دانش تفسیر در علوم قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نقش مفسرین و مراتب معنایی قرآن

برای درک نقش مفسرین در تفسیر قرآن، مفسرین قرآن را به یک اقیانوس بزرگ و عظیمی تشبیه کرده‌اند که تمام آموزه‌هایش به صورت لایه به لایه درهم چیده شده و گذشت از هر کدام از این لایه‌ها منوط به گذشت از لایۀ قبلی است. یعنی همانطور که اقیانوس لایه‌های عظیمی دارد که در هر لایه عجایب باور نکردنی وجود دارد، در قرآن هم این لایه‌های عظیم با تمام عجایبش وجود دارد. حال این سوال مطرح است، آیا هرکسی می‌‌تواند در اقیانوس وارد شود و این عجایب را مشاهده کند؟ در جواب خواهیم گفت خیر، چراکه دیدن این عجایب باید توسط عده ای باشد که آمادگی علمی و عملی و همچنین تجهیزات برای انجام این عمل را داشته باشند. دقیقا چنین فرضی برای مفسرین قرآن هم صادق است؛ یعنی همانطور که غواصان در اقیانوس عظیم شنا می‌‌کنند و عجایب عظیمی را می‌‌بینند و احیاناً اگر دیدهایشان متفاوت از دیدۀ غواصان دیگر باشد، به معنای اختلاف حقیقی میان دیده‌ها نیست. در مورد قرآن نیز چنین اتفاقی افتاده است. یعنی مفسرین که غواصان اقیانوس معارف‌اند، نقششان این است که تمام معارف قرآنی را دیده و آن را درک کرده و به اطلاع مخاطبین قرآن برسانند. همچنین به هیچ وجه اختلاف برداشتی از قرآن نمی‌تواند به معنایی اختلاف در حقیقت قرآن باشد همچنانکه که دیدن عجایب اقیانوس توسط غواصان به منزلۀ رد نظرات غواصان دیگر نیست[۱].

مفسرین وقتی با دقت به این کتاب نظر می‌‌کنند، به شگفتی‌هایی دست می‌یابند که ممکن است برای دیگران ناشناخته باشد. وقتی دربارۀ قرآن گفته می‌شود: «ظاهره انیق و باطنه عمیق»[۲] «ظاهره انیق» "زیبایی‌اش را می‌گوید" و «باطنه عمیق» جنبۀ علمی و فکری‌اش را. باطن آن خیلی ژرف است، یعنی عمقش خیلی زیاد است، مثل دریایی که در آن شنا می‌کنند، هرمقدار شنا می‌‌کنند هنوز عمق دارد: «له تخوم و علی تخومه تخوم»[۳]؛ قرآن هم به همین شکل است یعنی قرآن نهایتی دارد، ولی بالای این نهایت، نهایت دیگری است، حدی دارد، بالای این حد، حد دیگری است. چنانکه درباره قرآن گفته اند: «فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقائق للانبیاء»[۴]. در واقع قرآن درجه به درجه است‌، سطح به سطح است؛ یک سطح قرآن برای یک سطح از افکار است، سطح دیگر، برای سطح فکری بالاتر است. به طوری که می‌‌توان گفت شگفتی‌های قرآن تمامی ندارد[۵].

ابزار مفسرین برای تفسیر قرآن

دربارۀ تفسیر قرآن باید توجه داشت مهمترین ابزاری که مفسرین برای تفسیر قرآن از آن استفاده می‌‌کنند، آیات قرآنی و روایات معصومین (ع) است[۶].

اصل تفسیرگری آیات قرآن نسبت به یکدیگر برای آشنایان با تفسیر و معارف قرآن امری مسلم و پذیرفتنی است. چنانکه در آغاز روزهای پیدایش دانش تفسیر قرآن، در دوران ائمه معصومین و صحابه از چنین تفسیری استفاده می‌‌شد[۷]. اگر از برخی تفاسیر نظیر تفسیر المیزان به عنوان نخستین مبتکر روش قرآن به قرآن یاد می‌شود، به خاطر اهتمام بیشتر این تفسیر از این روش است نه آنکه برای اولین بار از آن استفاده شده است. بر اساس این اصل، برخی از آیات به صورت صریح یا غیرصریح نقش تفسیرگری نسبت به یکدیگر را دارند. به عنوان مثال در آیۀ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ[۸] روشن نیست مقصود از باران سوء چیست اما آیۀ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ[۹] آن را به بارش سنگ و گل از آسمان تفسیر کرده است. بنابراین مفسر لازم است برای به دست آوردن مدلول‌های آیات و مراد خداوند در مرحلۀ نخست از قراین داخلی و درونی قرآن استفاده کند[۱۰].

از سوی دیگر، نقش روایات در تفسیر قرآن و تبیین آیات و گره‌گشایی از ابهام‌های قرآنی بسیار مهم و اساسی است. با صرف‌نظر از روایت‌هایی که بازگوکنندۀ مکی و مدنی آیات و سور قرآنی است، روایت‌هایی وجود دارد که ناظر به اسباب نزول، خواص و فضایل آیات، سور و نقش دلالی آیات است، به این ترتیب روایات می‌‌تواند ابزاری مهم در جهت تفسیر قرآن باشند[۱۱].

روایت‌ها در حقیقت حکایت‌کنندۀ تفسیر پیامبر (ص) و و اهل بیتشان هستند. پیامبر (ص) حامل و گیرندۀ وحی و کسی است که کار تبیین قرآن به او واگذارشده است: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۱۲] و اهل بیت مخاطبان قرآن، حامل علوم و معارف این کتاب آسمانی‌اند. آیا با چنین ویژگی می‌توان از روایت‌ها انتظاری کمتر از تفسیرگری قرآن داشت[۱۳]؟ بنابراین روایت‌های معتبری که از ائمۀ معصومین به دست ما رسیده است نیز همان اعتبار روایت‌های معتبری را دارد که از ناحیۀ رسول خدا (ص) به دست ما رسیده است و لذا روایت‌های موثق ائمه کمک بزرگی برای مفسرین در تفسیر قرآن دارد[۱۴].

تاریخ و مسئولیت تفسیر قرآن

طبقات مفسرین اهل سنت با طبقات شیعیان متفاوت است. این تفاوت به این سبب است که اهل سنت روایات صحابه و تابعین را حجت می‌‌دانند و در تفسیر قرآن از آنها استفاده می‌‌کنند و حتی عده ای از مفسرین اهل سنت ذوق ادبی، عرفانی و فقهی خویش را در تفسیر ملحوظ می‌‌کنند[۱۵]؛ اما شیعیان، نظرات صحابه و تابعین را حجت نمی‌دانند مگر اینکه با روایت معصومین تأیید شود. بنابر دیدگاه شیعه، نظرات عترت پیامبر (ص) در تفسیر قرآن مانند نظرات خود پیامبر (ص) حجت است و تنها روایاتی را معتبر می‌‌دانند که از پیامبر اسلام (ص) یا امامان (ع) نقل شده باشد[۱۶]. در واقع شیعه معتقد است رسالت اصلی این امر یعنی تفسیر قرآن بر دوش ائمۀ معصومین است؛ چراکه یکی از وظایف امام در برابر قرآن کریم، حفظ آن از تحریف معنوی است. این مهم با بیان تفسیر صحیح و تأویل آن صورت می‌گیرد. در روایات فراوانی، به نقش تفسیری امامان معصوم اشاره شده است؛ چنان‌که در تفسیر آیۀ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ[۱۷]، بیش از بیست روایت وجود دارد که مقصود از "اهل الذکر" را ائمه معصومین معرفی کرده‌اند. از اینکه امامان به عنوان اهل الذکر معرفی شده‌اند و خداوند متعال مردم را به سؤال از آنها امر کرده است، روشن می‌شود ایشان آشنا به قرآن و سنت نبوی‌اند و مردم وظیفه دارند در فهم قرآن کریم به آنها مراجعه کنند.

در برخی دیگر از روایات، با عباراتی همچون: «عَیْبَةُ وَحْیِ اللَّهِ وَ أَهْلُ دِینِ اللَّهِ»، «بیان کنندۀ وحی خداوند»[۱۸] بر شأن تفسیری امامان تأکید شده است. در برخی روایات، برای امامان از تعبیر «أَمِینُ اللَّهِ عَلَی وَحْیِهِ‏»[۱۹] یاد شده است. فراوانی این سنخ روایات به گونه‌ای است که موجب اطمینان نسبت به صدور این مفهوم از پیشوایان دین می‌شود. این مفهوم در زیارتنامه امام حسین (ع) نیز آمده است: «السَّلَامُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ أَمِینِ اللَّهِ عَلَی وَحْیِهِ»[۲۰]. بنابراین با وجود چنین تواتری از روایات معصومین، شیعه به این یقین رسیده است که مفسرین اصلی قرآن کریم ائمه (ع) هستند[۲۱].

از سوی دیگر، در روایات فراوانی بر این مسئله تأکید شده است که آیات قرآن کریم، علاوه بر معنای ظاهری، باطنی عمیق نیز دارند؛ باطنی که باید با تأمل و تدبر در آیات به آن دست یافت. فراوانی این روایات به‌گونه‌ای است که عده‌ای * از محققان، مدعی تواتر معنوی این روایات شده‌اند. در برخی از این روایات، تنها به جنبۀ عمیق بودن بطون قرآن اشاره شده است؛ چنانکه امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «ظاهر قرآن، شگفت‌انگیز و باطن آن، عمیق است»[۲۲].[۲۳]

روشن است این معنای باطنی نمی‌تواند به ذهن همگان خطور کند. از سوی دیگر، یکی از علومی که به امامان داده شده علم تأویل قرآن است. تأویل به هر معنایی که در نظر گرفته شود، دست‌کم روشن‌ترین معنای آن در ابتدا در دسترس همگان قرار نمی‌گیرد. بنابراین، مسئلۀ بطون قرآن و تأویل، ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. پس اگر امام علم به تأویل قرآن دارد، پس به طور قطع توانایی رازگشایی از بطون یا همان تفسیر قرآن را دارد[۲۴].

همچنین روایات، ائمۀ معصومین را به عنوان "راسخان در علم" معرفی کرده‌اند، امام باقر (ع) در ضمن روایتی با اشاره به آیۀ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۲۵] فرمودند: «رسول الله برترین راسخان در علم است. خداوند عزّوجلّ تمام علوم مربوط به تنزیل و تأویل قرآن را به وی آموخته است... و جانشینان پس از وی نیز تمام آن را می‌دانند»...[۲۶]. همچنین امام صادق (ع) فرمودند: «ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل قرآن را می‌دانیم»[۲۷].

همانطور که گفته شد سخنان اهل بیت پیامبر (ص) نسبت به تفسیر قرآن مانند پیامبر خدا (ص) حجت است آنان معتقدند اولین کسی که در خطبه‌ها و سخنرانی هایش، آیات قرآنی را تفسیر کرد امیرالمؤمنین (ع) بود و بعد جانشینان آن حضرت یعنی ائمه معصومین (ع) و بعد از آن حضرات، تفاسیر دیگری از اشخاص مختلف نوشته شد از جمله: تفسیر ابن عباس در قرن اول؛ تفسیر عبدالله بن مسعود در قرن ۲، تفسیر یونس بن عبدالرحمن اسدی و تفسیر علی ابن مهزیار در قرن ۴، تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر عیاشی نوشته ابونفر محمد بن عیاش سمرقندی و تفسیر نعمانی نوشته محمد بن ابراهیم جعفر نعمانی در قرن ۵، حقائق التأویل فی متشابه التنزیل‌ نوشته ابوالحسن محمد بن حسین، امالی‌ سید مرتضی و التبیان فی تفسیر القرآن‌ نوشته محمد بن حسن طوسی در قرن ۶، مجمع البیان‌ و نیز جوامع الجامع‌ نوشته ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، روض الجنان و روح الجنان‌ نوشته حسین بن علی خزاعی نیشابوری مشهور به ابوالفتوح رازی و فقه القرآن‌ نوشته قطب الدین سعید بن عبدالله راوندی در قرن ۷، نهج البیان عن کشف معانی القرآن‌ نوشته محمد بن حسن شیبانی در قرن ۸، جَلاء الاذهان و جِلاء الاخوان‌ نوشته ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانی و المحیط الاعظم‌ نوشته سید حیدر آملی در قرن ۹، کنز العرفان فی فقه القرآن‌ نوشته جمال الدین مقداد بن عبدالله سیوری در قرن ۱۰، منهج الصادقین فی الزام المخالفین‌ نوشته ملا فتح الله کاشانی، زبدة البیان فی احکام القرآن‌ نوشته ملا احمد بن محمد مشهور به مقدس اردبیلی قرن ۱۰، العروة الوثقی‌ نوشته محمد بن حسین بن عبدالصمد عاملی مشهور به شیخ بهائی، تفسیر القرآن الکریم‌ نوشته ملا صدرای شیرازی، صافی‌ نوشته محمد بن مرتضی مشهور به ملا محسن فیض کاشانی قرن ۱۱، برهان‌ نوشته سید هاشم حسینی بحرانی، نور الثقلین‌ نوشته عبد علی بن عروسی هویزی قرن ۱۳، الوجیز معروف به‌ تفسیر شبر نوشته سید عبدالله شبر در قرن ۱۳ تفسیر القرآن الکریم‌ نوشته سید مصطفی خمینی قرن ۱۴، آشنایی با قرآن‌ نوشته مرتضی مطهری، المیزان فی تفسیر القرآن‌ نوشته سید محمد حسین طباطبائی، البیان فی تفسیر القرآن‌ نوشته سید ابوالقاسم خویی، تفسیر نمونه‌ نوشته ناصر مکارم شیرازی، منشور جاوید نوشته جعفر سبحانی، تفسیر موضوعی قرآن‌ نوشته عبدالله جوادی آملی، معارف قرآن‌ نوشته محمد تقی مصباح یزدی، تفسیر نور نوشته محسن قرائتی در قرن۱۵[۲۸].

تقسیم‌بندی تفسیر قرآن و نهی از تفسیر به رأی

تفسیر قرآن به لحاظ‌های گوناگون، تقسیماتی را پذیرفته است؛ از جمله تفسیر روایی، عرفانی، کلامی، فقهی، ادبی، قرآن به قرآن، موضوعی و همچنین تفسیر به رأی[۲۹].

در میان تمام این تفاسیر، تفسیری که مورد مذمت معصومین (ع) قرار گرفته است تفسیر به رای است. تفسیر به رأی یعنی اینکه فرد برای تأیید نظر خود، آیات قرآن را به نفع خودش تغییر دهد[۳۰]؛ به عنوان مثال فرض کنید کسی اعتقاد داشته باشد خداوند جسم مادی دارد یعنی مثل انسان دارای چشم، چهره، دست ‌و پا است، سپس برای اثبات اعتقادش به سراغ آیۀ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ[۳۱] می‌‌رود و اینچنین از این آیه استفاده می‌‌کند که خداوند دارای اجسام مادی است. درحالی‌که اگر بدون هیچ پیش داوری و پیش‌فرضی به سمت قرآن برود متوجه می‌‌شود قرآن شدیداً این اعتقاد را نفی می‌‌کند، چنانکه دو آیۀ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ[۳۲] وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۳۳] این مطلب را کاملا تأیید می‌‌کند[۳۴].

در برخی از روایات تفسیر به رأی مورد مذمت قرار گرفته است مانند: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هرکس قرآن را از روی رأی خود تفسیر کند می‌بایست جایگاه خود را برای آتش فراهم کند»[۳۵] و یا امام صادق (ع) فرمودند: «هرکس قرآن را طبق رأی خود تفسیر کند اگر مطابق واقع باشد، پاداش ندارد و اگر خطا کرده باشد گناهش بر عهده او است»[۳۶]. امیرالمؤمنین (ع) نیز فرمودند: «امام عصر بعد از ظهورش هدایت را جایگزین هوای نفس کرده و همچنین قرآن را به رای قرآن برمی گرداند بعد از اینکه قرآن به رای مردم تفسیر می‌‌شد»[۳۷].[۳۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  2. نهج البلاغه، ص۶۱، خ۱۸.
  3. بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۵.
  4. بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۷۸.
  5. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  6. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  7. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  8. «و بر آنان بارانی (از عذاب) فرو باریدیم و باران آن بیم‌یافتگان بد بود» سوره شعراء، آیه ۱۷۳.
  9. «آنگاه آن شهر را زیر و زبر ساختیم و آنان را با گلسنگ سنگباران کردیم» سوره حجر، آیه ۷۴.
  10. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  11. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  12. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  13. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  14. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  15. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۸۶.
  16. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۸۶.
  17. «از اهل ذکر بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  18. بصائر الدرجات، ص۶۱؛ کافی، ج۱، ص۱۹۲.
  19. بصائر الدرجات، ص۶۲؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۵۹ و ۲۶۰؛ التوحید، ص۱۵۲؛ الغیبة طوسی، ص۱۴۹.
  20. تهذیب الاحکام، ج۶، ص۵۷. در برخی دیگر از زیارت‌نامه‌ها نیز این مفهوم بر پیامبر اکرم (ص) اطلاق شده است. برای نمونه، ر. ک: کامل الزیارات، ص۴۲؛ شیخ مفید، المزار، ص۷۷.
  21. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  22. «ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیق»؛ ‏ نهج البلاغه، کلام ۱۸؛ کافی، ج۲، ص۵۹۹.
  23. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۳۶ تا ۲۴۲.
  24. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۳۶ تا ۲۴۲.
  25. «در حالى كه تأويل آن را جز خداى نمى‏ داند» سوره آل عمران، آیه ۷.
  26. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ- قَدْ عَلِمَ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ- وَ مَا کَانَ اللَّهُ‏ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ- وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ»؛ بصائرالدرجات، ج۱، ص۲۰۳.
  27. «نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ»؛ بصائر الدرجات، ص۲۰۴.
  28. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۸۷.
  29. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۸۵-۱۸۶.
  30. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۸۵-۱۸۶.
  31. «دست خداوند بالای دست‌های آنان است» سوره فتح، آیه ۱۰.
  32. «چیزی مانند او نیست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  33. «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
  34. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.
  35. «من فسر القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار»؛ محمد بن حسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۱، ص ۳۵.
  36. «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَأَصَابَ لَمْ یُؤْجَرْ فَإِنْ أَخْطَأَ کَانَ إِثْمُهُ عَلَیْه‏»؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۷.
  37. «یَعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی وَ یَعْطِفُ الرَّأْیَ عَلَی الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّأْی‏»؛ نهج البلاغه، خ۱۳۸.
  38. ر. ک: نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا ۷۳.