حیا در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حیای پیامبر خاتم)

مقدمه

پیامبر اکرم (ص)می فرمود: «الْإِسْلَامُ عُرْيَانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَيَاءُ»؛ «اسلام، برهنه است و لباس آن حیاست»[۱]. به درستی که حیا و پاک دامنی از ویژگی‌های اخلاقی اهل ایمان و خوی آزادگان است. الگوی کامل بشر یعنی پیامبر اسلام نیز مظهر حیا و عفت بود. ایشان چنان به زیور حیا و عفت آراسته بود که از کارهای مباحی هم که تا اندازه کمی شایبه کم‌عفتی در آن می‌رفت، دوری می‌جست. امام صادق (ع) درباره این خصلت پسندیده حضرت می‌فرماید: «إِذَا جَلَسَ لَمْ يَحُلَّ حِبْوَتَهُ حَتَّى يَقُومَ جَلِيسُهُ»[۲].

همچنین از ابی سعید خدری نقل شده است که: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَشَدَّ حَيَاءً مِنَ الْعَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا وَ كَانَ إِذَا كَرِهَ شَيْئاً عَرَفْنَاهُ فِي وَجْهِهِ»[۳].

پیوند حیا با ایمان چنان است که در زبان پیشوایان حق، قرین یکدیگر تعبیر شده‌اند که با رفتن یکی از آن دو، دیگری نیز می‌رود و کثرت حیا نشانه زیادی ایمان انسان است. حیا، از بهترین ویژگی‌های انسانی و عاقل‌ترین انسان‌ها باحیاترین آنهاست انسانی که حیا ندارد، خیری ندارد؛ چون همه حیا، خیر و نیکی است. آنگاه که حیا نباشد، هر کاری مجاز می‌شود. از پیامبر نقل شده است که اگر حیا نمی‌کنی، پس هر کاری برای تو مجاز است و آنچه خواستی، انجام می‌دهی[۴]؛ زیرا انسان آزاد از خدا و اباحی مذهب، هیچ قید و بندی بر خود نمی‌بیند، مگر آنچه حافظ منافع و تعلق‌های نفسانی اوست. آن را که حیا نیست، دارویی برای دردش نیست؛ چون بی‌حیایی، درد بی‌درمان است.

حیا از خدا، زمینه‌های بسیاری از گناهان را از بین می‌برد و انسان را از زشت‌کاری باز می‌دارد و آدمی را از عذاب و آتش نگه می‌دارد. از سوی دیگر، حیا و عفت چنان با یکدیگر پیوند دارند که گویا دو روی یک سکه‌اند. به بیان امیرمؤمنان علی (ع)، حیا و عفت دوشادوش یکدیگرند[۵]. رابطه حیا و عفت دوسویه و تنگاتنگ است و ثمره حیا، عفت است. پس حیا عامل پاکدامنی است[۶].[۷]

خوی او حیا بود

  1. امام صادق (ع) در سخنرانی‌ای که در آن، صفات پیامبر (ص) را ذکر می‌نماید: خوی او حیاست[۸].
  2. امام صادق (ع) می‌فرماید: پیامبر خدا (ص) حیامند و بزرگوار بود[۹].
  3. به نقل از علی بن اسباط، از امامان (ع)، در بیان اندرزهای خداوند به عیسی (ع): سپس تو را- ای فرزند مریم باکره از دنیا بریده - به سَرور پیامبران سفارش می‌کنم... ؛ او که حیامند و منزّه از آلودگی‌های دنیا است. او رحمتی برای جهانیان است[۱۰].
  4. به نقل از منهال بن عمرو: معاویه از امام حسن (ع) خواست بر منبر رود و خود را معرّفی کند. امام حسن (ع) بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی]] فرمود: "ای مردم! هر کس مرا می‌شناسد، که می‌شناسد، و هر کس مرا نمی‌شناسد، خودم را به او می‌شناسانم. شهر من، مکّه و مِناست. من فرزند مروه و صفایم. من، فرزند پیامبر مصطفایم. من، فرزند کسی هستم که از کوه‌های سربرافراشته بالا رفت. من، فرزند کسی هستم که حیا، همه محاسن صورتش را پوشانده بود"[۱۱].
  5. امام علی (ع) در توصیف مجلس پیامبر (ص) می‌فرماید: خوی نیکش، همه مردم را فرا می‌گرفت و برایشان پدری مهربان بود و همه در حق، نزد او برابر بودند. مجلس او، مجلس بردباری و حیا و صداقت و امانت بود. در آن، صداها بلند نمی‌شد و آبروی کسی ریخته [و حرمت کسی شکسته] نمی‌شد[۱۲].
  6. امام کاظم (ع) به نقل از پدرانش، در حدیثی که در آن، تفقد و احوال‌پرسی پیامبر (ص) از اهل صُفّه (سکّونشینان) را نقل می‌کند: سعد بن اَشَج برخاست و گفت: ای پیامبر خدا! پس از مرگ، با ما چه می‌شود؟ پیامبر (ص) فرمود: "حساب و قبر، و پس از آن، تنگنا و سختی دوزخ یا گشایش و آسودگی بهشت". مرد گفت: ای پیامبر خدا! آیا شما هم از آن می‌ترسی؟ پیامبر (ص) فرمود: "نه؛ امّا من از این که از عهده شکر و جبران نعمت‌های پیاپی بر نمی‌آیم و نه حتّی یک از هفت آن را[۱۳]، خجالت می‌کشم"[۱۴][۱۵].

شدّت حیای پیامبر (ص)

  1. به نقل از ابو سعید خُدری: پیامبر خدا (ص) از دختر تازه بالغ باکره، باحیاتر بود[۱۶].
  2. به نقل از جابر بن سمره یا مردی از یاران پیامبر (ص): پیامبر (ص) گوسفند می‌چراند و کارش بالا گرفت و با کسی در شترداری شریک شد. پس به خواهر خدیجه شتر کرایه دادند و چون سفر را به پایان بردند، بخشی از مزدشان نزد آن زن ماند. شریک پیامبر (ص) نزد آنها (خدیجه و خواهرش) می‌آمد و از آنها مبلغ باقی مانده را طلب می‌کرد و به محمّد می‌گفت: تو هم برو. و او می‌گفت: "تو برو. من خجالت می‌کشم". یک بار آن زن به او گفت: پس محمّد کجاست؟ با تو نمی‌آید؟ شریکش گفت: به او گفتم؛ ولی او می‌گوید که خجالت می‌کشد. خواهر خدیجه گفت: هیچ مردی را باحیاتر و باعفّت‌تر از او ندیده‌ام! و چندین ویژگی دیگر را شمرد. و این در جان خواهرش، خدیجه نشست و برای محمّد (ص) پیام فرستاد: نزد پدرم بیا و مرا از او خواستگاری کن[۱۷][۱۸].

نشانه حیای پیامبر (ص)

  1. امام صادق (ع) می‌فرماید: پیامبر خدا (ص) هنگامی که سخن می‌گفت، خجالت می‌کشید و عرق می‌کرد و هنگامی که مردم با او سخن می‌گفتند، نگاهش را از روی حیا پایین می‌انداخت[۱۹].
  2. به نقل از ابو سعید خُدری: پیامبر خدا (ص) از یک دختر پرده‌نشین، باحیاتر بود و هر گاه چیزی را می‌دید که از آن خوشش نمی‌آمد، از چهره او می‌فهمیدیم[۲۰]
  3. امام حسن (ع) می‌فرماید: از دایی‌ام هند بن ابی هاله که توصیف‌گر پیامبر (ص) بود، در باره شمایل پیامبر خدا (ص) پرسیدم. گفت: پیامبر خدا (ص) نگاهش فُرو افتاده بود و نگاهش به زمین، طولانی‌تر از نگاهش به آسمان بود[۲۱][۲۲].

آثار حیای پیامبر (ص)

قرآن می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ[۲۳].

آثار حیای پیامبر (ص) در حدیث:

  1. به نقل از حلیمه (دایه پیامبر (ص)): هیچ چیزی نزد او منفورتر از این نبود که پیکرش برهنه دیده شود و من چون لباس او را می‌گشودم، جیغ می‌کشید تا او را بپوشانم[۲۴].
  2. امام علی (ع) می‌فرماید: من و پیامبر (ص) در یک روز ابری و بارانی در بقیع نشسته بودیم که زنی سوار بر الاغ به همراه صاحب الاغ از آن جا گذشت. دست الاغ در گودالی فرو رفت و زن به زمین افتاد. پیامبر (ص) رویش را برگرداند. حاضران گفتند: ای پیامبر خدا! آن زن، شلوار به پا دارد. پیامبر](ص) سه بار فرمود: "خدایا! زنان شلوارپوش را بیامرز. ای مردم! شلوار بپوشید که شلوار، پوشاننده‌ترین جامه‌های شماست و زنان خود را در موقعی که بیرون می‌آیند، با شلوار حفظ کنید"[۲۵].
  3. به نقل از ابو سهل بن سعید: پیامبر خدا (ص) چندان باشرم و حیا بود که هیچ چیزی از او خواسته نمی‌شد، مگر این که آن را عطا می‌کرد[۲۶].
  4. پیامبر خدا (ص) در سفارش‌های ایشان به ابوذر می‌فرماید: ای ابو ذر! از خدا شرم داشته باش. به خدا سوگند، من هنگامی که برای قضای حاجت می‌روم، از شرم دو فرشته همراهم، چهره خود را با جامه‌ام می‌پوشانم[۲۷][۲۸].

منابع

پانویس

  1. اصول کافی، ج۲، ص۴۶.
  2. «وقتی پیامبر با کسی می‌نشست، تا او حضور داشت، حضرت لباسش را از تن درنمی‌آورد.» بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۸۴.
  3. «رسول خدا (ص) از دختران پس پرده باحیاتر بود و چنان بود که هنگامی چیزی را دوست نمی‌داشت، از قیافه آن حضرت می‌فهمیدیم.» مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۷.
  4. عیون الاخبار، ج۱، ص۲۷۹.
  5. غرر الحکم، ج۱، ص۳۲.
  6. سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۲۲.
  7. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۱۶.
  8. «الإمام الصادق (ع) – فی وصف النَّبیِّ (ص)-: ... شِيمَتُهُ الْحَيَاءُ»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن إسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۶۹، ح۸۰.
  9. «الإمام الصادق (ع): كَانَ نَبِيُّ اللَّهِ (ص) حَيِيّاً كَرِيماً»؛ الکافی، ج۲، ص۲۵۲، ح۸، عن یزید بن خلیفة الحارثی؛ بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۶، ح۳، نقلاً عن کتاب إرشاد القلوب؛ مسند ابن حنبل، ج۱۰، ص۲۱۲، ح۲۶۷۳۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۸، ح۶۷۵۹، کلاهما عن أمّ سلمه.
  10. «عن علی بن أسباط عنهم (ع): فیما وعظ الله به عیسی (ع): ... ثُمَّ أُوصِيكَ يَا ابْنَ مَرْيَمَ الْبِكْرِ الْبَتُولِ بِسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ ... الْحَيِيِّ الْمُتَكَرِّمِ فَإِنَّهُ رَحْمَةٌ لِلْعَالَمِينَ‌»؛ الکافی، ج۸، ص۱۳۱ و ۱۳۹ ح۱۰۳؛ الأمالی للصدوق، ص۶۱۱، ح۸۴۲، عن أبی بصیر عن الإمام الصادق (ع)؛ تحف العقول، ص۴۹۹؛ إعلام الدین، ص۲۳۲، کلاهما من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت (ع)؛ بحار الأنوار، ج۱۴، ص۲۹۶، ح۱۴.
  11. «عن الْمِنْهَال بْن عَمْرٍو: إِنَّ مُعَاوِيَةَ سَأَلَ الْحَسَنَ (ع) أَنْ يَصْعَدَ الْمِنْبَرَ وَ يَنْتَسِبَ فَصَعِدَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَسَأُبَيِّنُ لَهُ نَفْسِي بَلَدِي مَكَّةُ وَ مِنًى وَ أَنَا ابْنُ الْمَرْوَةِ وَ الصَّفَا وَ أَنَا ابْنُ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَى وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلَا الْجِبَالَ الرَّوَاسِيَ وَ أَنَا ابْنُ مَنْ كَسَا مَحَاسِنَ وَجْهِهِ الْحَيَاءُ»؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۱۲؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۵۶، ح۳۴.
  12. «الإمام علی (ع) – فی توصیف مجلس رسول الله (ص)-: قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِيماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَيَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِيهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِيهِ الْحُرَمُ»؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۸، ح۱؛ معانی الأخبار، ص۸۱، ح۱، کلاهما عن إسماعیل بن محمد بن إسحاق عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زین العابدین (ع)؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۳، ح۱؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۵۲، ح۴؛ شعب الإیمان، ج۲، ص۱۵۴، ح۱۴۳۰؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۲، کلاهما عن ابن أبی هالة.
  13. مقصود از یک‌ هفتم، جزئی کوچک است، همان‌گونه که عدد هفت، نشانة کثرت و فراوانی است.
  14. «الإمام الکاظم (ع) عن آبائه (ع) – فی حدیث یذکر فیه تفقد النبی (ص) لِأَهْلِ الصُّفَّةِ-: فَقَامَ سَعْدُ بْنُ الْأَشَجِّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُفْعَلُ بِنَا بَعْدَ الْمَوْتِ؟ قَالَ (ص): الْحِسَابُ وَ الْقَبْرُ ثُمَّ ضِيقُهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَوْ سَعَتُهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ تَخَافُ أَنْتَ ذَلِكَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ أَسْتَحِي مِنَ النِّعَمِ الْمُتَظَاهِرَةِ الَّتِي لَا أُجَارِيهَا وَ لَا جُزْءاً مِنْ سَبْعَةٍ»؛ النوادر للراوندی، ص۱۵۳، ح۲۲۳؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۳۱۰، ح۱۲.
  15. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۷۸-۴۸۱.
  16. عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَحْيَا مِنَ الْكَاعِبِ الْعَذْرَاءِ؛ مشکاة الأنوار، ص۴۱۳، ح۱۳۸۷.
  17. عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ، أَوْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ (ص)، قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ (ص) يَرْعَى غَنَمًا فاسْتَعْلَى الْغَنَمَ، فَكَانَ فِي الْإِبِلِ وَهُوَ شَرِيكٌ لَهُ، فَأَكْرَيَا أُخْتَ خَدِيجَةَ، فَلَمَّا قَضَوُا السَّفَرَ بَقِيَ لَهُمْ عَلَيْهَا شَيْءٌ، فَجَعَلَ شَرِيكُهُ يَأْتِيهُمْ ويَتَقَاضَاهُمْ وَيَقُولُ لِمُحَمَّدٍ (ص): انْطَلِقْ، فَيَقُولُ: «اذْهَبْ أَنْتَ فَإِنِّي أَسْتَحْيِي». فَقَالَتْ مَرَّةً وَأَتَاهُمْ: فَأَيْنَ مُحَمَّدٌ لَا يَجِيءُ مَعَكَ؟ قَالَ: قَدْ قُلْتُ لَهُ فَزَعَمَ أَنَّهُ يَسْتَحْيِي، فَقَالَتْ: مَا رَأَيْتُ رَجُلًا أَشَدَّ حَيَاءً وَلَا أَعَفَّ وَلَاءً، فَوَقَعَ فِي نَفْسِ أُخْتِهَا خَدِيجَةَ فَبَعَثَتْ إِلَيْهِ، فَقَالَتِ: ائْتِ أَبِي فَاخْطِبْنِي إِلَيْهِ...؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۰۹، ح۱۸۵۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۱۵۵؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۶۹۰، ح۳۷۷۶۳.
  18. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۸۰-۴۸۳.
  19. «الإمام الصادق (ع): كَانَ النَّبِيُّ (ص) إِذَا كُلِّمَ اسْتَحْيَا وَ عَرِقَ وَ غَضَ طَرْفَهُ عَنِ النَّاسِ حَيَاءً حِينَ كَلَّمُوهُ»؛ الکافی، ج۵، ص۵۶۵، ح۴۱، عن هشام بن سالم؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۲۲۵، ح۶.
  20. عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ: كَانَ النَّبِيُّ (ص) أَشَدَّ حَيَاءً مِنَ العَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا، فَإِذَا رَأَى شَيْئًا يَكْرَهُهُ عَرَفْنَاهُ فِي وَجْهِهِ؛ صحیح البخاری، ج۵، ص۲۲۶۳، ح۵۷۵۱؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۰۹، ح۶۷؛ مسند ابن حنبل، ج۴، ص۱۴۳، ح۱۱۶۸۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۸؛ کنز العمال، ج۷، ص۳۴، ح۱۷۸۱۷؛ مکارم‌الأخلاق، ج۱، ص۵۰، ح۱۶؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳، ح۳۵.
  21. «الإمام الحسن (ع): سَأَلْتُ خَالِي هِنْدَ بْنَ أَبِي هَالَةَ عَنْ حِلْيَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ كَانَ وَصَّافاً لِلنَّبِيِّ (ص) فَقَالَ: ... خَافِضَ الطَّرْفِ نَظَرُهُ إِلَى الْأَرْضِ أَطْوَلُ مِنْ نَظَرِهِ إِلَى السَّمَاءِ ...»؛ عیون أخبار الرضا (ع): ج۱، ص۳۱۷، ح۱؛ معانی الأخبار، ص۸۱، ح۱، کلاهما عن إسماعیل بن محمد بن إسحاق عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زین العابدین (ع)؛ مکارم الآخلاق، ج۱، ص۴۳، ح۱؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۴۹، ح۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۶، ح۴۱۴، عن ابن أبی هالة؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۳۲، ح۱۷۸۰۷.
  22. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۸۲-۴۸۴.
  23. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند -بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند...» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  24. عن حلیمه، قالت: مَا كَانَ شَيْ‌ءٌ أَبْغَضَ إِلَيْهِ (ص) مِنْ أَنْ يُرَى جَسَدُهُ مَكْشُوفاً فَكُنْتُ إِذَا كَشَفْتُهُ يَصِيحُ حَتَّى أَسْتُرَ عَلَيْهِ؛ کنزالفوائد، ج۱، ص۱۶۸؛ بحارالأنوار، ج۱۵، ص۳۹۱، ح۲۵.
  25. «أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ كُنْتُ قَاعِداً فِي الْبَقِيعِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي يَوْمِ دَجْنٍ وَ مَطَرٍ إِذْ مَرَّتِ امْرَأَةٌ عَلَى حِمَارٍ فَهَوَتْ يَدُ الْحِمَارِ فِي وَهْدَةٍ فَسَقَطَتِ الْمَرْأَةُ فَأَعْرَضَ النَّبِيُّ ص بِوَجْهِهِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهَا مُتَسَرْوِلَةٌ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُتَسَرْوِلَاتِ ثَلَاثاً يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّخِذُوا السَّرَاوِيلَاتِ فَإِنَّهَا مِنْ أَسْتَرِ ثِيَابِكُمْ وَ حَصِّنُوا بِهَا نِسَاءَكُمْ إِذَا خَرَجْن‏»؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۲۰۶، ح۱۰۰۴ و ج۸، ص۶۰۲۲۲، ح۲۱۷۰؛ کنز العمال، ج۱۵، ص۴۶۳، ح۴۱۸۳۸؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۷۸؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۲۴۴، ‌ح۳۴۹۰.
  26. عن أبی سهل بن سعید: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ حَيِيّاً لَا يُسْأَلُ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ‌؛ سنن الدارمی، ج۱، ص۳۸، ح۷۱؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۳۳؛ إمتاع الأسماع، ج۲، ص۲۱۲؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۵۰، ح۱۵؛ عن أبی سعید الخدریّ؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۳۰، ح۳۵.
  27. «رسول الله (ص) – فی وصیته لأبی ذَرٍّ-: اسْتَحِ مِنَ اللَّهِ، فَإِنِّي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَأَظَلُّ حِينَ أَذْهَبُ إِلَى الْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِي أَسْتَحِي مِنَ الْمَلَكَيْنِ اللَّذَيْنِ مَعِي»؛ الأمالی للطوسی، ص۵۳۴، ح۱۱۶۲؛ مکارم الأخلاق، ج۲، ص۳۷۲، ح۲۶۶۱؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۵۹؛ أعلام الدین، ص۱۹۶، کلها عن أبی ذرّ؛ بحار الأنوار، ج۷۷، ص۸۳، ح۳.
  28. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۸۴-۴۸۷.