خمس در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

محق خمس

﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱].

راغب می‌گوید: ﴿غَنِمْتُمْ رسیدن به گوسفند و دسترسی یافتن به آن است. سپس درباره هر غنیمتی که از دشمنان و غیر ایشان به دست آید، به کار رفته است. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ به این معناست[۲]. به دست آوردن چیزی بدون زحمت غنیمت است[۳].

در تاج العروس[۴] و لسان العرب[۵] هم همین معنا آمده است. در روایات اهل سنت و در برخی فتاوای فقهای اهل سنت هم، غنیمت اعم از غنائم جنگی آمده است. همین طور در نامه‌های پیامبر اکرم (ص) به قبایل و شخصیت‌ها بر پرداخت خمس تأکید فراوان شده است. مجاهد گوید: «مراد از ذی القربی همان نزدیکان رسول خدا هستند که صدقه برای ایشان حرام است»[۶].

طبری هم می‌نویسد: «برخی می‌گویند: ذی القربی همان نزدیکان رسول خدا از بنی‌هاشم هستند»[۷]. همین نظریه را امام مالک، ثوری، اوزاعی و غیره قبول کرده‌اند[۸].

اما ذی القربی در این آیه کیست؟ منظور از ذی القربی در این آیه، همه خویشاوندان نیست و نه همه خویشاوندان پیامبر، بلکه اهل بیت هستند. دلیل بر این موضوع، روایات متواتری است که از طرق اهل بیت پیامبر نقل شده است و در کتاب‌های اهل سنت نیز تصریحات و اشاراتی به آن وجود دارد.

حسکانی حنفی نقل می‌کند که امام علی (ع) فرموده‌اند: این غنیمت فقط برای ماست. خداوند از صدقه، چیزی برای ما قرار نداده است؛ زیرا خداوند با دور کردن چرک‌ها و زواید دست مردم از پیامبر و آلش، خواسته است که به آنها اکرام نماید[۹]. چنانچه در حدیثی دیگر از مجاهد، رسیده است که «ذی القربی» همان نزدیکان پیامبر هستند؛ آنها که صدقه برایشان حرام است[۱۰]. در همین رابطه به طور ویژه روایاتی از اهل سنت وارد شده است که می‌گوید نزدیکان پیامبر آنها هستند که صدقه برایشان حرام است.

یعنی این آیه می‌گوید: سهمی از غنیمت که خمس باشد برای ذوی القربی (نزدیکان) پیامبر است[۱۱] و همه می‌دانند نزدیک‌ترین و محبوب‌ترین کس، نزد رسول اکرم، دخترش فاطمه الزهرا (س) است. پس خمس حق اوست[۱۲].

ابوسعید خدری می‌گوید: وقتی آیه ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[۱۳] نازل شد، رسول الله، سرزمین فدک را به فاطمه (س) (به عنوان، نزدیک‌ترین فرد به خود) داد[۱۴]. در صحیح بخاری آمده است: «حضرت فاطمه (س) از ابوبکر مطالبه خمس خیبر کرد و ابوبکر انکار نمود و فاطمه (س) ناراحت شد و تا هنگام مرگ با ابوبکر صحبت نکرد»[۱۵].

روایات معتبر زیادی در کتب اهل سنت یافت می‌شوند که حضرت رسول، خمس را بر اساس آنچه در آیه شریفه آمده است، تقسیم می‌نمود. ابوعالیه ریاحی می‌گوید: روزی غنیمت را نزد پیامبر خدا آوردند؛ آن حضرت خمس را از آن برداشت و بر پنج قسم تقسیم نمود: سهم خدا، سهم رسول (ص)، سهم ذی القربی، سهم یتامی، سهم مساکین و سهم ابن سبیل[۱۶].

همه روایات اهل سنت تصریح دارند که در زمان پیامبر اکرم (ص) همواره سهم ذی القربی داده می‌شد و خمس بر طبق آیه، بر شش قسمت تقسیم می‌شد. بنابراین:

  1. سهم ذی القربی ربطی به ارث پیامبر ندارد. ارث میت شامل اموال نزدیکان نمی‌شود.
  2. اگر خمس شامل ارث پیامبر می‌شود، چرا ابوبکر پیشنهاد کرد مقداری را به فاطمه (س) بدهد؟ زیرا این به عقیده آنها صدقه است و صدقه هم بر آل محمد ائمه حرام است[۱۷].
  3. این روایت با روایات دیگر در تعارض است که در آنها خود ابوبکر قبول کرده که به فقرا و مساکین خاندان پیامبر از خمس پرداخت کند. چنانکه آمده است که «ابوبکر بنی‌هاشم را از خمس منع کرد و گفت: از این خمس برای فقرای شما و ازدواج کنیزان شما و کسی که از شما خادم ندارد... می‌پردازم»[۱۸].

اگر خمس از صدقه باشد، چه طور صدقه را برای خاندان پیامبر جایز می‌دانند؟ حال آنکه در روایات زیادی آمده که صدقه و زکات چرک دست مردم است و به خاطر همین خداوند خمسی را برای آل محمد قرارداد[۱۹].[۲۰]

منابع

پانویس

  1. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  2. مفردات الفاظ القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ماده «غ ن م».
  3. اقرب الموارد، سعید شرتونی، ج۴، ص۷۳، ماده «غ ن م».
  4. تاج العروس، مرتضی زبیدی، ج۹، ص۷، ماده «غ ن م».
  5. لسان العرب، محمد بن مکرم المعروف به ابن منظور، ج۱۰، ص۱۳۳، ماده «غ ن م».
  6. لسان العرب، محمد بن مکرم المعروف به ابن منظور، ج۱۰، ص۱۳۳، ماده «غ ن م».
  7. لسان العرب، محمد بن مکرم المعروف به ابن منظور، ج۱۰، ص۱۳۳، ماده «غ ن م».
  8. الجامع لاحکام القرآن، محمد بن احمد انصاری قرطبی، ج۸، ص۱۲؛ فتح القدیر، محمد شوکانی، ج۲، ص۳۷۷.
  9. شواهد التنزیل، عبیدالله بن أحمد، معروف به حسکانی، ج۱، ص۲۹۸.
  10. شواهد التنزیل، عبیدالله بن أحمد، معروف به حسکانی، ج۱، ص۲۹۸.
  11. شواهد التنزیل، ۱، ص۲۲۱؛ احیاء علوم الدین، ابوحامد محمد غزالی، ج۳، ص۴۱۰؛ تفسیر القاسمی، ج۸، ص۳۰۰۱؛ تفسیر التحریر والتنویر، محمد الطاهر ابن عاشور، ج۱۰، ص۹؛ تفسیر المنار، محمد رشید رضا، ج۱۰، ص۱۴؛ مسند بن حنبل، أحمد بن محمد حنبل، ج۱، ص۳۲۰؛ الکشاف، محمود بن عمر بن محمد بن عمر زمخشری، ذیل آیه.
  12. تهذیب، شیخ طوسی، ج۴، ص۱۲۵، ح۱ باب ۳۶؛ الکافی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، ج۱، ص۵۳۹، ح۲؛ تفسیر نورالثقلین، عبدالعلی بن جمعه حویزی، ج۲، ص۱۵۵-۱۵۷.
  13. «و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.
  14. میزان الاعتدال فی نقد الرجال، شمس الدین ذهبی، ج۲، ص۲۸۸؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴۰.
  15. صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، بشرح الکرمانی، ج۵، ص۱۷۷.
  16. تاریخ طبرسی، محمد بن جریر طبری، ج۶، ص۴؛ الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، جلال‌الدین عبدالرحمن سیوطی، ج۴، ص۶۶؛ مفاتیح الغیب، محمد بن عمر فخر رازی، ج۱۵، ص۱۷۱.
  17. کتاب الخراج، ابو یوسف، ص۱۹.
  18. تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین حسن بن حسین القمی النیشابوری، ج۳، ص۴۰۲.
  19. الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۸۶.
  20. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۱، ص ۳۵۲.