خمس در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

خمس افزون بر آن‌که از نظر تاریخی، نخستین منبع قانونی تأمین مالی حکومت نبوی (ص) بود و از نظر اجتماعی در تسلیم و منقاد کردن قبایل در برابر حکومت بسیار تأثیر داشت، از نظر اقتصادی نیز، هم به لحاظ نرخ بالای مالیاتی و هم به لحاظ گستردگی مبنای آن، بسیار مهم بود؛ اما به دلیل آن‌که تصدی یا مالکیت این منبع مهم اقتصادی پس از رسول خدا (ص) به خویشاوندان او که امیرمؤمنان (ع) در رأس آنان قرار داشت، اختصاص داده شده بود، آماج کشاکش اغراض سیاسی قرار گرفت و از جایگاه حقیقی خود منحرف شد. مدلول آیه خمس از آن رو که به اهل بیت پیامبر امتیاز ویژه‌ای می‌بخشید که باید در جهت حاکمیت سیاسی اسلام تفسیر می‌شد، چیزی فراتر از قانون جعل مالیات بود؛ به همین دلیل نیز دست‌خوش سوء برداشت و انحراف شد.

روایات حاکی از سیره پیامبر در خمس، گرچه در پاره‌ای از جزئیات با یکدیگر اختلاف دارند، کلیات روشنی از شیوه مدیریت حضرت را بر این درآمد مهم دولت به دست می‌دهند. به طور مسلم می‌توان گفت که پیامبر از سال دوم هجری به گرفتن خمس اقدام کرد[۱].

بنا به نقل طبری، نخستین خمس در غزوه بنی قینقاع گرفته شد[۲]؛ اما روایت دیگری از امام علی (ع) نقل شده است که فرمود: «در جنگ بدر، یک شتر از بابت تقسیم غنایم به من رسید و یک شتر را نیز پیامبر از جهت خمس به من داد»[۳].

براساس این روایت، نخستین خمس در جنگ بدر که پیش از غزوه بنی قینقاع بوده، گرفته شده است. پس از آن، در بیش‌تر جنگ‌ها، خمس غنایم، پیش از تقسیم آنها جدا می‌شده است.

افزون بر غنایم جنگی، موارد دیگری نیز وجود داشت که از آنها خمس دریافت می‌شد. گنج‌ها، معادن و اموال پیدا شده بدون صاحب، از جمله مواردی است که تعلق خمس به آنها در عصر نبوی تصریح شده است. ابن عباس می‌گوید: پیامبر به تعلق خمس بر گنج(رکاز) حکم کرد[۴]. رکاز بنا به تفسیری که ابوعبید از امام علی (ع) نقل کرده است، شامل معدن نیز می‌شود[۵]. در روایتی از امام صادق (ع) نیز آمده است که پیامبر علی (ع) را برای معدنی (یا گنجی) به یمن فرستاد و او خمس آن را جدا کرد[۶]. درباره گرفتن خمس از درآمد مازاد بر هزینه کسب در زمان پیامبر مدرک روشنی در دست نیست؛ اما در نامه‌های حضرت به سران قبایل، خمس به گونه‌ای مطرح شده که بر خمس ارباح مکاسب نیز انطباق دارد[۷].

تقسیم خمس در سیره پیامبر بدین‌گونه بود که پنج قسمت می‌شد: قسمی برای سهم الله و سهم الرسول (ص)؛ قسمتی برای ذوی القربی (خویشاوندان پیامبر) و سه قسم دیگر برای یتیمان و نیازمندان و در راه ماندگان[۸]. براساس روایات اهل بیت (ع) سه طایفه اخیر در افراد بنی هاشم منحصر است؛ زیرا خداوند آنان را از گرفتن زکات منع کرده و سهم آنان را در خمس قرار داده است[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۶۵.
  2. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۸۱.
  3. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۱۲۵، ح۲۹۶۵؛ مسلم بن حجاج، صحیح المسلم، ج۳، ص۱۹۷۹، ح۱۵۶۸.
  4. ابن حنبل، المسند، ج۱، ص۶۷۳، ج۲۸۷۱؛ ج۸، ص۴۱۸، ح۲۲۸۴۲.
  5. ابوعبید، الاموال، ص۳۵۰، ص۸۷۲.
  6. عبدالرزاق، المصنف، ج۴، ص۱۱۶، ح۷۱۷۹.
  7. ر.ک: احمدی میانجی، «خمس در کتاب و سنت»، مجله نور علم، ش۱ و ۲ و ۵.
  8. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۶، ح۱۲۶۰۵.
  9. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۶، ح۱۲۶۰۴.
  10. حسینی، سید رضا، مقاله «بیت المال»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۳۹۰.