به حمد قولی، فعلی و حالی تقسیم می‌شود. حمد قولی ستایش و ثنای زبانی حق‌تعالی است به آنچه پیامبران(ع) خداوند را ستایش و ثنا کرده‌اند. حمد فعلی همان اعمال جوارحی برای رضایت خداست. حمد حالی ستایشِ قلبی و روحی حق‌تعالی است؛ یعنی سراسر وجود انسان ستایش الهی می‌گردد.[۱۴]

امام خمینی به حمد قولی، فعلی و حالی اشاره کرده است. به باور ایشان حمد حق‌تعالی در مقام وحدت و جمع الهی به حسب قول و فعل و حال واحد است؛ ولی به حسب تکثر اسما و صفات مختلف می‌شود.[۱۵] ایشان معتقد است تجلی اسمایی حق‌تعالی به فیض مقدس به اعتبار ایجاد ممکنات كُنْ فَيَكُونُ[۱۶]، حمد قولی و به اعتبار اظهار کمال و جمالِ خود حمد فعلی و به اعتبار استهلاک این تجلی در حضرت اسما و صفات و ذات، حمدِ حالی است.[۱۷] ایشان ضمن نقد کلام قیصری در تعریف حمد فعلی، معتقد است که حمد فعلی انجام اعمال برای رضای حق نیست، بلکه حمدِ فعلی اظهارِ کمال شخص محمود به عمل است. به باور ایشان عبادات و اعمال بدنی به اعتبار اظهار کمالات محمود (حق‌تعالی) و ستایش خداوند در مقام اسم و فعل و ذات حمدند نه به این جهت که برای رضای خدا انجام می‌شوند.[۱۸]

امام خمینی مانند دیگر عارفان[۱۹] برای حمد مراتبی قائل است؛ برترین مرتبه حمد، حمدِ ذات حق‌تعالی به زبان ذات است و این به جهت علم ذاتی حق‌تعالی به کمالات و جمال جمیل خود است و این حمد ثنای حقیقی و متفرع بر غایت معرفت است.[۲۰] از دیگر مراتب حمد، حمد به لسان احدیت غیبی در مرتبه احدیت که همان مرتبه تعین اول است، حمد به لسان واحدیت جمعی که در مرتبه تعین ثانی است، حمد به لسان اسمای تفصیلی؛ یعنی مقامی که اسما از بساطت و اندماج خارج شده و از یکدیگر تمایز یافته است و حمد به لسان اعیان ثابته که صورت اسمای الهی‌اند، می‌باشد.[۲۱] این مراتب، مراتبِ حمد در مرتبه صقع ربوبی است؛ اما در مرتبه ظهور، اولین مرتبه حمد به زبان مشیت است که تا آخرین مراتب وجود ادامه دارد. البته در این مراتب حمد انسان کامل که از عالم طبیعت فراتر رفته و از حجاب‌های کثرت و غیریت عبور کرده و بدون حجاب به مشاهده جمال مطلق پرداخته، از همه حمدها جامع‌تر است. ثنا و عبادت چنین شخصی تمام شئون الهی را دربر می‌گیرد و منحصر در اسم خاصی از اسمای الهی نیست، بلکه حق‌تعالی را با تمام اسما و صفاتش عبادت و ستایش می‌کند.[۲۲].[۲۳]

اختصاص حمد به خداوند

از آیات فراوانی، اختصاص و انحصار تمام حمدها به خداوند استفاده می‌شود وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۲۴]، فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۵] برخی از اهل معرفت در بیان اختصاص حمد به خداوند، آن را در دو مقام جمعی الهی (ذات) و تفصیلی (خارج از ذات) مطرح کرده‌اند.[۲۶] امام خمینی معتقد است تحمید برای غیر خداوند واقع نمی‌شود و حتی تعریف از انسان کامل حمدِ خداوند است.[۲۷] ایشان معتقد است اختصاص همه محامد به خداوند به حسب برهان، واضح و آشکار است؛ زیراکه تمام عالم ظل و بسط فیض حضرت حق است و تمام نعمت‌های ظاهر و باطن از هر منعمی که باشد به حسب ظاهر از حق‌تعالی است و هیچ‌یک از موجودات در آن شرکت ندارد و هر حمد و مدحی از هر حامدی به مقام ربوبی حق بر می‌گردد که البته این بر اساس مقامات متوسطان است، اما به حسب مقام اصحاب قلوب، تمام نعمت‌ها و کمالات و تمام جمال و جلال صورت تجلی ذاتی است و تمام محامد و مدایح به ذات مقدس حق‌تعالی مربوط است، بلکه مدح و حمد از ناحیه خود او و برای خود اوست.[۲۸]

امام خمینی در بیان اتحاد حامد و محمود و حمد معتقد است که سالک هنگامی که دایره وجود عالم را به اسم «الله» ببیند، همه ثناها و محامد را به حق و اسم جامع «الله» ارجاع می‌دهد و برای موجودات فضایلی نمی‌بیند؛ اما اگر در حجاب خلق محجوب بماند، نمی‌تواند محامد را به حق ارجاع دهد و تا از این مقام انانیت به قدم عبودیت خارج نشود، به مقام حامدیت نمی‌رسد و نمی‌تواند حق‌تعالی را حامد و محمود بداند. به اعتقاد ایشان رسیدن عبد به مقام حامدیت، نتیجه قرب نوافل است که حق‌تعالی زبان حق می‌گردد و حق‌تعالی به زبان حق حمد خود می‌کند و در قرب فرایض عبد زبان حق می‌گردد و حق‌تعالی با زبان عبد حمد خود می‌کند[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  2. فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۸۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۲۵۲.
  3. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۲۳۳؛ ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال، ۲/۱۶۷–۱۶۹.
  4. شعرانی، الطبقات الکبری، ۱/۲۴.
  5. مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۵۰۸.
  6. امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۰.
  7. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲.
  8. امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹.
  9. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  10. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۹.
  11. امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹.
  12. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷–۲۱۸.
  13. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  14. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۱–۲۹۲؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۱–۴۲؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۴/۲۹۶.
  15. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴.
  16. «باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره بقره، آیه ۱۱۷.
  17. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴.
  18. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲.
  19. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۰۳؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۳۰–۳۱.
  20. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵.
  21. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۰؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵.
  22. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶.
  23. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  24. «و اوست خداوند، هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در جهان نخستین و بازپسین و فرمان او راست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۷۰.
  25. «و سپاس خداوند راست، پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین، پروردگار جهانیان» سوره جاثیه، آیه ۳۶.
  26. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۷۶.
  27. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۲۴.
  28. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲.
  29. امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۱ و ۹۰؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۱.
  30. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.