خوشخلقی در لغت
مقدمه
حُسن در لغت نقیض قبح[۱] به معنی نیکی و جمال[۲] است و خُلق به معنی سرشت و سجیه به کار رفته است[۳]؛ بنابراین، حسن خُلق به معنی خوشخویی، نیکوسیرتی و زیباصفتی است[۴].
"حسن خلق" در منابع فارسی به خوشخلقی معنا شده است[۵]. راغب در تحلیل این مفهوم، هر اثر بهجتآفرین، شادی بخش و مورد آرزو را مصداق حُسن شمرده و آن را سه نوع دانسته است: زیبایی عقل پسند؛ زیبایی هوا و هوس پسند؛ زیبایی طبیعی و محسوس[۶]. "خُلْق" و "خُلُق" را نیز به معنای طبع، سجیه و ویژگیهای رفتاری و صفات باطنی مخصوص به نفس دانستهاند و جمع آن "اخلاق" است[۷]. به سخن دیگر، خُلق به معنای صفات باطنی در مقابل خَلق است که مربوط به صفات ظاهری است[۸].[۹]
منابع
پانویس
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۳۵؛ ابنمنظور، لسانالعرب، ج۱۳، ص۱۱۴.
- ↑ لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۳۵.
- ↑ لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۹۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۱۷۹.
- ↑ لغت نامه، ج ۱۹، ص۵۵۹، "حسن خلق".
- ↑ مفردات، ص۱۱۸، "حسن".
- ↑ لسان العرب، ج ۱۰، ص۸۶ - ۸۷، "خلق".
- ↑ مفردات، ص۱۵۸، "خلق".
- ↑ قدمی، مرضیه، مقاله «حسن خلق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.